پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

انفجار اطلاعات

نمی دونم اسمش رو معرفی کتاب بزارم یا مقاله . یه پی دی اف خیلی قشنگ در مورد جهانی شدن و انفجار اطلاعات از مرتضی آوینی . حتما بخونیدش ، چون ۴ صفحه بیشتر نیست دیگه خلاصه ازش نمی نویسم .
 

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۱۸)

هستی ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۳۷
فایلو دانلود کردم. میخونم و نظرمو میدم گرچه نوشته های آوینی همیشه عالیه. ممنون بخاطر همه چیز
دوستدارحاج منصورارضی ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۳۷
:)
هستی ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۳۸
سلام. این نوشته رو خوندم. خیلی خوب بود. قلم آوینی رو خیلی دوست دارم. ممنون از شما بخاطر این پست بسیار خوب الحق که عنوان وبلاگتون به جاست: فرهنگی.. موفق باشید.
باران ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۳۸
حتما این کار رو می کنم.

ممنون
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۳۸
سلام ... ببخشید من نمیدونستم شما اینجا دارید به بحث ادامه میدید

منتظر بودم که یک پیغام انطرف بگذارید ، اخه گفته بودید خیلی سرتون شلوغ

هست حقیقتا میدونم که بیشتر ادمها خصوصا در ایران بدجوری گرفتار مصائب

زندگی روزمره هستند ... برای همین گفتم اینکه هر روز من بیام یک مبحثی

رو بگذارم ، شما وقت جواب دادن و تحقیق درست و حسابی پیدا نمیکنید...


............

ابتدا در مورد اینکه چرا کسی آیاتی شبیه قرآن نیاورده است ... این موضوع

در کتاب بیست و سه سال بسیار مورد تحلیل قرار گرفته است ... بد نیست

این کتاب رو و یک بخشش که در مورد آوردن کتاب دیگری مشابه قرآن است

بخوانید ...

چون سوال این است ، از چه نظر شما میگویید کتابی شبیه کتاب قرآن نمیشود

آورد ؟


آیا از لحاظ دستوری است ؟ اگر منظور شما از لحاظ دستوری باشد ، باید بگویم

در قران بیش از صد اشکال دستوری پیدا شده است .. تا جایی که حتی

مفتی های سنی برای اینکه این اشکالات را توجیح کنند ، گفته اند قرآن صحیح

است ما باید دستور زبان عربی را طبق قرآن عوض کنیم !!!؟


اگر دوست داشتید من این ایرادهای دستوری را از کتاب بیست و سه سال

خارج میکنم و برای شما مینویسم اما بد نیست خود شما این کتاب را کامل بخونید

...


موضوع دیگر این است که آیا از لحاظ معنایی نمیشود کتاب دیگر شبیه قرآن اورد ؟؟؟


شما به سوره تحریم نگاه کنید ببینید چه چیز شگفتی در این سوره غیر از یک

دعوای خانوادگی می بینید ، و کجای این با معناست ، اینکه پیامبر به خانه

یکی از همسرانش که دختر عمر یعنی حفصه باشد میرود و کنیز آنها را تنها

می بینید و با کنیز رابطه جنسی برقرار میکند و حفصه متوجه میشود و به پیامبر

قول میدهد این راز را افشا نکند اما او این راز را برای عایشه میگوید ، و پیامبر

او را و دیگران را تهدید به طلاق میکند ... شما بگویید کجای آین آیات معجزه است

کجای این آیات پر از معناست ؟؟؟ غیر از یک دعوای خانگی چیز دیگری نیست
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۳۹
چون پیامبر با یکى از همسرانش سخنى نهانى گفت و همین که وى آن را [به زن دیگر] گزارش داد و خدا [پیامبر] را بر آن مطلع گردانید [پیامبر] بخشى از آن را اظهار کرد و از بخشى [دیگر] اعراض نمود پس چون [مطلب] را به آن [زن] خبر داد وى گفت چه کسى این را به تو خبر داده گفت مرا آن داناى آگاه خبر داده است (3)

تحریم ...

ادامه رو خودتون در سوره تحریم بخونید ، تفسیر آیه رو هم بخونید که ببینید جریان چی است !



از اینها گذشته به فرض میگیریم که در قرآن معانی است که در خور فکر است ،

سوال اینجاست که ایا این معانی در دیگر کتب آسمانی نیامده است ؟؟؟


موضوع یگانگی خدا ، معاد ، عدل ، بهشت و جهنم ، برزخ ، پل صراط ، انکر و منکر ،

فرشته مرگ ، خیر و شر ، احکام مثل نخوردن گوشت خوک ، نخوردن شراب ،

برپا داشتن نماز ، صدقه دادن ، مکروه ، و دهها موضوع دیگه .... تمام اینها


ابتدا در کتب زرتشتی امده است و خصوصا احکام به صورت تفصیلی تر در

تورات آمده است ...


و تقریبا چیز چندان جدیدی در قرآن نیست که بگوییم کسی دیگر نتوانسته است

بیاورد ...


شما بگویید قرآن از چه نظر معجزه است ... بین علما هم اختلاف است که از


به قرآن چیزی افزوده شده یا چیزی کاسته شده است ، مثلا سوره فاتحه

مضمونش چنین است که پیامبر دارد با خدا صحبت میکند و نه خدا با پیامبر !

و بعضی معتقدند که سوره فاتحه به قرآن اضافه شده است ... چون بر خلاف

سوره های پایانی قرآن که همگی دارای قل هستند ، در این سوره ما می بینیم

که گویش به نوعی است که یک نفر دارد با خدا راز و نیاز میکند ، آیا خدا خودش

میتواند با خودش راز و نیاز کند ؟؟؟
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۳۹
البته افراز زیادی در تاریخ هستند که مشابه قرآن اورده اند ، میدانید که زبان عربی یک زبان الهی نیست ، صرفا یک زبان است مثل بقیه زبانها ، همین دین بهاییت

که در زمان قاجار شکل گرفت ، غیر از این است که یک نفر ادعای پیامبری کرد

و حتی کتابی به زبان عربی و فارسی اورد ، ( اسم کتاب اصلی آنها اقدس است )


و در این کتاب مثل قرآن بسیاری از احکام است و البته بیشتر آنها مشابه

بیانیه حقوق بشر در آن زمان است ، و مشخص است که از علوم روز وام گرفته اند


اما همین فرقه که از نظر مسلمانان ضاله است ، الان هشت میلیون طرفدار داره

، فکرش رو بکنید که آزادی تبلیغات هم داشتند آنوقت ممکن بود این جمعیت

خیلی خیلی بیشتر بشه !!!


به قول یکی از فلاسفه ، مشکل اینجاست که ابتدا مردم ایمان میاورند و بعد

که جمعیت این مومنان میلیونی شد انوقت اندیشمندان و بزرگان باید سالها

وقت بگذارند و آن باورهای خرافی را نقد بزنند بلکه مردم متعادل تر بشوند


خب اگر واقعا شما نمونه ایی میخواهید از شخصیتی که ادعای پیامبری کرد

کتاب آورد و طرفداران میلیونی پیدا کرد ، میتوانید کتاب اقدس( کتاب بیان ) از بهائیان را بخوانید

و ببینید که چقدر هم بهائیها معتقد هستند و گاها چه خرافاتی هم به پیامبرشان

می بندند ، مطمئنا شما میگوئید کار انگلیس است ، اصلا موضوع من این نیست

که کار کی است ، موضوع این است که شخصیتی مذهبی جدید میاورد و مورد

پذیرش میلیونها نفر هم قرار میگیرد حالا شما بگوئید ضاله هستند و فریب خوردند

خب غیر مسلمانان هم همین اتهام را به مسلمانان میزنند ،
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۳۹
مثلا مسیحیان


، مسلمانان را دروغگو میدانند چرا که مسیح گفته است من آخرین پیامبرم و

از طرفی گفته است اگر اسمان و زمین نابود شود نقطه ایی از تورات کم یا زیاد

نمیشود ...


بنابراین باید بدانید که اوردن قرآن و حتی دینهای جدید خصوصا در ممالک ما کار

سختی نیست ، موضوع این است که در همان نطفه خفه میشوند و کشته

میشوند ... در مملکت اسلامی چه کسی جرات میکند بگوید من آیه ایی مثل

قران میاورم ، همان موقع به عنوان مرتد دستگیر و کشته میشود


مثل علی محمد باب که پس از شکنجه شدن فتوا به قتلش میدهند ... و سپس

بهاالله ( حسینعلی نوری ) که خود را همان میداند که باب بشارت داده است

که این آقا هم سالیانی دراز در زندان عثمانی به سر میبرد و سپس میمیرد


بنابراین سوال اینجاست ، اگر کسی مدعی دین جدید شود و مدعی شود

که مثل پیامبر اسلام و دیگران میتواند صاحب شریعت و احکام و کتاب باشد ،

آیا اصولا اجازه میدهند ؟ آیا کشته نمیشود ؟

پس این در خواست مسلمانان که هیچکس نتوانسته کتابی همانند قران بیاورد

یک فریب بیش نیست چون اگر کسی چنین ادعایی کند خیلی زود به عنوان

مرتد دستگیر و کشته خواهد شد !
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۴۰
حالا سوال من از شما این است ؛ آیا اگر تمام اندیشمندان جهان جمع شوند ، تمام شاعران ، تمام کسانی که دستی در ادبیات دارند ، میتوانند همانند حافظ غزلسرائی کنند ؟؟؟؟


گوته خودش رو کشت تا شبیه حافظ شعر بگه ، ولی حتی نتونست ترجمه موفقی از حافظ داشته باشه ، این خاص ادبیات هر کشوری است ، که در ادبیات هر کشوری شاعران و نویسندگان تکرار نشدنی وجود دارد مثل شکسپیر برای انگلیسیها که تکرار نشدنی است ...

در ادبیات خودمان چه کسی میتواند مثل فردوسی چنین اثری را خلق کند چه کسی میتواند از لحاظ معنا به گرد پای مولوی برسد ؟؟؟


در مقدمه یکی از کتابهای مثنوی یک پروفسور مولوی شناس نظر داده بود که بیگمان

اگر از سیارات دیگر مردمانی بیایند و بگویند یک کتاب زمینی به ما بدهید که

ببینیم درک و فهم شما از دنیا چقدر است ، آن کتاب مثنوی مولوی است ...


من علاقه زیادی به مثنوی دارم دلیلش هم این است که هر چیزی رو شرح میده

هر چند انتقاد بر انهم وارد است ... اما خدایی که مولوی معرفی میکند کجا ،

خدایی که قرآن معرفی میکند کجا !

یکی هم عاشق است و هم معشوق ، یکی بهترین انتقام گیرنده ، بهترین مکر

کنند ، قهار ، جبار ، کسی که امتیازهای فوق ویژه به پیامبرش در سوره احزاب

میدهد ، از جمله همخوابی رایگان با کنیزانی که در جنگها به دست میاورد !!!


اى پیامبر ما براى تو آن همسرانى را که مهرشان را داده‏اى حلال کردیم و [کنیزانى] را که خدا از غنیمت جنگى در اختیار تو قرار داده .......50

احزاب


نوبت هر کدام از آن زنها را که مى‏خواهى به تاخیر انداز و هر کدام را که مى‏خواهى پیش خود جاى ده و بر تو باکى نیست که هر کدام را که ترک کرده‏اى [دوباره] طلب کنى این نزدیکتر است براى اینکه چشمانشان روشن گردد ...... 51

احزاب


چطور میشود باور کرد که پروردگار چهانیان ، کسی که پیچیده ترین موضوعات علمی

را خلق کرده که به قولی ، عقل در شرحش چو خر در گل بخفت ، بیاید و

به پیامبرش اجازه همخوابگی با اسیرانی را بدهد که در جنگ غنیمت بگیرد ،

در اسلام اسیر غنیمت جنگی حساب میشده است چطور میشود پذیرفت !!!؟
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۴۱
یا در آیه بعد که یک حق ویژه میگیرد که نیاز نیست برای همخوابگی با همسرانت

نوبت را رعایت کنی هر کدام را که خواستی و هر لحظه که خواستی ....


موضوع این بوده بعضی از زنان پیامبر مثل سوده مسن بوده است و پیامبر تمایلی

به ایشان نداشته از آنجایی که طبق همین قرآن پیامبر بسیار زیبایی زن را دوست

داشته ، سوده همیشه نوبت خود را به عایشه میداده است !!!؟


از این پس دیگر [گرفتن] زنان و نیز اینکه به جاى آنان زنان دیگرى بر تو حلال نیست هر چند زیبایى آنها براى تو مورد پسند افتد به استثناى کنیزان و خدا همواره بر هر چیزى مراقب است (52)

احزاب


در این آیه می بینید که موضوع زیبایی برای پیامبر مهم بوده است و از همه بدتر

اینکه همخوابگی با کنیز تا ابد برای پیامبر آزاد بوده است !!!؟
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۴۱
به نظر شما آوردن آیه هایی شبیه سوره احزاب غیر ممکن است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


شما برای من توضیح دهد چرا غیر ممکن است ؟؟؟؟؟؟


ایا چون عربی است و ما عربی بلد نیستیم ؟؟؟؟


بحث دیگر این است که قرآن قرار نبوده جهانی شود ، مسلمانان قدرت گرفتند

و به طمع کشور گشایی و امپراطوری افتادند وگرنه قرآن مستقیم در سوره انعام

میگوید ما قرآن رو فرستادیم تا با اون اهالی ام القری را اندرز دهی !


این خجسته‏کتابى است که ما آن را فرو فرستادیم [و] کتابهایى را که پیش از آن آمده تصدیق مى‏کند و براى اینکه [مردم]ام‏القرى [=مکه] و کسانى را که پیرامون آنند هشدار دهى و کسانى که به آخرت ایمان مى‏آورند به آن [قرآن نیز] ایمان مى‏آورند و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مى‏کنند 92

انعام


( در قران میگوید برای هر امتی به زبان خودش پیامبری فرستادیم ، بنابراین دین اسلام برای جهانیان نبود که برای اعراب بود و در سوره فصلت هم اشاره شده است )


و اگر [این کتاب را] قرآنى غیر عربى گردانیده بودیم قطعا مى‏گفتند چرا آیه‏هاى آن روشن بیان نشده کتابى غیر عربى و [مخاطب آن] عرب زبان بگواین [کتاب] براى کسانى که ایمان آورده‏اند رهنمود و درمانى است و کسانى که ایمان نمى‏آورند در گوشهایشان سنگینى است و قرآن برایشان نامفهوم است و [گویى] آنان را از جایى دور ندا مى‏دهند (44)

فصلت


همانطور که می بینید قرآن قرار نبوده است جهانی بشود ، طمع کشورگشایی مسلمانان ، و گرفتن غنیمت و کنیز و برده و پول و ثروت ... باعث چنین کاری شد ...


شاید اگر مغولها هم دینی داشتند به دلیل قدرت وحشتناک نظامی که داشتند

نصف دنیا الان متعلق به ایده مغولی بود ... مسیحیان و مسلمانان دو دین بودند که برای گسترش خود از قدرت شمشیر استفاده کردند و اگر قدرت شمشیر نبود هرگز دین گسترش پیدا نمیکرد ... شاید تنها مکتب بودائیسم هست که بدون خونریزی و

ایده امپریالیزمی توانست ششصد میلیون طرفدار پیدا کند
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۴۲
برای هستی خانم


سلام ...


ممنون از توضیحات شما ... آنچه شما توضیح داده اید بحث عرفانی قلب و دل است

در حالی که بحث من ، بحث علمی آن است


ببینید در قدیم اعتقاد داشتند که عقل متعلق به قلب است نه مغز ، اصلا

مردم کارکرد مغز را نمیدانستند ، برای همین ما اشتباها بسیاری از موضوعات را

به قلب ربط میدهیم چرا که اشتباها مردم قدیم فکر میکردند که اگر عاشق میشوند

از طریق قلب است ، اگر دردی احساس میکنند اگر تعقل میکنند و خلاصه مرکز

ادراک را به جای مغز ، قلب میدانستند این موضوع من است که قران و

نهج البلاغه و حتی تا جایی که شنیدم ( هنوز پیدا نکردم ) مولوی و حافظ هم

اشتباها قلب رو مرکز ادراک میدانستن ////


ببینید کار کرد قلب صرفا پمپاژ خون است ، و اینکه تو در قلب من هستی و

من خدا رو از راه دل دوست دارم و تمام اینها به خاطر همین ایده اشتباه است


چرا که از لحاظ علمی اگر مغز از کار بیفتد یا در حالت بیهوشی ، تمام احساسات

بشری از بین میرود از جمله عشق ، و تعقل ، و درد ، و غیره ...


اما میدانید که انسان با یک قلب مصنوعی هم میتواند زندگی کند بدون اینکه

خللی در احساسات و درک و عقل او پدید بیاید ...
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۴۲
اینکه شما بحث عقل و دل را پیش میکشید ، این موضوع عرفانی متفاوت است...


چه عقل تحصیلی و چه عقل شهودی هر دو متعلق به مغز هستند ، و اگر کسی

مغزش دچار اختلال شود هم از عقل تحصیلی محروم میشود و هم از عقل شهودی

و اصولا موضوع عشق و عواطف هم از طریق مغز است ... مغز بخشی برای خرد و

تعقل دارد بخشی برای عواطف و احساسات و اصطلاحا عرفا به اون بخش که


مروبط به احساسات و عواطف و بینش است میگویند ( دل )


البته در کتابهای عرفانی هم موضوع مغز بیان نشده یا حداقل اینکه طرف

در سرش عقل نیست !

در قرآن هم مدام میگوید در دلش هرگز نمیگوید در سرشان عقلی نیست

و این به خاطر باور قدیم است ...


اما امروزه همه میدانند که هر نوع مکاشفه هر نوع کار خارق العاده ایی و حتی

وحی هیچکدام ربطی به قلب ندارد و منظور همان مغز است که دارای بخشهای

متفاوت است ... و چنین است که مثلا میشود با مواد شیمیایی در مغز تغییراتی

به وجود اورد که احساسات شادی و عشق بیشتر شود ( مثل قرصهای شادی زا)


بنابراین بحث عقل تحصیلی و عقل شهودی نیست که هر دو اینها مرتبط به مغز

هستند... بحث بر سر این است که به اشتباه مرکزیت اینها را قلب میدانستند !
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۴۲
همین موضوع این قران را بر قلب تو فرستادیم هم به دلیل همین باور است ... اصولا

ممکن نیست چیزی بر قلب نازل شود و اگر وحی و نزولی هم باشد باز از طریق

مغز است ... و قلب این وسط هیچکاره است .... قلب عضوی است مثل

دست و پا و چشم که بیشتر کارشان عملگی مغز است .... یعنی مغز

فرمانروا است و بقیه عمله و کارگر هستند .... و هر نوع نزولی بر مغز است

و به جای اینکه بگویند مثلا به قرانی که در سینه پیامبر است اصولا باید بگویند

قرآنی که در سر دارد ... چرا که هارد انسانی همان مغز است و نه قلب ...


........................



بحث عرفا بسیار گسترده است ... راهی که عرفا برای رسیدن به خدا پیشنهاد

میکنند ، با راهی که قران پیشنهاد میکند بسیار متفاوت است.... کسروی

در کتاب صوفی گری و همچنین بسیاری از روحانیان ، عرفا را مرتد وکافر میدانند


چرا که میگویند در قران کلمه عشق نیست ... و اینکه عرفا از راه عشق میگویند

باید به خدا رسید یک کفر است ... و بیراهه است ... این بحث بسیار طولانی است

و به میان کشیدن آن در این لحظه باعث اشفتگی بحث قبلی میشود
عمو جغده ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۴۳
ایستاده ام

بر گورستان ابدی

لحظه به پا خاستن مردگان

من از اسکلتهای تهی مغز می ترسم

من از استخوانهای بهم چسبیده و بی رگ می ترسم

من از جمجمه های ترک خورده

از قفسه سینه های چوبین بی قلب

از دندانهای در هم گره خورده از خشم میترسم

ایستاده ام

بر گورستان ابدی

در رگهای من خونی نیست

امیدی ندارم

که از میان اسکلتهای بی ریخت و ترک خورده

دروازه های کوچک و تنگ باغ بهشت را

پیدا کنم


عمو جغده ... با تشکر
قاسم صفایی نژاد ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۴۳
سلام
اول از همه برام جالبه که باز هم باید تکرار کنم که خیر سرم من یه پست گذاشتم که اونجا راجع به این موضوع بحث کنیم . اما مثل اینکه شما دوس دارید توو همه پست های من راجع به این موضوع بحث کنید به جز پست مدنظر!! واقعا چرا ؟
ثانیا ... در پست مربوط به بحث ادامه میدم که خودم عامل باشم تا شما هم عامل بشید ...
bahar ۴ بهمن ۸۹، ۰۵:۴۳
من به هیات "ما" زاده شدم
به هیات پر شکوه انسان
تا در بهار گیاه به تماشای رنگین کمان پروانه بنشینم
غرور کوه را دریابم
و هیبت دریا را بشنوم
تا در شریطه خود را بشناسم
و جهان را به قدر همت و فرصت خویش معنا دهم

سلام

تبریک می گم وبلاگ خیلی قشنگی دارین
خوشحال می شم به منم سر بزنید
شهرآشوب ۲۰ فروردين ۹۱، ۱۶:۰۵
دعای صحت و حرز سلامتی مینی ست
که زیر پای چپ مرتضای آوینی ست