پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

چند روز پیش، مهمان مسجدی بودم. پس از نماز یک قاری با لحن بسیار خوب به قرائت قرآن پرداخت. قرائتی که مو به مو تقلید از محمد شحات انور قاری مصری بود. تقلید به خوبی صورت گرفته بود و با صدایی بسیار خوش قرائت می‌شد.

به این فکر می‌کردم که چرا محمد شحات انور محبوبیت و مشهوریت بین المللی دارد اما ما کمتر می‌توانیم سبک‌ساز و پیشرو باشیم. یک دلیل و شاید یکی از دلایل مهم «خلاقیت» باشد. نه فقط در قرائت قرآن که این فقط یک مثال ساده بود، در سایر صنایع فرهنگی نیز ما کمتر خلاقیت داریم و بیشتر تقلید می‌کنیم. روزنامه خوب، کتاب خوب، فیلم خوب، تئاتر خوب و موسیقی خوب وقتی خوب است که تقلید از پیشروان دنیا باشد. فکر نمی‌کنیم که چه کار دیگری می‌توان کرد و چه تدبیر دیگری می‌توان اندیشید تا لااقل در گوشه‌ای از این صنایع، ما در دنیا پیشرو باشیم. 

باید به خلاقیت بیشتر بها داد؛ البته لازمه خلاق شدن، کسب دانش سایرین است ولی نوآوری و توسعه در آنها یا ایجاد کارها و فرآیندهای جدید نیز لازم است. ما ابایی نداریم که علم را از سایرین یاد بگیریم اما ننگمان می‌کند که همیشه شاگرد بمانیم.

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۵)

حسن قاسمی ۱۵ بهمن ۹۶، ۱۹:۰۱
به نظرم این بیشتر برمیگرده به ساختار آموزشی کشور که داره خلاقیت رو نابود میکنه، البته بحث شهرنیشینی و محدود کردن بچه ها هم تاثیرگذاره، بحث اثرگذاری اقتصاد دولتی هم در این مسئله قابل توجه هستش...

به نظرم در آینده وضع خیلی بدتر از الان میشه، با توجه به اینکه همون اندک ابتکار عمل بچه های قدیم هم در بچه های فعلی کمرنگه.

مگه نسل های بعدی که در یک ساختار آموزشی درست رشد کرده باشند.

اینم بگم جالبه، البته شما احتمالا به خاطر کاری که دارید، مطلع هستید. مدتی نرم افزار افترافکت توجهم رو به خودش جلب کرده بود و در همین راستا، طرح های آمادش رو از اینترنت دانلود میکردم که ظاهرا خارجی ها طراحی کرده بودند. چیزی که برام جالب بود این بود که بعضا همین طرح های آماده با مقداری ویرایش، مورد استفاده برنامه های صدا و سیما قرار میگرفت! یعنی تا این حد!
قاسم صفایی نژاد: ۱۷ بهمن ۹۶، ۱۴:۱۶
سپاس از نظرتون
آقاگل ‌‌ ۱۵ بهمن ۹۶، ۲۱:۴۷
دهه دهه‌ی فجره. تعارفم که نداریم. امروز تلوزیون در مورد جوان انقلابی نسل سه حرف می‌زد. من جوون شبه انقلابی نسل سومی اعتراف می‌کنم شدیم یه سری آدم لوس نق نقوی تنبل! در عرصه فرهنگ. از اون روزی که حس کردیم دیگه نیازی نیست تلاش کنیم از همون روز حس کردیم همیشه حق با ماست نه با بقیه. و صحنه رو خالی کردیم توی همه عرصه‌ها. خلاقیتمونم از بین رفت. تلاشمونم فروکش کرد. و بعد وقتی تلاش دیگران رو دیدیم برا اینکه کم نیاریم شروع کردیم به تخریب! تخریب! و تخریب! از دید ما هرکسی که به موفقیتی توی زمینه توسعه طرز فکر خودش رسیده دشمن بوده یا وابسته به دشمن. توی دانشگاه چهار سال تمام انجمن‌های یک طیف سیاسی رو کوبیدیم. توی کشور هم مدت‌هاست دیگر جریان‌های فرهنگی رو داریم می‌کوبیم. و دلمون نمی‌خواد قبول کنیم ماییم که تنبلیم. تنبلی از ماست. مشکل از ماست. یه نگاه به حرکت‌های فرهنگی‌ای که داخل کشور و در سطح کلان هست بکنیم. برنامه‌های صداوسیما همه تقلید از شبکه‌های ماهواره‌ایه. برنامه‌های فرهنگی که توی شهرها برگزار میشه صدتا سنگ جلوی پاشون می‌ندازن. تهشم میشه شیر بی یال و اشکم. تازه همونم باز تقلیدی و بدون بازخورد. اینایی که من گفتم خرده ریزه‌هاست. و در سطح اطلاعات خودم بود که توی یک شهر کوچک زندگی می‌کنم. بگذریم که درد و دل زیاده. و حرفمونم که هیچ جایی شنیده نمیشه الحمدلله.
قاسم صفایی نژاد: ۱۷ بهمن ۹۶، ۱۴:۱۶
سپاس از نظرتون. البته باید یاد بگیریم بعد از درددل کردن به راهکار هم فکر کنیم و اجرا کنیم.
جناب دچار ۱۶ بهمن ۹۶، ۱۱:۵۰
اینجاش فقط :)

از همون روز حس کردیم همیشه حق با ماست نه با بقیه.

برگرفته شده از http://safaeinejad.ir
قاسم صفایی نژاد: ۱۷ بهمن ۹۶، ۱۴:۱۶
:)
شاخه سیب ۲۳ بهمن ۹۶، ۰۱:۲۰
سلام
درسته ما از اول دقیقا طوری تربیت میشیم که خلاقیت به جای رشد سرکوب میشه ولی میشه درستش کنیم. کمی سعی کردن میخواد.
مسعود ۱۳ اسفند ۹۶، ۱۳:۵۳
لازمه خلاقیت و ابتکار و نوآوری خودباوریه که متاسفانه اکثریت ندارند و کاملا مقهور غرب شده ایم. البته در گوشه و کنار کشور اتفاقای خوب هم گاهی می افتد.

ما متاسفانه هنوز روش شاگردی رو هم یاد نگرفتیم. حتی روش تقلید و کپی کاری رو هم.
مثلا در زمینه مسائل فرهنگی گاهی هم که کسی ابتکاری می کند، همین جماعت مقهور آنچنان له می کنند که هیچ روحیه و انگیزه ای نمی ماند.