پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادداشت رسانه‌ای» ثبت شده است

یادداشت

چرا نهضت نرم افزاری؟

یکی از دغدغه‌های دانشجویان از هر دسته و تفکری، بالا بردن توان علمی کشور به دلایل مختلفی است. دسته‌ای دغدغه‌ای ملی‌گرایانه دارند و دسته‌ای دیگر دغدغه انجام تکلیف. اما به هر ترتیب، پیشرفت علمی کشور یکی از آمال و آرزوهای عموم و شاید بتوان گفت تمام دانشجویان کشور است. پس از توافق بر روی موضوع، شناخت چرایی نهضت نرم‌افزاری، امکاناتی که داریم، دستاوردهایی که تا به حال داشته‌ایم و هدفی که قرار است در آینده به آن برسیم، می‌تواند به جمع کمک کند تا بدون تکرار تجربه‌های یکدیگر و در یک حرکت هماهنگ با استفاده از هم‌افزایی، سرعت رسیدن به مقصد را بیشتر کنیم.
چرا قدرت علمی؟
«علم مایه‌ى قدرت و ثروت است. اگر کشور شما و نظام جمهورى اسلامى باید به این قدرت و اقتدار دست پیدا کند تا بتواند از ملت خود، از کشور خود، از ارزشهاى خود و از نظام خود پشتیبانى کند و مصونیت ببخشد – که قدرت فایده‌اش این است؛ اقتدار براى زورگوئى به دیگران نیست، براى جلوگیرى از زورگوئى دیگران است – و اگر در کنار این به ثروت احتیاج دارد تا بتواند مشکلات گوناگونى را که میراث سالها حکومت استبدادى در این کشور است برطرف کند، باید علم را به دست بیاورد. براى یک ملت، علم وسیله‌اى است براى رسیدن به اقتدار ملى و ثروت ملى.» [۱]
«دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرم‌افزارى همه‌جانبه و عمیق در اختیار این کشور و این ملت بگذارد تا کسانى که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالبها و نوآوریهاى علمى خودى بتوانند بناى حقیقى یک جامعه‌ى آباد و عادلانه‌ى مبتنى بر تفکرات و ارزشهاى اسلامى را بالا ببرند. امروز کشور ما از دانشگاه این را مى‌خواهد.» [۲]
با چه امکاناتی؟
«خوشبختانه ما در این زمینه امکانات زیادى داریم. اگر درست محاسبه بشود، شاید بتوان گفت واقعاً حدود صد و پنجاه سال ملت ایران را متوقف نگه داشتند. این استعداد جوشانى را که شما امروز مى‌بینید، این مال امروز نیست؛ همیشه نسلهاى ایرانى این استعداد را داشته‌اند. اینها به دلایل مختلف متوقف مانده؛ عمده‌اش هم به خاطر حاکمیت حکومتهاى مستبد و جائر در همه‌ى زمانها – و بخصوص در این برهه‌ى آخر، به اضافه شدنِ وابستگى و فساد – بوده. این عقب‌ماندگى وجود دارد. لیکن استعداد ملت ایران، یک استعدادِ از متوسط بالاتر است؛ این را ما بارها گفته‌ایم. این میتواند عقب‌ماندگى را جبران کند. این سالهائى که شما راه افتادید و این کاروان علم در کشور حرکت کرده، دستاوردهاى بسیار زیادى داشته. همین تقریبا ده دوازده سال اخیر که این تفکر علم‌گرائى و دنبال علم رفتن و نهضت تولید علم و نهضت نرم‌افزارى و مسئله‌ى نخبه‌پرورى در کشور شروع شده، تا امروز ما خیلى پیشرفت کرده‌ایم. این پیشرفتها مغتنم است.» [۳]
«آنچه ما را تشجیع مى‌کند که این فکر را دنبال کنیم، وجود استعدادها در داخل کشور است. اما دوستان! استعداد به تنهایى کافى نیست. تأکید بنده این است: استعداد شرط لازم است، نه شرط کافى. در کنار استعداد، تلاش و مجاهدت عالمان، اندیشمندان و استادان هم لازم است. این به معناى نفى وظیفه‌ى دستگاههاى دولتى در زمینه‌هایى که وظیفه دارند نیست؛ به معناى نادیده گرفتن مشکلات اساتید هم نیست. این خود یک حقیقت و توقع بجایى است که باید اهل علم در محیط دانشگاه به تولید علم، به نگاه مبتکرانه و سازنده در زمینه‌ى علم – به همان چیزى که بنده از آن به نهضت نرم‌افزارى در محیط علمى تعبیر کردم – بپردازند؛ ما نیاز به این موضوع داریم. البته دستگاههاى دولتى بزرگترین مسؤولیت را دارند.» [۴]
چه کسانی؟
«من دو سه سال پیش در یک اجتماع دانشجویى در یکى از دانشگاهها گفتم: امروز ما به جنبش نرم‌افزارى احتیاج داریم. یک جنبش و یک حرکت و یک تلاش عمومى لازم است. این تلاش عمومى، فقط وابسته به مدیریتها نیست. شما ناگهان با خودتان فکر نکنید که مدیریتها نمى‌کنند، پس چطور مى‌شود؛ همه‌اش مربوط به مدیریتها نیست. خواست و اراده‌ى شما – یکى از شما بچه‌هاى عزیز گفتید عشق؛ بله، عشق – عاشقانه کار کردن و با عشق دنبال علم و تحقیق رفتن و خواستن، اینها نقش دارد. این قله‌هاى علمى‌اى که شما در دنیا مشاهده مى‌کنید، همیشه با رفاه همراه نبوده است. البته علم با خودش رفاه و سیادت سیاسى و برترى نظامى مى‌آورد؛ در همه‌ى بخشهاى اقتصادى و سیاسى نفوذ کلمه ایجاد مى‌کند؛ پول یک کشور را تقویت مى‌کند و اقتصاد یک کشور را رونق مى‌دهد. اینها همه هنرهاى علم است؛ اما وقتى خود علم مى‌خواهد به وجود آید، لزوما در بسترى از رفاه و راحتى و لذت و چرب و شیرینهاى دنیا به وجود نمى‌آید.» [۵]
حمایت‌ها
«البته این کارها باید سازماندهى شود. ما باید این تجربیات ناشى از مباحثه و گفتگوى سالم و محترمانه و شجاعانه را به‌صورت تجربه‌هاى انباشته‌اى درآوریم تا بتوانیم از آنها استفاده کنیم و علم را بارور نماییم. عین همین قضیه در دانشگاه وجود دارد. بارها گفته‌ام، این نهضت نرم‌افزارى که من این همه در دیدارهاى دانشگاهى بر روى آن تأکید کردم، به همین معناست. ما باید علم و فرهنگ را تولید نماییم و باید کار اساسى کنیم. حکومت باید به‌صورت آشکار از برخورد افکار به‌صورت سالم حمایت کند.» [۶]
موانع
«دانشگاه را مشغول چه کارى کنند که دانشجو و استاد را از این راه باز بدارند؟ یقین بدانید یکى از چیزهایى که امروز مورد توجه سرویسهاى اطلاعاتى است، این نکته است که ببینند چگونه مى‌توانند دانشجوى بیدار و دانشگاه آگاه ایرانى را از آن راهى که مى‌تواند به اعتلاى کشور بینجامد، منصرف کنند و مانعش بشوند.» [۷]
دستاوردها
«بنده وقتى جنبش نرم‌افزارى یا تولید علم را – که معنایش خارج شدن علم از حالت تقلیدى و ترجمه‌اى است – مطرح کردم، مسأله به این صورت زنده نبود. الان هرجا که به محیطهاى دانشجویى و دانشگاهى مى‌روم، مى‌بینم استاد، دانشجو، محقق و پژوهشگر از جنبش نرم‌افزارى حرف مى‌زند. این خوب است. وقتى در یک مجموعه باور به‌وجود آمد، این باور پشتوانه‌ى حرکت ماندگار و پایدار خواهد بود. ما این را مى‌خواهیم. من مى‌گویم در این قضیه شما باید جدى باشید؛ نباید مسائل کشور و آینده را به بازیچه گرفت.» [۸]
اهداف
«مرزهاى دانش را بشکنید. این‌که من مى‌گویم نهضت نرم‌افزارى، انتظار من از شما جوانها و اساتید این است. تولید علم کنید. به سراغ مرزهاى دانش بروید. فکر کنید. کار کنید. با کار و تلاش مى‌شود از مرزهایى که امروز دانش دارد، عبور کرد؛ در بعضى رشته‌ها زودتر و در بعضى رشته‌ها دیرتر. فناورى هم همین‌طور است. علم باید ناظر به فناورى باشد. فناورى هم مرحله‌ى بسیار مهم و بالایى است. در فناورى هم مى‌توانیم پیش برویم؛ همچنان‌که رفتیم.» [۹]

 

پاورقی:
[۱]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نخبگان جوان دانشگاهى ۰۵/۰۶/۱۳۸۷
[۲]- بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر ۰۹/۱۲/۱۳۷۹
[۳]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نخبگان جوان دانشگاهى ۰۵/۰۶/۱۳۸۷
[۴]- بیانات در دیدار اساتید دانشگاههاى سراسر کشور ۲۲/۰۸/۱۳۸۱
[۵]- بیانات در دیدار جمعى از برگزیدگان المپیادهاى جهانى و کشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى۰۳/۰۷/۱۳۸۱
[۶]- بیانات در دیدار اعضاى انجمن اهل قلم ۰۷/۱۱/۱۳۸۱
[۷]- بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر ۰۹/۱۲/۱۳۷۹
[۸]- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از اعضاى تشکلها، کانونها، نشریات، هیأتهاى مذهبى و شمارى از نخبگان دانشجویى ۱۵/۰۸/۱۳۸۲
[۹]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاه‌هاى استان همدان ۱۷/۰۴/۱۳۸۳

 

 

* این یادداشت در پیش شماره اول «هفته نامه دانشجویان» منتشر شده است.

 

یادداشت

آیا «جدایی فرهادی از سینمای ایران» رقم می‌خورد؟

می‌توان گفت فضای سینمای ایران در فروردین امسال فضای عادی و همیشگی نبود. حضور فیلم‌هایی با سبک‌ها و محتواهای متفاوت و با «مخاطبان هدف» گوناگون باعث شد که اتفاقات جالب و بعضا تلخی صورت بگیرد. از «اخراجی‌های ۳» گرفته که ده‌نمکی، مخاطب هدف عامه مردم را برای آن در نظر داشت تا «جدایی نادر از سیمین» که اصغر فرهادی آن را ساخته بود؛ و شاید حتی تا «یکی از ما دو نفر» تهمینه میلانی با چاشنی توهین به مردم!
دوستداران سینما می‌دانند که معمولا اصغر فرهادی مخاطب هدف خود را قشر متوسط به بالا و حتی شاید کسانی در نظر می‌گیرد که رهبران افکار جامعه و در واقع نخبگان کشور هستند. طبیعی است فیلمی که مخاطب هدف آن، عامه مردم نیستند فروش کمتری نسبت به اخراجی‌های ۳ باید داشته باشد، زیرا کارگردانان اینگونه فیلم‌ها قصد دارند فقط بر نخبگان تاثیر بگذارند تا آنها پس از تاثیرپذیری، آن پیام خاص را به عامه مردم منتقل کنند.
اما گویا جریانات سیاسی، قصد دارند برای تفرقه‌افکنی حداکثری در بین مردم، دوگانگی سیاسی را حتی در زندگی عادی مردم وارد کنند. آنها با توجه به حضور ده‌نمکی (که به عنوان یکی از نیروهای حزب‌الله شناخته می‌شود)، فیلم «جدایی نادر از سیمین» را منتخب خود اعلام کردند تا با این حربه بتوانند بخشی از عامه مردم را برای تماشای این فیلم به سینما بکشانند و در واقع با این کار این فیلم را از مسیر اصلی خود خارج کردند. البته تا به حال ساخت این دوگانگی باعث نشده «جدایی نادر از سیمین» بیشتر از «اخراجی‌های ۳» به فروش برسد اما قطعا اگر این دوگانگی و تبلیغات نبود، فیلم اصغر فرهادی با فروش کمتری روبرو می‌شد.
با وجود اینکه اصغر فرهادی در پیش‌اکران «جدایی نادر از سیمین» در پاریس گفت «به جنبش سبز محتاج است»، اما باید گفت که «جدایی نادر از سیمین» هر چه هست محصول سینمای جمهوری اسلامی است و با مجوز وزارت ارشاد همین دولت ساخته شده و اجازه اکران عمومی گرفته است؛ ولو اینکه بگوییم فضای آزاد رسانه‌ای موجب اعطای مجوز به این فیلم شده و با سیاست‌های جمهوری اسلامی انطباق ندارد، به هر حال مصادره کردن این فیلم از سوی مخالفان حکومت و دولت، کاری است که از لحاظ منطقی جای سؤال دارد. به نظر می‌رسد که باید بیشتر مراقب باشیم که اسیر دوگانگی‌های ساختگی که ضدانقلاب به فکر تحمیل آن به فضای جامعه است، نشویم.
اصغر فرهادی در این فیلم از چه می‌گوید؟
داستان فیلم به اختلاف زن و شوهری بر سر رفتن به خارج از کشور و یا ماندن در ایران می‌پردازد. «سیمین» قصد دارد برای «تامین آینده دختر خود» به خارج از کشور برود و «نادر» به دلیل مراقبت از پدر پیر خود قصد ماندن در ایران را دارد. «ترمه» دختر خانواده نیز نهایت تلاش خود را برای حفظ پدر و مادر خود در کنار یکدیگر انجام می‌دهد. اما داستان به همین جا ختم نمی‌شود. «نادر» برای مراقبت از پدر پیر خود، یک خدمتکار خانم از «پایین شهر» استخدام می‌کند که اتفاقا خیلی متشرع است ولی شوهر او به دلیل بدهی ناشی از بیکاری، در بازداشت به سر می‌برد.
شاید روند کلی فیلم در نظر مردم طوری باشد که می‌توان به عنوان واقعیت پذیرفت، چون بالاخره تحت شرایطی ممکن است داستان این فیلم در واقعیت هم رخ دهد اما «انگاره‌سازی» اصغر فرهادی در این فیلم و معرفی قشرهای مختلف به شیوه‌های گوناگون، موضوعی است که باعث شده عده‌ای فیلم او را «سیاه‌نمایی» اوضاع ایران بدانند.
باید گفت «سیاه‌نمایی» اصغر فرهادی هم به صورت کاملا حرفه‌ای انجام شده است. اصغر فرهادی با هنرمندی خاص بوسیله «سیاه مطلق» و «سفید مطلق» نبودن شخصیت‌های این داستان، آن را واقعیت‌پذیر کرده است. او در کنار «سیاه‌نمایی»های خود، ویژگی‌های مثبتی هم از برخی شخصیت‌ها نمایش داده است تا جایی که برای تشخیص قهرمان داستان به تامل نیاز داریم!
«جدایی نادر از سیمین» از طرفی فیلمی است که در آن مردم از هر قشری به شدت دروغ می‌گویند تا به دردسر نیفتند؛ تا جایی که حتی «ترمه» که پدر را به خاطر دروغش مؤاخذه می‌کند، در دادگاه «شهادت دروغ» می‌دهد و خانم خدمتکار متشرع تا جایی که پای پول حرام وسط نیامده است، از ترس شوهرش به دروغ متوسل می‌شود. از طرف دیگر هم فیلمی است که پسر به شدت مراقب و نگران پدر پیر خود است و از روی احساس وظیفه، به او خدمت می‌کند و خانم خدمتکار تحت هیچ شرایطی حاضر نیست «پول حرام بگیرد» و حتی بیشتر از «مرگ فرزند در رحم خود» از «تهمت دزدی که به او زده می‌شود» عذاب می‌کشد.
اصغر فرهادی، نگاه خاکستری خود را در گفتگوی نادر و ترمه به وضوح بیان می‌کند؛ جایی که نادر می‌گوید: «قانون می‌گوید یا می‌دونستی یا نمی‌دونستی!»
اینگونه اصغر فرهادی، فیلم خود را برای مخاطب واقعیت‌پذیر می‌کند و مابقی پیام‌های خود را به راحتی به مخاطب منتقل می‌کند. مخاطبی که شاید پیام‌های اصلی اصغر فرهادی را درک نکند اما در ضمیر ناخودآگاه او، آن پیام‌ها شکل می‌گیرد. پیام‌هایی که حاوی سیاه‌نمایی‌هایی علیه فرهنگ مردم ایران است و ممکن است در درازمدت ناامیدی مخاطبان این فیلم را رقم بزند.
البته تمام توضیحات فوق در مورد لایه ظاهری فیلم بود و لایه پنهان آن در این یادداشت مدنظر نیست؛ چرا که لایه پنهانی داستان را منتقدان سینما بهتر می‌توانند تحلیل کنند که یکی از بهترین تحلیل‌ها در این مورد را قاسم رحمانی ارائه کرده است.
در مجموع همانطور که از داستان فیلم مشخص است، اصغر فرهادی کارگردانی است که به صورت «نرم» قصد دارد پیام خود را به مخاطب القا کند؛ کاری که دیگر کارگردانان سینمای ایران، به ندرت بر آن تسلط دارند و معمولا پیام خود را به صورت آشکار و واضح بیان می‌کنند و به تبع آن نمی‌توانند نظرات مخالف را جذب کنند.
سوال این است که با تمامی این اوصاف، آیا دوگانگی ایجاد شده توسط ضدانقلاب در مورد این دو فیلم، که متاسفانه بعضی از دوستداران نظام هم به آن دامن زدند، به نفع سینمای ایران است؟ دفع اصغر فرهادی برای سینمای جمهوری اسلامی ضرر بیشتری دارد یا نفع بیشتری؟ باید توجه کنیم که اصغر فرهادی متولد ۱۳۵۱ است و تمام هنر کارگردانی خود را در دوران انقلاب آموخته است. طرفداران و مخالفان فرهادی به هنر کارگردانی او شک ندارند و فقط راجع به محتوایی که او می‌نویسد، اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصغر فرهادی مخالف نظام است، آیا راه حلی برای جذب او وجود دارد یا اینکه در صورت مدارا با او، ممکن است خطرناک شود؟ آیا او می‌تواند یکی از سرمایه‌های ایران باشد؟
متاسفانه در زمانه حاضر، عده‌ای فقط به «دفع» افراد دامن می‌زنند تا جایی که حتی امثال «حاتمی‌کیا» از چوب برچسب‌های آنان در امان نیستند. به نظر می‌رسد به عنوان راهکاری بلند مدت، نیاز به پرورش کارگردانان حرفه‌ای ارزشی (که در حال حاضر انگشت‌شمار هستند) به شدت احساس می‌شود اما در حال حاضر مسئولین سینمایی در جذب حداکثری و دفع حداقلی هنرمندان باید هوشمند و دقیق باشند. قضاوت اینکه اصغر فرهادی با توجه به موضع‌گیری‌های اخیرش باید جذب یا دفع شود به عهده مسئولین امر است، اما به نظر می‌رسد که «عدم تخریب» و «نقد منصفانه» کارگردان‌هایی مانند «میرکریمی»، «حاتمی‌کیا»، «شورجه» و «طالب زاده» و دیگر کارگردانان ارزشی می‌تواند به بهتر شدن فضای سینمای ایران کمک کند.

————————————————-

این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.

همچنین می‌توانید این یادداشت را در جوان آنلاین و کلمه نیوز هم ببینید.

 

 

 

یادداشت

مردم به کدام اخراجی‌ها می‌خندند؟

یکی از بحث‌های داغ طرفداران سینما و بعضاً علاقه‌مندان به فضای فرهنگی در این روزها، فیلم اخراجی‌های ۳ است. بدیهی است که هر فیلمی طرفداران، منتقدان و مخالفان خاص خود را دارد؛ اما اخراجی‌های ۳ به دلایل مختلف از جمله وجود شخص ده‌نمکی به عنوان کارگردان، طنز سیاسی فیلم و استقبال گسترده مردم از آن، بیشتر مورد توجه فعالان فرهنگی قرار گرفت.
وجود مسعود ده‌نمکی به عنوان تهیه کننده و کارگردان، موجب موضع‌گیری دسته‌های گوناگون علیه او شد. از یک طرف، مخالفان نظام جمهوری اسلامی با متهم کردن او به تندروی‌های بیش از حد، ابتدا فیلم او را تحریم کردند ولی وقتی از استقبال کم‌نظیر مردم خبردار شدند، قاچاق اخراجی‌های ۳ را برای کم کردن فروش این فیلم در گیشه سینما اجرا کردند. از طرف دیگر نیز برخی از فعالان فرهنگی موافق نظام که بعضاً از دوستان قدیمی ده‌نمکی بودند، او را متهم به استحاله کردند و یا فیلم او را توهین به دفاع مقدس و فرهنگ بسیج قلمداد کردند. با این حال اخراجی‌های ۳ با گذشت حدود ۲۰ روز بیش از ۲ و نیم میلیارد تومان به فروش رفت و کماکان توجه مخاطبان زیادی را جلب می‌کند. این استقبال کم‌نظیر مردم نشان می‌دهد که عموم مردم برای انتخاب خود، منتظر تحریم عده‌ای نمی‌مانند و با نشان دادن حمایت خود از طریق دیدن فیلم در سینما از علایق خود حمایت می‌کند. آن دسته از دلسوزانی هم که احساس می‌کنند با حضور این فیلم به دفاع مقدس توهین شده است، باید بدانند که نگرانی آن‌ها نسبت به این موضوع با تولید محتوا و ساختن فیلمی که بتواند مخاطب را جذب کند، برطرف خواهد شد، نه با توصیه کردن به ندیدن این فیلم! باید تحقیق کنند که چه ویژگی‌هایی در این فیلم باعث جذب مخاطبان فراوان آن شده است تا با استفاده از این ویژگی‌ها، پیام مدنظر خود را به مردم منتقل کنند.
یکی از ویژگی‌های سه‌گانه اخراجی‌ها که مورد توجه استقبال بی‌نظیر مردم قرار گرفت، دعوت مردم به وحدت و صمیمیت با یکدیگر است. وحدتی که عناصر ضدانقلاب، با کشاندن تفرقه در زندگی عادی مردم آن را نشانه رفته‌اند و می‌بینم که حتی در تماشای فیلم، باب دوگانگی و تفرقه را باز کرده‌اند؛ که البته متاسفانه برخی از دوستان موافق نظام هم در دام این عناصر افتاده‌اند. اخراجی‌ها، مردم را از دسته‌های گوناگون با درجات ایمانی متفاوت به وحدت دعوت می‌کند؛ دعوتی که در سکانس صحبت‌های «سید مرتضی» (سید جواد هاشمی) با این جملات، آشکار می‌شود: «چون این رنگ‌ها باعث چنددستگی می‌شود، من هیچ رنگی انتخاب نمی‌کنم.»
درست است که برخی داستان فیلم را داستان انتخابات تصور می‌کنند اما موضوع اصلی فیلم از نظر من، جهاد است. جهادی که زمانی معنی آن تقدیم خون و اهدای نفس بود و زمانی ایستادن و تلاش کردن برای حفظ وحدت جامعه. سکانس ابتدایی فیلم با یادآوری رشادت‌ها و از جان‌گذشتگی رزمندگان دفاع مقدس کلید می‌خورد و سکانس پایانی آن با توصیه برای «ماندن» در راه تقویت وحدت جامعه به اتمام می‌رسد.
اما در این بین کسانی هستند که جهادشان در راه خدا نیست و برای کسب ثروت و قدرت و محبوبیت بیشتر تلاش و مجاهدت می‌کنند. کسانی مانند «حاجی گرینوف» (محمدرضا شریفی نیا) با جملاتی مانند «ریا میشه، این چیزا فقط جلوی دوربین خوبه!» و یا «مهندس دباغ» (رضا رویگری) که تنها جهت استفاده تبلیغاتی به یاد «کارتن‌خواب‌ها» می‌افتند.
اخراجی‌های ۳ نشان می‌دهد که تزویر و ریای این عده، باعث سردرگمی و گول خوردن برخی از مردم می‌شود. تا جایی که دختری به نام «ایران» به پدر خود که اتفاقا از فرماندهان دفاع مقدس بود، اعتراض می‌کند که: «مگر می‌خواهم به لیبرال ضد انقلاب رای دهم که مرا نهی می‌کنی؟ پس حق انتخاب من چه؟» به خیال این دختر، حاجی گرینوف ریاکار همان کسی است که با آرمان‌های انقلاب سازگار است، اما پدر که از پشت پرده امثال حاجی گرینوف خبر دارد، نگران دختر خویش است.
ده‌نمکی با اخراجی‌های ۳ قصد دارید به مردم بگوید که همان کسانی که با تزویر و ریا در صدد کسب قدرت هستند، بیشترین صدمه را به وحدت ملی ایرانیان می‌زنند و چنددستگی ایجاد می‌کنند. و نکته جالب فیلم این است که عموم مردم با سلایق گوناگون به حرکات این ریاکاران که اتفاقا در انتخابات دهم ریاست جمهوری، توسط برخی کاندیداها انجام شده بود، می‌خندند! همان ریاکارانی که کاپ پیروزی را در حالی می‌خواهند بالا ببرند که عده‌ای دیگر نفس خود را هدیه کرده‌اند.
این صدای بوستانی پرپر است
این زبان سرخ نسلی بی سر است
با همان‌هایم که در دین غش زدند
ریشه اسلام را آتش زدند
پای خندق‌ها احد را ساختند
خون فروشی کرده خود را ساختند
زنده‌های کمتر از مردارها
با شما هستم، غنیمت خوارها
بذر هفتاد و دو آفت در شما
بردگان سکه! لعنت بر شما
باز دنیا کاسه خمر شماست
باز هم شیطان اولی الامر شماست
با همانهایم که بعد از آن ولی
شوکران کردند در کام علی

 


این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.

 

 

همچنین می‌توانید یادداشت فوق را در جوان آنلاین، صراط نیوز، کلمه نیوز، ادیان نیوز و وبلاگ ده نمکی ببینید.

 

یادداشت

پایه و اساس جنبش دانشجویی

هنگام تبیین طیف‌های مختلف جنبش دانشجویی می‌توان مدل‌ها و الگوهای متفاوتی را ارائه کرد. به طور مثال می‌توان جنبش دانشجویی را بر اساس مطالبات آنان، به «آرمانی و واقعی»، «سیاسی، اقتصادی و فرهنگی» و یا «صنفی و عمومی» تقسیم کرد. اما گذشته از این تقسیم‌بندی‌ها «پایه قضاوت‌ها و برنامه‏هاى عملى او براى حال و آینده» چیزی نیست جز عدالت.
رهبر معظم انقلاب نیز در پیامی به مناسبت دومین همایش جنبش دانشجویی در سال ۸۱، عدالت را «سرآغاز فهرست بلند مسائل کشور» می‌دانند و این احساس و انگیزه دانشجویان نسبت به عدالت را «پر ارج و مبارک» می‌شمارند. البته ایشان تاکید می‌کنند که این عدالت نباید فقط در حرف باقی بماند:
«اگر عدالت – عدالت واقعى و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت – آرزو و آرمان و هدف برنامه‏ریزى‏هاست، پس باید هر پدیده ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سؤال قرار گیرد.»
اما مهم این است که پس از قبول عدالت به عنوان پایه و اساس تمام مطالبات دانشجویی، باید آن را در تمام بخش‌های گوناگون تسری بخشید. دسته‌بندی‌های مختلف اعم از فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و یا صنفی و عمومی نیز باید مبتنی بر عدالت برنامه‌ریزی شوند و عدالت را در بخش‌های گوناگون مطالبه کنند. به طور مثال عدالت اقتصادی را در کاهش شکاف طبقاتی و دسترسی بدون تبعیض به منابع مالی، عدالت فرهنگی را در نهادینه شدن ارزش‌های اسلامی ایرانی در جامعه و عدالت سیاسی را در میدان دادن به تمامی افراد بر طبق قانون اساسی برای شرکت در امور سیاسی مورد مطالبه قرار دهند.
«مسابقه‏ى رفاه میان مسئولان، بى‏اعتنائى به گسترش شکاف طبقاتى در ذهن و عمل برنامه‏ریزان، ثروت‏هاى سر برآورده در دستانى که تا چندى پیش تهى بودند، هزینه کردن اموال عمومى در اقدامهاى بدون اولویت، و به طریق اولى در کارهاى صرفاً تشریفاتى، میدان دادن به عناصرى که زرنگى و پرروئى آنان همه‏ى گلوگاههاى اقتصادى را به روى آنان مى‏گشاید، و خلاصه پدیده‏ى بسیار خطرناک انبوه شدنِ ثروت در دست کسانى که آمادگى دارند آنرا هزینه‏ى کسب قدرت سیاسى کنند. و البته با تکیه بر آن قدرت سیاسى اضعاف آنچه را که هزینه کرده‏اند گرد مى‏آورند.
اینها و امثال آن نقطه‏هاى استفهام برانگیزى‏ست که هر جوان معتقد به عدل اسلامى ذهن و دل خود را به آن متوجه مى‏یابد و از کسانى که مظنون به چنین تخلفاتى شناخته مى‏شوند پاسخ مى‏طلبد. و همچنین در کنار آن از دولت و مجلس و دستگاه قضائى عملکرد قاطعانه براى ریشه‏کن کردن این فسادها را مطالبه مى‏کند.» (پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت دومین همایش جنبش دانشجویى ۶/۸/۱۳۸۱)
نکته‌ای که ذکر  آن ضروری به نظر می‌رسد این است که دانشجویان، خود مسئول مراقبت از این جنبش در مقابل انحرافات هستند. ما دانشجویان باید در نظر داشته باشیم که باقی ماندن هر جنبشی بر سر آرمان‌های خود، نیازمند توجه ویژه به اصول و همچنین چشم‌انداز آینده است. بنابراین‌ جنبش‌ دانشجویی‌ باید همواره‌ جهت فعالیت‌ خود را با معیارها، آرمان‌ها و اهداف، منطبق‌ کند تا جهت حرکت‌ جنبش، دائماً‌ در مسیر رشد و تکامل‌ قرار گیرد. همانطور که می‌دانید یکی از معضلات جنبش دانشجویی ایران از ابتدای فعالیت تا کنون، نداشتن استراتژی و دکترین است. البته اوضاع در سال‌های اخیر رو به بهبود است اما باید توجه داشته باشیم که حتی در پیگیری عدالت، اگر دارای چشم‌انداز مناسبی نسبت به آینده و همچنین یک استراتژی برای مطالبه عدالت نباشیم، احتمال دچار شدن به انحراف افزایش می‌یابد. با وجود چشم‌انداز مناسب و استراتژی معقول – البته در کنار پیشرو بودن در واکنش‌ها – می‌توان امید به موفقیت را فزونی بخشید. زیرا این عوامل در کنار هم موجب عدم افراط و تفریط در جنبش می‌شود. به خاطر داشته باشیم که افراط همانقدر می‌تواند نتیجه معکوس در رسیدن به هدف داشته باشد که تفریط دارد.



* این یادداشت در شماره اول هفته نامه «دانشجویان» منتشر شد.

یادداشت

انقلاب اسلامی مردم

 
نام ماه بهمن با دهه فجر انقلاب اسلامی ایران قرین است. از 32 سال پیش تا کنون از زوایای مختلف به این حادثه عظیم قرن بیستم اشاره شده است. یکی از این هزاران زاویه، مربوط به دیدگاه افراد مختلف در مورد عوامل بوجودآورنده این انقلاب رهایی‌بخش است. عده‌ای معتقد بودند و هستند که افراد بخصوصی این انقلاب را به پیروزی رساندند و دسته مقابل این انقلاب را متعلق به متن مردم می‌دانند.
در این میان از ابتدای انقلاب کسانی بودند که خود را صاحب انقلاب یا لااقل دارای سهمی در انقلاب می‌دانستند. این طرز تفکر از «یک عده گروهکی‌های پرروی گستاخ» شروع شد و سپس به یک سری از احزاب غیردینی ابتدای انقلاب کشیده شد و پس از گذشت دهه‌ها، حتی این فکر به ذهن گروهی از افراد باسابقه انقلاب هم تسری پیدا کرد.
در پاسخ به این سؤال که این طرز فکر چقدر می‌تواند صحیح باشد، کافی است نگاهی به این جمله امام خمینی (ره) به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی بیندازیم؛ امام خمینی (ره) در سالگرد دهه فجر در همان سال‌های ابتدایی انقلاب فرمودند:
«نباید این به ذهنمان خطور کند که این انقلاب را اشخاص انجام دادند؛ من هم همان‌قدر در این انقلاب نقش داشتم که عضوی از این جامعه هستم...»
امام راحل عظیم‌الشأن با وجود اینکه رهبری انقلاب اسلامی را به عهده داشتند، نقش خود را در حد عضوی از این جامعه می‌دانند و نه بیشتر!
مقام معظم رهبری نیز در تبیین صاحبان واقعی انقلاب، به نقش حضور مردم در پوک شدن نظام پادشاهی ایران اشاره می‌کنند و این حضور را ناشی از آگاهی اسلامی می‌دانند. نقش مردم آن‌قدر پررنگ بود که صاحبان انقلاب از دید هر انسان منصفی «مردم» نامیده شدند:
«نظام پادشاهى در ایران پوک شده بود. به خاطرِ چه؟ به خاطرِ حضور مردم. مردم به چه خاطر به میدان آمدند؟ به خاطر دین. چون شعار، شعارِ اسلامى بود؛ چون پیشوایان، پیشوایانِ اسلامى و روحانیونِ مورد اعتمادِ مردم بودند.
در بین مردم، کسان زیادى بودند که به روحانیون کمک مى‌کردند و به آنها مشورت مى‌دادند. حتّى در بعضى از شهرها، روحانیون را راهنمایى مى‌کردند. اما عامه‌ى مردم و توده‌هاى میلیونى در سرتاسر کشور، چون مى‌دیدند در رأسِ علماى بزرگ و روحانیون موجّه، امام بزرگوار قرار دارند، که هم مرجع تقلید و هم روحانى‌اى در سطح عالى دینى‌اند، به صحنه مى‌آمدند. این انقلاب استثنایى، این گونه پدید آمد و به پیروزى رسید. به تعبیرى دیگر، انقلاب ما به برکت حضور مردم شکل گرفت؛ مردمى که حضورشان در صحنه، ناشى از اعتقادات دینى بود.
در آن روزگار، همه‌ى سیاسیّون - حتى گروه‌هاى پارتیزانى چپ؛ کمونیست‌ها و التقاطی‌ها که از زندان‌ها یا بیرون زندان‌ها با ما دوست و مرتبط بودند و با هم رفت و آمد داشتیم و ما با آن‌ها جلسه مى‌گذاشتیم - یک صدا اعتراف مى‌کردند وضعیتى که در ایران پیش آمده است، جز به پیشوایى کسى مثل امام و جز با شعارهاى دینى، ممکن نبود پیش آید.
یکى از مطالبى که در باب انقلاب مى‌توان گفت، این است. این، حقیقتى است که جلو چشم همه بود. هر کس هم اهل تحلیل باشد، غیر از این نمى‌تواند بگوید؛ چنان که در روزهاى اوّل، احدى جز این نمى‌گفت. فقط یک عدّه گروهکی‌هاى پُر روىِ گستاخ که چهار، پنج سال در زندان بودند و به برکت انقلاب و حضور مردم از زندان‌ها نجات پیدا کردند، به محض خلاص شدن، پرچم‌هاى خود را جلو مردم برافراشتند. مردم هم پرچم‌هاى آنان را گرفتند، پاره کردند و به دور افکندند. گروهک‌ها، از همان وقت با مردم بد شدند؛ از مردم روى گردان شدند؛ با مردم دشمنِ خونى شدند و در خانه‌هاى مردم، در مغازه‌هاى مردم و در میدان‌هاى تهران و شهرهاى دیگر، شروع به بمب‌گذارى کردند. جز این‌ها، یک عدّه آدم‌هاى لجوجِ لجبازِ حق‌ناپذیر، حاضر نبودند حق را قبول کنند. و الّا هر کس که نگاه مى‌کرد، حقایق را مى‌دید.
البته این نکته را هم در کنار این مطلب بگوییم که عوامل بسیارى به پیروزى انقلاب کمک کرد. هر کس کلمه‌اى در باب انقلاب گفته بود، به قدر همان یک کلمه به پیروزى انقلاب کمک کرده بود. در این هیچ تردیدى نیست. اما کمک کردن به انقلاب به قدر یک کلمه، به قدر صد کلمه و به قدر یک کتاب، یک مطلب است و موج انقلاب راه انداختن، مطلب دیگرى است. اصلاً با هم قابل مقایسه نیست. البته این طور هم نیست که کسانى، به صرف گفتن کلمه‌اى در تأیید یا راجع به انقلاب، که فرضاً زمانى در جایى عنوان شده است، بگویند «پس ما هم جزو - مثلاً - برانگیزانندگان و رهبران این انقلابیم!» مثل آن مردى که ران ملخى در دیگ آش صد نفره انداخت و گفت: «حاجى؛ انا شریک!»
مسلّماً همه‌ى آحاد مردم - مردمى که جان خودشان را در مقابل دشمن قرار دادند - صاحب این انقلابند. دیگر از این بالاتر چیست؟ گیرم که بنده هزار جلسه راجع به انقلاب صحبت کردم. مگر این صحبت به قدر جان یک انسان ارزش دارد؟! بدیهى است کسانى که در راه پیروزى انقلاب جانشان را تقدیم کردند، از ما جلو افتادند. اگر ما واقعاً بخواهیم منصفانه در این باره حرف بزنیم، باید چنین حرفى بزنیم. على‌اَىّ‌حال، حضور مردمى، حقیقتى در باب انقلاب است.» [1]
گروه‌های سیاسی باید بدانند که هر اعتقادی جز اعتقاد قلبی به ایفای نقش اصلی توسط مردم در به ثمر رسیدن انقلاب، سرنوشتی را مانند همان «آدم‌هاى لجوجِ لجبازِ حق‌ناپذیر» برایشان رقم خواهد زد و بدانند با گذشت سال‌های پیاپی، «این ملت نسبت به مبانی انقلاب عمیق‏تر، پخته‏تر و مجرب‏تر» [2] می‌شوند و با پرچم‌های برافراشته علیه جمهوری اسلامی، همانند 9 دی سال گذشته مقابله خواهند کرد.
 

پاورقی:
[1]- بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ 14/11/1373
[2]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار مردم شهرستان کازرون 16/2/1387

این یادداشت را در ندای انقلاب هم ببینید.