آنان که از جام محبت دوست نوشیدند، و از آب زندگانى وصال او زندگى ابدى پیدا کردند، هر دو عالم را لایق دشمن دانند. خلیل الرحمن که در وجهه قلبش وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض بود، چون جبرئیل امین، آن ملک بزرگوار وحى و علم ـ به او گفت : آیا حاجتى دارى ؟ فرمود : اما به تو حاجتى ندارم.
آنها بار حاجات خود را به کوى دوست انداختند، حاجتى جز خود او ندارند، مقصودى جز قبله حقیقى براى عشاق جمال نیست،
قبله عشق یکى آمد و بس.
آرى، ما کوران و کران و محجوبانیم که از همه مقامات، به شهوتهاى حیوانى دل خوش کردیم، و از جمله سعادات، به یک مشت مفاهیم بى مقدار دلبستگى داریم و خود را قانع کردیم، مگر آن که لطف و رحمت دوست دستگیرى فرموده، و از این حجابهاى غلیظ و ظلمتهاى متراکم ما را خارج کند و دل ما را به محبت خود زندگى بخشد، و از دیگران منقطع و به خود وصل فرماید.
شرح حدیث جنود عقل و جهل، صفحه 127 و 128
نویسنده: امام خمینی (ره)
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.