با کدامین دست؟

کوچکترین قدم مثبتی که برمی‌داریم، فراموش می‌کنیم هزاران عیب و کاستی و بی‌همتی خودمان را. فکر می‌کنیم دیگر خیلی شاهکار کرده‌ایم و دین خود را ادا کرده‌ایم. خودپسندی و بدبینی نسبت به سایرین سراغ‌مان می‌آید و فکر می‌کنیم سرمان به آسمان رسیده است. اینطور مواقع گاهی اوقات لطف خدا در قالب یک «گناه» به مؤمن ارزانی می‌شود؛ گناهی که ممکن است مفسده باشد اما به مؤمن تذکری می‌دهد تا از سرچشمه مفاسد دوری کند که در حدیث آمده است «همانا خدا دانست که گناه بهتر است برای مؤمن از عُجب، و اگر نه این بود هیچ‌گاه مؤمن را مبتلا به گناهی نمی‌کرد.» (+)

اما فقط گناه باعث خرد شدن خودپسندی نمی‌شود. گاهی رفتاری از یکی از اولیاءالله، شعله‌ای روشن می‌کند که طناب خودپسندی را می‌سوزاند؛ و خداوند اولیای خودش را در میان مردم مخفی کرده است. 

فیلمی از یک رزمنده دیدم که به تازگی دستش از مچ قطع شده ولی خوشحال است. خوشحال است که جنگیده است و خوشحال است که با آتش و خون عشقبازی می‌کند. ای کاش بتوانم از آن‌ها اخلاص بیاموزم و مردانه برای خودسازی قیام کنم (+).

———————————————-

پ.ن ۱: این فیلم را از وبلاگ سنگر خاکی دیدم.

پ.ن ۲: با اینکه خودم را ملزم کرده‌ام از وبلاگ نویسی فاصله نگیرم اما چند وقتی است کمتر توانستم به وبلاگ سایرین سر بزنم. امروز تا قسمتی خواندم و نظر گذاشتم. هنوز ۲۷ ستاره در پنل وبلاگی روشن مانده است که ان شالله به زودی می‌خوانم.

 

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید