پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدافعان حرم» ثبت شده است

نقل قول

سیب سازش...

دیروز به مراسم اولین سالگرد شهید مدافع حرم، حاج شعبان نصیری رفته بودم. سردار عزتمندی که به صورت گمنام همیشه به دنبال کار و خدمت بود. 

نوه نوجوان شهید نصیری در این مراسم، متنی قرائت کرد که خواندن آن خالی از لطف نیست:

 

مثل باد بود...

گاهی شرق، گاهی غرب
گاهی جنوب، گاهی شمال
گاهی نسیم، گاهی طوفان
از غم اسیری زینب، عمری خودش را آواره کرد
یک روز در جنوب خودمان
یک روز در شمال عراق
یک روز در پی اشرار سیستان
یک روز سازندگی در بلوچستان
یک روز در شاخ آفریقا «رحماء» محرومان سومالی بود
یک روز در سوریه با شاخ شیطان «اشدّاء» بود

مثل باد بود...
بی وزن
بی من
بی منیّت
بی ریا، با اخلاص
بی اسم، با رسم

مثل باد بود...
مثل «پرنده‌تر ز مرغان هوایی»

 


حاج شعبان و سپاه بدر عراق، طلیعه‌ی «اتحاد جماهیر مهدوی» هستند،
آن‌جا که کیان و «ابواسحاق» به صبح عاشورا رسیدند.
مگر همین برادر «ابومهدی» چه کم دارد از مختار
همین سرباز صفر، که تاج سر ما شد
همین صفر که انگشتر سردار سلیمانی‌ست.
همین تجسّم اخوّت
قهرمان غلبه بر نژاد و قومیت

 

هِی «نیکی»!
اگر تو در سازمان ملل، دست و پا می‌زنی برای نابودی انقلاب
اصلاً عیسی رفته به آسمان که دعا کند برای نهضت روح‌ا...

هُو «نتانیاهو»!
اگر تو نمایش کمدی بر پا می‌کنی
موسی دوباره رفته طور، تا دعا کند که خدا رد کند قوم «موسوی الخمینی» را از خلیج فارس و برساند به ارض مقدس مسلمین
چرا که اول، نوبت قبله‌ی دوم است و دوم، نوبت قبله‌ی اول

«ترامپ» مثل ترومپت است
همان شیپورِ خودمان
سر و صدا زیاد می‌کند
امّا در عمل، بادی‎ست که هیچ غلطی نمی‎تواند بکند

 

برو سربه‎سر نگذار!
فوت نکن ما را
خاموش نمی‎شود نور خدا
گُر می‎گیریم
زُلفت به باد می‎رود
شومن بدون زلف، به درد مور و مار قبرستان می‎خورد

با تو با«ظرافت»برخورد کردن فایده نداشت
آخر، ما شدیم تروریست نِیشِن
حکم آن است که خمینی گفت: «زیرِ پا...»
تو را باید زیر پوتین‎های حاج‎قاسم له کرد.

 

و امّا بعد...
جوجه سلطان سعودی، به جنگ یوز آسیایی آمده
اگر عمر سعد از گندم ری خورد تو هم از یونجه‎زارش خواهی خورد 
راستی چقدر «آل»تان شبیه یهود است
یکی «گاو»تان کرده
دیگری «حمار»
گمانم یهود بر پشتتان صعود کرده تا خوبتر تیر بیاندازد به مسلمان

اسلام شما «الکی» است
مثل جهادتان که «بدلی»ست
اصلش پیش ماست،
در نگاه حججی
نه در هارت و پورت خمپاره‌ها
تکبیرتان هم به درد مأذنه‌های «ضِرار» می‌خورد

 

باید که رسوای حکمیت شود
هر کس که خطوط قرمز علی را رعایت نکرد
چقدر بی‎انصاف است منتقد!
هِی به «برجام» می‎گوید «ترکمنچای»
من مانده‎ام جواب نوه‎ام را چه دهم اگر بپرسد چرا با تجربه‎ی ترکمنچای، پای امضای کری را مهر کردید؟!
آنهم در شرایطی که قوای دشمن، در مرز عقب‎نشینی بود
و ما کرور کرور میرزای کوچک و بزرگ داشتیم

شما که تا اسم «ابوموسی» را می‎بریم، 8 صبح فردا جلوی دادگاه مطبوعات، عریضه پر می‎کنید!
خداوکیلی اگر ابوموسی بود، با آن خورجینِ پر از ساده‎لوحی، می‎رفت دوباره با اروپا مذاکره کند؟!
چقدر ابوموسایی تو! اگر فکر می‎کنی «امانوئل مکّار» آخر کار، «عمو سام»ش را ول می‎کند و توی غریبه را می‎چسبد
قرار که نیست حالا که زمین خوردی از لج رقیب داخلی، تا خانه‎ی آخر، سینه‎خیز بروی
بیا با شجاعت
مثل یک قهرمان
دیپلماسی یا هر نوع دیگر آن
از ملّت، طلب عفو کن!
بگو شیطان وسوسه‎مان کرد
فریبمان داد
گفت: «امضای من، تضمین است»
گفت اگر از سیبِ سازش بخورید، تحریم‎ها برداشته می‎شود
ناگهان از باشگاه هسته‎ای اخراج شدیم
و جامه‎های شرفمان در پیشگاه ملت، به باد رفت


هان ای یهود و سعود!
در نبرد پیش رو، موسی هم با ماست
و ما...
هم انتقام مغنیه و همدانی و نصیری را از شما می‌گیریم
و هم انتقام یحیی و یوسف و ارمیا را
و داوود چنان فلاخن کند طیاره‌هاتان را
که فراموش کنید «آپاچی»بازی درآوردن سر مظلومان یمن را

و یمن...
و یمن و یمن و یمن
آباد شود دنیا، به یُمن خرابه‌های یَمن
«النصرُ للاسلام»
این سنت لایتغیّر است.
هر جا که پابرهنه‌ای در مقابل کوهی از نفت و طلا بایستد.

 

"عابد شهروی"

شهامت و زخم زبان

امروز به اتفاق همسرم سوار تاکسی بودیم که دو نفر از برادران افغانستانی هم سوار شدند. به محض اینکه سوار شدند، راننده گردنبند شبیه پلاک یکیشون رو سوژه خنده کرد و راجع به آویزی که شبیه فشنگ بود، گفت: تیر داشت میومد سمتت و اثر نکرد و آویزونش کردی؟ جوان افغانی که حدود ۲۰-۲۲ سال سن داشت با روی خوش جواب داد و گفت:‌ بله.
راننده پرسید: مدافع حرم هستید؟ اون یکی گفت بله.

پرسید چقدر می‌گیرید؟ گفت ۳ میلیون.

راننده از آینه به من نگاه کرد و گفت: می‌بینی؟ اونوقت من باید ۱۳۰۰ درآمد داشته باشم.

گفتم: اینها جونشون رو گرفتن کف دستشون. شما حاضری با ۳ میلیون یا حتی ۱۰۰ میلیون جونت رو بگیری کف دستت؟ گفت: نه، کل تهران هم بگن مال تو ، وقتی نمی‌دونم برگشتی در کار هست یا نه، قبول نمی‌کنم. گفتم: خب چرا پس به این‌ها گیر میدی؟ به اون مدیرهایی اعتراض کن که ماهی ۲۰ میلیون می‌گیرن و هیچ کاری هم نمی‌کنند.
جوان افغانی گفت: پول چیه؟ یک زیارت آنجا به اندازه همه دنیا می‌ارزه.
راننده گفت: حرم دوباره ساخته میشه، مگه خراب بشه چی میشه؟ جوان افغانی گفت: شما چرا ۸ سال جنگیدید؟ راننده گفت: آنها می‌خواستن خاک ما را بگیرند، ناموسمان در خطر بود.

همسرم گفت: اهل بیت پیامبر که از ناموس مهم‌ترند. اگر دشمن خانه‌تان را خراب کند، می‌گویید دوباره می‌سازم؟
به مقصد رسیده بودیم و باید پیاده می‌شدیم. به این فکر می‌کردم اگر شهامت جهاد در راه عقیده نداریم، لااقل به جای زخم زبان زدن به دلیران، تشکر کنیم یا حداقل در حضور آنان سکوت کنیم. چقدر غریبند مجاهدان مدافع حرم...