پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۸ مطلب در بهمن ۱۳۸۹ ثبت شده است

یادداشت

امام رئوف دوره بی‌مرامی‌ها

 
سلام حضرت ارباب
روزها می‌گذرد و حس می‌کنم برخلاف اون چیزی که بهش معتقدم خیلی موفق نیستم در دوری از دنیا. «اخرج حب الدنیا من قلبی» کم کم داره برام آرزو میشه. بعضی روزها می‌تونم خودمو بهت نزدیک کنم ولی تعداد این ایام خیلی طولانی نمیشه و دوباره روز از نو، روزی از نو.
اما خوبی روزهای خاصی که متعلق به تو هست، اینه که دل سرگردون من رو متوجه تو می‌کنه؛ این روزها همش با خودم می‌گم:
دلم بقیع و من زائر سرگردون         دوباره قلبم شد توو مدینه مهمون
هر چی که به آخرالزمان نزدیک می‌شیم، مثل اینکه حفظ کردن ایمان هم سخت‌تره. فتنه‌هایی که یه روزهایی مطمئن بودم ازش سربلند بیرون میام، کم کم داره انقدر سخت میشه که نگرانم می‌کنه. نگرانم می‌کنه که به آرزوم نرسه؛ آرزوی این‌که در آخرت هم پیشت باشم و کریمی‌ات رو اونجا کامل حس کنم. این دنیا که ظرفیت کرامت تو رو نداره. به معرفت و شناخت خودت و راهت خیلی نیاز دارم...



 
نقل قول

شاخص 2 / نگاه به الگوی حکومت اسلامی پیامبر

 
یکی از راه‌های تعیین شاخص، یافتن یک الگوی کامل از راهی است که در حال طی کردن آن هستیم و پیدا کردن تفاوت‌ها و ویژگی‌های بارز آن الگو نسبت به سایر مسیرها. در تبیین شاخصه‌های انقلاب اسلامی، بهترین الگو حکومتی است که پیامبر اکرم (ص) در مدینه آن را بنیان نهاد. مقام معظم رهبری در این رابطه می‌فرمایند:
«دوره‌ى مدینه، فصل دوم دوران بیست‌وسه ساله‌ى رسالت پیغمبر است. سیزده سال در مکه، فصل اوّل بود - که مقدمه‌ى فصل دوم محسوب مى‌شود - و تقریباً ده سال هم دوران مدینه‌ى پیغمبر است که دوران شالوده‌ریزى نظام اسلامى و ساختن یک الگو و نمونه از حاکمیّت اسلام براى همه‌ى زمانها و دورانهاى تاریخ انسان و همه‌ى مکانهاست. البته این الگو، یک الگوى کامل است و مثل آن را دیگر در هیچ دورانى سراغ نداریم؛ لیکن با نگاه به این الگوى کامل، مى‌شود شاخصها را شناخت. این شاخصها براى افراد بشر و مسلمانها علامتهایى است که باید به وسیله‌ى آنها نسبت به نظامها و انسانها قضاوت کنند. هدف پیغمبر از هجرت به مدینه این بود که با محیط ظالمانه و طاغوتى و فاسد سیاسى و اقتصادى و اجتماعى‌اى که آن روز در سرتاسر دنیا حاکم بود، مبارزه کند و هدف، فقط مبارزه‌ى با کفّار مکه نبود؛ مسأله، مسأله‌ى جهانى بود. پیامبر اکرم این هدف را دنبال مى‌کرد که هرجا زمینه مساعد بود، بذر اندیشه و عقیده را بپاشد؛ با این امید که در زمان مساعد، این بذر سبز خواهد شد. هدف این بود که پیام آزادى و بیدارى و خوشبختى انسان به همه‌ى دلها برسد. این جز با ایجاد یک نظام نمونه و الگو امکانپذیر نبود؛ لذا پیغمبر به مدینه آمد تا این نظام نمونه را به وجود آورد. این‌که چقدر بتوانند آن را ادامه دهند و بعدیها چقدر بتوانند خودشان را به آن نزدیک کنند، بسته به همّت آنهاست. پیغمبر نمونه را مى‌سازد و به همه‌ى بشریت و تاریخ ارائه مى‌کند.
نظامى که پیغمبر ساخت، شاخصهاى گوناگونى دارد که در بین آنها هفت شاخص از همه مهمتر و برجسته تر است:
شاخص اوّل، ایمان و معنویّت است. انگیزه و موتور پیشبرنده‌ى حقیقى در نظام نبوى، ایمانى است که از سرچشمه دل و فکر مردم مى‌جوشد و دست و بازو و پا و وجود آنها را در جهت صحیح به حرکت در مى‌آورد. پس شاخص اوّل، دمیدن و تقویت روح ایمان و معنویت و دادن اعتقاد و اندیشه‌ى درست به افراد است، که پیغمبر این را از مکه شروع کرد و در مدینه پرچمش را با قدرت بالا برد.» [1]
در چگونگی استفاده نظام جمهوری اسلامی از این شاخص که عنوان «موتور پیشبرنده» را داراست، می‌توان گفت:
«اگر امروز نظام جمهورى اسلامى در مقابل نظامهاى گوناگون عالم سخنى براى گفتن دارد، مطلبى براى تحدى در قبال نظامهاى مادى در نظام جمهورى اسلامى وجود دارد، به خاطر همین است که شاخص عمده، ایمان است. امروز بشر به خاطر بى‌ایمانى، دچار منجلابهاى گوناگون زندگى است. بنابراین شاخص عمده، ایمان است. ایمان به خدا و راه خدا و راه انبیاء - که دنبال آن، عمل به این تعالیم است - فقط براى تعالى معنوى نیست؛ اگرچه عمده‌ترین ثمره‌ى آن، تعالى معنوى و تکامل انسانى و اخلاقى است؛ چون دنیا مزرعه‌ى آخرت است. از حرکت در زندگى دنیاست که انسان میتواند مدارج و معارج را طى کند و پیش برود. لذا زندگى مادى هم در گروى ایمان به خداست. پس ایمان به خداى متعال نه فقط سعادت معنوى را تأمین میکند، بلکه سعادت مادى را هم تأمین میکند... به گفته‌ى قرآن: «قد جائکم من اللَّه نور و کتاب مبین. یهدى به اللَّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام»؛ راه‌هاى سلامت را، راه‌هاى آرامش را، راه‌هاى امنیت روانى را قرآن به انسان تعلیم میدهد؛ این راهى است که بشر را به آرامش روانى میرساند؛ یعنى همان چیزى که امروز دنیا در فقدان آن، در حال التهاب است. پیشرفت مادى هست، پیشرفت فناورى و علمى هست، ثروتهاى کلان در دست جوامع هست؛ اما آسایش نیست، آرامش نیست. این به خاطر کمبود این عنصر اساسى در زندگى انسان است، که عبارت است از ایمان. این یک مطلب اساسى با استفاده‌ى از قرآن کریم است که در جمهورى اسلامى، من و شما، همه‌ى آحادمان، همه‌ى جوانهایمان، همه‌ى نسلهاى رو به جلو که میخواهند فرداى سعادتمندى را براى کشورشان و براى خودشان و براى فرزندانشان تأمین کنند، باید به این توجه داشته باشند. اساس کار در نظام اسلامى ایمان است، که باید این ایمان را تأمین کرد؛ نه فقط در دل، بلکه در عمل، در برنامه‌ریزى‌ها و در همه‌ى اقدامها.» [2]
«شاخص دوم، قسط و عدل است. اساس کار بر عدالت و قسط و رساندن هر حقّى به حقدار - بدون هیچ ملاحظه - است.
شاخص سوم، علم و معرفت است. در نظام نبوى، پایه‌ى همه چیز، دانستن و شناختن و آگاهى و بیدارى است. کسى را کورکورانه به سمتى حرکت نمى‌دهند؛ مردم را با آگاهى و معرفت و قدرتِ تشخیص، به نیروى فعّال - نه نیروى منفعل - بدل مى‌کنند.
شاخص چهارم، صفا و اخوّت است. در نظام نبوى، درگیریهاى برخاسته از انگیزه‌هاى خرافى، شخصى، سودطلبى و منفعت‌طلبى مبغوض است و با آن مبارزه مى‌شود. فضا، فضاى صمیمیّت و اخوّت و برادرى و همدلى است.
شاخص پنجم، صلاح اخلاقى و رفتارى است. انسانها را تزکیه و از مفاسد و رذائل اخلاقى، پیراسته و پاک مى‌کند؛ انسانِ با اخلاق و مزکّى مى‌سازد؛ «و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة». تزکیه، یکى از آن پایه‌هاى اصلى است؛ یعنى پیغمبر روى یکایک افراد، کار تربیتى و انسان‌سازى مى‌کرد.
شاخص ششم، اقتدار و عزّت است. جامعه و نظام نبوى، توسرى‌خور، وابسته، دنباله‌رو و دست حاجت به سوى این و آن درازکن نیست؛ عزیز و مقتدر و تصمیم‌گیر است؛ صلاح خود را که شناخت، براى تأمین آن تلاش مى‌کند و کار خود را پیش مى‌برد.
شاخص هفتم، کار و حرکت و پیشرفتِ دائمى است. توقّف در نظام نبوى وجود ندارد؛ به طور مرتّب، حرکت، کار و پیشرفت است. اتفاق نمى‌افتد که یک زمان بگویند: دیگر تمام شد؛ حال بنشینیم استراحت کنیم! این وجود ندارد. البته این کار، کارِ لذّت‌آور و شادى‌بخشى است؛ کار خستگى‌آور و کسل‌کننده و ملول‌کننده و به تعب‌آورنده‌اى نیست؛ کارى است که به انسان نشاط و نیرو و شوق مى‌دهد.» [3]
پاورقی:
[1]- بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/2/1380
[2]- بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی 1/1/1389
[3]- بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/2/1380
 
 
این یادداشت را در ندای انقلاب هم ببینید. 
 
 
نقل قول

شاخص 1 / شاخص یعنی قطب‌نما!

 
ایران اسلامی از زمان بازگشت امام (ره) به وطن تا 22 بهمن 57 ایام باشکوهی را پشت سر گذاشت؛ روزهایی که میان نسل‌های مختلف انقلاب به «دهه فجر» معروف شد و در آن، بزرگداشت انقلاب پررنگ‌تر از روزهای دیگر سال برگزار می‌گردد. به منظور پاسداری بهتر از جمهوری اسلامی ـ‌که ثمره اصلی این انقلاب است‌ـ یکی از مهمترین مأموریت‌های دوستداران انقلاب در این روزها «تبیین کردن خط اصیل انقلاب» در مواجهه با تفکرات انحرافی است که به دلیل «بی‌بصیرتی» یا  بعضاً «به عمد» بیان می‌شوند؛ خط اصیل انقلاب که محور و اساس آن ولایت مطلقه فقیه است و آگاهی نسبت به آن برای «تحلیل شرایط روز و آینده» و «بصیرت‌افزایی» ضروری و لازم است. در جهت تبیین خط اصیل انقلاب از خطوط انحرافی، یکی از بهترین گزینه‌های پیش رو «تعیین شاخص و مایز» است.
چرا شاخص تعیین می‌کنیم؟
رهبر معظم انقلاب در چرایی ضرورت تعیین شاخص برای تفکیک خط اصیل از خطوط انحرافی می‌فرمایند:
«[کسانی] شعار طرفدارى از قانون می‌دهند، عمل صریحاً بر خلاف قانون انجام می‌دهند. شعار طرفدارى از امام میدهند، بعد کارى می‌کنند که در عرصه‌ى طرفداران آن‌ها، یک چنین گناه بزرگى انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عکس امام اهانت بشود. این، کار کمى نیست؛ کار کوچکى نیست. دشمنان از این کار خیلى خوشحال شدند. فقط خوشحالى نیست، تحلیل هم می‌کنند. بر اساس آن تحلیل، تصمیم می‌گیرند؛ بر اساس آن تصمیم، عمل می‌کنند؛ تشویق می‌شوند علیه مصالح ملى، علیه ملت ایران. اینجا آن چیزى که مشکل را ایجاد می‌کند، همان فریب، همان غبارآلودگى فضا و همان چیزى است که در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست: «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولى الشّیطان على اولیائه»؛ یک کلمه‌ى حق را با یک کلمه‌ى باطل مخلوط می‌کنند، حق بر اولیاء حق مشتبه می‌شود. اینجاست که روشنگرى، شاخص معیّن کردن، مایز معیّن کردن، معنا پیدا می‌کند.» [1]
اگر شاخص بد تبیین شود، خطر جدی است!
«این نگاه از این جهت اهمیت پیدا میکند که چالش اصلى همه‌ى تحولات بزرگ اجتماعى - از جمله انقلابها - صیانت از جهتگیرى‌هاى اصلى این انقلاب یا این تحول است. این مهمترین چالش هر تحول عظیم اجتماعى است که هدفهائى دارد و به سمت آن هدفها حرکت و دعوت میکند. این جهتگیرى باید حفظ شود. اگر جهتگیرى به سمت هدفها در یک انقلاب، در یک حرکت اجتماعى صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد؛ در جهت عکس اهداف خود عمل خواهد کرد... تغییر جهتگیرى‌ها و منحرف شدن از راه اصلى - که هویت اصلى هر انقلابى به آن جهتگیرى‌هاست و در واقع، سیرت انقلابها همین جهتگیرى‌هاى اصلى است - بکلى راه را عوض میکند و این انقلاب به هدفهاى خود نمیرسد. اهمیت این قضیه از این باب است که تغییر جهتگیرى‌ها تدریجى است، نامحسوس است؛ اینجور نیست که از اول کار، این تغییر جهتگیرى با 180 درجه اتفاق بیفتد؛ اول با زاویه‌هاى خیلى کوچکتر، این تغییر شروع میشود؛ هرچه ادامه پیدا میکند، فاصله‌ى راه اصلى - که صراط مستقیم است - با این انحراف، روزبه‌روز بیشتر میشود. این یک جهت است.
 جهت دیگر این است که آن کسانى که در پى تغییر هویت انقلاب بر مى‌آیند، معمولاً با پرچم رسمى و با تابلو جلو نمى‌آیند؛ آنچنانى حرکت نمیکنند که معلوم بشود اینها دارند با این حرکت مخالفت میکنند؛ حتّى گاهى به عنوان طرفدارى از حرکت انقلاب، یک اقدامى میکنند، یک اظهارى میکنند، کارى میکنند، زاویه ایجاد میکنند؛ انقلاب از جهتگیرى خود بکلى دور مى‌افتد، برکنار میشود.
 براى اینکه این جهتگیرى غلط و این انحراف اتفاق نیفتد، احتیاج به شاخصهاى معینى هست. باید سر راه، شاخصهائى وجود داشته باشد. اگر این شاخصها بود، روشن بود، واضح بود، در معرض دید مردم بود، انحراف اتفاق نمى‌افتد؛ اگر کسى هم در جهت انحراف کار کند، از نظر توده‌ى مردم شناخته میشود؛ اما اگر شاخصى وجود نداشت، آن وقت خطر جدى خواهد شد.» [2]
نخبگان هم به شاخص احتیاج دارند!
البته باید توجه داشته باشیم که تعیین شاخص فقط در جهت کمک به مردم عادی نیست؛ بلکه نخبگان هم نیازمند توجه به شاخص‌ها برای تشخیص بهتر در تحلیل رویدادها هستند:
«امیرالمؤمنین در آن لحظه‌ى فریب و فتنه، به دوستان خود نهیب می‌زند: «امضوا على حقّکم و صدقکم»؛ این راه حقى که در پیش گرفتید، این حرکت صادقانه‌اى که دارید انجام می‌دهید، این را از دست ندهید و رها نکنید؛ با حرف‌هاى فتنه‌گران و فتنه‌انگیزان، در دل شما تزلزل به وجود نیاید؛ «امضوا على حقّکم و صدقکم»؛ راهتان راه درستى است. خاصیت دوران فتنه - همان طور که بارها عرض کرده‌ایم - غبارآلودگى است، مه‌آلودگى است. نخبگان گاهى دچار خطا و اشتباه می‌شوند. اینجا شاخص لازم است. شاخص، همان حق و صدق و بیّنه‌اى است که در اختیار مردم قرار دارد. امیرالمؤمنین مردم را به آن ارجاع میداد. امروز ما هم محتاج همان هستیم.
 اسلام به ما می‌گوید باید جامعه‌ى اسلامى با دستور اسلام اداره و هدایت شود و زندگى کند. اسلام می‌گوید با دشمنان متعرض بایستى با قدرت برخورد کرد؛ باید مرزبندى روشن و شفاف با آنها به وجود آورد. اسلام می‌گوید فریب دشمن‌ها را نباید خورد. این، خط روشن امیرالمؤمنین است؛ امروز هم ما همین خط روشن را احتیاج داریم.» [3]
سعی کرده‌ایم با مروری بر فرمایشات مقام معظم رهبری در 21 سال گذشته، مهم‌ترین شاخص‌های انقلاب اسلامی را انتخاب و در قالب یادداشت‌های نه‌گانه بازگو نماییم. این شاخص‌ها عبارتند از:
1. نگاه به الگوی حکومت اسلامی پیامبر (ص)
2. قله‌ای به نام حکومت علوی
3. حرکت به سمت عدالت
4. مکتب سیاسی امام خمینی (ره)
5. دوست و دشمن هر پدیده کیست؟
6. دارا بودن هویت اسلامی
7. شاخص‌های سیاست خارجی
8. ایمان دینی و اراده مردمی
9. شاخص‌های سیاست‌های کلی
 
پاورقی:
[1]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/9/1388
[2]- فرمایشات مقام معظم رهبری در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره) 14/3/1389
[3]- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدارمردم بوشهر در روز میلاد امام على(ع) 5/4/1389
 
این یادداشت را در ندای انقلاب و جوان آنلاین هم ببینید.
 
 
یادداشت

انقلاب اسلامی مردم

 
نام ماه بهمن با دهه فجر انقلاب اسلامی ایران قرین است. از 32 سال پیش تا کنون از زوایای مختلف به این حادثه عظیم قرن بیستم اشاره شده است. یکی از این هزاران زاویه، مربوط به دیدگاه افراد مختلف در مورد عوامل بوجودآورنده این انقلاب رهایی‌بخش است. عده‌ای معتقد بودند و هستند که افراد بخصوصی این انقلاب را به پیروزی رساندند و دسته مقابل این انقلاب را متعلق به متن مردم می‌دانند.
در این میان از ابتدای انقلاب کسانی بودند که خود را صاحب انقلاب یا لااقل دارای سهمی در انقلاب می‌دانستند. این طرز تفکر از «یک عده گروهکی‌های پرروی گستاخ» شروع شد و سپس به یک سری از احزاب غیردینی ابتدای انقلاب کشیده شد و پس از گذشت دهه‌ها، حتی این فکر به ذهن گروهی از افراد باسابقه انقلاب هم تسری پیدا کرد.
در پاسخ به این سؤال که این طرز فکر چقدر می‌تواند صحیح باشد، کافی است نگاهی به این جمله امام خمینی (ره) به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی بیندازیم؛ امام خمینی (ره) در سالگرد دهه فجر در همان سال‌های ابتدایی انقلاب فرمودند:
«نباید این به ذهنمان خطور کند که این انقلاب را اشخاص انجام دادند؛ من هم همان‌قدر در این انقلاب نقش داشتم که عضوی از این جامعه هستم...»
امام راحل عظیم‌الشأن با وجود اینکه رهبری انقلاب اسلامی را به عهده داشتند، نقش خود را در حد عضوی از این جامعه می‌دانند و نه بیشتر!
مقام معظم رهبری نیز در تبیین صاحبان واقعی انقلاب، به نقش حضور مردم در پوک شدن نظام پادشاهی ایران اشاره می‌کنند و این حضور را ناشی از آگاهی اسلامی می‌دانند. نقش مردم آن‌قدر پررنگ بود که صاحبان انقلاب از دید هر انسان منصفی «مردم» نامیده شدند:
«نظام پادشاهى در ایران پوک شده بود. به خاطرِ چه؟ به خاطرِ حضور مردم. مردم به چه خاطر به میدان آمدند؟ به خاطر دین. چون شعار، شعارِ اسلامى بود؛ چون پیشوایان، پیشوایانِ اسلامى و روحانیونِ مورد اعتمادِ مردم بودند.
در بین مردم، کسان زیادى بودند که به روحانیون کمک مى‌کردند و به آنها مشورت مى‌دادند. حتّى در بعضى از شهرها، روحانیون را راهنمایى مى‌کردند. اما عامه‌ى مردم و توده‌هاى میلیونى در سرتاسر کشور، چون مى‌دیدند در رأسِ علماى بزرگ و روحانیون موجّه، امام بزرگوار قرار دارند، که هم مرجع تقلید و هم روحانى‌اى در سطح عالى دینى‌اند، به صحنه مى‌آمدند. این انقلاب استثنایى، این گونه پدید آمد و به پیروزى رسید. به تعبیرى دیگر، انقلاب ما به برکت حضور مردم شکل گرفت؛ مردمى که حضورشان در صحنه، ناشى از اعتقادات دینى بود.
در آن روزگار، همه‌ى سیاسیّون - حتى گروه‌هاى پارتیزانى چپ؛ کمونیست‌ها و التقاطی‌ها که از زندان‌ها یا بیرون زندان‌ها با ما دوست و مرتبط بودند و با هم رفت و آمد داشتیم و ما با آن‌ها جلسه مى‌گذاشتیم - یک صدا اعتراف مى‌کردند وضعیتى که در ایران پیش آمده است، جز به پیشوایى کسى مثل امام و جز با شعارهاى دینى، ممکن نبود پیش آید.
یکى از مطالبى که در باب انقلاب مى‌توان گفت، این است. این، حقیقتى است که جلو چشم همه بود. هر کس هم اهل تحلیل باشد، غیر از این نمى‌تواند بگوید؛ چنان که در روزهاى اوّل، احدى جز این نمى‌گفت. فقط یک عدّه گروهکی‌هاى پُر روىِ گستاخ که چهار، پنج سال در زندان بودند و به برکت انقلاب و حضور مردم از زندان‌ها نجات پیدا کردند، به محض خلاص شدن، پرچم‌هاى خود را جلو مردم برافراشتند. مردم هم پرچم‌هاى آنان را گرفتند، پاره کردند و به دور افکندند. گروهک‌ها، از همان وقت با مردم بد شدند؛ از مردم روى گردان شدند؛ با مردم دشمنِ خونى شدند و در خانه‌هاى مردم، در مغازه‌هاى مردم و در میدان‌هاى تهران و شهرهاى دیگر، شروع به بمب‌گذارى کردند. جز این‌ها، یک عدّه آدم‌هاى لجوجِ لجبازِ حق‌ناپذیر، حاضر نبودند حق را قبول کنند. و الّا هر کس که نگاه مى‌کرد، حقایق را مى‌دید.
البته این نکته را هم در کنار این مطلب بگوییم که عوامل بسیارى به پیروزى انقلاب کمک کرد. هر کس کلمه‌اى در باب انقلاب گفته بود، به قدر همان یک کلمه به پیروزى انقلاب کمک کرده بود. در این هیچ تردیدى نیست. اما کمک کردن به انقلاب به قدر یک کلمه، به قدر صد کلمه و به قدر یک کتاب، یک مطلب است و موج انقلاب راه انداختن، مطلب دیگرى است. اصلاً با هم قابل مقایسه نیست. البته این طور هم نیست که کسانى، به صرف گفتن کلمه‌اى در تأیید یا راجع به انقلاب، که فرضاً زمانى در جایى عنوان شده است، بگویند «پس ما هم جزو - مثلاً - برانگیزانندگان و رهبران این انقلابیم!» مثل آن مردى که ران ملخى در دیگ آش صد نفره انداخت و گفت: «حاجى؛ انا شریک!»
مسلّماً همه‌ى آحاد مردم - مردمى که جان خودشان را در مقابل دشمن قرار دادند - صاحب این انقلابند. دیگر از این بالاتر چیست؟ گیرم که بنده هزار جلسه راجع به انقلاب صحبت کردم. مگر این صحبت به قدر جان یک انسان ارزش دارد؟! بدیهى است کسانى که در راه پیروزى انقلاب جانشان را تقدیم کردند، از ما جلو افتادند. اگر ما واقعاً بخواهیم منصفانه در این باره حرف بزنیم، باید چنین حرفى بزنیم. على‌اَىّ‌حال، حضور مردمى، حقیقتى در باب انقلاب است.» [1]
گروه‌های سیاسی باید بدانند که هر اعتقادی جز اعتقاد قلبی به ایفای نقش اصلی توسط مردم در به ثمر رسیدن انقلاب، سرنوشتی را مانند همان «آدم‌هاى لجوجِ لجبازِ حق‌ناپذیر» برایشان رقم خواهد زد و بدانند با گذشت سال‌های پیاپی، «این ملت نسبت به مبانی انقلاب عمیق‏تر، پخته‏تر و مجرب‏تر» [2] می‌شوند و با پرچم‌های برافراشته علیه جمهوری اسلامی، همانند 9 دی سال گذشته مقابله خواهند کرد.
 

پاورقی:
[1]- بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ 14/11/1373
[2]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار مردم شهرستان کازرون 16/2/1387

این یادداشت را در ندای انقلاب هم ببینید.


 
نقل قول

برافراشته شدن پرچم اسلام

 
این روزها صحبت اکثر انسان‌های دور و برمان، حتی مردم عادی، نقل حوادث و اتفاقات کشورهای تونس و مصر است و پیش‌بینی‌هایی که هر شخص فراخور اطلاعات خود دارد. اتفاقاتی که اگر درست به آن بنگریم، بیانگر بیداری مسلمانان کشورهای مختلف است. مسلمانانی که بیش از پیش از دست حاکمان وابسته و زورگوی خود به تنگ آمده‌اند و خواهان اجرای اسلام در کشورشان هستند.
ما معتقدیم که جمهوری اسلامی، الگوی مناسبی برای مردم مسلمان سراسر جهان است؛ دلیل‌مان هم این است که ما هیچ‌وقت زیر بار زور نرفته‌ایم و همواره معتقدیم که استقلال، مهم‌ترین عامل پیشرفت کشور است، چرا که دولت‌های زورگو نشان داده‌اند که از حل کوچکترین مشکلات خود نیز عاجزند. از سال‌ها قبل شاهد بودیم که دولت‌های سلطه‌طلب و استعمارگر روز به روز به مرگ نزدیکتر می‌شوند و پرچم اسلام روز به روز برافراشته‌تر می‌شود و هر کس که متمسک به اسلام است زنده‌تر می‌گردد. گویا این روزها و با دیدن این اتفاقات، باورمان به این قضیه نیز بیشتر شده است؛ قضیه‌ای که رهبر آگاه و بصیرمان 15 سال قبل به آن باور داشت:
«دولت جمهورى اسلامى و ملت ایران، افتخار مى‌کنند که با زور و غصب کنار نمى‌آیند. رژیم غاصبِ صهیونیستِ تروریستِ نژادپرست را یک روز هم نپذیرفته‌اند و نخواهند پذیرفت. هرکس که از زورگویان حمایت مى‌کند، سیاهکار است. ملت ایران، در طول این هفده سال توانسته است ثابت کند که قدرتمند، رشید و صبور است. راه خود را با طمأنینه، آرامش و با اتّکاى به نفس ادامه مى‌دهد. هفده سال پیش، ملت ما، این ارتش، این نیروى هوایى، این نظم و سطح عالى دانش در نیروهاى مسلّح و این دانشجو و استاد و چنین فرماندهان و مسؤولان دانشگاهى را نداشت، و این، آسان به دست نیامده است. تلاشها و کوششها شده است. ان‌شاءاللَّه، از این هم پیش‌تر خواهیم رفت. نیروهاى مسلّح، روزبه‌روز، به هدفهاى خود نزدیکتر خواهند شد، و روزبه‌روز تواناییهاى بیشترى به دست خواهند آورد. این تواناییها، فقط توانایى نظامى نیست. توانایى علمى، صنعتى و روحى هم هست. اتّکاى به نفس هم هست. دشمن هرچه مى‌تواند، تلاش کند. بانوى ما، زینب کبرى علیهاسلام، خطاب به سیه‌روى‌ترین انسانهاى زمان خود فرمود: «کد کیدک، واسع سعیک فواللَّه لاتمحوا ذکرنا.» امروز ملت ایران و مسؤولان این کشور، همان سخن را به دشمنان زورگو و یاوه‌گوى جمهورى اسلامى مى‌گویند. آنهایى که در موضع مسؤولان کشور امریکا یا هر گوشه‌ى دیگر دنیا، علیه ملت ایرانْ سخنان یاوه مى‌گویند و زشتیهاى خودشان را به ملت و دولت ایران نسبت مى‌دهند، خودشان تروریست و زورگویند. آنان بدکاره و نژادپرستند. آنان از حل کردن ابتدایى‌ترین مشکلات اجتماعى خود، یعنى مسأله‌ى نژاد و سیاه و سفید، عاجزند. امروز همین سخنان را ملت و نظام ایران خطاب به آنها مى‌گوید: «کدکیدک. واسع سعیک. فواللَّه لاتمحوا ذکرنا.» مگر شما مى‌توانید کمترین آسیبى به جمهورى اسلامى برسانید؟! شما خواهید مُرد. شما خواهید رفت. شما مانند آن امپراتورى دیگر، زایل خواهید شد و پرچم اسلام روزبه‌روز، برافراشته‌تر خواهد شد. ملت ایران و هرکس که متمسّک به اسلام است، روزبه‌روز زنده‌تر خواهد شد.» [1]
 
پاورقی:
[1]- بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم صبحگاه «نیروى هوایى» 1374/9/26
 
این مطلب را می‌توانید در استوا هم بخوانید.