پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

فارغ التحصیلی

فارغ التحصیلی! عجب اسمی! از روز اول بهمون میگن ز گهواره تا گور دانش بجوی اونوقت ...
البته شاید اگه اسم کامل فارغ التحصیلی دوره کارشناسی رو بگیم دیگه این ایراد بهش وارد نباشه . بگذریم ...
جا داره اول از همه، از همه دوستانی که به هر نوعی زحمت کشیدن تا جشن سه شنبه‌مون خوب برگزار بشه تشکر کنم.
وقتی روز اول اومدیم دانشگاه بزرگترا بهمون گفتن به یه چشم به هم زدن تموم میشه! ولی باورمون نشد تا دیروز. من تا دیروز هم باور نکرده بودم تموم شده ولی دیروز بعد از جشن باور کردم که دیگه کلاس‌های دوره کارشناسی دانشگاه اصفهان تموم شد و دیگه هیچ کدوم از اون لحظات رو نمی‌تونیم بببینم. همه خاطرات تلخ و شیرین تموم شد و همه در کنار هم بودن ها... یا شاید نه، در کنار هم بودن‌ها برامون ادامه خواهد داشت، ولی کمتر میشه...
دوستی‌ها، مهربونی‌ها، مهمون‌نوازی‌ها، معرفت خرج کردن‌ها، بزرگ شدن‌ها، وقت تلف کردن‌ها توو دانشکده یا خوابگاه ، اشتباهاتمون در قبال همدیگه، بی معرفتی‌ها و ... تموم شد. باز یه دوره جدید از زندگی شروع میشه که هر کس یه راهی میره.
اما یه دفعه به ذهنم رسید در مورد راه این رو بگم که:
من برای جمع 11 تیر 1387 و بقیه ورودی‌های مدیریت 83 دانشگاه اصفهان یه آرزو دارم؛ امیدوارم که هر راهی میرن و هر چی که میخوان بهش برسن، هر کس به هر چی که دوست داره و فکر می کنه در حد شان خودشه. ولی یه چیز رو امیدوارم دوستان خوبم فراموش نکنند که هر راهی میرن مواظب باشن به جایی نرسن که آخر اون راه خدا بهشون بگه مغازه من دیگه برا شما بسته است، تعطیله، غذا حاضر نیست یا هر جمله منفی از سمت خدا...
کاری نکنیم که خدا با اون مهربونی غیر قابل توصیفش به ما نه بگه. مواظب باشیم، مواظب باشیم، مواظب باشیم...
آرزوی سلامتی و شادی و کامیابی برای همه دوستان خوبم.
 

 

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۴۷)

sima b ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۲۵
salam
mobaraka bashe
آوای فاخته ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۲۷
تبریک می گم ..ایشاللاه جشن فارغ التحصیلی فوق و دکترا:)
موفق باشی
لیلا ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۲۸
تبریک میگم . موفق باشی
باران ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۲۸
موفق باشی.

این اتفاق برای من پایان دوره ی دبیرستان افتاد.


هنوز هم حسرت اون روز ها رو می خورم.


حیف که دیگه بر نمی گرده
احمد ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۲۹
سلام.ممنونم ازتون .باعث زحمت شدم.یا علی
ویرینگ بلک ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۰
فارغ التحصیلی مثل در اومدن از چاله و رفتن تو چاهه(سربازیف کارف زن و زندگی ...)
در کل نه خوبه نه بد
اما من ی حرف دیگه دارم اونم این که حاجی جون وقتی عکس میندازی یختو ببند اینجا که چالهمیدون نیست.خودت میگی داری کار فرهنگی می کنی.آخه فرهنگ با یخه باز میشه؟نه دیگه!
فائزه ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۱
درسته که خیلی چیزا تموم شد مثل شیطنت های سر کلاس ها مثل وقت تلف کردن های گاه لذت بخش به قول علی سامانی کفی دانشکده یا دانشگاه و چیزایی از این دست ولی با اون قسمت از نوشته ات که گفتی مهربونی ها و مهمون نوازی ها و معرفت خرج کردن ها و بزرگ شدن ها و ... هم تموم شد موافق نیستم.
به نظر من تازه از حالا به بعد ه که می شه فهمید کیا دوستای واقعی آدم بودن یا کیا هنوزم حاضرن مهربونی نثار همدیگه بکنن یا معرفت به خرج بدن!!
به هر حال من امیدوارم همه ی دوستا و همکلاسی های که داشتم به هر چی که خیر و صلاشحونه برسن نه به هر چیزی که دلش می خواد و دوست دارن!!!
اینجوری دیگه اون اتفاقی هم که تو نوشتی نمی افته...
هستی ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۲
سلام تبریک میگم که فارغ التحصیل شدید. حسودیم شد بهتون. البته من هم پایان نامه ام رو به اتمامه و دیگه ایشالا با دانشگاه قشنگ اصفهان خداحافظی میکنم!
قاسم صفایی نژاد ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۳
@فائزه:
با نظرت موافقم تا حدودی ، راست میگی یه خورده چیزا رو فراموش کردم توو متنم . آره از این به بعد معلوم میشه کی ...
ولی یه تجربه از کنفرانس تحول داریم که از این به بعد دوستی ها اختصاصی تر و گروه بندی تر میشه .
در مورد حرف آخرت هم ، باید بگم با نظرت موافقم ولی به علت یه سری اتفاقات دیگه دوس نداشتم اون دعا رو بکنم ... شاید منظورمو متوجه نشی ، ولی من کاملا از روی عمد این دعا رو کردم !!
Sara ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۴
salam weblogeto dididam kheily khosham az karet va matalebet oomad ey val dary be hamin khater mikham adrese group yahoomo bedam ke age doost dashty va eftekhar bedy dakhelesh ozv beshy akhe ma tanha daro nadaremoon too net hamin ye groupe blog hamoon hamash hack shod faghat hamin sareto dard naiaram vali khodemoonim eyval darim enshala movafagh bashy
هستی ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۴
سلام. بالاخره اون پستو گذاشتم با بدبختی کلی وقتمو گرفت. منتظر حضورتان هستم.
پریــــــــــــا ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۵
سلام جناب صفایی
تبریک بابت اتمام دوره کارشناسی و آرزومند موفقیت شما در کسب مدارج بالاتر.
امیدوارم در تمامی عرصه های زندگیتون موفق و سربلند باشید.
راستی تشکر میکنم واسه اینکه بنده رو لایق لینک شدن دانستید
مجید ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۵
سلام قاسم جون
خوب به سلامتی تموم شد
تبریک میگم
منم می خواستم یه مطلب بزارم واسه فارغ التحصیلیم.ولی هنوز پرو}ه و کارآموزیم رو تحویل ندادم.آخر تابستون ایشالا
موفق باشی
فهیمه ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۶
سلام
بهتون تبریک می گم/امیدوارم موفق باشید و آینده ای روشن رو براتون آرزو می کنم
اون شعر هم از خودم نبود تو وبم/ ولی باور کنید یادم نمی یاد از کی بود باید همون لحظه می نوشتم که فراموش نکنم
بحیرا ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۶
انشاالله به خوشی!
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۷
سلام آقای قاسم ؛ ممنون از نظرات شما ...

اسم برادر منهم قاسم هست ... البته اسم خودم هم کورش هست


اینکه میگذارم عمو جغده به خاطر اون قدیما که وبلاگ نویسی میکردم ، و به هر حال در داستانهام جغد نقش مهمی داشت ... شما میتونید کورش هم صدام کنید

.................................................


راستش شما مباحث رو که هر کدام از آنها به صورت مجزا گفتگوی زیادی رو می طلبه به نوعی خلاصه کردید و بدون اینکه واقعا دقیق بشید ... برای هر کدام تا حدودی گذرا جواب دادید ... و بعضی از بحثهام رو هم جواب ندادید مثل آیات مهجور که علما از انها استفاده نمیکنند ...

...........................

خب من با شما روش بحثم رو عوض میکنم ... اول بگم قصد من به هیچ عنوان این نیست که شما رو متقاعد بکنم ... چون چنین هدفی تعصب میاره ... اصولا هدف این نیست که کسی متقاعد بشه بلکه هدف یاد گیری هست

به قول پوپر ... بهترین اندیشه ، اندیشه ایی است که در مقابل نقد استحکام خودش رو نگه داره....

.........................

در مورد پیامبر و اسلام و سنت های قوم عرب


آیا پیامبر می بایست پیرو سنت اعراب باشد ، یا اعراب می بایست پیرو سنت پیامبر باشند !؟


شما میگویید ازدواج یک نفر در سن پنجاه و هشت سالگی با دختری نه ساله

چیزی مرسوم بوده است ... البته منتقد غربی هم حرفش این بود که در قرن ما

در زمان حال در اروپا به چنین کاری پدوفیلی میگویند... و حرفش این نبود که در

هزار سال و چهارصد سال پیش هم چنین اتفاقی در غرب پدوفیلی حساب میشده


اما شما بگویید ... شخصیتی که از طرف خدا میاید .... چگونه بسیاری از سنتهای

عقب مانده و ظالمانه مردمان زمان خویش را می پذیرد و از طرفی جزیی از دین

قلمداد میکند .... اچه از سنت عرب وارد دین شده است بسیار است


شما از حرم سراهای زمان ساسانی صحبت کردید ... که البته من قبلا برای یکی از دوستان گفتم ، که قبل از اسلام هم کشور ما کشوری از لحاظ اجتماعی متمدن نبوده است و به زنان بسیار ظلم میشده است ... اصولا سیستم زمان ساسانی مثل الان بوده است ... که در هر ولایتی یک روحانی نماینده بوده است ... یک دختر بعد از ازدواج بدون حضور شوهر حق دیدار پدر و برادر را نداشته است ( مرجع تاریخ ایران ویل دورانت )
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۷
حرف من اصلا این نیست که اگر مثلا زرتشتی بودیم زندگی بهتر میشد یا اگر مسیحی یا یهودی ... حرف من این بود که تمام ادیان به شکل زنجیره ایی بهم وصل هستند و همه به نوعی از یکدیگر وام گرفته اند ...

شما به من بگویید اولین کسی که خدای یگانه را به مردم معرفی کرد چه کسی بود؟


ایا ادیان سامی بودند ؟؟؟


از بحث اصلی دور نشم


بسیاری از سنتهای خرافه عرب در دین اسلام و حتی قرآن رسوخ کرد ...

همخوابگی با کنیز در زمان عرب آزاد بوده است و در قرآن هم آزاد اعلام شده است

و حتی در سوره نسا امده است که اگر پول ندارید تا با یک زن آزاد و مومن ازدواج

کنید پس با یک زن کنیز ازدواج کنید


زنان شوهردار [نیز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى که مالک آنان شده‏اید

آیه 24


البته این قسمتی از آیه است ... زنانی که شما بر آن مالک شدید حلال هستند !!!؟


هر کس از شما از نظر مالى نمى‏تواند زنان [آزاد] پاکدامن با ایمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ایمان شما که مالک آنان هستید [ازدواج کند] و خدا به ایمان شما داناتر است [همه] از یکدیگرید پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرى [خود] درآورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید [به شرط آنکه] پاکدامن باشند نه زناکار و دوست‏گیران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتکب فحشا شدند پس بر آنان نیمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است این [پیشنهاد زناشویى با کنیزان] براى کسى از شماست که از آلایش گناه بیم دارد و صبر کردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است (25)

نسا


در جای جای قرآن ، کنیز و همخوابگی با کنیز تایید شده است و این سنت پیش از اسلام بوده است که وارد اسلام شده است ، همچنین برده داری ...

در این آیه حتی جایگاه یک کنیز را تا جایی پایین میاورد که می گوید : اگر میترسی

که مثلا دچار گناه و زنا بشوی ، با یک کنیز که مالکش هستی ازدواج کن

در غیر این صورت بهتر است چنین کاری نکنی !!!؟؟؟؟
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۷
مورد دیگری که وارد دین اسلام شده است ... خرافاتی مثل باور به جن است


این باورها قبل از اسلام بوده است ... اعراب به جن اعتقاد داشتند ... و پیامبر هم

ظاهرا چنین اعتقادی را وارد اسلام میکند ...


مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى‏بردند و بر سرکشى آنها مى‏افزودند (6)

جن


در [آسمان] براى شنیدن به کمین مى‏نشستیم [اما] اکنون هر که بخواهد به گوش باشد تیر شهابى در کمین خود مى‏یابد (9)

جن


اعتقاد داشته اند که خداوند شیاطین را با تیر شهاب میزند !!!!؟


این بحث یکی از مباحث آقای سبحانی و سروش هم بوده است ... که آقای سبحانی

جوابهای سر هم بندی شده و عجیب و غریبی میدهند ... که ممکن است واقعا

این شهابها که در آسمان می بینیم شیاطین و اجنه را میزنند !!!؟


نمیتوان گفت چون خدا گفته است پس هر چیزی را که غیر علمی است باید پذیرفت

چون در آیه ایی دیگر می فرماید


چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد (36)

اسرا



بنابراین نمیشود چیزی غیر علمی و تخیلی را پذیرفت ... این خرافات صرفا باورهای

اعراب بوده است که وارد اسلام شده است و پیامبر هم پذیرفته اند !
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۸
در مورد اینکه آیا مردم به دلخواه مسلمان شده اند یا به زور ، در این مورد واقعا شما

بسیار گذرا گذشتید و چشمتون رو به روی حقایق بستید ....


الان که چهارده قرن از زمان اسلام میگذرد و باید تند رویها و افراطی گریها کمی


تعدیل شده باشد هنوز پذیرش اسلام با زور است چه رسد به صدر اسلام !!!


شما گفتید چرا مسلمانان ایرانی بعدا دوباره به دین خود بر نگشته اند ؟؟؟


ظاهرا فراموش کردید که طبق اسلام اگر شخصی از دین خود برگردد مرتد است

و مجازاتش اعدام !!!!!!!!!


من کاری به هزار و چهارصد سال پیش ندارم ... آیا الان مردم میتوانند به دلخواه

دینشان را عوض کنند بدون تهدید از اعدام و زندان و شکنجه ؟؟؟؟؟؟؟؟



همین یک سوال مرا پاسخ بدهید از بقیه سوالاتم چشم پوشی میکنم ....


در مملکت ما کسی جرات نمیکند کتابهای انتقادی از دین را بخواند ، جرم داشتن

کتاب بیست و سه سال از علی دشتی اعدام است ! در حالی که این کتاب

یک کتاب نقد است که علما به جای پاسخ گویی صورت مسئله را پاک کردند

آنقدر این بیچاره را شکنجه کردند که بستری شد و در آخرین لحظات از دوستش

سعید سیرجانی به دلیل دردهایی که از شکنجه داشته ، طلب سیانور میکند

تا به زندگی خود پایان دهد و در نهایت به شک رقت انگیزی می میرد ...


آقای احمد کسروی به دلیل نوشت کتاب شیعه گری و انتقاد از شیعه ( شما در

مورد تاریخ شیعه بسیار اشتباه کردید در زمان عمر اصلا شیعه شکل نگرفته بود

بلکه ایده شیعه گری از زمان امام جعفر صادق شکل گرفت و به همین دلیل میگویند

ما شیعه جعفری هستیم )
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۸
... اقای کسروی توسط فدائیان اسلام ( نواب صفوی ) ترور شدند ... هرچند من

قبول دارم که ایشان منتقدی افراطی و گاها مغرض بودند چرا که اصولا حافظ ، خیام

مولوی و خیلی های دیگه رو هم قبول نداشتن و حتی کتاب سوزان راه می انداختن

یعنی شخصا اصلا اقای کسروی رو دوست ندارم اما ترور اون به دلیل نظراتش

یک خشونت محض بود ... در روزنامه کیهان هم اخیرا نوشته شد که رئیس جمهور

به جای دیدار از خانواده دکتر فاطمی بهتر بود از خانواده نواب صفوی دیدار میکردند

بنابراین اینکه شما میگویید اسلام به خواست مردم پذیرفته شده است حتی در

زمان حال هم صدق نمیکند چه رسد به چهارده قرن پیش که همه تب و تاب

دین جدید را داشته اند ... از طرفی از کسانی که مسلمان نمیشدند باج وخراج

میگرفتند و اتفاقا برای اعراب بهتر بوده است که کسی مسلمان نشود تا پول

بیشتری به دست آورند اما مردم به خاطر فرار از باج و مالیاتهای سنگین ، مجبور

شدند مسلمان بشوند چنانچه امروز بسیاری به دلیل ترس مسلمان هستند وگرنه

کارشان با زندان و شکنجه و ...
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۸
در قرآن بحث منافقون است ... و سوره ایی به همین نام

یکی از دلایلی که شخصی منافق میشود از سر ترس است ... البته میتواند دلیلی مثل ضربه زدن تعمدی هم داشته باشد ولی مطمئنا یکی از دلایلش ترس است


چون از ترس جان مجبور بوده اند که وانمود کنند مسلمان هستند ولی قلبا چنین

چیزی را قبول نداشتند ...


در قرآن بیست و پنج بار از پیامبر درخواست معجزه میشود و ایشان به نوعی طفره

میروند ... و خداوند در پاسخ میگوید اینها با معجزه ایمان نمیاورند

اما سوال این است که پس چه شد ، بعد از فتح مکه ابوسفیان بدون معجزه ایمان آورد !!!


غیر از این بود که شمشیر بر گردنش گذاشتند و گفتند یا اسلام و پیامبر را میپذیری


یا باید کشته شوی !!!


مطمئنا در چنین شرایطی ادم پذیرش دین را می پذیرید ... آیا به نظر شما ابوسفیان

اسلامش از سر شمشیر و زور و شکست در جنگ نبود !؟


مباحث بسیار ، بسیار زیاد هستند ... خصوصا در مورد خشونت که شما آن را

نپذیرفتید ... تعجب است که خود حضرت علی در نهج البلاغه یاران خود را یک

مشت دزد و ترسو معرفی میکند ... اما حالا بسیاری ادعای شیعه علی بودن را

دارند !!!؟
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۸
خبر یافتم که بسر بر یمن غلبه یافته ، به خدا سوگند ، پندارم که این قوم بزودى بر شما چیره شوند . زیرا آنها با آنکه بر باطل‏اند ، دست در دست هم دارند و شما با آنکه بر حق هستید ، پراکنده‏اید . شما امامتان را ، که حق با اوست ، نافرمانى مى‏کنید و آنان

[ 79 ]

پیشواى خود را با آنکه بر باطل است فرمانبردارند .

آنان با بیعتى که با پیشواى خود کرده‏اند ، امانت نگه مى‏دارند و شما خیانت مى‏ورزید . آنان در شهرهاى خود اهل صلاح و درستى هستند و شما اهل فساد و نادرستى . به گونه‏اى که اگر قدحى چوبین را به یکى از شما سپارم ، ترسم که حلقه‏ها و تسمه آن را بدزدد . بار خدایا ، من از اینان ملول گشته‏ام و اینان از من ملول گشته‏اند .

من از ایشان دلتنگ و خسته شده‏ام و ایشان از من دلتنگ و خسته شده‏اند . بهتر از ایشان را به من ارزانى دارو بدتر از مرا بر ایشان برگمار


خطبه 25



یاران امام ظاهرا آنچنان فاسد و دزد بوده اند که حتی ایشان جرات نمیکردند قدحی

چوبین را به کسی بسپارند !!!؟


حالا در نبود ایشان ، امروزه عده ایی چنان وانمود میکنند مثل اینکه از خود حضرت

هم مسلمان تر هستند !؟؟؟
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۹
بزودى دو گروه به سبب من هلاک شوند .

یکى ، دوستى که در دوستى من افراط کند و این دوستى او را از راه حق دور سازد و دیگر ، دشمنى که در دشمنى من افراط کند و دشمنى با من او را از راه حق دور سازد

خطبه 125



اگر دقت کنید افراط در دوستی با حضرت سبب هلاک میشود و ایشان راه میانه

را توصیه میکنند

همچنان که نشسته بودم به خواب رفتم . رسول الله ( ص ) ، بر من گذر کرد . گفتم :

یا رسول الله از امّت تو چه ناراستیها و کینه‏توزیها دیده‏ام . گفت : نفرینشان کن . گفتم :

خداوند به جاى آنها به من بهتر از ایشان را دهد و به جاى من بدترین کسان را بر ایشان گمارد .

خطبه 69


آن حضرت امت خود را نفرین کردند ... حالا بعد از هزار و چهارصد سال عده ایی

در نبود ایشان فریاد علی علی سر میدهند ... با توجه به اینکه آن حضرت آینده را

هم پیشگویی میکنند ... بنابراین امت امروزی نیست دستکمی از زمان خود ایشان

ندارد
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۹
در مورد دشمنان خدا


کسى است که کوله‏بار نادانى بر پشت گرفته و در میان جماعت نادانان امت در تکاپوست . در ظلمت فتنه و فساد جولان دهد و ، همانند کوران ، راه اصلاح و آشتى را نمى‏بیند . جمعى که به ظاهر آدمى‏اند ، او را دانشمند خوانند و حال آنکه در او دانشى نیست . آغاز کرده و گردآورده ، چیزى را که اندکش از بسیارش بهتر است . خویشتن را از آبى گنده سیراب کرده و بسا چیزهاى بى‏فایدت که در گنجینه خاطر خود نهان دارد . در میان مردم به قضاوت نشست و بر عهده گرفت که آنچه را که دیگران در شناختش درمانده‏اند برایشان آشکار سازد . اگر با مشکل و مبهمى رویاروى گردد ، براى گشودن آن سخنانى بیهوده از رأى خویش مهیا کند ، که آن را کلامى قاطع پندارد و بر قامت آن جامه‏اى مى‏بافد ،

در سستى ، چونان تار عنکبوت . نداند رأیى که داده صواب است یا خطا . اگر صواب باشد ، بیمناک است که مبادا خطا باشد . و اگر خطا باشد ، امید مى‏دارد که آنچه گفته صواب باشد . نادانى است ، در عین نادانى ، دستخوش خبط و خطا ، و با این حال ، بر اشترى سوار است که آن هم پیش پاى خود نبیند . هرگز در علمى حکم قطعى نراند .

خطبه 17


این خطبه بسیار جالبی است .... بسیاری از مسلمانان حتی بلد نیستند نام

پنج سوره اول قران را ببرند ، آنگاه در خیابانها امر به معروف و نهی از منکر میکنند


مشخص نیست چگونه نادان میتواند امر به معروف و نهی از منکر کند .. چرا که

در قرآن و نهج البلاغه یکی از توصیه ها این است که ابتدا خودت را امر به معروف کن


ادمهایی که هیچ دانشی از کتاب ندارند واصلا نخوانده اند شده اند مدافع دین ..


آیا مردم را به نیکى فرمان مى‏دهید و خود را فراموش مى‏کنید با اینکه شما کتاب [خدا] را مى‏خوانید آیا [هیچ] نمى‏اندیشید (44)


بقره


اینجانب شخصا با بسیاری از بسیجی ها و پاسدارها و کارمندان اداره ارشاد بحث کرده ام ... ( پدر خودم عضو بسیح بود البته در زمان جنگ ) اکثر انها اطلاعاتشان

از دین چیزی نزدیک به صفر است ... با این وجود خود را مکلف میدانند که دیگرا ن

را به راه راست هدایت کنند.. ای عجب که کور بخواهد عصا کش کور شود ...
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۳۹
اما در مورد علما ، شما از اقای صانعی نام بردید که البته مورد الطاف حکومت هم نیست ... و بسیار از او انتقاد میشود و معمولا نظریات ایشان با انتقادهای شدید از سوی خصوصا روزنامه کیهان مواجه میشود .. و یا آیت الله منتظری که فکر میکنم حداقل به اعتقادات خودشون عمل میکنند چرا که برای دفاع از حق ، از قدرت چشم پوشی کردند ... چنانچه در خاطراتشان نوشتند به دلیل دفاع از دختری سیزده ساله که به ظن رابطه داشتن با منافقین حکمش اعدام بود ، از قدرت کنار گذاشته شد که البته ... موضوع کلی این بود که با اعدام وسیع زندانیان سیاسی در سال شصت و هفت مخالف بودند ...

شما میگویید اسلام اجبار نیست البته قرآن هم میگوید ؛ ولی در همین زندانها هرکسی که توبه میکرد و به قولی تواب میشد بخشیده میشد و اعدام نمیشد!!!


ایا غیر از این است که از ترس جان مسلمان شدند ، بسیاری از چپی ها از ترس

جان مسلمان شدند ...

اقای شهبازی و افضلی نژاد که در روزنامه کیهان قلم میزند و حالا خود مدعی اسلام

و قرآن و انقلاب شده است زمانی از تواب بوده اند ... !!!
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۰
این پاسخ نهج البلاغه به علما است که هر کدام نظری ضد دیگری دارند !!!



در نکوهش اختلاف علما در فتوا در حکمى از احکام ، به نزد یکى از ایشان مسئله‏اى مى‏آید ، به رأى خود حکمى مى‏دهد . سپس ، آن مسئله را عینا نزد دیگرى مى‏برند ، به خلاف رأى پیشین رأیى مى‏دهد . سپس قاضیان آن مسئله را به نزد امامى که آنها را به شغل قضا برگماشته مى برند و او آراء همه ایشان را صواب مى‏شمارد . خدایشان یکى است و پیامبرشان یکى است و کتابشان یکى . آیا خداى سبحان آنان را به اختلاف فرمان داده و اکنون از او فرمان مى‏برند ؟ یا آنان را از اختلاف نهى کرده و اکنون عصیان مى‏ورزند ؟ آیا خداوند دینى ناقص فرستاده و از آنها براى کامل کردنش یارى خواسته ؟ یا در آوردن دین ، با خدا شریک بوده‏اند و اکنون بر آنهاست که رأى دهند و بر خداست که به رأیشان راضى شود ؟ یا خداى سبحان ، دینى کامل فرستاده ولى پیامبر ( صلى اللّه علیه و آله ) در ابلاغ آن قصور ورزیده ؟ و حال آنکه مى‏گوید :
« ما در این کتاب چیزى را فرو نگذاشته‏ایم ، ( 1 ) » . یا : « در آن بیان هر چیزى است » ( 2 ) و نیز بعضى از قرآن بعض دیگر را تصدیق مى‏کند و در آن هیچ اختلافى نیست ، که ، « اگر نه از سوى خدا آمده بود در آن اختلاف بسیار مى‏یافتند » ( 3 ) . قرآن ظاهرش زیباست و باطنش ژرف است . عجایبش انتها نپذیرد و غرایبش پایان نگیرد . و تاریکى جز بدان از میان نرود .
خطبه 18


حتی طبق همین قرآن و دین هم علما و حکومت و مسلمانان زیر سوال هستند ...

گفتم در قرآن و خصوصا نهج البلاغه حرفهای حساب زیاد است اینطور نیست

که کسی مدعی شود سراسر خرافه و دروغ و ...
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۰
بحثم رو در اینجا به پایان میبرم ، امیدوارم در جوابتان کلی گویی نکنید ...


( در مورد کمک هزینه به زنها در اروپا ، اینجانب در غرب زندگی میکنم و این حقوق

اجتماعی شامل تمام کسانی است که نتوانند کار کنند .... شما میتوانید


دو سرویس اجتماعی سی پی آ اس ، و او سی ام وی ؛ رو البته به زبان لاتین

سرچ کنید و اطلاعات بگیرید البته این سرویسها فقط در اروپا است و در امریکا نیست

و حقوق ماهیانه هفتصد یورو میباشد ؛ خود اینجانب به دلیل بیماری مزمن از همین

سرویسها حقوق میگیرم و تا زمانی که سلامتی به دست نیاورم و سرکار نروم

ماهیانه هفتصد یورو به من حقوق پرداخت خواهد شد ... در مورد شجاع الدین شفا

ممنون... اسم غیر متعارفی هست و درست در ذهنم نموند .. در مورد انتقاد از

جوامع غرب ، اصولا در ادبیات و فلسفه غرب انتقاد حرف اول را میزند هر نظریه

جدیدی مورد انتقادات زیاد قرار میگیرد تا محک بخورد ... بر خلاف کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی و البته مسلمان که دگماتیسم هستند ... و

کسی جرات انتقاد ندارد ... در غرب انتقاد به اکثر مکاتب میشود ...
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۰
حالا مطمئن

هستم موضوع هولوکاست را پیش میکشید ... اینکه یهودیها لابی قدرتمندی هستند

شکی نیست تمام ثروت دنیا دست اینهاست مگه در ایران یهودیها ثروتمند نیستند

به هر حال موضوع هولوکاست واقعا موضوع شهروندان غربی نیست و بیشتر یک

واقعه تاریخی است که یهودیان استفاده خود را از آن میبرند ... در مورد نقض حقوق

بشر توسط غرب ، توجه داشته باشید غربی ها در سیاست خارجه به کسی

رحم نمیکنند ... وقتی میگویند در غرب حقوق بشر رعایت میشود یا حداقل بهتر

از جاهای دیگه رعایت میشود... موضوع شهروندان غربی یا کسانی که تابعیت غرب

را دارند میباشد ... در زمینه شهروندی شکی نیست که تا حد بالایی دولت حقوق

را رعایت میکند و این به سادگی قابل انکار نیست اما در سیاست خارجه ابایی ندارند

که برای منافع حتی کشوری را با خاک یکسان کنند به هر حال حقوق بشر برای

آنها منافع است و مقدس نیست ؛ اما در کشور ما حقوق بشر به صورت گسترده

برای شهروندان خودی نقض میشود... انقدر موارد نقض حقوق شهروندی در

ایران زیاد است که نیاز نیست من یاداوری کنم کافی است سری به یوتیوپ و

سایتهای منتقد حکومت ایران بزنید و موارد را مشاهده کنید ...)


تا بعد خدانگهدار
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۰
http://www.sahneh2006.blogfa.com/


شما در این آدرس برای من پیغام گذاشتید ، من وبلاگ ندارم ولی در این آدرس

با شما آشنا شدم . در وبلاگ خانم هستی ظاهرا اظهار بی اطلاعی کردید

که برای من اصلا پیغامی گذاشتید .... اگه اینطور است ... من از شما معذرت

میخوام که به ناگهان براتون پیغام گذاشتم ...

به هر حال قاسم نامی با آدرس شما ، و با مبحث من با خانم هستی ، نظرات

زیادی دادند که مخاطب من بوده ام ...

البته چندان مهم نیست ... به هر حال بحث است اینجا و انجا و به اسم کی

اصلا تفاوت نداره ...

با تشکر
قاسم صفایی نژاد ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۰
سلام عمو جغده
چرا هستی خانم به من گفته بودن با شما بحث میکنن و به من ایمیل زدن و منم جوابشون رو با ایمیل دادم ولی نمی دونستم که برا وبلاگتون گذاشته یا ایمیل زده و چون آدرس وبلاگتون رو نداشتم مجبور شدم از ایشون بپرسم.
اون نوشته ها نوشته من بوده
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۱
سلام

مهم نیست ...


یکی از سوالات در مورد خروج نطفه از سینه مرد و زن است که پرسیده بودید

کدام آیه است که برای شما میگذارم


پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است (5)


از آب جهنده‏اى خلق شده (6)


[که] از صلب مرد و میان استخوانهاى سینه زن بیرون مى‏آید (7)

سوره طارق


عربی اون


فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿5﴾


خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ ﴿6﴾


یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿7﴾


با تشکر
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۱
ضمنا مرکزیت ادراک رو اعراب و قرآن در قلب میدانند و نه در مغز


این آیه رو هنوز پیدا نکردم .. اما جز مباحث دکتر سروش و آیت الله سبحانی است

که هیچکدام مرجع نداده اند ...


در صورتی که این آیه رو هم پیدا کنم برای شما میگذارم که در باور قدیم ، ادراک و

حافظه در قلب بوده و نه در مغز ...


نامه دکتر سروش به سبحانی و بالعکس رو میتونید در این آدرس بخونید

http://www.drsoroush.com/Persian/By_DrSoroush/P-NWS-13870200TootiVaZanboor.html
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۱
در مورد پاسخ شما .... اشکالی نداره ... در وبلاگ خانم بهونه بنویسید

چون بقیه هم میخونند ... ضمن اینکه هیچ عجله ایی نیست هر وقت تونستید

بنویسید ... ما صرفا تبادل نظر میکنیم .... و این بحث نه مناظره است نه

محاکمه ... صرفا تبادل نظر دوستانه است چنانچه در قران هم امده است


با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‏اى] که نیکوتر است مجادله نماى در حقیقت پروردگار تو به [حال] کسى که از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‏یافتگان [نیز] داناتر است (125)


نحل
هستی ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۲
سلام. عمو جغده وبلاگ نداره. باید در وبلاگ بهونه که از دوستان ایشان است به آدرس http://sahneh2006.blogfa.com/ براش نظر بذارید. ضمنا من در همین وبلاگ یعنی وبلاگ خانم بهونه نظرهای شما را به اسم خودتان و آدرس وبلاگتان گذاشتم. ممنون. موفق باشید.
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۲
در پست های پایین که آپ کردید دیدم از اینکه ایرانیان در هشت سال جنگ در مقابل کشور عراق دفاع کردند بسیار افتخار کرده اید که البته بسیار پسندیده است

صدام خود را سردار قادیسه می دانست ، و ایرانیان را مجوس و هدفش تسخیر ایران بود و زمینه کردن حداقل خوزستان به خاک خودش ...


سوال این است ، چرا جنگ هشت ساله در مقابل اعراب قابل افتخار است ،

اما دفاع چهارده قرن پیش ایرانیان در مقابل هجوم اعراب قابل سرزنش ؟؟؟


به هر حال به قول شما انسان باید در جنگ از خودش دفاع کند و مرغ یک پر نمیشود


آیا دفاع ایرانیانی مثل رستم فرخزاد ، بابک خرم الدین که مسلمانان تکه تکه اش

کردند ، و مازیار .... در مقابل تجاوز دشمن کار اشتباهی بود ؟؟؟


آیا باید دو دستی کشور را تقدیم مهاجمان میکردند به این بهانه که یک دین جدید

دارند .... آیا ایرانیان که دین زرتشت داشتند برای گسترش دین به کشورهای دیگر

حمله کردند ؟ آیا اگر حمله میکردند کارشان درست بود ؟


امام جمعه موقت تهران ، آقای کاشانی در سخنرانی اعراب را سپاه اسلام ، و

ایرانیان را سپاه دشمن ذکر کردند .... چطور میشود یک نفر ایرانی باشد و از

حمله یک کشور بیگانه طرفداری کند ؟؟؟؟


آیا اگر الان عده ایی که طرفدار لیبرال دمکرات هستند با حمله آمریکا به ایران

موافقت کنند به عنوان خائن شناخته نمی شوند ؟؟؟

مقدمه ابن خلدون را بخوانید ببینید چگونه مسلمانان هر جا که حمله کردند را

نابود کردند .... این اغراق نیست ... خود تاریخ است ... همین الان اعراب در عراق

و افغانستان با تعصبی که دارند نه آمریکاییها را که مردم مسلمان را در بمب گذاریهای

انتحاری سلاخی میکنند ... چگونه ممکن است در صدر اسلام ، مسلمانان

با ناز و نوازش کشورهای دیگر را تسخیر کرده باشند و با مهربانی برخورد کرده

باشند ....
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۲
مگر عراقی ها در خرمشهر به کسی رحم کردند؟؟؟ با این وجود

که مردم ایران مسلمان هستند و از همه بدتر اینکه مردم خوزستان علاوه بر

مسلمان بودن بیشترشان عرب هم هستند ولی اعراب عراق آیا رحم و مروت داشتند


شاید بگویید مسلمانان صدر اسلام بهتر بوده اند

اما شاهد نهج البلاغه ، وقتی که حضرت علی یاران خود را ادمها فاسد و دزد

و خیانت کار معرفی میکند ، وقتی مسلمانان به امام حسین خیانت میکنند و با

وحشیانی ترین شکل ایشان را به شهادت می رسانند ، وقتی بزرگترین سردار

اسلام که عمر باشد و در حمله به کشورهای دیگر نقش اصلی را داشت ، به

اعتقاد شیعیان حضرت فاطمه را به شهادت رسانده باشند و حق خلافت را

هم از حضرت علی گرفته باشند ... چگونه میشود مدعی بود که مسلمانان

به ایران حمله کردند و پس از پیروزی رفتاری انسان دوستانه داشتند ؟؟؟؟؟؟؟


آیا این یک توهم و تعصب دینی نیست که اینگونه فکر کنیم ؟؟؟؟؟


بزرگان دین اسلام بر سر خلافت مکرها کردند ، و از دید شیعیان جریان غدیر خم

را ندیده گرفتند ... چگونه در حمله به کشوری سیرت انسانی را رعایت میکنند

آیا چنین است که اعراب به خاندان پیامبر خیانت میکنند اما به ایرانیان که میرسند

ناگهان انسانهایی والا مقام میشوند ؟؟؟
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۲
خداوند ، محمد ( صلى اللّه علیه و آله ) را مبعوث داشت که بیم‏دهنده جهانیان باشد و امین وحى او . و شما اى جماعت عربها ، پیش از آن ، بدترین آیین را داشتید و در بدترین جایها به سر مى‏بردید و در زمینهاى سنگلاخ و ناهموار مى‏زیستید و با مارهاى سخت و کرّ همخانه بودید . آبى تیره و ناگوار مى‏نوشیدید و طعامى درشت
[ 81 ]
و خشن مى‏خوردید و خون یکدیگر مى‏ریختید و از خویش و پیوند بریده بودید .
بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه گناه بودید .
خطبه 26


حضرت علی صادقانه اعتراف میکند که اعراب چگونه بوده اند ، ایا انسانهایی

با چنین مشخصاتی ، که طبق سوره جمعه وقتی غنائم را می بینند پیامبر را

فراموش میکنند ... وقتی به ایران میرسند مهربانی میکنند ؟؟؟؟؟


نسزد که هیچکس از حمله به وطنش احساس خرسندی کند و آن را رحمت الهی

بداند ... حتی محمد رضا شاه در کتابش حمله اعراب به ایران را یک نوع موهبت

الهی میداند ؟؟؟؟

( محمد رضا شاه خود را کمر بسته ابوالفضل میدانست ... و مثل بوش که فکر میکند خداوند او را فرستاده تا عراق را نجات دهد ، فکر میکرد که نماینده خدا است ... اصولا بسیاری از شخصیتهای سیاسی وقتی به قدرت میرسند آنقدر قدرت مستشان

میکند که دچار توهم میشوند ... و خدا را نظر کرده امامان یا پیامبران یا خدا میداند

که البته در ایران از شهردار گرفته تا رئیس جمهور خود را فرستاده خدا میداند ! )
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۳
آیه مربوط به اینکه انسان با قلب تعقل میکند !!!

این بحث دکتر سروش هم است و میگوید دانش پیغمبر محدود بوده است و چون در قدیم مردم فکر میکردند مرکز حکمت و تعقل دل است ، در قرآن نیز چنین آمده !!!


أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ ﴿46﴾


آیا در زمین سیر نکردند تا آنان را قلبهایی باشد که با آن تعقل کنند یا گوشهایی که با آن بشنوند چرا که چشمهای آنان کور نمی شود بلکه قلبهایی که در سینه هاست کور می شود.46


در قرآن از کلمه مغز ( مخ ) هرگز استفاده نشده است !



نه هر که (دلى در سینه دارد خردمند است) و نه هر که گوشى براى شنیدن دارد شنوا است و نه هر که چشمى براى دیدن دارد بیناست .

خطبه 88


حضرت علی هم در نهج البلاغه دل را مرکز خرد میداند !

در کل قرآن بارها موضوع دل آمده است و چنانچه در نهج البلاغه و همیشه از دل به نوعی صحبت شده است مثل اینکه فکر و دانش به دل بستگی دارد ، و نه در قران و نه در نهج البلاغه حرفی از مغز به عنوان مرکز ادارک زده نشده است ...

( در قرآن معمولا میگوید آنچه در دل دارند ، هرگز نمیگوید آنچه در سر دارند ! )

به این موضوع که سروش اشاره کرد ، آیت الله سبحانی هرگز پاسخی نداد !
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۳
اون آیه مربوط به سوره حج می باشد ...
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۳
سلام ... ممنون از اینکه زحمت کشیدید و مطالبی رو نوشتید ...

..............


راستش مطالبتون تا حدود زیادی مربوط به شیعه میشد ... که بحث من نیست

چرا که بحث من اصل دین است ... من انتقاداتی از اصل دین خارج از شیعه و

سنی کردم ... و اگر جاهایی بحث شیعه وسط آمده اتفاقی بوده است ...


شما در مطلبتون به نوعی وجود کنیز در اسلام را قبول کردید و آن را بد نمیدانید ؟؟؟


به این استدلال که همخوابگی با کنیز بهتر از زنا است ... والله ما که در صدر

اسلام زندگی نمیکنیم ، در یک کشور مثلا فاسد و پر از فحشای غربی هم زندگی

میکنیم ... هم من و هم بسیاری از دوستانی که میشناسم از سن ازدواجشون

گذشته ، اما آنچنان در مورد موارد جنسی اورژانسی نشدیم که دست به هر

کار کثیفی بزنیم ... پس به چه کسی میگویند پرهیزکار ؟؟؟ کسی که

نتواند خود را کنترول کند ... و از جنگها کنیز بگیرد ... و با آنها همخوابگی کند

کجایش پرهیزگار است ؟؟؟


شما فکر میکنید کنیز از کجا آمده ؟؟؟ خداوند کسی رو نه کنیز می افرینه نه ارباب


اینها جنگ میکردند ، در جنگها اسرا میشدند برده ، و زنهایشان و خواهرانشان

میشدند کنیز !!! که در قرآن زنان شوهر داری که شوهرشان در جنگ توسط

سپاهیان به اصطلاح اسلام اسیر شده به مالکیت سپاهیان اسلام در میامدند

و هر کاری دلشان میخواسته با اینها میکردند .... شما چگونه چنین چیزی را

تایید میکند ؟؟؟؟
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۳
پیامبر اسلام بیش از چهل زن گرفتند ... و شما آن را طبیعی میدانید و اصلا

میگویید دین همین است ... انوقت در کشور شیعی ما این که یه دختر و پسر

در یک جای عمومی صرفا صحبت کنند عرش خدا فرو می ریزید ؟؟؟


شما طبق چه سندی میگویید دختر در چهارده قرن پیش بیشتر از الان می فهمیده


انموقع که نه اموزش بوده نه دانش بوده ، یک دختره نه ساله فهمش بیشتر از

الان بوده ؟؟؟؟


با توجه به اینکه در نهج البلاغه همان زن و دختر را ناقص العقل خطاب میکند !!!


ضمن اینکه الان هم ازدواج کردن با یک دختر نه ساله ازاد است ... حالا درست

است که در شهرهای بزرگ کسی چنین کاری را نمیکند ، ولی در بسیاری از

روستاها و کشورهای عربی و خصوصا پاکستان ازدواجهای غیر متعارف به

سنت اسلام انجام میشود ... چند سال پیش یک کارگردان افغانی در همین

باب فیلم ساخت ، و نشان داد که یک دختر بچه چگونه به عقد یک پیرمرد

در میاید و آنچنان این فیلم فاجعه امیز است که اصلا انسان تصورش را نمیتواند بکند

اینکه شما چنین عملی را می پذیرید ... و دفاع میکنید ... واقعا در خور قرن

بیست و یک نیست ...
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۴
در مورد شیعه ؛ آنچه شما میگویید شیعه نیست ، چون شیعه به معنای گروه

هم است که در سوره روم به آن اشاره میشود ، اصولا قرآن با فرقه و مذهب

مخالف است ... حالا هر اسمی نمیخواهید روی آن بگذارید... ولی در صدر

اسلام اینکه عده ایی طرفدار حضرت علی میشوند ... و عده ایی طرفدار

دیگر خلفا ... این اسمش مذهب و مکتب نیست


من از مکتب شیعه صحبت میکنم ... مکتب شیعه را امام جعفر صادق بنیانگذاری کردند


یعنی مکتبی که داری حرفهای خاص خودش است و باورهای خاص خودش

، منظور شما از شیعه طرفداری عده ایی از خلافت حضرت علی است که این

را خوب من هم میدانم ... اما منظور من مکتب شیعه است ... که امام جعفر صادق

مبانی آن را می نویسند و از آن پس مکتب شیعه داغ میشود ... و طرفدارن

زیادی پیدا میکند که البته طرفداران شیعه از لحاظ اماری نسبت به سنی بسیار

کم است ... یعنی در حدود یک به ده باشد ...

من وارد بحث شیعه نمیشم فقط یکی از مبانی شیعه معصومیت است که در قران

پیغمبر هم معصوم نیست ؛ حالا اینکه چگونه شیعیان به معصومیت جانشینان

ایشان اعتقاد دارند را دیگر نمیدانم


پس بدان که هیچ معبودى جز خدا نیست و براى گناه خویش آمرزش جوى و براى مردان و زنان با ایمان [طلب مغفرت کن] و خداست که فرجام و مآل [هر یک از] شما را مى‏داند (19)


محمد



تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت‏خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدایت کند (2)

فتح


چیزى نمانده بود که تو را از آنچه به سوى تو وحى کرده‏ایم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگیرند (73)

اسرا


اگر تو را استوار نمى‏داشتیم قطعا نزدیک بود کمى به سوى آنان متمایل شوى (74)

اسرا


در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مى‏چشانیدیم آنگاه در برابر ما براى خود یاورى نمى‏یافتى (75)


اسرا


از نظر قرآن پیامبر خود گناهکار است ، حالا اینکه بخشیده میشود یا خیر بحث دیگریست ، ولی معصومیتی در کار نیست !
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۴
در مورد تمدن ساسانی و اسلام ، اصولا حرف من این است که دین اسلام

یک کپی از عقاید زرتشتی است ... بحث بر سر ساختن قصر و بارگاه و امپراطوری

نیست ... ادیان سامی به نوعی دین زرتشت را برداشته اند و به اسم خود

دین جدید ساخته اند ... حالا اگر دین زرتشت ایرادی داشته در ادیان سامی

هم وارد شده ... که نظر من این است پر از ایراد است ... ضمن اینکه من از

جهت حقوق زنان گفتم قبل از اسلام هم چندان مردم ایران متمدن نبوده اند

معنیش این نیست که مثلا در غرب اون زمان حقوق زنان رعایت میشده

در امریکا تا همین یکی دو قرن پیش زنان حق رای نداشتند ، برده داری ازاد بود

سیاهان تا همین پنجاه سال پیش حق اینکه در اتوبوس عمومی بنشینند نداشتند

اما با این حال امروز امریکا خود را یکی از متمدن ترین کشورهای جهان می داند

به این دلیل که این مشکلات را در جامعه خود خیلی سریع حل کرد ...


اینکه در ایران چرا مردم بر علیه اعراب شورش نکردن و به دین خود برنگشتن

دلیلش همان است که همین ایرانیان مسلمان شده در زمان مغول هم مقاومت

نکردند و حداقل صد و پنجاه سال بدترین خفت ها را کشیدند ...


چرا آموزه های اسلامی باعث نشد ه ایرانیان بر مغول پیروز شوند ؟؟؟؟


ایرانیان از اسکندر شکست خوردند از اعراب شکست خوردن از مغول شکست خوردن

افغانها مدت کوتاهی بر قسمت مهمی از ایران مسلط شدند ... ترکها بر ایران

مسلط شدند ... حرف این است که هر کسی آمد خواست کارش را با زور پیش ببرد

و تنها کشور ایران نبود که به این مصیبت دچار شد ... اروپا هم دچار بود ، کشورهای

عربی افریقا به جهت حمله اعراب امروزه عربی صحبت میکنند ...

شما علایقی به مذهبتان دارید که مطمئن هستم تحت هیچ شرایطی

کوچکترین انتقاد را به آن وارد نمیدانید

...
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۵
مثلا موضوع جن

اگر هیچ علمی نمیتواند ثابت کند که جن وجود ندارد

هیچ علمی هم نمیتواند ثابت کند که دراکولا وجود ندارد

بنابراین باید به دراکولا هم معتقد بشویم چون در فیلمهای هالیوودی وجود داره

اگر بنا به این باشه که هر خرافه ایی را چون علم نمیتواند رد کند باید بپذیریم


استدلالهای شما بیشتر از انکه منطقی باشد ، به دلیل علاقه شدید شما

به باورهایتان است ... البته شما انسان معتدلی هستید ... همینکه بحث میکنید

میشنوید و جواب میدهید بسیار خوب است ... اما بعید میدانم به خاطر عشقی

که به باورهایتان دارید بتوانید آنر بی طرف قضاوت کنید


من اسمش را نمیگذارم تعصب ، چون همیشه تعصب نیست که باعث میشود

آدم چیزی را خوب نبیند ، گاهی عشق هم باعث چنین شرایطی میشود ، من

فکر میکنم بسیاری از مسلمانان به دلیل عشقی که به مکتب خود دارند

برایشان سخت است که حتی کوچکترین انتقادی را نسبت به معشوقشان

بپذیرند ... و این البته ایراد دارد ولی قابل سرزنش نیست ... تا جاییکه به دیگران

آسیب نزند قابل سرزنش نیست
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۵
به هر حال بحث ما ظاهرا بیشتر بر سر علاقه است تا منطق


شما می پذیرید که انسان میتواند کنیز داشته باشد و برده داشته باشد و

اشکالی هم ندارد ... که البته مطمئنم چون دین پذیرفته شما هم میپذیرید

و مطمئن هستم که اگر به پایش برسد عملا شما چنین کاری را قبول نخواهید

کرد ... چرا که در نوشته هایتان یک نوع دلباختگی به دین است و حتی

چیزهای تلخ را هم به نوعی رمانتیک می بینید



شما میتوانید بپذیرد که چون قرآن جن را قبول دارد پس جن وجود دارد ...

چون قران گفته است


چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد جنبنده‏اى را از زمین براى آنان بیرون مى‏آوریم که با ایشان سخن گوید که مردم [چنانکه باید] به نشانه‏هاى ما یقین نداشتند (82)

نمل



طبق تفاسیر این یک حیوان عظیم الجثه است که قبل از قیامت از دل خاک

بیرون میاید و با مردم سخن میگوید و عصای موسی دارد و ...


شما چنین چیزی را میتوانید بپذیرید من نمیتوانم بپذیرم


شما میتوانید بپذیرید که حقوق یک زن ، که میتواند مادر آدم باشد ، خواهر آدم

باشد ، دختر آدم باشد نصف باشد اما من نمیتوانم بپذیرم


( فکرش را بکنید یک آدم اوباش یک زن را که ممکن است مادر باشد ممکن است

دکتر باشد ، ممکن است نماینده مردم در مجلس باشد بکشد ، از نظر اسلام

نمیشود اعدامش کرد چرا که جان زن نصف مرد است ، شما می پذیرید اما

اینجانب نمیتوانم نه عقلا نه از لحاظ انسانی بپذیریم )
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۵
شما میتوانید بپذیرید که چون قرآن گفته مرکز ادارک و عقل قلب است پس حتما

عقل است ! اما من نمیتوانم بپذیریم


شما میتوانید بپذیرید که یک نفر میتواند با دختر نه ساله ازدواج کند و میتواند

تا چهل همسر داشته باشد اما من نمیتوانم بپذیریم


دهها موضوع است ...

که شما صرفا به این دلیل که خدا گفته است میتوانید بپذیرید

اما من نمیتوانم بپذیریم ...



شما به باورهایتان عشق دارید

و به همین دلیل هر چیزی را چه عقلانی چه غیر عقلانی می پذیرید

اما من به باورهایم عشق نمی ورزم چرا که میدانم عشق قضاوت انسان را

مغرضانه میکند ...

و فکر میکنم که تفاخری نباشد مر خدای عالم را که چون منی او را خدا حساب کند


فکر میکنم که شما به انسانیت باور دارید

و منهم به انسانیت باور دارم

فکر میکنم که شما دل مهربانی دارید و این از لحن نوشته هایتان پیداست

ولی حقیقت با احساسات و دل شما کاری ندارد و مسیر خود را میرود .

پاسخ شما منو متقاعد نکرد

اما لحن نوشتن شما که پر از دلبستگی نسبت به اعتقاداتتون بود

قابل تحسین است
عمو جغده ۱۰ بهمن ۸۹، ۰۶:۴۵
من با دلباختگی شما نسبت به باورهایتان مشکلی ندارم

من با شیعه یا سنی بودن شما مشکلی ندارم


من به اینکه حتی شما باور به جن دارید یا موضوعات دیگر مشکلی ندارم

چرا که هیچکدام از اینها ضرری به من نمی رساند


اما مشکل از آنجا آغاز میشود که عده ایی باورهای خودشان را بر دیگران تحمیل

کنند ...


اگر در قرون پیشین ، دین موضوعی بود برای تهاجم به کشورهای دیگر


امروز مکاتب غیر دینی چنین موضوعیتی پیدا کرده


اگر روزی به اسم مسیحیت و اسلام کشورها مورد تهاجم قرار میگرفتند


در قرن اخیر جنگها برای مکاتب غیر دینی مثل راسیزیم ، کمونیسم ، سوسیالیسم

و اخیرا برای دمکراسی شکل می گیرد


جنگ همیشه بوده و همیشه خواهد بود ... اما انسانها را مورد شکنجه و ازار

قرار دادن به دلیل باورهایشان کار غیر انسانی است ...

ادمها با هر اعتقاد و باوری میتوانند در کنار هم زندگی کنند ... بدون اینکه

یکی بخواهد بر دیگری تسلط پیدا کند ... اما متاسفانه بعضی از باورها

نقشه تسلط بر دنیا را دارد ...

مسیحیان باور دارند که با امدن مسیح انها مسلط بر دنیا خواهند شد

چنانچه یهودیان بیشترین سواستفاده را از دین کردند و به اسم ارض موعود ،

که خودشان هم باور ندارند ... بیش از نیم قرن است که مردمانی را تحت

ستم و ظلم قرار داده اند


مسلمانان فکر میکنند که در نهایت آنها باید بر جهان مسلط شوند .. چنانچه در

باور شیعه هم این موضوع است که با آمدن امام موعود جهان در تسلط شیعه خواهد

بود


و همین باور را زرتشتیها و بوداییها و ... دارند


و البته امروز هم قدرتهای جهان برخی به جهانی شدن کمونیزم باور دارند

برخی کشورهای البته فقیر به سوسیالیسم و در نهایت بزرگترین قدرتها اخرین

لنگرگاه را لیبرال دمکرات میدانند ...


همه در پی تسلط بر زمین و مردمان آن هستند ...

و در این میان آنچه ارزشی ندارد

خود انسان است

هرچند که هر کدام از این مکاتب به اندازه صد مثنوی در مورد ارزش و مقام انسان

قلم زنی کرده است