«بهشتی، مظلوم زیست و مظلوم مرد.» جملهای که بارها از امام خمینی (ره) نقل شده است و تقریبا همه ما شنیدهایم. اما به همینجا نباید بسنده کنیم. بهشتی مظلوم مانده است. بهشتی یک شخص نبود که با رفتن او، دوران او تمام شود. بهشتی نماد یک مسلمان عاشق عاقل بود. انسانی که هدف را درست میشناخت، ابزارهای شرعی رسیدن به اهداف را مییافت و برای محقق کردن اسلام در جامعه، آنچنان با شور آرام نشدنی اقدام میکرد که جای خالی چنین شخصیتی را کماکان حس میکنیم.
پنج سالی میشود که مشغول مطالعه در مورد تفکرات ایشان هستم و تقریبا تمامی کتب منتشر شده از ایشان را خواندهام. او را انسانی با تفکر عمیق یافتهام که هنرش ایجاد تشکیلات و تیم برای پیاده سازی آن تفکرات در جامعه بود؛ نه از آن دسته اندیشهها که در اتاقها و پستوها تا سالها باقی بماند تا کسی آن را بیابد و بخواهد اجرا کند.
این کار تشکیلاتی و بلندمدت و انسانساز او بود که، ریچارد کاتم مأمور ویژه سفارت آمریکا در ایران، طی دو نامه قبل از خروج شاه از ایران، بهشتی را «ژنرال اصلی انقلاب خمینی» میداند و تأکید میکند امثال طالقانی، منتظری و رفسنجانی رهبران افتخاری هستند. او جلوتر از بقیه، همیشه سعی میکرد به حرفهای خود عمل کند و هر آنچه که پیش از انقلاب میگفت را پس از انقلاب نیز اجرا نماید. اگر قبل از انقلاب، میگفت بین زمامدار جامعه و مردم هیچ واسطی نباید وجود داشته باشد، پس از انقلاب هم میان مردم بود. اگر تأکید میکرد به مدیریت زمان و نظم در کارها، پس از گرفتن مسئولیت هم همین رفتار از او دیده شد و شعارش این بود: سالها به مردم از حکومت پیامبر و امیرالمومنین گفتهایم، حالا وقت عمل است.
این کار تشکیلاتی و بلندمدت، به عنوان صرفا یک آدم اجرایی هم نبود. او صاحب فکر و اندیشه بود و با توجه به دانش و تجربهای که آموخته بود، در قامت یک رهبر فکری درخشان بود. مباحثات او با سایر حلقه اول انقلاب و همچنین مناظرات او با سایر جریانات، سرآمدی او را نسبت به سایرین نمایان میکند. پیشرویی که هنوز هم مخالفان و دشمنان، اجازه شناخت کامل او را به ما نمیدهند و در این زمینه دچار نقصان جدی هستیم.
نوروز امسال بود که فرصتی یافتم و مستند ترور سرچشمه به کارگردانی محمدحسین مهدویان را دیدم. پیشنهاد میکنم این مستند را ببینید. البته این مستند، زندگینامه شهید بهشتی نیست و در مورد شب ترور ایشان در سرچشمه است. شخصیتهای مختلفی در این مستند حضور دارند. از وزیر و وکیل تا مسئول گشت آن شب در آن محله. به نظرم مستند، اثر قابل تأملی است، هر چند که دور از خطا نیست.
یک سوال که دو نفر از نجات یافتگان حادثه هفتم تیر به آن جواب میدهند، پاسخ جذابی دارد:
- آخرین جملهای که شهید بهشتی قبل از انفجار گفتند چه بود؟
+ بوی بهشت میآید. شما هم استشمام میکنید؟
و سپس انفجار...
------------------------------------------
پ.ن: قبلا ۴۳ پست با برچسب #شهید_بهشتی در وبلاگم منتشر شده است که یا در مورد ایشان است یا گزیدهای از اندیشهها و سخنان ایشان. پیشنهاد میکنم آنها را هم بخوانید.
سال ۱۳۵۸ که پس از فوت مرحوم طالقانی، آیت الله خامنهای امام جممعه تهران شد، ۴۰ ساله بودند. در آن روزها هیچ کسی از انتخاب ایشان به عنوان امام جمعه شگفت زده نشد و کسی نگفت که یک جوان ۴۰ ساله امام جمعه تهران شده است.
کمی کمتر از ۴۰ سال از آن روزها میگذرد. سال گذشته حجت الاسلام حاج علی اکبری به عنوان رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه انتخاب شدند (+) و چند روز پیش به عنوان امام جمعه موقت تهران اعلام شدند. اولین نماز جمعه توسط ایشان امروز خوانده شد و بسیاری خوشحال شدند که یک جوان به عنوان امام جمعه موقت انتخاب شده است و کم کم جوانان به نماز جمعه برمیگردند. او ۵۴ ساله است و شاید برای جوان دانستن ایشان کمی دیر شده باشد اما به هر حال میان سایر ائمه موقت جمعه تهران، جوانتر است!
همین جوانتر بودن کافی بود تا در اولین نماز جمعه ایشان، دو ردیف از نردهها حذف شود (+) تا مردم بتوانند اندکی مسئولین خود را از نزدیک ببینند. حاجعلیاکبری وعده داده است که این اصلاحات تکمیل خواهد شد.
خواندهایم که شهید بهشتی در ابتدای انقلاب چگونه از وجود تشریفات زائد بر امنیت، به عنوان یک انحراف جدی یاد میکرد (+)؛ قدم عملی در راه تحقق این سخنان را به فال نیک میگیریم و امیدواریم که همزمان با تغییرات در فرم، تغییرات در محتوا نیز آغاز شود. نماز جمعه باید تبدیل به پایگاهی شود که از حق و عدل پاسبانی کند و به دور از مصلحتسنجیهای خسته کننده و بدون کارکرد، ضعف و قوت مسئولین و فعالیتهای آنان را تبیین نماید. آن وقت میتوان امیدوارم بود که پرچم مطالبه پیشرفت توسط ائمه جمعه بلند شود و در میان مدت، فاصله میان مردم و مسئولین کاهش یابد.
برای ما که روزهای اول انقلاب را ندیدهایم و فقط عطری از گلزار رفتارهای امام و حلقه اول یارانش را استشمام کردهایم، تحقق این سخنان بسیار جذاب است.
عناوین ۵ کتابی است که از ۷ تیر پارسال تا امروز از شهید بهشتی خواندم. متاسفانه فرصت نشده که فرازهایی از این کتب و معرفیشان را در وبلاگم بنویسم که حتما باید این نقیصه را جبران کنم. مجموع کتبی که تا به حال از این شهید بزرگوار خواندهام به ۱۶ کتاب رسیده است و هنوز کتب دیگری هستند - نزدیک به ۱۰ کتاب دیگر- که باید در برنامه مطالعاتیام قرار گیرند.
اندیشه و روش نگاه ایشان به مسایل پیش رو در آینده، یکی از گمشدههای عصر ما است. ما به عالمانی نیاز داریم که از نزدیک درد مردم را بشناسند و خود در کار تشکیلاتی و اجرایی هم قوت قابل توجهی داشته باشند.
روحش شاد و راهش که همان راه خمینی (ره) است مستدام.
حوادث تلخی در کشور طی ماههای اخیر اتفاق افتاده است. حوادثی که ممکن است بعضا با سهل انگاری همراه بوده باشد. مثلا در زلزله کرمانشاه، شاید اگه قبل از وقوع زلزله مسئولین رده بالا یا رده پایین مرتبط سهلانگاری کمتری کرده بودند، الان برخی اوضاع بهتری داشتند یا حتی زنده بودند. یا مثلا در سقوط هواپیما در یاسوج شاید کسی سهل انگاری کرده باشد: تعمیرکار هواپیما، مسئول فرودگاه، خلبان یا هر شخص دیگری. یا به عنوان مثالی دیگر در حادثه خیابان گلستان هفتم در پاسداران و درگیری با فرقه دراویش، شاید مسئولی در صدور دستوری سهل انگاری کرده باشد.
همه این سهلانگاریها ممکن است حتی بیتدبیری یا بیخیالی نبوده باشد. ممکن است یک دقیقه تاخیر باشد. یک دقیقه تاخیری که شاید میتوانست مثلا جان شهید محمدحسین حدادیان را در پاسداران نجات دهد.
به این فکر میکردم که این جور مواقع که جان فرد یا افرادی از دست رفته است، شخص سهلانگار که خودش هم میداند سهلانگاری کرده است، چه عذاب وجدانی خواهد داشت؟!
به این فکر میکردم که هر کدام از ما در هر شغل و هر موقعیت اجتماعی که هستیم هم اگر سهلانگاری کنیم ممکن است همین اتفاق بیفتد. قطعا سایر سهلانگارها هم نمیخواستند جان کسی را بگیرند. حتی در کارهای فرهنگی و رسانهای هم توجه کنیم این خطر قابل درک است. سهل انگاری چند دقیقهای یا سستی در تصمیم درست برای تولید محتوای مناسب میتواند عقل و فکر یک یا چند نفر را آسیب بزند. باید مراقب بود.
شهید بهشتی (نقل به مضمون) به اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا پیش از انقلاب میفرمود: اگر یک جلسه ۶ نفره که ممکن است در یک ساعت برگزار شود را ۹۰ دقیقه طول دادید، یعنی ۳۰ دقیقه بیشتر از حد معقول تصمیمگیری، یعنی ۳۰ دقیقه ضربدر ۶ نفر. شما ۳ ساعت انقلاب را به عقب انداختهاید!