پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسانه» ثبت شده است

یادداشت یادداشت‌ها

در مورد اتفاقات جاری

- اینکه جمهوری اسلامی کاستی‌هایی دارد، دچار بی‌کفایتی‌هایی در برخی از زمینه‌ها هست، بعضا ریاکاران سمت‌های مهم و غیرمهم را به خود اختصاص داده‌اند، قابل انکار نیست و یکی از دلایل شرایط امروز است. فاصله قدرت بین مسئولین و مردم بخصوص در ۱۰ سال گذشته زیاد شده است؛ رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی به دلایل مختلف نتوانسته‌اند اعتماد بخش قابل توجهی از مردم را جلب کنند؛ شرایط تحریم، اوضاع اقتصادی را خراب کرده است و منفعت‌طلبان با سودجویی توانسته‌اند تخلف‌های گسترده‌ای بکنند و دستگاه قضایی ما به دلیل عدم چابکی یا دلایل دیگر نتوانسته است به سرعت و با قدرت مقابله کند و از حجم نارضایتی مردم نسبت به بی‌عدالتی بکاهد.

اینکه دشمن سرمایه‌دار و پرقدرتی مقابل ماست و از این فاصله، نهایت بهره را می‌برد هم قابل انکار نیست. اما...

- من متخصص صنعت، اقتصاد، سیاست و قضا نیستم. من مدیریت رسانه خوانده‌ام و سال‌ها در عرصه فرهنگ و رسانه فعالیت کرده‌ام؛ شاید به همین دلیل این حوادث را از زاویه رسانه می‌بینم و شاید هم واقعا جنگ اصلی رسانه‌ای باشد. پس از این زاویه سخن می‌رانم؛ هر چند هر چقدر بخواهیم در این باره، از زاویه خاصی هم  بگوییم و بنویسیم حتما دچار «کاهش‌گرایی» می‌شویم و بسیاری از دلایل دیگر جا می‌ماند.

- وقتی می‌توان با یک اتفاق مانند فوت مهسا امینی، چنین جرقه‌ای ایجاد کرد که بخش قابل توجهی از مردم، سالها از محتوای سطحی استفاده کرده باشند. مردمی که واکنش‌های هیجانی، احساسی و در لحظه را به فکرورزی، بررسی و صبوری ترجیح می‌دهند و به این فکر نمی‌کنند که بعدش چه می‌شود.

سال‌ها دشمنان حقیقت در همه جای دنیا تلاش کرده‌اند که مصرف رسانه‌ای مردم را به سمت محتوای سطحی ببرند. چرا؟ چون وقتی محتوای سطحی مصرف می‌شود، مردم به جای فکرورزی، هیجانی می‌شوند و در لحظه، تصمیمات سطحی می‌گیرند. آنوقت صاحبان قدرت با رسانه‌های مؤثری که دارند، خودشان به جای مردم در لحظه حساس تصمیم می‌گیرند و افکار عمومی را آماده تصمیمات خودشان می‌کنند.

سواد رسانه‌ای در ایران طبق آخرین آمار سیزده درصد است. این یعنی محتوای سطحی روی ما اثر بیشتری می‌گذارد. از خودتان بپرسید: در یک سال گذشته روزی چند دقیقه در اینستاگرام بودید و روزی چند دقیقه کتاب یا مقاله می‌خواندید یا فیلم می‌دیدید؟ در اینستاگرام برای چه چیزی بیشتر وقت می‌گذاشتید؟ برای پیگیری خبرهای زرد فلان سلبریتی، دیدن ویدئوی کوتاه طنز، فلان خبر بدون تحلیل عمیق، مد و لباس و دکوراسیون؟ یا برای اینکه یاد بگیریم چطور انسان بهتری شویم و چطور زندگی بهتری داشته باشیم و چطور ارتباط بهتری با بقیه برقرار کنیم و ...

جمهوری اسلامی که منشأ آن یک انقلاب فرهنگی بود، برای ترویج محتوای عمیق کار جدی نکرد و شاید به دلیل اینکه می‌خواست حجم نارضایتی اقتصادی را کاهش دهد، سرگرمی‌های سطحی را در رسانه‌ها ترویج کرد؛ اندیشمندان و عالمان جامعه توجهی به این حوزه نکردند؛ مردم هم خودشان سرگرم بودند. اما دشمن بیدار بود و خواسته خود را پیگیری می‌کرد و کار می‌کرد تا اینکه این روزها با لگد دشمن بیدار شده‌ایم.

اینکه عملکرد جمهوری اسلامی در بعضی از حوزه‌ها متناسب با انتظار ما از آن نبوده است، دلیلی برای اینکه جمهوری اسلامی خوب نیست یا ضرورت ندارد یا نباید حفظش کرد، نیست. اتفاقا مردم ایران به انقلاب خود باور دارند و اختلاف بر سر آن است که شعارهای اصلی و اصیل انقلاب درست پاسداری نشده است. البته این کاستی‌ها نباید بزرگ‌نمایی شود و پیشرفت‌هایی که جمهوری اسلامی در این چند دهه ایجاد کرده، قابل انکار نیست.

- از بحث دور نشوم و یک مثال رسانه‌ای بزنم:

اینکه رسانه‌های مختلف خارجی می‌گویند در بیانیه داعش برای قبول مسئولیت فاجعه تروریستی شاهچراغ، سی‌ام ربیع‌الاول است و اصلا روز سی‌ام نداشتیم پس کار جمهوری اسلامی است که دستپاچه آن را منتشر کرده، ناشی از همین عدم سواد رسانه‌ای است. من بحث تقویمی ندارم که ماه قمری چطور است و ماه دیده شده یا نشده، من سخن رسانه‌ای دارم. آیا دشمن نمی‌تواند همین نکته را به عمد در بیانیه گذاشته باشد و پس از آن با رسانه‌های قدرتمند خود به آتش آن بدمد تا اختلاف بین مردم را بیشتر کند و به ریش ما بخندد؟ در مورد سایر دلایل هم همین سوال مطرح است. گویا به سبک فیلم‌های دفاع مقدسی‌مان هنوز دشمن را یک سری آدم احمق هوسباز مست تصور می‌کنیم؛ اصلا اینطور نیست. دشمن باهوشی داریم که به پیشرفته‌ترین ابزارها و پیشرفته‌ترین نظریه‌های علوم انسانی مجهز است و برای کلمه به کلمه‌ای که در رسانه‌های قدرتمند و مؤثرش بیان می‌کند، قصد و عمد دارد.

- ما باید چه کنیم؟

حتما جمهوری اسلامی باید تلاش کند تا سرمایه اجتماعی خود را از طریق مدارا، گفتگو، کاهش فاصله قدرت، خدمت‌رسانی در همه حوزه‌ها افزایش دهد. رسانه‌ها باید تلاش کنند، اعتماد بخشی از مردم را به خود برگردانند. اما ما مردم هم وظیفه‌ای داریم. ما نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را از بین نبردیم که باز هم به سبک حکمرانی دیکتاتوری، همه انتظارمان از دولت و حکومت باشد. ما مردم قدرت داریم و می‌توانیم خودمان باری از دوش کشور عزیزمان ایران برداریم.

معتقدم همیشه هر چیزی که بین مردم تفرقه و جدایی بیاندازد، به نفع ایران نیست. مردم عموما طرفدار عدالت هستند و آزادی اما تشخیص و مصداق آنها با هم متفاوت است؛ برای حل این اختلاف‌نظرها اگر راهی جز گفتگو با هم پیدا کنیم، همه ضرر کرده‌ایم. دوستی‌هایمان را گسترش دهیم و در گفتگوهایمان به جای تمسخر، فحاشی، جدل، برچسب‌زدن و امثالهم، دنبال پیدا کردن حقیقت باشیم. سعی کنیم هر خبر و تحلیلی و پیامی که می‌بینیم یا می‌شنویم را زود باور نکنیم، کمی فکر کنیم، با افراد مورد اطمینان‌مان مطرح کنیم و بعد در مورد آن قضاوت کنیم یا به دیگران منتقل کنیم. تلاش کنیم ساعت مطالعه‌مان را بالا ببریم و بدانیم در کدام کشور با چه شرایط تاریخی و جغرافیایی در حال زندگی هستیم و غرب و شرق هر کدام چه چیزی از جان ما می‌خواهند و چرا و چقدر؟

ما باید اول از همه خودمان به خودمان کمک کنیم و بعد چشم‌انتظار دیگران باشیم.

یادداشت یادداشت‌ها

ذهنیت ما چگونه شکل می‌گیرد؟

عادت ندارم که اگر میانه روز یا موقع غروب در خیابان باشم، دنبال مسجدی بگردم و نماز را اول وقت و به جماعت بخوانم؛ نه اینکه برایم مهم نباشد، بیشتر سعی می‌کنم موقع اذان جایی باشم که بتوانم راحت نمازم را بخوانم. یکشنبه مشغول کاری بودم که نزدیک اذان باید یک ساعتی بیکار می‌ماندم. یادم بود که در میدان انقلاب، مسجدی هست؛ برای فرار از گرمای وسط ظهر هم شده، نماز را در مسجد به جماعت خواندم. برخلاف تصورم مسجد تقریبا پر از جمعیت بود و افراد مختلف در سنین مختلف و با تیپ‌های گوناگون نمازشان را در مسجد و به جماعت می‌خواندند. طبیعتا نمازگزاران مسجد میدان انقلاب یا رهگذران هستند یا کسبه‌ها. 

می‌گویند مردم ما نسبت به زمان قدیم کمتر دین‌مدار هستند و مثلا در زمان شاه مردم نماز و روزه‌شان سر جایش بود. ما هم لابد توجیه می‌آوریم که دین‌داری که فقط به نماز و روزه نیست. مقابله با استکبار و ... هم جزو دین‌داری است. اما الان فکر می‌کنم که حتی در همین نماز و روزه هم مردم ما دین‌دارتر از گذشته هستند. از بزرگتر‌ها شنیده‌ایم که صفوف نماز جماعت در زمان شاه چگونه بود (حتما که حساب انقلابیون رو باید جدا کرد در این مرحله)؛ مثلا پدر یکی از دوستان می‌گفت در دانشگاه اگر کسی می‌خواست نماز بخواند تمسخر می‌شد و صفوف نماز جماعت نهایتا یکی دو صف بود.

سوال مهم‌تر این است که ذهنیت ما چگونه شکل می‌گیرد؟ گاهی اوقات رسانه‌ها - حالا رسمی یا غیررسمی، جمعی یا اجتماعی- پیامی را به ما منتقل می‌کنند که به دلیل اینکه خودمان آن را تجربه نکرده‌ایم یا راجع به آن علمی نداریم، راحت آن را می‌پذیریم. کم کم همان پذیرش تبدیل می‌شود به یک دانسته درونی که مبنای تحلیل‌های بعدی‌مان قرار می‌گیرد، در صورتی که اصل آن ممکن است مخدوش باشد یا لااقل مثل موردی که نوشتم، مثال نقضی در مورد آن یافت شود. مراقب محتوایی که مصرف می‌کنیم، باشیم.

 

+ پست مرتبط: نظریه‌های اقناع و کاربرد آن در رسانه‌ها

 

نقل قول نقل قول

چرا در رسانه‌ها ستاره‌پروری می‌شود؟

علت وجودی نظام ستاره‌پروری تثبیت تقاضای متغیر است؛ و از آنجا که تغییر تقاضا تا حدودی، ارتباطی منطقی با سطح درآمد دارد، این نظام در کشورهای ثروتمند به نسبت کشورهای فقیر از اهمیت بیشتری برخوردار است. کار این نظام ساده است. عرضه‌کنندگان نمی‌دانند و نمی‌توانند بدانند که آیا محصول تازه موفق خواهد بود یا خیر؛ زیرا اطلاعی از تمایل و سلیقه‌ی مصرف‌کنندگان ندارند. اما اگر نوعی رابطه‌ی عاطفی میان اجراکننده و مصرف‌کننده ایجاد شود، پیش‌بینی تقاضا به علت ثبات بیشتر آن آسان‌تر خواهد بود. 

 

صنایع فرهنگی، صفحه ۷۴

ناشر: یونسکو، مترجم: مهرداد وحدتی

زلزله و ساخت آینده

زلزله آمد. ایران عزادار شد و بسیاری از هموطنان ما، برادران و خواهران و دوستان ما دچار مشکل جدی شدند. چند صد نفر جان خود را از دست دادند و عده‌ای دیگر مجروح شدند و عده‌ای عزیزان خود را از دست دادند.

زمان، زمان اتحاد ملت است برای دست‌گیری از حادثه‌دیدگان. زمان، زمان التیام‌بخشی به زخم‌هایی است که طی یک حادثه طبیعی به وجود آمده‌اند. اما عده‌ای راه ناصوابی در پیش می‌گیریم. عده‌ای در سیاست جناح رقیب خود را تخریب می‌کنند و این یکی دیگری را مقصر می‌داند و آن دیگری طرف مقابل را. مردم هم وارد این جو رسانه‌ای می‌شوند و فراموش می‌کنند دوران رقابت نیست و دوران همدلی است.

عده دیگری پیدا می‌شوند که به جای کمک، فقط نقص‌ها و کمبودهای تیم‌های کمک رسانی را می‌بینند و مدام نق می‌زنند. عده دیگری پیدا می‌شوند و فقط نقاط مثبت را می‌بینند و مطالبه‌ای برای رفع کاستی‌ها نمی‌کنند.

بعضی دیگر رسانه‌ها را متهم می‌کنند که این جو را ایجاد کرده‌اند و وظیفه خود را درست نشناخته‌اند و فقط سوگواره‌نویسی بلد هستند و شور کردن قضیه.

برخی دیگر حتی آمده‌اند همه را متهم کرده‌اند به افراط و تفریط. متهم کرده‌اند که ما ایرانی‌ها کلا همدلی بلد نیستیم و اتحاد نداریم و دنبال یقه‌گیری سیاسی هستیم و ...

حتما هم زیبایی دیده می‌شود هم زشتی؛ هم برخی حرف‌ها و رفتارها مایه امید است و برخی موجب تأسف.

یادداشت یکی از روزنامه نگاران درمورد فراموشی مأموریت رسانه‌ها را که خواندم یاد یک خاطره افتادم. تابستان ۹۱ بود که در استان آذربایجان شرقی و به طور مشخص شهر ورزقان و اهر زلزله‌ آمد. چند هفته بعد و نزدیک پاییز بود که در جلسه شورای مدیران مجتمع رسانه‌ای اطلس، مدیرعامل آن به ما مدیران جوان رسانه‌ای گفت که میزان اطلاع‌رسانی و مطالبه کمک و رساندن صدای مردم به مسئولین و همچنین حجم خدمات به افکار عمومی خوب نیست و یکی از دلایل اصلی آن را عدم درک مشکلات زلزله از نزدیک دانست. به همین دلیل همه به اتفاق هم به بازدید از مناطق زلزله زده رفتیم و با میزان خرابی زلزله و درد مردم از نزدیک آشنا شدیم.

ما فهمیدیم که خرابی پدیده زلزله آنقدر هست که نشود یک روزه یا دو روزه آن را به نقطه حداقلی رساند. فهمیدیم هر چند حجم خدمات زیاد باشد اما ممکن است از برخی مناطق غفلت شود. فهمیدیم ممکن است در برخی مناطق سرعت امداد خوب باشد اما در برخی مناطق خیر. فهمیدیم در برخی مناطق و روستاها مردم به یاری نهادهای امدادی می‌شتابند تا کارها زودتر سامان یابد اما در روستایی ممکن است سر موارد بچه‌گانه کارها را متوقف کند که بسیار مایه تعجب است! فهمیدیم حتی در هنگام زلزله باید ملاحظات جامعه انسانی را در نظر گرفت که ممکن است عده‌ای مقابل برخی کارهای ضروری مقاومت نشان دهند و اما عده‌ای دیگر از راحتی خود می‌گذرند تا آسایش دیگران را فراهم کنند و ...

بسیاری از آن جوانان، الان و ۵ سال پس از آن حادثه، مدیران رسانه‌های موثری هستند که این بار در زلزله کرمانشاه حتما عملکرد بهتری هم در اطلاع رسانی مشکلات و درد مردم داشتند و هم در بیان میزان خدمات انجام شده.

سخنم این است که گاهی اوقات می‌توان بدون حرف زدن، بدون نق زدن، بدون شعار دادن، عملی کرد که میوه و ثمر آن چند سال بعد چیده شود؛ هر چند که بقیه فکر کنند سکوت کرده‌ای و مأموریت رسانه‌ای خویش را فراموش کرده‌ای اما تو بر ساخت آینده توجه می‌کنی نه دعوای روزمره.