چند سال پیش وقتی برنامه ششم #توسعه تازه تصویب شده بود، در جلسهای با یکی از مدیران ارشد حاکمیتی بودم. بحث در مورد موضوع خاصی بود که در آن سازمان حاکمیتی اخیرا مصوبهای داشت که قرار بود برنامه عملیاتی آن اجرایی شود. عرض کردم چرا این مصوبه هدفگذاری کمّی کمتری نسبت به سیاست کلان برنامه ششم توسعه است که #رهبری ابلاغ فرمودند؟ پرسیدند مگر ابلاغیه سیاستی در این مورد وجود دارد؟ گفتم بله. در سیاستهای کلان برنامه ششم توسعه! آن مدیر ارشد محترم به مافوق خود که منصوب رهبری بودند، این نکته را رساندند و جالب اینکه ایشان هم مطلع نبود یا فراموش کرده بود یا هر چه؛ و در صدد برآمدند که برنامه را اصلاح کنند. آنجا گفتم گویا خیلی از اوقات اخبار #محرمانه مهمتر از سیاستها و قوانین است. همه دوستان دنبال کشف و استمزاج نظر رهبری هستند ولی فرمایشات صریح ایشان روی زمین مانده است. خیلی از مدیران با خبرند که رهبری در فلان جلسه #خصوصی به فلان مسئول ارشد کشور چه چیزی فرمودهاند اما بعضا پیش میآید که با خبر نیستند دستور صریح یا سیاستها و قوانین ابلاغی کشور چیست یا اهمیت آن را درست درک نمیکنند. این ویدئو یکی از همان موارد است که رهبری اعتراض میکنند کرسیهای آزاداندیشی را که صد بار گفتم را راه بیندازید. جالب اینکه از این سخنرانی حدود یازده سال میگذرد و وضعیت کرسیهای آزاداندیشی را خودتان قضاوت کنید. تاریخ سخنرانی سیزدهم مهر ماه ۱۳۹۰ است.
سال ۱۳۵۸ که پس از فوت مرحوم طالقانی، آیت الله خامنهای امام جممعه تهران شد، ۴۰ ساله بودند. در آن روزها هیچ کسی از انتخاب ایشان به عنوان امام جمعه شگفت زده نشد و کسی نگفت که یک جوان ۴۰ ساله امام جمعه تهران شده است.
کمی کمتر از ۴۰ سال از آن روزها میگذرد. سال گذشته حجت الاسلام حاج علی اکبری به عنوان رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه انتخاب شدند (+) و چند روز پیش به عنوان امام جمعه موقت تهران اعلام شدند. اولین نماز جمعه توسط ایشان امروز خوانده شد و بسیاری خوشحال شدند که یک جوان به عنوان امام جمعه موقت انتخاب شده است و کم کم جوانان به نماز جمعه برمیگردند. او ۵۴ ساله است و شاید برای جوان دانستن ایشان کمی دیر شده باشد اما به هر حال میان سایر ائمه موقت جمعه تهران، جوانتر است!
همین جوانتر بودن کافی بود تا در اولین نماز جمعه ایشان، دو ردیف از نردهها حذف شود (+) تا مردم بتوانند اندکی مسئولین خود را از نزدیک ببینند. حاجعلیاکبری وعده داده است که این اصلاحات تکمیل خواهد شد.
خواندهایم که شهید بهشتی در ابتدای انقلاب چگونه از وجود تشریفات زائد بر امنیت، به عنوان یک انحراف جدی یاد میکرد (+)؛ قدم عملی در راه تحقق این سخنان را به فال نیک میگیریم و امیدواریم که همزمان با تغییرات در فرم، تغییرات در محتوا نیز آغاز شود. نماز جمعه باید تبدیل به پایگاهی شود که از حق و عدل پاسبانی کند و به دور از مصلحتسنجیهای خسته کننده و بدون کارکرد، ضعف و قوت مسئولین و فعالیتهای آنان را تبیین نماید. آن وقت میتوان امیدوارم بود که پرچم مطالبه پیشرفت توسط ائمه جمعه بلند شود و در میان مدت، فاصله میان مردم و مسئولین کاهش یابد.
برای ما که روزهای اول انقلاب را ندیدهایم و فقط عطری از گلزار رفتارهای امام و حلقه اول یارانش را استشمام کردهایم، تحقق این سخنان بسیار جذاب است.
آیتالله علمالهدی امروز با بیان این مطلب که جریان دیجیتال در عرصه اندیشهورزی جوابگو نیست، بیان کرد: «ما منکر معجزه تکنولوژی نیستیم اما جایگزینی جریان مدرن دیجیتال به جای سیستم سنتی کتاب و کتابخوانی ظلم به علم است.»
در ۱۴ دی ۱۳۷۱ رهبر معظم انقلاب فرموده بودند:
«امروز اطلاعات یک کتابخانهی عظیم، در حجم بسیار کوچکی جا میگیرد. گفتهاند ابوالفرج اصفهانی، کتابهایش را چهل شتر بار میکرد و با خودش از اینجا به آنجا میبرد. کجایی؟ از خواب بیدار شو ابوالفرج! ببین چهل هزار کتاب - بلکه بیشتر: چهارصد هزار کتاب - را میشود روی یک صفحه، با یک دستگاه کوچک به همراه داشت و هر مطلبی را که خواست از آن بیرون آورد! امروز دنیا اینگونه است و باید از دستاوردهای جدید استفاده کرد و بهره برد. ما متأسفانه هنوز یادنگرفتهایم؛ هنوز عادت نکردهایم و دستمان روان نیست. بیشتر دلمان میخواهد همینطور این کتابها را ورق ورق بگردیم.»
امروز اطلاعات یک کتابخانهی عظیم، در حجم بسیار کوچکی جا میگیرد. گفتهاند ابوالفرج اصفهانی، کتابهایش را چهل شتر بار میکرد و با خودش از اینجا به آنجا میبرد. کجایی؟ از خواب بیدار شو ابوالفرج! ببین چهل هزار کتاب - بلکه بیشتر: چهارصد هزار کتاب - را میشود روی یک صفحه، با یک دستگاه کوچک به همراه داشت و هر مطلبی را که خواست از آن بیرون آورد! امروز دنیا اینگونه است و باید از دستاوردهای جدید استفاده کرد و بهره برد. ما متأسفانه هنوز یادنگرفتهایم؛ هنوز عادت نکردهایم و دستمان روان نیست. بیشتر دلمان میخواهد همینطور این کتابها را ورق ورق بگردیم.
مرحوم والد ما، آن اوایل، کتابهایی را که چاپ حروفی داشت و کوچک بود، رغبت نمیکرد بردارد نگاه کند؛ خوشش نمیآمد. از همان کتابهای بزرگ خط کلیشهای چاپ سنگی خوشش میآمد. مثلاً «مکاسب» چاپ شده بود و در خانه داشتیم؛ اما خوشش نمیآمد استفاده کند. ایشان همان «مکاسب» قدیمی چاپ سنگی را دلش میخواست ورق بزند! ببینید این انس، چه چیز عجیبی است و آدم را چطور میکشاند! ما امروز تقریباً همان حالت را داریم! ما خیلی حاضر نیستیم از این وسایل جدید استفاده کنیم. باید یاد بدهید و یاد بگیرند. باید عادت کنند و دستشان روان شود. وقتی که دست روان شد، آنوقت از آن وسیله، بهرههای فراوانی گرفته خواهد شد.