پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید بهشتی» ثبت شده است

نقل قول

کدام زیربنای اجتماعی، انسانی‌تر است؟

در مورد زیربناى نظام اجتماعى آینده ما، که نظامى است اسلامى نه ملى و ناسیونالیستى، از ما مى‌پرسند که آیا این انقلاب درباره گروه‌هاى ملى، مثلاًجبهه ملى و گروه‌هاى مشابه آن، موضعش چیست؟ شما چه جواب مى‌دهید؟ آیا براى پاسخ به این سؤال جواب روشن و فشرده‌اى تهیه کرده‌اید؟ آیا با عناصر ملى و گروه‌هاى ملى، انقلابمان و رهبریمان مخالف است؟ نه، چه مخالفتى. آیا کوشش‌ها و زحمت‌هایى را که عناصر ملى در طول ده‌ها سال در راه مبارزه با برخى از عوامل ضد مردمى داشته‌اند نادیده مى‌گیرد و آنها را بى‌ارزش تلقى مى‌کند؟ نه، پس به اینها چه مى‌گوید؟ : به اینها مى‌گوید آقایان، برادران و خواهرانى که بر پایه تفکرات ملى مبارزه مى‌کردید، مبارزه‌تان محترم، ولى تِز مبارزه‌تان براى ملت ما ناقص است. امیدوارم که این مطلب باعث بد آمدن و رنجش کسى نشود. چون اگر ما نتوانیم بگوییم آقا تز مبارزه‌ات ناقص است، پس دیگر چه بگوییم؟ چه آزادى داریم در تبادل نظر و برخورد آراء و افکار. گروه‌هاى ملى در حد نقشى که در پیشبرد مبارزه ملت ما با استبداد و استعمار داشته‌اند مورد قدردانى و احترام و ارجگذارىِ ما هستند، ولى با کمال برادرى و همراه با صراحت اسلامى مى‌گوییم تز این گروه‌ها براى انقلاب کنونى ما ناقص است.

انقلاب ملى به هر حال از نوعى تفکر ناسیونالیستى مایه مى‌گیرد، و انقلاب اسلامى از تفکر جهانى مایه مى‌گیرد. چه نصیحت مى‌فرمایید؟ ما بیاییم در یک چهارچوب تنگ ملیت خودمان را محصور کنیم، یا در فراخناى جهان به مردم زمین از کران تا کران بیندیشیم؟ کدام اولى است؟ کدام متعالى‌تر است؟ کدام انسانى‌تر است؟ کدام با اومانیسم و مردم دوستى مترقى سازگارتر است؟

 

مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 66

نویسنده: شهید بهشتی

نقل قول

رباخواری مقدس‌مآب‌ها؟!

در بند دوم از اصل چهل و سوم، بخش اقتصاد قانون اساسى، براى ایجاد یک حرکت خلاق در مردم در شهر و روستا گفته‌ایم که باید به همه کسانى که توانایى کار دارند اما سرمایه و وسایل کار ندارند ابزار و وسیله و امکانات کار بدهیم. این استعدادها را به کار بگیریم. این استعدادها را نمى‌شود در تنگنا قرار داد. در جمهورى اسلامى نباید استعداد سرگردان وجود داشته باشد. براى همین منظور در هفته گذشته اولین گام برداشته شد و مبلغ سه میلیارد تومان وام بدون بهره با حداقل کارمزد که از یک درصد بیشتر نخواهد بود و شاید هم کمتر از یک درصد، از ساده‌ترین راه ممکن و کم‌تشریفات‌ترین ولى قابل اعتمادترین، که شاید شبکه‌هاى صندوق‌هاى قرض الحسنه باشند، تصویب شد که در سرتاسر کشور در اختیار همه افراد و گروه‌هایى قرار داده شود که مى‌خواهند فعالیت‌هاى سالم و سازنده کشاورزى، دامى، خدماتى و صنعتى داشته باشند. این اولین گامى است که شوراى انقلاب برداشته است.

قبلاً این طرح به شکلى دیگر مطرح شده بود و شور ا تصویب کرده بود ولى دو اشکال داشت: یکى این که در پیچ و خم‌هاى ادارى افتاده بود. دوم این که براى این وام کارمزدى برابر چهار یا شش درصد منظور کرده بودند که این با انقلاب اسلامى ما نمى‌خواند. ما نمى‌خواهیم دو مرتبه همان کارى را بکنیم که رباخوارهاى مقدس‌مآب بازار و غیر بازار مى‌کردند و رباى آب نکشیده و آب کشیده مى‌خوردند.  اگر اسم بهره را کارمزد هم بگذاریم، بهره بهره است. به این دلیل بود که این تغییرات را دادیم و هم بهره را برداشتیم و هم راه دادنِ وام را ساده کردیم تا بتواند ان شاءالله زودتر در میدان عمل قرار بگیرد.

 

مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 54

نویسنده: شهید بهشتی

نقل قول

آیا رهبر می‌تواند خارج از ایران باشد یا ایرانی نباشد؟

وقتى که این مسئولیت‌ها در جامعه اسلامى ایران بر عهده امام گذاشته شد و امام، چه به صورت فرد چه به صورت شورا، باید از نزدیک این وظایف را انجام بدهد، خود به خود از این پس باید مرجعیت عام مردم و رهبرى و امامت امت در جایى باشد که بتواند این نقش را به صورت کامل انجام دهد. اگر در خارج ایران مى‌تواند این نقش را به طور کامل انجام بدهد براى ما مرز معنى ندارد و اگر عملاً نمى‌تواند، که همین طور هم هست، باید مقرّ امامت به جایى بیاید که جامعه اسلامى تحقق یافته است. بى‌تعارف حرف بزنم: اگر این جمهورى اسلامى تحقق پید ا کرد، اولین جامعه اسلامى مبتنى بر نظام کامل اسلام در عصر ما مى‌شود. اولین جامعه اسلامىِ مبتنى بر نظام کامل اسلام در عصر ما مى‌شود، و در این صورت اصولاً وظیفه هرکس که مى تواند در این نظام مسئولیتى به عهده بگیرد این است که از هر گوشه دنیا که هست به داخل این نظام بیاید. فقیه عادل، نه فقط فقیه ترین در دین، که براى او، فقیه ترین آگاه، باتقوا، متعهد، مدیر، شجاع و توانا را شرط گذاشته‌ایم. حالا اگر فقیه، هم عالم به زمان است، هم شجاعت دارد و به یک وجب زمین نچسبیده است، و هم با تقوا و عادل است و این مسئولیت‌ها را در جامعه ایران مى‌یابد، دیگر یعنى چه که نخواهد بیاید؟ چه کار مى‌شود کرد؟! این فرهنگ شاهنشاهى حالا حالاها ما را رها نمى‌کند. ما هم در ذهنمان این است که یک فرد خودمختار و یک‌دنده‌اى که فقط به تشخیص و میل خود عمل مى‌کند احیانا مى‌تواند رهبر ما باشد. این نمى‌شود. فردى که مى‌خواهد رهبر باشد باید بیاید جایى که وظایف رهبریش را انجام مى‌دهد. اگر تخلف کرد با او چه کار مى‌کنند؟ مى‌گویند کسى دیگر به جاى او بیاید.

 

مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 50 و 51

نویسنده: شهید بهشتی

نقل قول

قانون اساسی مانند دستگاه گردش خون

این قانون اساسى درست مثل دستگاه گردش خون است. اگر آن را سالم نگاه داشتید، یکایک سلول‌ها را درست تغذیه مى‌کند. به راستى شما وقتى سرتان درد مى‌گیرد و یک قرص آسپیرین میل مى‌کنید هیچ فکر کرده‌اید که آسپیرین که به معده مى‌رود به سر چه کار دارد؟ دستگاه گردش خون در بدن انسان و جاندارانى که این دستگاه را دارند کار خاصى انجام مى‌دهد و آن این است که نیازهاى مجموعه بدن را مى‌گیرد و با خود حمل مى‌کند و به هر جا خونى را که به آن نیاز دارد مى‌رساند.

شما ملت آگاه، شما ملت به پا خاسته، شما مردمى که بخصوص در این هجده ماهِ اخیر نشان دادید که در تشخیص بسیار قوى هستید و زمانتان را درک کرده اید و عالِم به زمان شده‌اید، این خود آگاهى و این فداکارى و از خود گذشتگى و این حضور آگاهانه و متعهدانه را حفظ کنید؛ آنوقت نظام سیاسى قانون اساسى به صورت یک دستگاه گردش خون منظم و دقیق، چنان کار خواهد کرد که دیگر احدى هوس دیکتاتورى و حق‌کشى و تجاوز را به دل راه ندهد.

 

مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 45 و 46

نویسنده: شهید بهشتی

نقل قول

انقلاب در معرض خطر است اگر...

حالا دیگر [با وجود قوانین نظارت بر دولت توسط دستگاه‌ها] آیا دولتى جرأت مى‌کند برخلاف مصالح ملت قدمى بردارد؟ خیر. اما به یک شرط. آن شرط چیست؟ خواهش مى‌کنم این جمله را به اعماق ضمیر اجتماعى و اسلامی‌تان بفرستید، چون باور کنید اگر مفاد این جمله در اعماق ضمیر اسلامى و اجتماعى ما زنده نماند، مانند هر انقلابى که در معرض خطر است، انقلاب ما نیز چنین خواهد بود. به شرط حضور آگاهانه یک یک افراد امت در اداره جامعه. «به من چه» و  «به تو چه» در جامعه اسلامى وجود ندارد. بله به یک معنا درست است. «به تو چه» در هنگامى که در قلمرو دیگران دخالت بیجا مى‌کنى، اما اگر نظارت مى‌کنی «به تو چه» و «به من چه» معنى ندارد. براى نظارت «به من چه» و «به تو چه» وجود ندارد، اما براى دخالت، البته «به تو چه» و «به من چه» وجود دارد. دخالت نه، نظارت آرى.

 

مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 45

نویسنده: شهید بهشتی