فضای سینه شرربار میشود بی تو بیا که حال دلم زار میشود بی تو
بیا! اگر که نیایی رفیق دیرینت رفیق لشکر اغیار میشود بی تو
ربیع با تو ربیع است ای صنم ور نه بهار بر سرم آوار میشود بی تو
بخر که این دل زنگار خوردهام آقا خرید نسیهی سمسار میشود بی تو
عطای دست تو شغل مرا گدایی کرد گدای دست تو بیکار میشود بی تو
بیا و ملتفت آه سینهی من باش محل به سینهام انبار میشود بی تو
ببین که کاسبی این زمانهی مردم به سبک و شیوهی کفار میشود بی تو
برای امت چشم انتظار فکری کن جهان به دیدهمان تار میشود بی تو
بدون تو سفر کربلا نمیخواهم مسیر عشق چه دشوار میشود بی تو
یتیم عسگری ای غایب از نظر برگرد دلم هوای تو را دارد از سفر برگرد
* این شعر در روز 24 بهمن 91 توسط حاج منصور ارضی خوانده شده است.
منبع: سایت دوستداران حاج منصور
تا که مقیم درگه جانان شود کسی یک لحظه کافی است پشیمان شود کسی
وقتی که بخشش و کرمت بینهایت است دیگر چه جای آنکه هراسان شود کسی
آید شبی توشه یک عمر را بَرَد وقتی که بر سرای تو مهمان شود کسی
توبه کند یکی، همه بخشیده میشوند در چشم تو بس است نمایان شود کسی
مشتاقتر از تو به مناجات، بنده نیست تا چه رسد برای تو گریان شود کسی
با این همه کرم، که ز دست تو دیدهام راضی نمیشوی که پریشان شود کسی
ای کاش دلبرم به دعایم زند صدا خوب است در حضور تو عنوان شود کسی
وقتی حسین (ع) کشتی سلم و نجات ماست کی در هراس و وحشت طوفان شود کسی
* این شعر توسط حاج منصور در شب 22 ماه رمضان سال 90 خوانده شده است.
* فایل صوتی این شعر را میتوانید از اینجا دریافت نمایید.
کریمهای دو عالم بنام زاده شدند زبانزد همه خاص و عام زاده شدند
اگر که ظرف نباشد، توقع «می» نیست شرابها همه از فیض جام زاده شدند
چقدر خام شدم تا کمی مرا بپزند پیالهها همه از خشت خام زاده شدند
تو امر کردی و تکوینا استجابت شد و عاشقان تو با یک کلام زاده شدند
جواب دادن تو اشتیاق میآرد سلامها ز علیک السلام زاده شدند
چه خوب شد که محبان حلال زاده عشق و دشمنان حسن هم حرام زاده شدند
حسن، حسین و یقینا حسین هم حسن است نشستهام که ببینم کدام زاده شدند
همین دو تا پسر فاطمه، همان اول امامزاده شدند و «امام» زاده شدند
چقدر دور و بر تو فرشته ریخته است بزرگها همه با احترام زاده شدند
بساط نوکری ما کنار تو پهن است از اول ایل و تبارم غلام زاده شدند
عجیب نیست بدنبال گنبدت هستیم کبوتران همه بالای بام زاده شدند
چه بهتر است که بشینی و سکوت کنی که از قعود تو صدها قیام زاده شدند
* این شعر در شب میلاد امام حسن مجتبی (ع) سال 91، توسط حاج منصور خوانده شده است.
من کیستم که لطف خود ابراز میکنی در را نیامده به رویم باز میکنی
من چوب قهر کردن خود را نخوردهام از بس میآوری و مرا ناز میکنی
اول تویی همیشه که لبخند میزنی اول تویی همیشه که آغاز میکنی
من یک گناه کردهی گردن شکستهام آیا مرا دوباره سرافراز میکنی
بگذار خوب گریه کنم از خجالتت امشب که باز در به رویم باز میکنی
گفتم پرم شکسته، به دردت نمیخورد گفتی دلت شکسته و پرواز میکنی
من آدمم، یقین میکنم که باز با یک حسین (ع) در دلم اعجاز میکنی
* این شعر توسط حاج منصور ارضی در شب 7 رمضان سال 90 خوانده شده است.
* فایل صوتی این شعر را میتوانید از اینجا دریافت نمایید.
از لبان یا صنم پر میکشد تا یا صمد بت پرستی که ز بوی عشق میگیرد مدد
مسلم و کافر ندارد نام مولایم علی مثل اکسیری نهفته در دل هر خوب و بد
از تمام خانههایی که گدا را میخرند من فقط پشت در این خانه را هستم بلد
نیست از نام علی نامی بلند آوازهتر نیست فرقی بین او با قل هوالله احد
ما علی گفتیم اما مرتضی وقت نَبَرد ذوالفقارش را به جز با ذکر یا زهرا نزد
هر که از عشق علیِ مرتضی دم میزند حق به نامش سر در فردوس پرچم میزند
هر کسی پای تو را بوسید آقا میشود چشمهای که پای تو جوشید دریا میشود
از نگاهی که به سلمان میکنی پیداست که کافر دین با نفسهای تو منّا میشود
فرق بین شاه و رعیت نیست در فیض ظهور هر که میآید در ایوان نجف جا میشود
خوش به حال امتی که طبق گفتار نبی مرتضی در خانه آن قوم بابا میشود
ما و احسان قدیمت یا صراط المستقیم اهدنا سوی حریمت یا صراط المستقیم
از رطوبتهای چشمان تو شبنم شد درست شبنم افتاد و زمین گُل گشت و آدم شد درست
نوح را نجار کرد عشق علی و بعد از آن بهر قوم نوح یک کشتی محکم شد درست
رد نعلین علی را دید رویش پا کشید تا که زیر پای اسماعیل زمزم شد درست
اسم اعظم بود و در عیسی تجلی کرد و بعد آن دم احیاگر عیسیبنمریم شد درست
آنقدر خرمای کال از دکه تمار برد تا که آخر کار و بار دخل میثم شد درست
در غدیر خم پیمبر چند ساعت داد زد آی مردم با ولایت دین خاتم شد درست
ای که نامت خورده روی تارک دنیا علی منصب شاهی مبارک باد بخ ٍ یا علی
ساقی امشب میگساریها به نَسلَت منجر است چون به جای کاسه لبهایم کنار کوثر است
جرعه نوشم کن، خرابم کن، بیندازم ز پا زانویم پیش شما افتاده باشد بهتر است
چند تا رکعت رکوعت را بیفزا، پشت در در میان سائلان دعوا سر انگشتر است
عرش را در زیر پا داری وگرنه کِی کسی جای پاهایش به روی شانه پیغمبر است
سرزده کافیست تا که عازم میدان شوی تار و مار رقص شمشیر تو صدها لشگر است
از دم تیغت گذر کردند سرها بیشمار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
ای سر تو یک سر و گردن سر از سردارها ای به امید تماشایت همه بازارها
پیش ما بیچارهها سر کردن از نقص تو نیست تو گل باغ ولایی ما کنار خارها
مادران از کودکی دادند یاد بچهها با علی باش و مشو دل ناگَران کارها
ای مدار خانهات کهف الوری اذنم بده همچو سگ زانو زنم پای شیار غارها
تو همین که فاطمه باشد کنارت کافی است میروند از دور تو بعد پیمبر یارها
بعد پیغمبر تویی با خانهای که سوخته با غم زهرا و آن دردانهای که سوخته
مانده جای غزوههای سخت و سنگین بر تنت سر به زیر آورده با تیغ نگاهت دشمنت
آخر ای مولا تو را با ضربههایت بنگریم یا به آن اطفال بی بابا سواری دادنت
آن مدالی که غدیر انداختی را بنگریم یا طنابی که میافتد به دور دست و گردنت
آنقدر طولی نینجامید تو را لبخندها زود میآید زمان وای زهرا گفتنت
همسرت را پیش چشمان تو آتش میزنند اصلا ای آقا روز عید لال باشم بهتر است
* این شعر در عید غدیر سال 90 توسط حاج منصور خوانده شده است.
* منبع: سایت دوستداران حاج منصور ارضی