پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۴۶۱ مطلب با نشانه «یادداشت» ثبت شده است

یادداشت شخصی

هفت از ده

هفت سال پیش، درجه اهمیت دهه چهارم زندگی را بالا بردم به دلایل مختلف. همانطور که پیش بینی می‌کردم تلاطم، آزمون و خطا، غرور و امثالهم در این دهه کمتر وجود دارد اما چیزی که فکرش را نمی‌کردم این بود که آزمایش‌ها به جای نقاط سطحی، این بار در عمق و در محورهای اصلی ضعف و قوت اتفاق می‌افتد.

گاهی اوقات شکست برای تجربه‌اندوزی و پیدا کردن راه موفقیت لازم است. بعضی وقت‌ها لازم است اتفاقاتی بیفتد تا انسان به ضعف‌های درونی خود پی ببرد و تربیت شود؛ اصلا خدا برای همین به خودش «رب» گفته است و همه این صفات خداست که انسان را همیشه امیدوار نگه می‌دارد.

تلقی من از یک سال گذشته، با وجود همه سختی‌ها و پرکاری‌ها و اضطراب‌ها و ناراحتی‌هایش، یک سال شیرین است. یک سالی که حس می‌کنم قدم «هفت از ده» این دهه را پرثمر کرده و توشه کافی برای سه قدم بعدی اندوخته. به قول دوست بزرگواری، کارگردان خداست و ما فقط نهایتا بازیگریم. کارگردانی خدا در شناخت اطرافیانم و لطف او در ایجاد محبت بین بندگانش، دوستان ناب و زلالی را نصیبم کرد که نسیم رحمت حق هستند.

تا ۴۰ سالگی اگر زنده باشم، ۱۰۹۴ روز دیگر زمان دارم. ۱۰۹۴ روزی که باید نسبت به روز قبل متفاوت و بهتر شوند؛ و چقدر خود طی کردن این مسیر دلنشین است.

یادداشت یادداشت‌ها

احتمالا به دلایل سیاسی!

اردیبهشت ماه بود. یک روز با رگبار شدید و ترافیک وحشتناک. از انتشارات تا هتلی که پروفسور مولانا اقامت داشتند، به جای ۲۰ دقیقه، ۱۴۰ دقیقه در ترافیک ماندم! وقتی به لابی هتل رسیدم، از دکتر شمشیری -که زحمت هماهنگی دیدار را کشیده بودند- و پروفسور عذرخواهی کردم.

از دغدغه‌ها و توقعاتشان از انتشارات گفتند. از کتاب‌هایشان در انتشارات و سرنوشت آنها پرسیدند. نیمه دوم دهه هشتاد بسیاری از کتب ایشان را خوانده بودم اما این کتاب‌ها در سال ۹۱ و ۹۲ در علمی و فرهنگی منتشر شده بود و نخوانده بودم.

گزارش کتاب را دادم که یکی از آنها در سال ۹۱ که منتشر شده، سه چاپ فروخته است و چاپ چهارم در سال ۹۲ چاپ شده که بیش از نیمی از آن در انبار موجود است. کتاب دیگر هم که دوره ۴ جلدی بوده، با شمارگان ۲ هزار نسخه در سال ۹۲ چاپ شده که در همان سال ۹۲ تمام شده ولی تجدید چاپ نشده. برای کتب تخصصی، این میزان فروش، فروش مناسبی است و کتاب به اصطلاح خوش‌فروش بوده اما به یکباره از سال ۹۲ و با تغییر دولت، چاپ و توزیع آن متوقف شده است.

پرسیدند چرا تجدید چاپ نشده؟

با شرمندگی گفتم: احتمالا به دلایل سیاسی!

ناراحت شدند. خیلی زیاد ناراحت شدند. شروع کردند دردودل کردن که هر کاری کنند، من دست از امام خمینی برنمیدارم و تأسف می‌خورم به حال این کوته‌فکرانی که همه چیز را باند و سیاسی‌بازی می‌بینند. من شخصیت علمی هستم و حرف علمی زده‌ام.

صحبت‌هایمان طولانی شد. تا حدود ساعت ۱۱ شب نشستیم و از تزهای اسلامی و شیعی برای سیاست خارجی و برای ارتباطات جهانی و برای اداره انتشارات شنیدم. از اینکه اداره انتشارات به شکل غربی‌ها، نهایتش می‌شود همین وضعیت رو به زوال آمریکا. از اینکه باید روش اسلامی - ایرانی خودمان را در اداره انتشارات بیابیم و اجرا کنیم.

دعوتشان کردم به انتشارات. با آغوش باز پذیرفتند و در خرداد ماه افتخار داشتیم در خانه خودشان در انتشارات هم کنارشان بنشینیم و باز هم از دانش، تجربه و دغدغه‌های اسلامی و انقلابی ایشان بهره ببریم. امثال پروفسور مولانا با اعتبار جهانی‌شان و سطح دغدغه‌مندی انقلابی‌شان در کشور ما اندکند. هر چقدر هم با هر طرز فکری به آنها نقد داشته باشیم، باید قدرشان را بدانیم و وظیفه‌مان را در قبال آنها درست انجام دهیم.

به زودی کتاب جدیدی از ایشان با عنوان ارتباطات در طبیعت توسط انتشارات علمی و فرهنگی به بازار عرضه خواهد شد.

یادداشت یادداشت‌ها

در مورد اتفاقات اخیر طاقچه

در فرهنگ بیش از هر جا نیاز داریم که شبیه «باغبان» رفتار کنیم. دستی از دور باید مراقبت کند. ولنگاری فرهنگی از سویی و سخت‌گیری فرهنگی از سوی دیگر، آفت مدیریت فرهنگی می‌شوند.

طاقچه در روزهای گذشته اشتباهی کرد که جبران هم نشد. نوع مواجهه با طاقچه، در روزگاری که سبد مصرفی محتوای مردم به بسیاری از بن‌سازه‌های خارجی گره خورده و محتواهای زرد و ضد ارزشی در آن عرضه می‌شود، باید متفاوت باشد.

برخورد با متخلف باید انجام شود اما نوع برخورد لازم است متناسب با تخلف و با بلندنظری همراه باشد. مدارا کردن با تساهل و تسامح متفاوت است، همانطور که جدی بودن در مورد قانون با سخت‌گیری و خشونت متفاوت است.

به نظرم از دسترس خارج کردن طاقچه در این روزهای پرحاشیه این بن‌سازه، ضربه جدی به صنعت کتاب الکترونیک است. صنعتی که می‌تواند فرصتی برای توسعه محتوای عمیق را فراهم کند، دانش‌افزایی کند، سهم اوقات فراغت سالم را در برابر ناسالم افزایش دهد و ... از سوی دیگر نیز مدارا با کسانی که در صنعتی غیر از نشر حضور دارند و تخلف‌های بدتری کرده‌اند، جمع دلسوزان کتاب را در این روزها که سود مالی بیش از هر چیزی موجب سرمایه‌گذاری می‌شود، ناامید می‌کند و آینده را به سمت مطلوب پیش نمی‌برد.

 

 

 

یادداشت معرفی کتاب و فیلم

معرفی فیلم | هناس

هناس را امروز دیدم؛ داریوش رضایی‌نژاد را شاید حالا حالاها زمان لازم باشد که ببینم و بشناسم. چقدر دیده‌ام افرادی که به #عقل محاسبه‌گر دنیایی از داریوش نخبه‌تر هستند ولی راحت‌تر جا می‌زنند و نه حتی با تهدید بلکه با رؤیافروشی بیگانه، وطن‌فروشی می‌کنند. نخبه کدام است؟ کسی که حتی نمی‌توان تشخیص دهد زندگی فرزند و نسل خودش هم وابسته به استقامت یا جا زدن اوست؟ داریوش رضایی‌نژاد شاید یک انسان معمولی بود و انسانهای معمولی هستند که اشتباهات بزرگ نمی‌کنند و کوچک کوچک و قدم قدم بهتر و بهتر می‌شوند. همین کافیست تا شهید شوی و الگو. هناس را ببینید.

یادداشت نقل قول

تغییر کوچک در دیدگاه

فرض کنید در سال 1900 دنیا آمده‌اید.
وقتی 14 ساله هستید، جنگ جهانی اول شروع می شود و در 18 سالگی با 22 میلیون کشته به پایان می‌رسد.
اندکی بعد، یک بیماری همه گیر جهانی، آنفولانزای اسپانیایی ظاهر شد و 50 میلیون نفر را کشت و شما زنده هستید و 20 ساله هستید.
وقتی ۲۹ ساله هستید از بحران اقتصادی جهانی که با فروپاشی بورس نیویورک آغاز شد و باعث تورم، بیکاری و قحطی شد جان سالم به در می‌برید.
وقتی شما 39 ساله هستید، جنگ جهانی دوم شروع می‌شود و زمانی که شما 45 ساله هستید با 60 میلیون کشته به پایان می‌رسد.
وقتی 52 ساله هستید، جنگ کره آغاز می شود.
وقتی 64 ساله هستید، جنگ ویتنام شروع می شود و در 75 سالگی به پایان می رسد.
کودکی که در سال 1985 متولد شد، فکر می‌کند پدربزرگ و مادربزرگش نمی‌دانند زندگی چقدر دشوار است، اما از چندین جنگ و فاجعه جان سالم به در برده‌اند.
امروز ما در دنیای جدید، خیلی چیزها داریم که انسانهای آن زمان نداشتند. آنها نه تنها زندگی کردند بلکه خیلی اوقات از زندگی لذت بردند.
یک تغییر کوچک در دیدگاه ما می‌تواند معجزه ایجاد کند. ما باید شکرگزار باشیم و هر کاری که لازم است برای محافظت و کمک به یکدیگر انجام دهیم.
منبع: historic moments