به نظر میرسد یکی از راههای ترویج کتابخوانی، معرفی کتاب توسط نویسندگان برتر کشور و همچنین سایر شخصیتهای فرهنگی باشد. این کتابها اگر از آثار نویسندگان داخلی خودمان هم باشد که چه بهتر.
مردم دوست دارند بدانند مراجع فکری آنها چه کتبی را پیشنهاد میکند. این کار به ویژه در تابستان که دانش آموزان و دانشجویان اوقات فراغت بیشتری دارند، موثرتر است.
کتابخوان الکترونیک مانند موبایل یا تبلت هر ساله پیشرفت آنچنانی ندارد تا کاربران ترغیب به خرید مدل جدید شوند، از سوی دیگر خریداران این وسیله معمولا قشر فرهیختهتر جوامع هستند و عدم فراگیری آنها، سود ناشی از فروش دستگاه برای بخش خصوصی را کم میکند.
با همه این احوالات آیا با توجه به تغییرات فناوری و همچنین تغییرات محیط زیستی، آیا تغییر عادت مطالعه مفیدتر نیست؟
چرا جوایز مختلفی که برای کتابها وجود دارد، مانند «کتاب سال» و جایزه «جلال» به عنوان بزرگترین آنها و سایر جوایز، نقش کمرنگی در معرفی و اشتیاق مردم نسبت به آن کتاب دارد؟
آیا در انتخاب بهترینها اعمال سلیقه و رابطه میشود یا اساسا کتاب به محصولی بیاهمیت و بی کشش در بازار تبدیل شده است؟
امروز روز قلم است. این روز بر اهالی قلم و رسانه که به عمیق شدن سطح تفکر مردم و آگاه سازی آنان میپردازند مبارک باد.
امیدوارم روزی قلم ارج نهاده شود هم از سوی مخاطبان هم از سوی صاحبان قلم که برای آثار خود وقت بگذارند و فکر کنند و وسواس به خرج دهند.
دیروز که پست چالش وبلاگی: نویسندگی کتاب رو منتشر کردم، عرض کردم که کتابی که خودم دوست دارم بنویسم رو در پستی جداگانه مینویسم که پست قبلی طولانی نشه. یه کم سرم شلوغ شد و فرصت نشد چراغ اول رو خودم روشن کنم و چند تا از دوستان در بخش نظرات (در وبلاگ یا حساب لینکدین یا توییتر من) خیلی خلاصه ایدهشون رو فرمودند و یکی از بلاگرها هم اولین پست رو گذاشت. فکر کنم من دومین نفر بلاگرها باشم. در پست اصلی این چالش، به ترتیبی که از پستها مطلع میشم اطلاع رسانی میکنم.
از کودکی به کتاب علاقه داشتم و هر چند در دورههایی موفق به خوندن کتابهای غیردرسی نشدم، اما همیشه علاقهام به مطالعه رو حفظ کردم. چند سالی میشه که به کمک کتاب الکترونیک تونستم نظم مطالعهام هم حفظ کنم. اما در مورد نویسندگی کتاب هم ایدههایی دارم که با توجه به اینکه سالها در رسانهها بودم، به مرور تغییر کرده یا تکمیل شده یا اولویتدار شده.
اگه الان بخوام کتابی بنویسم به جز کتب علمی و تخصصی که همیشه علاقه داشتم، به دلیل اینکه گستره مخاطبان وسیعتری داشته باشه حتما ژانر داستانی رو برای کتاب انتخاب میکردم. داستانی با موضوع عدالت.
هسته اصلی داستان هم سعی میکردم حول شخصیتهایی شکل بگیره که اقتباسی از ادبیات داستانی بومی خودمون باشه. شخصیتهایی مثل سیمرغ، مثل گوهر شبافروز یا حتی مشاهیر واقعیتر مثل دانشمندان بزرگ تاریخیمون. در واقع ترکیبی از واقعیت و تخیل با چاشنی ادبیات عارفانه برای فهم بهتر مفهوم عدالت اما در سبک کاملا داستانی.