پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

اکنون باید انسانى که داراى علم و عمل است، در خود و احوال خود و ملکات نفسانیّه تفکّر کند، و خود را در تحت نظر قرار داده تفتیش کامل کند، ببیند در هر رشته [اى]از علوم هست، چه ملکاتى علم در او به ارث گذاشته؟ اگر از اهل معارف است، ببیند نور معرفت اللّه دل او را روشن کرده و با حق و مظاهر جمال و جلال او محبّت پیدا کرده و متواضع شده؟ یا آن که به واسطه چندى مزاولت در اصطلاحات، به همه عالم و جمیع علماء به نظر حقارت-که نظر ابلیس است-نگاه مى‌کند، و حکماء را قشرى مى‌خواند، و دیگر علماء و دانشمندان را جزو حساب نمى‌آورد، مردم را چون حیوانات نظر مى‌کند؟! اگر چنین است بداند که این اصطلاحات بى‌مغز، حجاب معرفت اللّه و نقاب رخسار جانان شده. چیزى که باید انسان را از اسارت نفس وارسته کند و از علایق طبیعت بیرون ببرد، خود انسان را در سجن طبیعت محبوس کرده و در زیر زنجیرهاى شیطان قرار داده. بیچاره داد از منازل عشق و محبّت مى‌زند، و معارف الهیّه را به چشم مردم مى‌کشد، و خود زنّار نفس و بت خودخواهى و خود پرستى را در زیر جامه دارد، و از خداى عالم غافل و به بندگان او-که از او هستند-سرکشى مى‌کند.

ابلیس به تکبّر به آدم از مقام قرب دور شد، و تو با این تکبّر به آدمزادگان، مى‌خواهى راهى به معارف پیدا کنى؟ هیهات! نور معرفت اللّه باید دل را الهى کند و از رجز شیطانى دور کند. پس چه شد که در تو نتیجه به عکس داده، دل تو را منزلگاه شیطان و مورد استیلاء ابلیس قرار داده.

بیچاره! تو گمان مى‌کنى اهل اللّه و اهل معارفى؟ این نیز از تلبیسات نفس و شیطان است که تو را سرگرم به خود کرده، و از خدا غافل کرده، و به مشتى مفاهیم و الفاظ سر و صورت‌دار دلخوش کرده. در مقام علم، دم از تجلّیات ذاتى و اسمائى وافعالى مى‌زنى، و عالم را از حق مى‌خوانى، و همه موجودات را جلوات حق مى‌گوئى، و در مقام عمل با شیطان شرکت مى‌کنى، و به آدمزادگان سرکشى و تکبّر مى‌کنى. پیش اهل معرفت، این، تکبّر به حق تعالى است.

آن علم معارفى که در انسان به جاى فروتنى و خاکسارى، سرکشى و تدلّل ایجاد کند، آن پس مانده ابلیس است. این اصطلاحات اگر این نتیجه را در انسانى حاصل کند، از تمام علوم پست‌تر است، زیرا که از آن علوم دیگر توقع نیست که انسان را الهى کند، و از قیود نفسانیّه یکسره بیرون کند، و از حجابهاى ظلمانى طبیعت وارهاند، و صاحبان آن علوم نیز چنین دعوائى ندارند. پس آنها به سلامت نزدیکترند. لااقل این عجب موجب هلاکت-که از خواص ابلیس است -در آنها پیدا نشده، و وسیله معرفت اللّه آنها را از ساحت مقدّس حق دور نکرده.

اگر آنان تکبّر به مردم کنند، تکبّر به خلق کردند، ولى تو به حسب اقرار خودت، تکبّرت به خلق تکبّر به حق است. پس واى به حال تو اى بیچارۀ گرفتار مشتى مفاهیم و سرگرم به پاره [اى] اصطلاحات که عمر عزیز خود را در فرو رفتن به چاه طبیعت گذراندى، و از حق به واسطه علوم و معارف حقّه دور شدى! تو به معارف خیانت کردى، تو حق و علم حقّانى را وسیله عمل شیطانى کردى. قدرى از خواب غفلت برخیز، و به این مفاهیم دل خوش مکن، و گول ابلیس لعین را مخور که تو را به هلاکت کشاند، و از سر منزل انسانیّت و قرب حق تعالى دور کند.

از اینجا حال سایر علوم را نیز باید به دست آورد. اگر حکیمى، یا فقیهى، یا محدّث و مفسّرى، ببین از این علوم، در قلب تو چه یادگارهائى مانده، و چه ثمراتى از این علوم، در درخت وجود تو پیدا شده. علیّ بن أبی طالب فرمود: «سر علم تواضع است.»

 

شرح حدیث جنود عقل و جهل، صفحه 340 و 341

نویسنده: امام خمینی (ره)

 

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است