امروز هم گذشت. آمادگی ظهورت را که ندارم. نمیدانم اصلا بیایی و صدا بزنی، آمدنی هستم یا نه. اینها به کنار، اما انقدر اسیر دنیا هستم که حتی یادم نبود «جمعه» منتظر شنیدن خبر آمدنت باشم.
بیا که بودنت مانند دمیدن روح در زندگیمان میماند... بودنت؟ مگر نیستی؟ تو امام زنده و حاضر مایی. چقدر حجاب ظلمانی دارم که نمیبینمت ای خورشید عالم افروز. انگار دور شدهام ولی تو که بزرگتر از آنی که به نظر نیایی، لابد کور شدهام. بیناییام را به نور قرآن روشنی بخش ای قرآن ناطق.
تکراری شده است حرفهایم، چون کارهایم تکراری شده است؛ چون امروزم شبیه دیروزم شده و تکرار روزمرگی مگه چه نتیجهای جز تبدیل شدن به چیزی شبیه مرداب دارد؟
اما سالروز آغاز امامت توست و دیدن خودم درست نیست. تو را میبینم که واسطه فیض و رحمت خدایی. تو را میبینم که شبیه سایر ائمه حتی به بدترین دشمنان خود نگاه هدایت دارید. پس هدایتم کنید که از امروز عهد میبندم هر روز حواسم باشد که هر لحظه، لحظه امامت توست بر این جهان که اگر ثانیهای امام نباشد، بهانهای برای باقی ماندن خلقت نیست. کمکم کنید که بر عهدم بمانم که بی خواست خدا ارادهای کارگر نیست.
دلتنگ حرمت هستم؛ چند روزی است بیشتر از همیشه. قلبم تند میزند که دوباره بنشینم روبروی ناودان طلای خانهات و بنگرم چطور وقتی تو بخواهی حتی سنگ هم میتواند آرامشبخش باشد. دلم تنگ است و حسرت روزهایی را میخورم که آنجا بودم ولی چه بودنی که با نبودن مساوی بود.
دلتنگ حرمت هستم؛ چند روزی است بیشتر از همیشه. قلبم تند میزند که دوباره بایستم کنار مقام ابراهیم و بنگرم چگونه انسانهایی با ملیتهای مختلف، با سطح سواد گوناگون، با تمایزات ثروتی بعضا شدید، با رنگ پوستهای متفاوت در کنار هم به دور خانه تو میگردند.
دلم تنگ است؛ دلتنگ امامی که اگر از او اطاعت نشود، هیچ چیز ثمری ندارد. میبینیم در این دنیای پست، چگونه یک و نیم میلیارد مسلمان نظاره میکنند احوال کشمیر را، اوضاع فلسطین را، غم مردم بحرین را، ناامنی یمن را، جنگ ملل در سوریه را، انفجارهای عراق را و ... اما دم برنمیآورند. نه اینکه هیچ نمیگویند که بیشتر از غیرمسلمانان دغدغه دارند و میگویند و راهپیمایی میکنند. اما دم برآوردن اصلی آن است که این یک و نیم میلیارد مسلمان متحد شوند. دم برآوردن اصلی آن است که حاکمان ظالم خود را به زیر افکنند و در سایه اتحاد، ریشه ظلم را بر کنند؛ به خودباوری برسند که هر چند مستضعف نگاه داشته شدهاند اما میشود مانند ایرانیان مستقل باشند و صبور.
دلتنگ حرمت هستم؛ چند روزی است بیشتر از همیشه. قلبم تند میزند وقتی فکر میکنم این بار وقتی کنار رکن یمانی ایستادهام، خادم حرمین شریفین کسی باشد که عادلترین بنده اوست...

درود بر بهار انسانها و خرمی دورانها
امید داریم نوروز بعدی را با حضرت موعود جشن بگیریم.
اللهم عجل لولیک الفرج

روز میلاد امام زمان (عج) به مراسم قدردانی از مردی رفتم که یاد امام زمان (عج) را نه تنها در میان دوستداران حضرت، بلکه در تمامی جهان برجسته کرد. محمود احمدینژاد را 3 بار از نزدیک دیدهام. یک بار در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال 84 در دانشگاه اصفهان، یک بار در جمع صمیمی دانشجویان در بازگشت از ژنو (اجلاس دوربان 2) در سال 88 و بار دیگر در همایش قدردانی از خادم جمهور در سال 92. احمدینژاد سال 92 را همان احمدینژاد سال 84 یافتم با همان باورهای عمیق به اصول اسلامی؛ با همان اعتقاد راسخ به قدرت مردم و همان صمیمیت و سادگی.
حرف سیاسیون، رسانهها و برخی از مردم، کوچکترین تغییری در حرفها و باورهای او بهوجود نیاورده بود و با همان روحیه سال 84 و با تجربه و عملکردی گرانبهاتر، مأموریت را انجام وظیفه برای زمینهسازی ظهور موعود میدانست.
احمدینژاد در این مراسم در پاسخ به کسانی که نگران تحولات سیاسی کشور بودند با روحیهای مثال زدنی گفت: «خیلیها در کشور غصهدار شدند چقدر تماس گرفتند و اظهار نگرانی کردند. من از همه آنها تشکر میکنم، ولی میخواهم بگویم هر موقع خواستید غصه بخورید و دلتان شکست برای یک حقیقت دیگر غصه بخورید. مگر باور ندارید که امام هست؟ مگر باور ندارید که امام حاضر است و حق حکومت جهانی برای امام است؟ 1170 سال است که امام را خانه نشین کردند و حق امام را گرفتند. چند سال است که میگوییم مرید امام هستیم؟ آیا پیرو و عاشق امام، ماموریتی جز برگرداندن امام به راس حکومت دارد؟ برای امام زمان غصه بخورید. مبادا امام فراموش شود و بالاترین غصه این است که این ماموریت به فراموشی سپرده شود که البته به فضل الهی اینگونه نخواهد شد.»
سخن من با کسانی است که او را قدرتطلب میخوانند و ریاکار میدانند. مگر میشود که یک شخص قدرتطلب در حالی که رئیس دولت است، سالها تهمت و توهین و افترا را به جان بخرد و در پاسخ بگوید: «اهانتها به کسی برمیخورد که فکر کند کسی است، من که کسی نیستم!» مگر میشود محض ریا دست پیرمرد و کشاورز و معلم و رفتگر و ... را بوسید؟ اگر میشود لطفا مدعیان ریاکاری احمدینژاد هم در انظار عمومی دست کشاورز و پیرمرد و رفتگر را ببوسند، البته اگر به شأن و جایگاه والایشان آسیبی نمیرسد! اصلا مگر غیر از این است که بخش اعظمی از دشمنیها با احمدینژاد و عدم تحمل او به دلیل منش متفاوت او از بقیه سیاستمداران است؟ مگر نه اینکه یکی از مسئولین به کنایه گفت: «مردم نوکر نمیخواهند، مدیر میخواهند!» زیرا نمیتواند حتی با ریاکاری افتخار خود را نوکری مردم بداند و با آنها دمخور شود؟ و این در حالی است که بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی (ره)، مردم را ولی نعمت میدانست و مسئولین را خدمتگزار.
به نظر من، احمدینژاد یک تراز جدید از انجام مسئولیت را در این 8 سال به نمایش گذاشت و بسیاری از عادات را تغییر داد که به راحتی نمیتوان آنها را نادیده گرفت، زیرا مردم آن را مطالبه مینمایند. از نکات سادهای مانند عدم اجازه انتشار عکس خود در کنار عکس امام و رهبری در ادارات و ... گرفته تا توجه دادن مدام به مأموریت اصلی انقلاب اسلامی که همانا زمینهسازی برای ظهور موعود است.
اینکه رسانهها و بهخصوص رسانههای اصولگرا که گوی سبقت در بیانصافی را از رسانههای بیگانه هم ربودهاند، چه چیزهایی در مورد این مراسم منتشر کردند، مهم نیست. مهم این است که ما آنجا بودیم و میدانیم حقیقت چیست و حتی بدون داشتن رسانههای فراگیر، صدایمان را به جامعه میرسانیم؛ همانطور که احمدینژاد بدون داشتن رسانه فراگیر، صدای انقلاب اسلامی را به جهانیان رساند.
