مرز انتقاد و تخریب کجاست؟
* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.
این روزها یکی از معضلات فضای سیاسی، رسانه¬ای و حتی دانشجویی کشور عدم شناخت درست «نقد و نقدپذیری» و گرفتار شدن در دام «تخریب» است. گاهی اوقات افراد به جای نقد، به تخریب طرف مقابل روی می¬آورند و گاهی اوقات یک دستگاه یا شخص، نقد دلسوزانه طرف مقابل را تخریب می-انگارد.
برای دچار نشدن به چنین اشتباهاتی، سعی کرده¬ایم تا مرزهای نقد و تخریب را از منظر رهبر معظم انقلاب بررسی نماییم.
معنای انتقاد چیست؟
- انتقاد معنایش چیست؟ انتقاد اگر معنایش عیبجویى است، این نه چیز خوبى است، نه خیلى هنر زیادى مىخواهد، نه خیلى اطّلاعات مىخواهد؛ بلکه انسان با بىاطّلاعى، بهتر هم مىتواند انتقاد کند.
- انتقاد به معناى عیبجویى، اصلاً هیچ لطفى ندارد. شما بنشین از بنده عیبجویى کن، من هم از شما عیبجویى کنم؛ چه فایدهاى دارد؟ نقد، یعنى عیارسنجى؛ یعنى یک چیز خوب را آدم ببیند که خوب است، یک چیز بد را ببیند که بد است. اگر این شد، آن وقت نقاط خوب را که دید، با نقاط بد جمعبندى مىکند، آنگاه از جمعبندى باید دید چه حاصل مىشود. [1]
- نباید از «آزادى» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالاى قاچاق و یا امرى تشریفاتى، تبدیل کرد. چنانچه نباید بجاى مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجاى آزادى، به دام هتاکى و مسئولیت گریزى لغزید. [2]
انتقاد نباید به تخریب بینجامد
- من البته هیچوقت جلو انتقاد را نگرفتهام و کسى را منع نکردهام. انتقاد صحیح و دلسوزانه ضررى ندارد؛ اما این انتقاد بایستى به تخریب نینجامد.
- بعضیها طورى انتقاد مىکنند که تخریب است؛ این مصلحت نیست.
- کسى که مسؤولیت سنگینى در کشور بر دوشش هست و از او توقع داریم که فلان کار را بکند - اقتصاد را درست کند و... - اگر ما او را تقویت نکنیم؛ اگر یک وقت ضعفى هم پیدا شد، آن را نپوشانیم؛ آیا مىتوانیم چنین توقعى داشته باشیم؟ باز هم مىتوانیم امیدوار باشیم که آنچه که ما مىخواهیم، انجام خواهد گرفت و آنچه که وظیفهى اوست، انجام مىگیرد؟
- به نظر من، وظیفهى همه است که به مسؤولان کشور کمک کنند و آنها را یارى نمایند؛ البته تا وقتى که در خط مستقیم اسلام و امام حرکت مىکنند. اگر کسى از خط مستقیم اسلام و امام منحرف شود - هر کسى باشد - او درخور حمایت نیست.
- این فرق هم نمىکند؛ از بالا تا پایین همه یکسان هستند؛ خود من هم همینطور هستم. اگر خداى نکرده من هم از آن خط صحیح اسلام تخطى کنم، بر مردم واجب نیست که از من حمایت یا تبعیت کنند.
- البته احیانا یک وقت اشتباه و اختلاف سلیقهاى وجود دارد. این اختلاف سلیقه نباید موجب شود که ما مسؤولان کشور و مسؤولان بخشهاى گوناگون را از حمایت خودمان محروم کنیم؛ نه، باید آنها را حمایت کنیم. [3]
- البته معناى این حرف آن نیست که ما بگوییم هیچکس حق ندارد از دولت انتقاد کند؛ چون انتقاد به معناى تضعیف نیست. انتقاد اگر دلسوزانه و منصفانه باشد، کمک هم مىکند. اگر انتقادى دلسوزانه هم نبود، بالاخره دانسته مىشود.
- در مقابل حرکت دولت، اگر یک وقت عیبجویى غیرمنصفانهاى هم بشود، نخواهد توانست افکار عمومى و واقعیتهاى بیرونى را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین من نمىخواهم انتقاد را منع کنم؛ اما تخریب را چرا. تخریب بههیچوجه مصلحت نیست. با هیچ توجیهى کسى نمىتواند خود را قانع نماید که دولت را تخریب کند.
- البته شما مسؤولان دولت هم که بخشهاى گوناگون در اختیارتان است، از انتقاد نه بترسید، نه خشمگین و ناامید شوید. اینطور هم نباشد که اگر روزنامه یا شخصى به بخشى از بخشهاى دولت یا به کارى که دولت پدید مىآورد، انتقاد مىکند، مسؤولان آن بخش یا مسؤولان دولتى سراسیمه شوند. گاهى اوقات انسان مىبیند یک حالت سراسیمگى در اینها پیدا مىشود؛ نه، بههیچوجه سراسیمه نشوید؛ بالاخره انتقاد وجود دارد.
- معروف است مىگویند: «من صنف استهدف»؛ کسى که یک کتاب بنویسد، هدف قرار مىگیرد. حالا یک کتاب نوشتن کجا و دهها کتاب فعالیت کردن و حرکت کردن و اقدام کردن کجا؟ بالاخره راه مورد انتقاد قرار نگرفتن این است که انسان به کنج انزوایى بخزد و هیچ اقدامى نکند، یا اگر مسؤولیتى مىپذیرد، خداى نکرده به لوازم آن مسؤولیت عمل نکند تا مثلا کسى به انتقاد از او نپردازد و برخلاف توقع او کارى صورت نگرفته باشد.
- بالاخره حرکتى صورت مىگیرد؛ ممکن است مخالفان و منتقدانى داشته باشد. ممکن است یک اقدام شما کسانى را بحق یا بناحق عصبانى کند و آنها چیزى بگویند. وقتى کار شما مبتنى بر مقدمات منطقى است، باید آن را ادامه دهید. [4]
- امروز، همجهتى سه قوه براى ملت ایران یک فرصت است. البته عدهیى این را محکوم مىکنند، که این محکوم کردن غلط است.
- اینکه کسانى در قواى مختلف با انتخاب و خواست مردم در جهت واحدى از لحاظ مشى سیاسى حرکت کنند، هیچ چیز مضرى نیست؛ براى کشور مفید است. البته عرصه باز است، کارها شفاف است و مردم مىبینند. منتقد، انتقاد منصفانه مىکند؛ قدر و ظرفیت اشخاص، همتها و انگیزهها مشخص مىشود؛ این ایرادى ندارد.
- الان فرصتى پیش آمده است. نگذارید این فضاى هماهنگى، با طرح بىمورد برخى از اشکالات یا با بزرگ کردن چیزهاى کوچک، از بین برود. توجه داشته باشید چشم و گوشهاى بدخواه و بددلى وجود دارند که مىخواهند بین عناصر همجهت اختلاف به وجود بیاورند و نگذارند کار کنند. خیلى مراقب باشید؛ هم در دولت مراقب باشید، هم در مجلس مراقب باشید، هم در قوهى قضاییه مراقب باشید، هم در عرصههاى گوناگون سیاسى و مطبوعاتى و غیره.
- انتقاد، طلب اصلاح و مطالبهى مطالبات مردم، خوب است؛ عیبجویى بىمنطق، بزرگنمایى، تهمتزنى و افترا و شایعهپراکنى بىاساس بد است؛ اینها را باید از هم تفکیک کرد.
- به نظر من این یکى از چیزهایى است که ما هر چه در گذشته در این زمینه کوتاهى داشتیم، حالا باید از این کوتاهىها استغفار کنیم و نگذاریم غفلت ما ادامه پیدا کند. [5]
- در محیط دانشگاه، محیط دانشجوئى، نقد منصفانه و متقابلاً نقدپذیرىمتواضعانه هر دو لازم است. جوان، آن هم دانشجو، در محیط علمى باید ذهنش و زبانش باز باشد؛ نقد کند؛ البته منصفانه باشد. نقد را با عیبجوئى و با عصبانیت و با بهانهگیرى نباید اشتباه کرد؛ اما نقادى باید کرد. در عین حال نقدپذیر هم باید بود. دیگران هم اگر از ما به عنوان دانشجو، به عنوان تشکل دانشجوئى نقد کردند، بپذیریم؛ یعنى تحمل کنیم؛ بپذیریم به معناى تحمل کردن است. [6]
مرز انتقاد و تخریب کجاست؟
- مرز انتقاد و تخریب چیست؟ تخریب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ یا از ما انتقاد بشود و ما تلقىِ تخریب از آن داشته باشیم. خب، باید مشخص بشود تخریب کدام است و انتقاد کدام است.
- معناى انتقاد آن ارزشیابىِ منصفانهاى است که یک آدم کارشناس میکند؛ نقادى همین است دیگر. وقتى شما طلا را میبرید پیش یک زرگر که نقادى کند، او میگوید که آقا! این عیارش بیست است؛ یعنى عیار بیست را قبول میکند؛ حالا از بیست و چهار عیار - که طلاى خالص است - چهار عیار کم است. این شد نقادى. البته زرگر هم هست و وسیلهى نقادى را هم دارد. اما اگر چنانچه طلا را بردید مثلاً پیش یک آهنگر و او یک نگاهى کرد و آن را انداخت و گفت: آقا! اینکه چیزى نیست! این اسمش نقادى نیست. اولاً اصل طلا بودن این، انکار شده. خب، بالاخره مرد حسابى! حالا عیار بیست و چهار ندارد، عیار بیست که دارد؛ این را قبول کن! ثانیاً: شما که اهل این کار و آشناى این کار نیستى!
- آدم متأسفانه مىبیند چیزهایى که به نام انتقاد از دولت و نقادى دولت، امروز گفته میشود، شکل همین تخریب را دارد: یعنى انکار امتیازات، قبول نکردن برجستگیها و کارهاى خوب، و درشت کردن و برجسته کردن ضعفها.
- خب بله، ضعف هست. هر دولتى بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند دیگر؛ ضعفها را بگویند، قوّتها را بگویند. جمعبندىِ کار یک دولت، آن وقتى است که ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوى همدیگر قرار بدهند؛ آن وقت میشود جمعبندى کرد. نه اینکه بیایند یکسره بنا کنند به بدگویى کردن و انکار کردن همهى خصوصیات.
- بنده سهتا نقطهى اصلى را - حالا بیش از این نقاط وجود دارد - در اول عرایضم گفتم. خب این سه چیز را بگویند - آنچه که در زمینهى روحیهى دولت و گفتمان اساسىِ دولت هست، آنچه در زمینهى نوع عملکرد دولت هست، آنى که در زمینهى خلقیات دولتىِ مجموعهى دستاندرکار هست - بعد بگویند بله، آنجا هم فلان کار ضعف دارد؛ این اشکالى ندارد.
- این را با گوش جان بایستى شنید و پذیرفت. اما اینها نباید با بىملاحظهگى، ندیده گرفتن و بىاعتنایى کردن و حتّى بعضى از نقاط قوّت را به عنوان نقطهى ضعف معرفى کردن، همراه باشد.
- ما امروز در مقابلهى با استکبار، در سیاست خارجى زبانمان زبانِ طلبگارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بیایند همین را به عنوان نقطهى ضعف وانمود کنند که نه آقا! شما کارى کردهاید که فلان دولتها از شما خوششان نیاید. خب، معلوم است که خوششان نمىآید. فلان دولتها آن وقتى خوششان مىآید که انسان تملق آنها را بگوید و حرفهاى آنها را به عنوان حرفهاى برتر ذکر بکند؛ خودش را کوچک کند و از حرفهاى خودش و حرفهاى انقلاب عقبنشینى کند؛ آن وقت آنها خیلى خوششان مىآید!
- انتقاد خوب است، تخریب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخریب خیانت است؛ نه خیانت به دولت، بلکه خیانت به نظام و خیانت به کشور است. نباید تخریب بکنند، انتقاد بکنند.
- البته شما در شنیدن انتقادها سعهى صدر داشته باشید. یعنى واقعاً اگر انتقادى منصفانه است، با روى باز بپذیرید. حتّى من میخواهم به شما توصیه کنم که تخریبها را هم تحمل کنید. بالاخره سال آخر، علیه غالب دولتها این چیزها هست؛ البته علیه این دولت بیشتر هست.
- دو جریان الان علیه این دولت وجود دارد: یک جریان، جریان داخلى است؛ یک جریان هم جریان خارجى است که او مهمتر است.
- ما از خبرهایى که به ما میرسد و از نوع تحرک و تعاملى که وجود دارد و از حرفهایى که زده میشود، میفهمیم که چطور مجموعهى دولت آماج حملات است. علتش هم همین است که گفتمان این دولت، گفتمان انقلاب است و در جهت انقلاب حرکت میکند. این خط خارجى است.
- انگیزههاى خط تخریب داخلى هم یک طیف وسیعى است و نمیشود انسان همه را به یک چوب براند: بعضیها واقعاً خبرى ندارند - یعنى مغرض نیستند؛ اطلاعاتشان کم است و بر اثر بىاطلاعى چیزى میگویند - بعضیها غرضهاى شخصى و غرضهاى سطحى دارند؛ بعضیها غرضهاشان غرضهاى عمقى است؛ یعنى با نظام مسئله دارند، کینهى امام در دلشان است و حرفهاى امام را یا از اول قبول نداشتند یا حالا قبول ندارند - آنهایى که از آن حرفها رو برگرداندند و پشیمانشدهها و برگشتهها - اینها یک طیف وسیعى از انگیزههاست، لیکن بالاخره محصول و جمعبندىاش همین تهاجمها و پنجهزدنها و لجن پراکنىهاست که وجود دارد. [7]
مجلس نقد دلسوزانه کند، نه کارشکنی!
- مجلس شوراى اسلامى، با مصوبات خود، راهى را که دولت اسلامى براى ادارهى کشور باید بپیماید، ترسیم مىکند و بر این حرکت سرنوشتساز، نظارت مىنماید. اداى این وظیفه، جز با حمایت از دولت و تعاون و یکرنگى با آن، میسر نیست.
- این سخن به معناى آن نیست که نمایندگان، به وظیفهى نقد و بررسى و نظارت و انتقاد دلسوزانه و ارائهى راهحلهاى درست نپردازند. مجلس در همه حال باید حریت و صراحت و حقگرایى و استقلال خود را حفظ کند؛ و راه راست را به مجریان امور بنماید و بر پیموده شدن آن نظارت کند. نمایندگان باید پاسخگوى رأى اعتمادى که به اعضاى دولت مىدهند، باشند. با این حال، کارشکنى و فتنهگرى و اغراء به جهل، از هیچکس قابل قبول نیست. [8]
فرق میان انتقاد و نق زدن
- فرض کنید فیلمى هست که ظاهر و قالب و پز انتقاد دارد - چون انتقاد چیز خوبى است دیگر - اما در واقع انتقاد نیست؛ نق زدن است. یک فرق اساسى وجود دارد بین انتقاد کردن و نق زدن. انتقاد کردن این است که شما یک نقطهى منفى را پیدا کنید، با تکیهى بر نقطهى مثبتى که در این اثر نمایشى شما، در این داستان شما وجود دارد، آن نقطهى منفى را نشان بدهید و مغلوب کنید. جانمایهى یک اثر نمایشى طبعاً داستان است، قصه است، سرگذشت است. شما در این سرگذشت، یک قهرمان دارید، یک هدف دارید. این قهرمان دنبال یک هدفى است، با یک موانعى مبارزه میکند. شما چالش جدى و واقعى و عینىاى را تصویر میکنید. مقصود این قهرمان این است که به آن هدف برسد و با این موانع مبارزه کند. این موانع، زشتىهایند. بالاخره در این داستان، این هنرمندى که این فیلمنامه را مینویسد یا این کارگردانى که کارگردانى میکند، میخواهند چه بکنند؟ میخواهند خروجى و محصول این مبارزه چه باشد؟ این خیلى مهم است. اگر محصول این مبارزه باید این باشد که در چالش خیر و شر، خیر بر شر فائق و غالب بیاید، پس بایستى شما حرکت خیر را، جریان خیر را توى این نمایش نشان بدهید. بله، حرکت شر را هم - ایرادى ندارد - نشان بدهید، اما معلوم بشود یک حرکت خیر وجود دارد که کاراکتر قهرمان دنبال آن است، براى آن مبارزه میکند، براى آن جانفشانى میکند؛ حتّى گاهى جانش را بر سر آن میگذارد، براى اینکه به آن هدف برسد. یعنى درست است که شما عیب و زشتى را نشان دادید، اما یک چیز بزرگترى را نشان دادید و آن، جهاد براى مبارزهى با این زشتى است؛ این میشود انتقاد. من به عنوان یک روحانى و به عنوان یک مسئول در نظام جمهورى اسلامى، به شما عرض میکنم: اینجور انتقادى هیچ اشکال ندارد، بلکه مطلوب است؛ چون این انتقاد، جامعه را به سمت رفع نواقص پیش میبرد و حرکت میدهد؛ این خوب است. [9]
نفی، بزرگترین ظلم به این ملت است
- از جوان چه انتظارى وجود دارد؟ ما از جوان مىخواهیم راه را گم نکند. نقد، اشکالى ندارد؛ اما نفى، بزرگترین ظلم به این ملت است.
- بعضى کسان به زبان نقد، نظام اسلامى را نفى مىکنند. بعضى کسان انتقادى که بر فلان مدیر و مسؤول وارد است، انتقاد به نظام مىدانند. این غیرمنصفانه است.
- تکمیل و برطرف کردن عیوب نظام یک حرف است؛ مقابله و نفى و همراهى با براندازان نظام حرف دیگرى است. [10]
کدام دستگاهها باید نقد شوند؟
- هیچ دستگاهى نباید خود را از انتقاد و نقد مصون و از عیب خالى بداند؛ همهى دستگاههاى کشور باید مورد نقد منصفانه قرار بگیرند و همه در جهت اهداف نظام و در چهارچوب آن، رفتار خود را اصلاح کنند.
- دولت، مجلس، قوهى قضاییه و سایر دستگاههایى که در کشور هستند و مسؤولیتهاى مهمى بر دوش آنهاست، همه مشمول این قاعدهى کلى هستند؛ نقد، اصلاح و پاسخگویى. این، معناى حقیقى اصلاح نظام مورد نظر اسلام است، که «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت»؛ پیغمبران این را مىفرمودند. همهى کار پیغمبران عبارت بود از اینکه تا مىتوانند اصلاح کنند؛ یعنى فساد را در کشور از بین ببرند؛ این معناى اصلاح واقعى است. [11]
- قوهى قضائیه بایستى از نظارت قانون استقبال کند. قانون، یکى از ابزار نظارت است. خود قانون یک عامل نهاده شدهى در داخل قوهى قضائیه است که براى نظارت بر قوهى قضائیه، عامل بسیار مهم و مؤثرى است.
- معیار، قانون باشد و قوانین نقض نشود؛ تخصیص نخورد؛ تقیید نخورد؛ از گسترهى قانون به دلایل گوناگون چیزى حذف نشود. بههرحال، قوهى قضائیه باید هر گونه نظارتى را استقبال کند.
- هر چه که نظارت بشود، هر چه که اظهار نظر بشود، حتى انتقاد منصفانه، باید مورد استقبال قرار بگیرد. این، خیلى خوب است. آن را که حساب پاک است - چه در زمینههاى مالى، چه در زمینههاى غیرمالى - از محاسبه باکى نیست. بگذارید عناصر مقرر براى این کار؛ مثل سازمان بازرسى و سازمانهاى گوناگون نظارتى و همچنین عناصر بیرون از دستگاه قضایى؛ مثل صاحبنظران حوزه و دانشگاه، حقوقدانان کشور، اعلام نظر کنند، پیشنهاد کنند، انتقاد کنند؛ اینها قوهى قضائیه را تقویت مىکند و قوهى قضائیه را ورز مىدهد. [12]
- بحث تجمع در برابر مجلس را مطرح کردید، که من البته در آن مورد هیچ اظهار نظرى نمیکنم؛ فقط همین قدر به شما بگویم که شما همهاش گله دارید که چرا مسئولین نقدپذیر نیستند؛ خوب، شما هم نقدپذیر باشید! نقدپذیرى که فقط مخصوص مسئولین نیست؛ خوب، بالاخره اگر بر دانشجو هم نقدى وارد است، باید نقدپذیرى کند.
- جمعیت زیادى آمدند در مقابل مجلس جمع شدند، شعارهائى هم دادند، شعارهایشان هم بد نبود، یک گروهى هم آن وسط شعارهاى تند دادند. البته من نمیگویم آنها آدمهاى بدىاند، نابابىاند؛ نه، بالاخره تندى کردند، جوانى کردند؛ اما اگر شما هم معتقدید که این شعارها افراطى بود، زیادى بود، حقش نبود، قبول کنید. اینجور نباشد که بگوئید بالاخره هرچه که گوشهى قباى دانشجو را بگیرد - که دانشجوها قبا هم ندارند! - مورد اعتراض قرار بدهیم. ممکن است به شما هم نقدى وارد باشد؛ نقد را قبول کنید. [13]
انتقادپذیری را در خود نهادینه کنید
- یک جملهى دیگر هم در باب مدیریت عرض بکنیم. خوب، من گاهى اوقات گلایههائى میشنوم که دوستان دولت از بعضى از دستگاههاى دیگر دارند؛ خیلى اوقات هم حق با شماهاست؛ یعنى واقعاً همین جورى است که گله کردید از بعضى قواى دیگر، یا از دستگاههائى مثل نیروهاى مسلح و امثال اینها؛ غالباً آدم مىبیند که مسئولین اجرائى حق دارند و واقعاً حق به جانب اینهاست؛ چون من خودم هم توى دستگاه اجرائى بودم، با حجم کار و کیفیت کار آشنایم، لذا مىبینم واقعاً آن گلایهها محقند؛ لیکن در عین حال که ممکن است یک موارد بیشترى را شما محق باشید، یک جاهائى هم ممکن استانتقاد وارد باشد؛ بنابراین انتقادپذیرى را در خودتان نهادینه کنید. باید جورى باشد که مسئولین دولتى انتقادپذیرى را در نفس خودشان پذیرا باشند. البته این کار، سخت هم هست، اما باید با سعهى صدر برخورد کرد، که: «آلة الرّیاسة سعة الصّدر».(2) البته ریاست به معناى آن بالانشینىها نیست. اگر بخواهید مدیریت کنید، ناچارید سعهى صدر داشته باشید و یک چیزهائى را تحمل کنید. [14]
نقص و کمبود باعث نشود که خدمات نادیده گرفته شود
- همهى کسانى که حرف مىزنند - چه در مطبوعات، چه در تریبونها و منابر دیگر - مواظب باشند خدمات و تلاشهاى صادقانهى دولت را بهخاطر کمبودها زیر سؤال نبرند.
- ما کمبودها و نقصها و ناکامیها را در بخشهاى گوناگون انکار نمىکنیم؛ اما به هیچ وجه وجود نقص و کمبود نباید موجب شود که تلاشهاى صادقانه و خدمات ارزنده و کارهاى شده، زیر سؤال برود و انکار شود؛ که این بىانصافى است، و امیدواریم هیچکس این بىانصافى را نکند.
- من مىخواهم خواهش کنم که این سال آخر خدمت این دولت خدمتگزار، به مناقشات بىحاصل نگذرد؛ چه در درون دستگاه اجرایى، چه بین قوهى مجریه و قوهى مقننه، چه در مجموعهى نظام. گفتن، تذکر دادن، پرسیدن و نظارت - که از جمله کارهاى مجلس شوراى اسلامى است - یک حق مسلم است؛ ما در این تردیدى نداریم و معتقدیم که نقد منصفانه و پاسخگویى منصفانه به نقد، به تقویت دستگاه و نظام کمک مىکند، لیکن این نباید با مناقشات و گفتگوها و بگومگوهاى لفظى اشتباه شود. [15]
- در انتقاد از بىانصافىِ یک دستگاه یا یک کس، خود ما باید دچار بىانصافى نشویم. [16]
انتقاد نباید به تهمت و غیبت آلوده شود
- انتقاد منطقى، گفتن حرف صحیح؛ اینقدر حرفهاى آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست، و میتواند انسان نقد بکند.
- بله مسلّم است، امروز یک جریان صحیح و حقّى در جامعهى ما وجود دارد، جریانهاى باطلى هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکى نیست. آدمهائى هم در رأس این جریانات هستند. چه لزومى دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند. چه لزومى دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهاى آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازى به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما براى اصلاح مثلاً غیبت میکنیم. [17]
انتقاد کردن متفاوت است با هتک حرمت
- فضاى اهانت و هتک حرمت در جامعه، یکى از آن چیزهائى است که اسلام مانع از آن است؛ نباید این اتفاق بیفتد. فضاى هتک حرمت، هم خلاف شرع است، هم خلاف اخلاق است، هم خلاف عقل سیاسى است.
- انتقاد، مخالفت، بیان عقاید، با جرأت، هیچ اشکالى ندارد؛ اما دور از هتک حرمتها و اهانتها و فحاشى و دشنام و این چیزها.
- همه هم در این زمینه مسئولند.
- این کار علاوه بر اینکه فضا را آشفته میکند و اعصاب آرام جامعه را به هم میریزد - که امروز احتیاج به این آرامش هست - خداى متعال را هم از ما خشمگین میکند.
- من میخواهم این پیامى باشد به همهى آن کسانى که یا حرف میزنند، یا مینویسند؛ چه در مطبوعات، چه در وبلاگها. همهى اینها بدانند، کارى که میکنند، کار درستى نیست.
- مخالفت کردن، استدلال کردن، یک فکر سیاسى غلط یا یک فکر دینى غلط را محکوم کردن، یک حرف است، مبتلا شدن به این امرِ خلاف اخلاق و خلاف شرع و خلاف عقل سیاسى، یک حرف دیگر است؛ ما این دومى را به طور کامل و قاطع نفى میکنیم؛ نباید این کار انجام بگیرد. متأسفانه بعضى این کار را میکنند.
- من بخصوص به جوانها توصیه میکنم. بعضى از این جوانها بلاشک مردمان بااخلاص و مؤمن و خوبى هم هستند، اما خیال میکنند این وظیفه است؛ نه، من عرض میکنم این خلاف وظیفه است، عکس این وظیفه است. [18]
نگرانی من از رایج شدن اخلاق بیانصافی در جامعه است
- یک چیز دیگرى که این روزها انسان مشاهده میکند - که این را هم میخواهم بخصوص از نخبگان خواهش کنم که توجه کنند - قضاوتهاى دربارهى مسائل دولت و کارهاى دولت است.
- انسان احساس میکند که در بین آنچه که امروز گفته میشود، بىانصافىهائى صورت میگیرد. اگر کسى براى آیندهى کشور، براى حل آنچه که معضلات کشور مینامند، برنامهاى دارد، حرفى دارد، آن حرف را بیان کند. اگر چنانچه میتواند راه حلى براى مشکلاتى که وجود دارد - حالا مثلا مشکل گرانى یا تورم - پیدا کند، آن راه حل را بگویند.
- تخریب کردن مسئولین، تخریب کردن دولت، هیچ مصلحت نیست و جزو کارهاى صحیح اسلامى نیست. البته در بعضى از جاهاى دیگر؛ در بعضى از کشورهاى دنیا به نام دمکراسى، به نام آزادى، آبروهائى را از بین میبرند، اشخاصى را به لجن میکشند؛ اینها کارهاى اسلامى نیست، اینها کارهاى آنهاست؛ مثل خیلى از کارهاى دیگرشان.
- آنچه که در زمینهى مسائل اقتصادى یا غیر اقتصادى گفته میشود، در درجهى اول باید در محافل کارشناسى گفته شود، نه در منبرها و تریبونهاى عمومى.
- انسان گاهى اوقات مىبیند چیزهائى میگویند که بىانصافى میشود. نباید اخلاق نکوهیدهى بىانصافى در جامعهى ما رواج پیدا کند؛ ما نباید دچار بىانصافى بشویم؛ بخصوص نخبگان، بخصوص نخبگان، نگاه کنند، منصفانه حرف بزنند.
- ما عرض کردهایم که تخریب درست نیست. نه آن کسانى که طرفدار یک شخصى یا یک گروهى هستند، نه آن کسانى که مخالف آن شخص یا آن گروه هستند، مقابلهى آنها با یکدیگر هیچ لزومى ندارد که به صورت تخریب باشد؛ هیچ لازم نیست؛ منطقى حرف بزنند، انتقادى دارند، انتقاد کنند.
- من نگرانىام از این نیست که حرفى زده شود، از کسى انتقاد شود؛ نه. یک نفر انتقاد میکند، یک نفر هم جواب میدهد. نگرانى من از رائج شدن اخلاق بىانصافى در جامعه است.
- خدمات فراوانى انجام میگیرد، انسان همه را کنار بگذارد، به نقطهاى بچسبد، این درست نیست. البته این خطاب به همه است. این را ما به شخص خاصى، به گروه خاصى، به جناح خاصى عرض نمیکنیم، این را به همه عرض میکنیم. همه مراقب باشند یکدیگر را تخریب نکنند.
- این فضاى تخریب، فضاى خوبى نیست. مردم هم خوششان نمىآید. من این را حالا در حضور شما مردم به آن حضرات میگویم: اگر شما خیال میکنید که شما بیائید بنشینید و فلان مسئول یا فلان جریان را مذمت کنید، مردم لذت میبرند و خوششان مىآید، اشتباه میکنید. مردم از فضاى تخریب خوششان نمىآید. [19]
خود را بالاتر از نقد ندانیم
- امام ماها را توصیه میکردند به این که مغرور نشویم، خودمان را بالاتر از مردم ندانیم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانیم، بىعیب ندانیم.
- همهى مسئولین طراز اول کشور این را از امام شنیده بودند که بایستى آماده باشیم؛ اگر چنانچه از ما عیب گرفتند، نگوئیم ما بالاتر از اینیم که عیب داشته باشیم، بالاتر از اینیم که به ما انتقادى وارد باشد.
- خود امام هم همین جور بود. ایشان، هم در نوشتههاى خود - بخصوص در اواخر عمر شریفش - هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضیه اشتباه کردم. اقرار کرد به این که در فلان قضیه خطا کرده است؛ این خیلى عظمت لازم دارد. روح یک انسانى باید بزرگ باشد که بتواند یک چنین حرکتى را انجام دهد؛ خودش را منسوب کند به اشتباه و خطا. این معنویت امام بود، این اخلاق امام بود؛ این یکى از ابعاد مهم درس امام به ماست. [20]
- انتقادهائى از برخى دستگاهها شد. بلاشک برخى از این انتقادها وارد است، من هم هم¬عقیده هستم؛ منتها در عالم نظر و تأمل، خیلى کارها را انسان فکر میکند، به ذهن انسان میرسد؛ اما در مقام عمل، کار به آن آسانى نیست؛ وقتى وارد میدان عمل میشوید، موانع گوناگونى در برابر آرزوها و خواستها و تشخیصهاى انسان پیش مىآید. خب، موانع را باید برطرف کرد؛ اما عبور از همهى موانع هم آسان نیست؛ گاهى هم زمانبر است؛ به این هم باید توجه باشد. [21]
انسان باید ببوسد آن دهنى را که از روى دلسوزى انتقاد میکند
- مسئولان حضور را در میان مجامع دانشگاهى بپذیرند، انتقاد دلسوزانه را بپذیرند. خیلى از این حرفهائى که اینجا گفته شد یا در جلسات شبیه این گفته میشود، میتواند مسئولان را راهنمائى کند. مسئولان در هر رتبهاى از علم و معرفت و تجربه باشند، یقیناً بىنیاز نیستند از این که نظرات صاحبنظران و نخبگان را بشنوند و از آنها بهره ببرند و استفاده کنند. انسان واقعاً از این نظرات استفاده میکند.
- مسئولان از این کار ابا نداشته باشند؛ انتقاد عالمانه را،انتقاد سازنده را بپذیرند. هر کسى یک حرف انتقادى زد، فوراً نگوئیم او با نظام مخالف است، او چنین است؛ نه، خیلى از نظرات انتقادىِ گزنده از روى دلسوزى است. انسان باید ببوسد آن دهنى را که از روى دلسوزى انتقاد میکند. این از ناحیهى مسئولان، که مسئولان این وظیفه را دارند.
- البته استادان محترم هم باید بدانند که تخریب نشود. بیان انتقادى با تخریب فرق میکند؛ بیان انتقادى با کامل کردن پازل دشمن فرق میکند؛ با بدبین کردن مردم یا گستردن بدبینى در فضاى عمومى کشور فرق میکند؛ باید اینجورى نباشد؛ باید واقعاً دلسوزانه باشد. [22]
انتقادات ما را در صحت راه مردد نکند
- یکى از دوستان به عنوان اعتذار میگفتند نمیخواهم انتقاد کنم؛ میخواهم درددل کنم. انتقاد هم بکنید، اشکال ندارد. ما که از انتقادو بیان عیوب و اشکالات هیچ ابائى نداریم. خود ما هم میگوئیم، خوب هم حاضریم بشنویم؛ یعنى هیچ اشکالى ندارد. نبادا تصور شود که گفتن ایرادها ایراد دارد؛ لیکن آنچه که مهم است، این است که وجود ایرادها ما را در صحت راه مردد نکند؛ در درستى کار، ما را متزلزل نکند.
- بمجردى که یکى از همراهان فرضاً خسته شد، یا نشست، یا خواست ذرهاى آب بخورد، یا برایش اشکالى پیش آمد، فراموش نکنیم که کجا داریم میرویم. همیشه قله را در مقابل چشم داشته باشیم. حرف من این است. [23]
پی نوشت:
[1]- )بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی(1377/12/04
[2]- )پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه (16/11/1381
[3]- )پاسخهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى به پرسشهاى دانشجویان در دانشگاه صنعتى شریف (01/09/1378
[4]- )بیانات در دیدار اعضاى هیأت دولت، به مناسبت هفتهى دولت (04/06/1381
[5]- )بیانات در دیدار کارگزاران نظام (08/08/1384
[6]- (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسى مشهد25/2/1386)
[7]- )دیدار رئیسجمهوری و اعضاى هیئت دولت (02/06/1387
[8]- )پیام به مناسبت افتتاح چهارمین دورهى مجلس شوراى اسلامى (07/03/1371
[9]- بیانات در دیدار هنرمندان و دستاندرکاران صداوسیما 1389/04/12
[10]- )بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار جوانان استان اصفهان(1380/08/12
[11]- (بیانات در صحن جامع رضوى مشهد مقدس 02/01/1383 )
[12]- )بیانات در دیدار رئیس و مسؤولان قوهى قضائیه و خانوادههاى شهداى فاجعهى هفتم تیر (07/04/1384
[13]- بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 1389/05/31
[14]- بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت 1389/06/08
[15]- )بیانات در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیأت دولت (04/06/1383
[16]- )بیانات در دیدار جمعى از نخبگان علمى کشور(1388/08/06
[17]- خارج فقه / حکم غیبت با ابزار قلم و رسانههای جدید 1389/10/07
[18]- بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 1389/12/19
[19]- )خطبههای نماز جمعه تهران در روز هجدهم رمضان 1429 (30/06/1387
[20]- بیانات در بیست و دومین سالگرد امام خمینی(ره) 1390/03/14
[21]- بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان1390/05/19
[22]- بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها 1390/06/02
[23]- بیانات در دیدار جمعى از نخبگان و برگزیدگان علمى1390/07/13
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.