کسى که قلبش متعلّق به غیر حق شود در نماز، به آن چیز نزدیک، و از آنچه که حق اراده فرموده بعید شود؛ چنانچه حق فرماید که: «ما قرار ندادیم براى یک نفر دو قلب.» (احزاب/4) و رسول خدا فرمود که خداى تعالى فرمود که «من اطلاع بر قلب بندهاى که در آن حب اخلاص براى طاعت من و به دست آوردن رضاى من است پیدا نکنم، مگر آن که خودم متولّى تمشیت امور او شوم و تدبیر کارهاى او فرمایم. و کسى که به غیر من مشتغل باشد، از استهزاء کنندگان محسوب است و اسم آن در دیوان زیانکاران مکتوب شود.»
آداب الصلوه، صفحه 359
نویسنده: امام خمینی (ره)
مردم چند طایفهاند:
گروهی محجوبانند؛ چون ما بیچارگان فرو رفته در حجب ظلمانی طبیعت.
و گروهی سالکانند، که مسافر الی الله و مهاجر به سوی بارگاه قدسند.
و گروهی واصلانند که از حجب کثرت خارج و اشتغال به حق دارند و از خلق غافل و محجوبند؛ و از برای آنها صعق کلی و محو مطلق حاصل شده.
و یک گروه راجعان الی الخلق هستند، که سمت مکمّلیّت و هادویّت دارند؛ چون انبیای عظام و اوصیای آنها علیهم السلام. و این طایفه با آن که در کثرت واقع و به ارشاد خلق مشغولند، کثرت حجاب آنها نیست و از برای آنها مقام برزخیت است...
مقصود از الذین انعمت علیم همین کسانی هستند که حق تعالی با تجلی به فیض اقدس در حضرت علمیه تقدیر استعداد آنها را فرموده، و پس از فناء کلی آنها را به مملکت خود ارجاع نموده و مغضوب علیهم – بنا بر این تفسیر – محجوبان قبل از وصولند و ضالّین فانیان در حضرتند.
آداب الصلوه، صفحه 281-287
نویسنده: امام خمینی (ره)
عزیزم، انسان با یک مرض حصبه و ضعف قوای دماغیه تمام معلوماتش را فراموش میکند، مگر چیزهایی را که با شدت تذکر و انس با آنها جزو فطریات ثانویه او شده باشد، و اگر یک حادثه بزرگی و هائله سهمناکی پیش آید، انسان از بسیاری از امور خود غفلت کند و خط نسیان به روی معلومات او کشیده میشود، پس در آن اهوال و شدائد و سکرات موت چه خواهد شد؟ و اگر سمع قلب باز نشده باشد و دل سمیع نباشد، تلقین عقاید حین موت و بعد از موت به حال او نتیجهای ندارد. تلقین برای کسانی مفید است که دل آنها از عقاید حقه با خبر است و سمع قلب آنها باز است، و در این سکرات و شدائد فیالجمله غفلتی حاصل شده باشد، این وسیله شود که ملائکه الله به گوش او برسانند؛ ولی اگر انسان کر باشد و گوش عالم برزخ و قبر نداشته باشد، هرگز تلقین را نمیشنود و به حال او اثر نکند.
آداب الصلوه، صفحه 266
نویسنده: امام خمینی (ره)
و باب امر به معروف و نهى از منکر از وجهه رحمت رحیمیّه است. پس، بر آمر به معروف و ناهى از منکر لازم است که به قلب خود از رحمت رحیمیّه بچشاند، و نظرش در امر و نهى خودنمایى و خودفروشى و تحمیل امر و نهى خود نباشد؛ زیرا که اگر با این نظر مشى کند، منظور از امر به معروف و نهى از منکر، که حصول سعادت عباد و اجراى احکام اللَّه در بلاد است، حاصل نشود. بلکه گاه شود که از امر به معروفِ انسان جاهل نتیجه معکوسه حاصل شود، و چندین منکر سربار شود براى یک امر و نهى جاهلانه که از روى خواهش نفسانى و تصرّف شیطانى واقع شود. و اما اگر حسّ رحمت و شفقت و حق نوعیّت و اخوتْ انسان را به ارشاد جاهلان و بیدار کردن غافلان وادار کند، کیفیّت بیان و ارشاد که از ترشّحات قلبِ رحیمانه است طورى شود که قهراً تأثیر در موادّ لایقه بسزا کند و قلوب صلبه سخت را نیز از آن استکبار و استنکار فرو نشاند. افسوس که ما از قرآن تعلم نمىگیریم و به این کتاب کریم الهى نظر تدبّر و تعلّم نداریم و استفاده ما از این ذکر حکیم کم و ناچیز است. اکنون تفکر در آیه شریفه اذْهَبا الى فِرعَوْنَ انَّهُ طَغى فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ اوْ یَخْشى راههایى از معرفت و درهایى از امید و رجاء به قلب انسان مفتوح کند:
فرعون که طغیانش به جایى رسید که انَا رَبُّکُم الْاعْلى گفت، و علوّ و فسادش به پایهاى قرار گرفت که یُذَبِّحُ ابْناءَهُم و یَسْتَحْیی نِساءَهُم درباره او نازل شد، و به مجرد خوابى که دید و کهَنه و سَحَره به او خبر دادند که موسى بن عمران علیه السلام خواهد طلوع کرد زنها را از مردها جدا کرد و بچههاى بىگناه را ذبح نمود و آن همه فساد کرد، خداوند رحمن به رحمت رحیمیّه خود در جمیع زمین نظر فرمود و متواضعترین و کاملترین نوع بشر، یعنى نبىّ عظیم الشّأن و رسول عالى مقام مکرّمى مثل موسى بن عمران على نبیّنا و آله و علیه السلام، را انتخاب فرمود و با دست تربیت خود تعلیم و تربیت کرد او را؛ چنانچه فرماید: وَ لمّا بَلَغَ اشُدَّهُ و اسْتَوى آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزىِ الْمُحْسِنین. و پشت او را قوى فرمود به برادر بزرگوارى مثل هارون علیه السلام؛ و این دو بزرگوار را، که گل سرسبد عالم انسانیت بودند، خداى تعالى انتخاب فرمود؛ چنانچه فرماید: وَ انَا اخْتَرْتُکَ. و فرماید: وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنی. و فرماید: وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسى اذْهَبْ انْتَ وَ اخُوکَ بِآیاتی وَ لا تَنِیا فی ذِکری. و دیگر آیات شریفه که در این موضوع وارد شده که از حوصله بیان خارج است و قلب عارف را از آن نصیبى است که گفتنى نیست؛ خصوصاً از این دو کلمه شریفه وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنی و اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی. تو نیز اگر چشم دل باز کنى، یک نغمه روحانى لطیفى مىشنوى که جمیع مسامع قلبت و شراشر وجودت از سرّ توحید پر شود.
بالجمله، با همه تشریفاتْ خداى تعالى این همه تهیّه را دید و موسى کلیم را ورزید به ورزشهاى روحانى؛ چنانچه فرماید: وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً. و سالها در خدمت شعیب پیر، مرد راه هدایت و ورزیده عالم انسانیّت، او را فرستاد؛ چنانچه فرماید: فَلَبِثْتَ سِنینَ فی اهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ یا موسى. و پس از آن، براى اختبار و افتتان بالاترى، او را در بیابان در طریق شام فرستاد، و راه او را گم کرد، و باران بر او فرو ریخت، و تاریکى را بر او چیره فرمود، و درد زائیدن را بر زنش عارض فرمود؛ و چون جمیع درهاى طبیعت به روى او بسته شد و قلب شریفش از کثرات منضجر شد و به جبلّت فطرت صافیه منقطع به حق شد و سفر روحانى الهى در این بیابان ظلمانى بىپایان به آخر رسید، آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً الى أن قال: فَلَمّا اتیها نُودِىَ مِنْ شاطِئ الوادِ الْایْمَن فِی البُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ انْ یا مُوسى انّى انَا اللَّه رَبُّ الْعالَمین. پس از این همه امتحانات و تربیتهاى روحانى، براى چه خداى تعالى او را تهیه کرد؟ براى دعوت و هدایت و ارشاد و نجات دادن یک نفر بنده طاغى یاغى که کوس انَا رَبُّکُمُ الْاعْلى مىکوفت، و آن همه فساد در ارض مىکرد. ممکن بود خداى تعالى او را به صاعقه غضب بسوزاند، ولى رحمت رحیمیّه براى او دو پیغمبر بزرگ مىفرستد، و در عین حال سفارش او را مىفرماید که با او با کلام نرم لیّن گفتگو کنید؛ باشد که به یاد خدا افتد و از کردار خود و عاقبت امر بترسد. این دستور امر به معروف و نهى از منکر است. این کیفیت ارشاد مثل فرعون طاغوت است. اکنون تو نیز که مىخواهى امر به معروف و نهى از منکر کنى و خلق خدا را ارشاد کنى، از این آیات شریفه الهیّه، که براى تذکّر و تعلّم فرو فرستاده شده، متذکّر شو و تعلم گیر- با قلب پر از محبّت و دل با عاطفه با بندگان خداوند ملاقات کن و خیر آنها را از صمیم قلب طالب شو. و چون قلب خود را رحمانى و رحیمى یافتى، به امر و نهى و ارشاد قیام کن تا دلهاى سخت را برق عاطفه قلبت نرم کند و آهن قلوبْ به موعظت آمیخته با آتش محبتت لیّن گردد. و این وادى غیر از وادى بغض فى اللَّه و حبّ فى اللَّه است که انسان باید با اعداء دین عداوت داشته باشد؛ چنانچه در روایات شریفه و قرآن کریم وارد است. و آن در جاى خود صحیح و این نیز در جاى خود صحیح است. و اکنون مجال بیان آن نیست.
آداب الصلوه، صفحه 238 و 239
نویسنده: امام خمینی (ره)