پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آذرشب» ثبت شده است

یادداشت

علی (ع)، محور وحدت

 
دکتر آذرشب از قول مقام معظم رهبری نقل می‌کردند که ایشان برای محکم شدن وحدت بین مسلمین، علی (ع) را محور وحدت می‌دانند؛ برخلاف برخی‌ها که علی (ع) را مایه اختلاف بین شیعه و سنی می‌دانند. شاهد دلیل ایشان هم مجاهدت‌ها و سکوت‌های فراوان امیرالمومنین به خاطر حفظ وحدت میان مسلمین بود. این نکته برای خودم بسیار جالب و جدید بود. به همین خاطر جستجویی کردم در بیانات معظم‌له و این جملات زیبا را در مورد این موضوع یافتم:
«یک جمله در باب بزرگداشت این میلاد معظّم عرض بکنم. خصوصیات امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام): آن برجستگى و درخشندگىِ ایمان ناب امیرالمؤمنین، آن جهاد دشوار و سختى که آن بزرگوار - از اول دوران اسلام تا آخر عمر - خود آن را بر دوش کشید، آن عدالت‌ورزىِ بى‌نظیر - که تا امروز هم نه فقط مسلمانان، بلکه آگاهان غیرمسلمان را هم مجذوب خود کرده است - آن عبادت خالصانه‌ى متضرعانه‌ى بى‌نظیر آن بزرگوار و بقیه‌ى صفات برجسته‌اى که در امیرالمؤمنین هست، چیزهائى نیست که مسلمانان - از هر فرقه و مذهبى - در آن اختلاف داشته باشند.
امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) شخصیتى است که همه‌ى فرق اسلامى درباره‌ى عظمت او، درباره‌ى خصوصیات او و درباره‌ى شأن و منزلت والاى او در اسلام، با یکدیگر اتفاق نظر دارند.
لذا به جرأت میتوان گفت که على‌بن‌ابیطالب (علیه الصّلاة و السّلام)، میتواند نقطه‌ى اشتراک و تلائم و همبستگى میان فِرق اسلامى قرار بگیرد. در همه‌ى زمانها و دوره‌ها، فرقه‌هاى اسلامى - به جز گروه ناچیز و اندک نواصب که خارج از فِرق اسلامى هستند - شأن امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) را همان شأن والا و برجسته و ممتازى میدانستند که شما در کتابهاى فریقین - چه شیعه و چه سنى - ملاحظه میکنید. بنابراین امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) ملتقى و محل اشتراک فرقه‌هاى اسلامى است و میتواند منبعى براى وحدت بین مسلمین به حساب بیاید.
این امروز براى دنیاى اسلام مورد نیاز است. امروز که دشمنان اسلام - که نه طرفدار این فرقه و نه طرفدار فرقه‌ى دیگر نیستند؛ گاهى از یک فرقه‌اى به ضرر فرقه‌ى دیگر حمایت مى‌کنند، گاهى هم عکس آن عمل مى‌کنند - دنبال ایجاد افتراق و شکاف بین مسلمانها هستند و در یک چنین دورانى که مسلمانها به وحدت و یکدلى احتیاج مبرمى دارند، امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) میتواند مظهر این وحدت باشد؛ نقطه‌اى باشد که همه‌ى مسلمانها در مقابل آن نقطه، مذعن و معترف و مقرّند. هیچ طرفى نمیتواند ادعا کند که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) متعلق به اوست. خب، ما شیعیان در زیارت جامعه میگوئیم: «معروفین بتصدیقنا ایّاکم»؛ ما معروفیم به ارادت و علاقه و عشق به امیرالمؤمنین و خاندان پیغمبر؛ لکن نمیتوانیم ادعا کنیم که امیرالمؤمنین فقط متعلق به ماست. نه، همه‌ى مسلمانهاى عالَم - از فرقه‌هاى مختلف - درباره‌ى امیرالمؤمنین این را قائلند که این شخصیت عظیم، این انسان بى‌نظیر و این مظهر کامل اسلام، ذره‌اى و لحظه‌اى از متابعت پیغمبر اکرم سرپیچى نکرد؛ تخلف نکرد؛ کوتاهى نکرد؛ از دوران کودکى، تا دوران نوجوانى، تا دوران ریعان شباب و تا آخر عمر، یک لحظه در راه مجاهدت براى خدا و براى اسلام و براى قرآن فروگذار نکرد.
پس این یک نکته است که ما - چه شیعه، چه سنى و چه مذاهب گوناگون بین این فرقه‌ها - بیائیم و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) را ملاک و محور وحدت قرار بدهیم.
امیرالمؤمنین مال همه است و خود آن بزرگوار هم شعارها و روشهائى را در زندگى مبارک خود دنبال کرده است که متعلق به همه‌ى انسانهاست...»
 
 
 
بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در میلاد حضرت علی (ع) 26/4/1387 
یادداشت

شهید باهنر و آیت‌الله خامنه‌ای؛ ابراهیم نبوی و اکبر گنجی

 
بعدازظهر 16 اردیبهشت 89 به همراه آقای نوری برای مصاحبه با جناب آقای دکتر محمدعلی آذرشب به دفتر ایشان رفتیم. به هنگام ورود با اتاقی مواجه شدیم که هم می‌شد آن را محل زندگی دانست و هم دفتر کار. دور تا دور خانه قفسه‌های کتاب بود و کتاب. کتاب‌هایی که شاید یک عمر هم برای خواندن آن‌ها کم باشد اما وقتی دانستم که ایشان حدود 80 جلد کتاب و 150مقاله علمی-پژوهشی نوشته‌اند و ترجمه کرده‌اند، به خودم گفتم که همه نباید در حد من کتابخوان باشند و می‌توان همه این کتاب‌ها را هم خواند.
در همان 2 ساعتی که با ایشان هم‌صحبت شدیم، درس‌های فراوانی از ایشان گرفتم: درس ادب، درس تواضع، درس علم و ایمان در کنار هم و از همه مهمتر درس عشق به ولایت.
ایام برگزاری نمایشگاه کتاب بود و خاطراتی که ایشان از حضرت آقا نقل می‌کردند بیشتر حول مسائل کتاب و شعر و سخنوری بود. بگذریم از این قضایا؛ اگر علاقه داشتید می‌توانید متن کامل مصاحبه را در پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله خامنه‌ای ببینید.
چند روز بعد از یکی از دوستان ایمیلی دریافت کردم (بخوانید رایانامه) که «اندر حکایتی» بود از جناب آقای ابراهیم نبوی! اندر حکایتی که به مصاحبه ما برمی‌گشت.
در گذشته طنزهای ابراهیم نبوی را می‌پسندیدم. نه اینکه از محتوای آن خوشم بیاید اما می‌شد چیزهایی از شیوه نگارش و قلمش آموخت. حتی آن موقع‌هایی که آقای نبوی فکر نمی‌کرد که اگر «ا»حمدی «ن»ژاد را به اختصار می‌گوید الف نون، «ا»براهیم «ن»بوی هم می‌شود الف نون! او خودش را سین الف نون خطاب می‌کرد به بهانه سید بودنش. اما محمود احمدی نژاد را میم الف نون نمی‌دانست! می‌دانستم به خیلی چیزها حتی فکر هم نمی‌کند اما می‌خواندم بلکه چیزهای خوبش را یاد بگیرم.
اما این یک سال گذشته دیگر طنز ابراهیم نبوی، آن طنز گذشته نبود یا شاید ابراهیم نبوی عوض شده بود. دیگر قلم او پر بود از تنفر و بدوبیراه. به این دلیل از خیر آموختن از قلمش گذشته بودم. اما این بار «اندر حکایتش» را خواندم؛ با عنوان: قربان جملات آهنگینت بروم!
اندر حکایت او به این خاطره دکتر آذرشب برمی‌گشت:
«یادم می‌آید من از ایشان [آیت الله خامنه‌ای] شنیدم که می‌فرمودند من یک روز سخنرانی می‌کردم، مرحوم باهنر همینطور به من نگاه می‌کرد! وقتی که یک‌خورده من مکث کردم، گفت: «قربان جملات آهنگینت بروم.»»
برام خیلی جالب بود که ابراهیم نبوی نوشته بود:
«این خاطراتی که از رهبر معظم نقل می‌شود، بعضا مثل تبلیغات کاباره لیدوی پاریس یا محله‌های بی تربیتی شهرهای چیز می‌ماند که همینطوری برق می‌زند و صاف می‌خورد توی چشم آدم، بعضی اوقات آدم نمی‌تواند تشخیص بدهد که راوی خاطره دارد نعوذ بالله آقا را مسخره می‌کند و دست می‌اندازد، یا واقعا قصه همین است که هست.»
نمی‌دانم چه شد که برق این نوشته صاف خورد توی چشمم و یاد یه مقاله از ایشون افتادم که نوشته بود:
«امروز یکی از بهترین روزهای زندگی من بود. از دیروز که شنیدم اکبر گنجی روزنامه نگار بزرگ و اندیشمند ایرانی ویزای خروج از ایران گرفته و قرار است جایزه روزنامه‌نگار برگزیده سال 2006 را در کنار چند جایزه دیگر دریافت کند، بسیار خوشحالم. تمام روزهای دشواری را به یاد آوردم که عکس‌های لاغر و بی‌جان گنجی را دیدیم و برایش گریستیم. تمام روزهایی را به یاد آوردم که منتظر یک ملاقات گنجی با همسر فداکارش معصومه شفیعی بودیم تا خیال‌مان راحت شود که دشمنان آزادی و شرافت و دانایی، شعور و دانش را در مسلخ قدرت قربانی نکرده باشند. حالا دیگر روز گنجی است. گنجی لایق تمام تقدیرهایی است که از او می‌شود و خواهد شد. بعضی نام‌ها را آدم‌ها با رنج و زحمت می‌سازند و برای این نام‌ها اعتبار می آفرینند. طنین نام اکبر گنجی حاصل تمام زحماتی است که اکبر و همسرش و خانواده‌اش به دشواری تحمل کردند. امروز اکبر گنجی بدون اینکه به هیچ کس مدیون باشد، مورد تقدیر همه کسانی قرار می‌گیرد که به نقش طاقت فرسا و فوق بشری او در دفاع از آگاهی مردم ایران احترام گذاشتند.»
می‌خواستم طنز بنویسم اما به یک سوال بسنده می‌کنم که وقتی ابراهیم نبوی در مورد اکبر گنجی از واژه‌های «روزنامه نگار بزرگ و اندیشمند ایرانی» و «فوق بشر» استفاده می‌کرد، آیا یاد «محله‌های بی‌تربیتی شهرهای چیز» نیفتاد که حالا یک قربان صدقه اینطور صاف در چشم او خورد و قدرت تشخیص را از او گرفت؟