در جهان مدرن، قدرتهای بزرگ نه فقط از طریق سلاح و اقتصاد، بلکه با معماری نظم جهانی، خود را تثبیت کردهاند. ایالات متحده، بیتردید یکی از مهمترین بنیانگذاران نظم نوین جهانی پس از جنگ جهانی دوم بوده: نظمی مبتنی بر قوانین بینالمللی، توافقنامههای چندجانبه، سازمانهای نظارتی، و ادعاهایی از جنس صلح، ثبات و عقلانیت راهبردی.
اما حمله نظامی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در بامداد ۱ تیر، تنها یک عملیات نظامی نبود. این حمله، در واقع شلیک به حکمرانیای بود که خود آمریکا معمار آن بوده است.
وقتی کشوری که بیشترین سهم را در ساختار نهادهایی مانند سازمان ملل، شورای امنیت، و آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشته، بهجای رجوع به همان نهادها، به اقدام نظامی مستقیم متوسل میشود، این پیام را میفرستد که دیگر نه قانون مهم است، نه توافق، نه داده، نه گزارشهای رسمی.
در این شرایط، آنچه فرومیریزد فقط دیوارهای یک سایت هستهای نیست؛ بلکه «اعتماد جهانی به نظم بینالمللی» است. این حمله نه یک رخداد ژئوپلیتیکی تازه، بلکه نشانهای از گسست در شیوه اداره جهان است؛ نمونهای از اینکه معمار میتواند سازه را منفجر کند.
اگر نظم پیشین دیگر کار نمیکند، پرسش اصلی این است که آینده بر چه شالودهای ساخته خواهد شد؟ دنیا باید خود را برای ظهور حکمرانی جدیدی آماده کند؛ نظمی که شاید دیگر نه در واشنگتن، بلکه در میدانهای تازهای طراحی شود.