این قانون اساسى درست مثل دستگاه گردش خون است. اگر آن را سالم نگاه داشتید، یکایک سلولها را درست تغذیه مىکند. به راستى شما وقتى سرتان درد مىگیرد و یک قرص آسپیرین میل مىکنید هیچ فکر کردهاید که آسپیرین که به معده مىرود به سر چه کار دارد؟ دستگاه گردش خون در بدن انسان و جاندارانى که این دستگاه را دارند کار خاصى انجام مىدهد و آن این است که نیازهاى مجموعه بدن را مىگیرد و با خود حمل مىکند و به هر جا خونى را که به آن نیاز دارد مىرساند.
شما ملت آگاه، شما ملت به پا خاسته، شما مردمى که بخصوص در این هجده ماهِ اخیر نشان دادید که در تشخیص بسیار قوى هستید و زمانتان را درک کرده اید و عالِم به زمان شدهاید، این خود آگاهى و این فداکارى و از خود گذشتگى و این حضور آگاهانه و متعهدانه را حفظ کنید؛ آنوقت نظام سیاسى قانون اساسى به صورت یک دستگاه گردش خون منظم و دقیق، چنان کار خواهد کرد که دیگر احدى هوس دیکتاتورى و حقکشى و تجاوز را به دل راه ندهد.
مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 45 و 46
نویسنده: شهید بهشتی
حالا دیگر [با وجود قوانین نظارت بر دولت توسط دستگاهها] آیا دولتى جرأت مىکند برخلاف مصالح ملت قدمى بردارد؟ خیر. اما به یک شرط. آن شرط چیست؟ خواهش مىکنم این جمله را به اعماق ضمیر اجتماعى و اسلامیتان بفرستید، چون باور کنید اگر مفاد این جمله در اعماق ضمیر اسلامى و اجتماعى ما زنده نماند، مانند هر انقلابى که در معرض خطر است، انقلاب ما نیز چنین خواهد بود. به شرط حضور آگاهانه یک یک افراد امت در اداره جامعه. «به من چه» و «به تو چه» در جامعه اسلامى وجود ندارد. بله به یک معنا درست است. «به تو چه» در هنگامى که در قلمرو دیگران دخالت بیجا مىکنى، اما اگر نظارت مىکنی «به تو چه» و «به من چه» معنى ندارد. براى نظارت «به من چه» و «به تو چه» وجود ندارد، اما براى دخالت، البته «به تو چه» و «به من چه» وجود دارد. دخالت نه، نظارت آرى.
مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 45
نویسنده: شهید بهشتی
به مسلمان ها گفته مىشود اَطیعوالرَّسولَ: باید از این پیامبر فرمان ببرید. تعیینى است، ولى تحمیلى نیست. چون وقتى مسلمانان به فرزند عبداللّه به عنوان نبىالله و رسول اللّه معتقد شدند و ایمان آوردند، زمینه قبول اطاعت او را با خود در دل دارند. تعیینى هست ولى تحمیلى نیست.
ولى امروز در این عصر غیبتِ امامِ معصومِ منصوبِ منصوص، در این عصر، امامت، دیگر تعیینى نیست؛ تحمیلى هم نیست؛ بلکه شناختنى و پذیرفتنى یا انتخابى است. بنابراین رابطه امت و امامت در عصر ما یک رابطه مشخص است. دقت بفرمایید! شناختن آگاهانه و پذیرفتن نه تعیین و نه تحمیل. شما در طول این قرنهاى متمادى هیچ جا خواندهاید یا از هیچ کس شنیدهاید که مرجع تقلید و رهبر دینى را به مردم تحمیل کرده باشند و بگویند مجبورید از او تقلید کنید؟ آیا شما تا به حال شنیده یا خواندهاید؟ این امامت و امت نسبت به یکدیگر مسئول و متعهدند. با تعهد و مسئولیت متقابل.
مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 40 و 41
نویسنده: شهید بهشتی
اسلام در خدمت همه ناس است؛ صلاح همه را مىخواهد نه فقط صلاح مسلمانان را. نظام اسلامى به سعادت کل بشر مىاندیشد. ولى در میان ناس و کل بشر، آنها که بر پایه اعتقاد به اسلام و التزام به اسلام یک مجموعه به وجود مىآورند مى شوند امت. امت، از نظر ایدئولوژى اسلامى و مبانى عقیده و عمل اسلام، حتماً نیاز دارد به امامت.
مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 40
نویسنده: شهید بهشتی
در دیدار 17 خرداد رهبری با دانشجویان برخی کلیدواژهها دستمایه مباحثه و حتی اختلاف شده است؛ از جمله «آتش به اختیار» و «ترقه بازی». کلیدواژههایی که شاید اگر همان افرادی که آن را دستمایه بحث قرار دادهاند در آن جلسه حضور داشتند و زمینه سخنان پیش آمده در آن جلسه و صحبتهای دانشجویان را میشنیدند، انقدر برایشان مبهم نبود. افرادی که عموما حتی سخنرانی ایشان را کامل ندیدهاند یا نخواندهاند چه برسد که سخنان دانشجویان را شنیده باشند. در این چند روز از افرادی که چنین پستهایی در فضای مجازی منتشر میکردند، میپرسیدم که سخنان کامل یا لااقل چند جمله قبل و بعد از آن را دیدهاید یا خواندهاید؟ و عموما پاسخ این بود که خیر.
بر خود لازم دانستم به جهت حضور در آن جلسه نکاتی چند را بنویسم:
- آتش به اختیار:
راجع به این کلیدواژه ذکر چند نکته ضروری است:
- مخاطب آتش به اختیار دانشجویانی هستند که به قول رهبری حرفهای سنجیده و پخته و دقیقی زدهاند. آنها آدمهای نادان و کودنی نیستند تا اهل عمل غیرقانونی و افراطی باشند. آنها تندترین نقدها از عملکرد اکثر دستگاههای کشور را به صورت قانونمند در حضور شخص اول کشور بیان کردند اما افراطیگری نکردند و باور دارند که حرفهایشان در کشور اثر دارد و نیازی به عمل غیرقانونی نیست.
- رهبری اجازه آتش به اختیار را به این شرط میدهند که ارتباط با ستاد مرکزی قطع باشد یا ستاد مرکزی مختل و تعطیل باشد نه در همه جا. دامنه آن را هم با توجه به نقدهای دانشجویان مشخص میکنند که در حوزههای فکری، فرهنگی و سیاسی است. واقعا آیا اگر ستاد مرکزی پاسخگوی نیازهای کشور نبود، راه حل جز این است که مردم کمکی برای بهتر شدن شرایط کنند؟ اساسا آیا بیداری مردم و به ویژه قشر دانشجو که مؤذن جامعه است، پدیده بدی است؟
- رهبری اجازه آتش به اختیار را به کسانی میدهند که افسر جوان جنگ نرم هستند و از اصطلاح فرمانده در میدان جنگ استفاده میکنند. طبیعتا فرمانده در میدان جنگ، اگر آتش به اختیار هم باشد، آتش را به روی مردم خودش نمیگشاید. در جنگ نرم هم آتش به اختیار در مورد دشمن است. یعنی اگر میبینید که مسئولین مقابل تهاجم فکری و فرهنگی دشمن کاری نمیکنند، شما در نقد خصمانه دشمن آزادید.
- ترقهبازی:
در جلسهای که گفته شد، قبل از سخنرانی رهبری، یکی از دانشجویان در سخنانی گفت که امنیت کشور ما پایدار است و با این ترقهبازیها دل کسی شور نمیافتد. استفاده رهبری از این کلیدواژه در فرمایشات خودشان را نباید ریشخند غم مردم تصور نمود.
اطلاق ترقهبازی به حادثه تروریستی، ریشخند ضعف تروریستها است که پس از چند سال محاصره ایران در آتش ترور، فقط توانشان همین بود و خللی در امنیت کشور وارد نشده است. اطلاق ترقهبازی به حادثه تروریستی صدور پیام آرامش به مردم عادی جامعه بود که ممکن است به دلیل این اتفاق دلشوره ناامنی گرفته باشند و با این پیام بدانند این اتفاق نه بزرگ بود و نه تکرارشدنی. عدهای گویا فراموش کردهاند که گوینده ترقهبازی خودش قبلا ترور شده است و بیش از آنها تلخی ترور را میداند.
متأسفانه در فضای روانی ایجاد شده، افراد منصف هم صحبتهای تقطیع شده یک نفر را از رسانههای مخالف او میشنوند و قضاوت میکنند. کاری که حتما خودشان هم در خلوت خودشان آن را عقلانیت و روشنفکری نمیدانند.