بالا بروید یا پایین بیایید، اصلاً قرآن را بر سر جامعهای پهن کنید، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما لرزان وجود دارد، و از سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است. تمام چهرهاش را هم که با قرآن بپوشانید باز لجن است. آیا کسی در دنیا منتظر این میشود که ببیند آن جامعه، جامعه قرآنی است، یا انجیلی، یا توراتی، یا بودایی، یا اوستایی، یا مائوئیست؟ نگاه میکند اگر در جامعه به همه انسانها به چشم انسان نگاه میشود و ضرورتهای زندگی آنها تأمین میشود... در جامعهای دیگر به انسانها به عنوان انسان نگاه نمیشود، احتیاجات آنها بیارزش است، خیابانهای یک طرف شهر گلکاری دارد، اما طرف دیگرش چندین سال است که چاله - چولههایش به دره و ماهور تبدیل شده. این جامعه هر برچسبی میخواهد داشته باشد، آیا مردم سالم دنیا در ردهبندی این دو نوع جامعه و خوب و بد کردنش حالت انتظار پیدا میکنند و میگویند ببینیم آیات قرآن در این زمینه چه میگوید؟ یا انجیل در این باره چه گفته؟ نصوص اوستا چه میفرماید؟ اوپانیشادهای آیین هندی چه میگوید؟ کتاب مائو در این باره چه آورده؟ لنن در این زمینه چه گفته؟ مارکس چه گفته؟ این حرفها نیست. منتظر اینها نیستیم. میگوییم این جامعه بد است؛ ناقص است؛ دارای کمبود است. شکی نیست. این قدر بحث نمیخواهد.
مثال دیگر: جامعهای است که در آن آدمها را خوب تر و خشک میکنند. در آن شکم به راه است؛ پایین شکم هم به راه است؛ لباس رو به راه؛ مرخصی سالانه کنار دریا برای همه فراهم؛ همه لوازم برقی زندگی را دارند؛ اما وقتی خوب نگاه کنی میبینی این یک سر و دو گوشهای راستقامت که در این جامعه هستند پیچ و مهرههای بیارادهای هستند در ماشین بزرگ جامعه. اگر هم خوب پروارشان میکنند برای این است که خوب از گوشتشان استفاده کنند. این یک جور جامعه. در جامعه دیگر انسان انتخابگر است؛ خودش انتخاب میکند. پس دو جور جامعه با دو جور انسان داریم: انسان برخوردار از حق انتخابگری و انسان محروم از حق انتخابگری. اینجا یک قدری مسأله ظریف میشود و باید قدری بحث گسترده بشود. ولی برای دوستانی که آشنا به بحث هستند، انتخاب اینکه کدام یک از این دو نوع جامعه خوب است و کدام بد است احتیاج به بحث و تردید و تحلیل ندارد. اینکه کدام انسانی است و کدام ضد انسانی، احتیاج به فلسفهبافی دارد؟ عرض کردم، شاید فقط کمی احتیاج به توضیح بیشتر داشته باشد.
بایدها و نبایدها، صفحه 106 و 107
نویسنده: شهید بهشتی
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.