پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۰۶ مطلب با موضوع «نقل قول» ثبت شده است

نقل قول نقل قول

جست‌وجوی راه درست

ذهن راه خودش را می‌رود، حتی وقتی ما متوجه اشتباهاتمان می‌شویم، ذهن ما دوست دارد باز به همان راه‌های اشتباه گذشته برود، تقصیری هم ندارد، راه دیگری بلد نیست. هرچه دیرتر بفهمیم که ذهنمان در بیراهه‌ها گم شده، پیداکردن راه درست سخت‌تر می‌شود؛ اما چاره‌ای نیست، تا آخرین روز زندگی‌مان باید در جست‌و‌جوی راه درست فکرکردن باشیم. وقتی فهمیدیم که در مورد دنیا و آدم‌ها اشتباه قضاوت می‌کرده‌ایم، باید ذهنمان را به درست فکرکردن عادت بدهیم و این کار واقعا خیلی سخت است.

آقای سالاری و دخترانش، صفحه ۵۹

نویسنده: مجید اسطیری

نقل قول نقل قول

مصرف ناآگاهانه منجر می‌شود به...

مصرف ناآگاهانه در ظاهر، آزادی‌بخش و احتمالا لذت‌بخش به نظر می‌رسد. مصرف ناآگاهانه، هشتگ نانوشته تصاویری است که «بچه‌پولدارهای اینستاگرام» آپلود می‌کنند؛ مصرف ناآگاهانه، زیرنویس پنهان «ویدئوهای تبلیغاتی» است؛ اما خطر مصرف ناآگاهانه این است که ما را به طرز بیمارگونه‌ای مادی‌گرا می‌کند. یعنی حجم زیادی از توجهمان بر ثروت، کالاها و منزلت اجتماعی‌مان متمرکز می‌شود و آدم‌های مادی‌گرا نشان داده‌اند که (نفس عمیق بکشید!) بخشندگی، سازگاری، و سلامتی کمتری دارند، کمتر به دیگران کمک می‌کنند، رضایت کمتری از زندگی‌شان دارند، رضایت کمتری از شغلشان دارند، اهمیت کمتری به محیط زیست می‌دهند، بیشتر قمار می‌کنند، بیشتر بدهکار می‌شوند، تنهاترند، در حفظ دوستی‌ها ضعیف‌ترند و با دوستانی که دارند کمتر صمیمی می‌شوند. آهان و اینکه بچه‌های مادی‌گرا عملکرد ضعیف‌تری در مدرسه دارند. خلاصه وضعیت بدی است!

با این حال، تبلیغ کنندگان، دولت‌ها، دوستانمان و حتی بچه‌هایمان ما را با پیام‌های مادی‌گرایانه احاطه کرده‌اند و دائما به ما فشار می‌آورند تا بر چیزهای مادی‌گرایانه تمرکز کنیم. 

زندگی با دورریختنی‌های کمتر، صفحه ۲۰

نویسنده: تارا باتن

نقل قول نقل قول

بازاریابی با تبلیغات چه تفاوتی دارد؟

اگر قرار است سیرک به شهر شما بیاید و شما تابلویی نقاشی کنید که روی آن نوشته شده باشد: «سیرک شنبه در محل نمایش اجرا دارد»، این یعنی تبلیغات (advertising).

اگر تابلو را روی فیل بگذارید و در شهر بگردید، این یعنی ترفیع (promotion).

اگر فیل از روی باغچه شهردار رد شود و روزنامه محلی مطلبی درباره‌اش بنویسد، این یعنی اعلان (publicity).

و اگر با این اتفاق باعث خنده شهردار شوید، این یعنی روابط عمومی (public relations)

اگر مردم شهر به سیرک بروند، شما غرفه‌های بازی متعدد را به آنها نشان بدهید، به آنها توضیح دهید که اگر در این غرفه‌ها پول خرج کنند چقدر سرگرم خواهند شد، به سؤالات آنها پاسخ دهید و در نهایت آنها مبالغ زیادی در سیرک هزینه کنند، این یعنی فروش (sales)

و اگر شما همه این موارد را از قبل برنامه ریزی کرده باشید، این یعنی بازاریابی (marketing).

بله به همین سادگی است؛ بازاریابی استراتژی شما برای این است که بازار هدف ایده‌آل به اندازه‌ای شما را بشناسد، دوست داشته باشد و به شما اعتماد کند تا به مشتری شما تبدیل شود.

 

طرح بازاریابی کسب و کارهای کوچک

آلن دیب، نشر آریاناقلم

نقل قول نقل قول

مزه کردن...

باباجون آدم تا یک چیزی رو خودش مزه نکرده چطور می‌خواد به بقیه بگه چه مزه‌ای داره؟ فکر کن یه میوه‌ای رو از یه کشوری بیاورند که هنوز کسی نخورده. بعد همه شروع کنن از مزه میوه حرف زدن. چه فایده. باید یکی بخوره. چیزی بگه؛ بعد ذره ذره همه بخورن. پیغمبر که حرف می‌زد همه چیز رو خورده بود. خدا رو چشیده بود. دکان و بازاری که خدا خدا نمی‌کرد. از کسی پول نمی‌گرفت که یادش بدهد خدا خدا کند. دلش می‌سوخت.

 

پیامبر بی‌معجزه، صفحه ۵۵

نویسنده: محمدعلی رکنی

نقل قول نقل قول

جهان کامل نیست!

آدمی اگر تنها خود را از شر دور نگه دارد و وجودش خیر شود، در رستگاری شخصی کوشیده است. فضیلت مثبت انسان در پیشبرد خیر و پیکار با شر در جامعه است. انسان نباید فقط به رستگاری شخصی قناعت ورزد و فقط گلیم خود را از موج به‌در برد. وظیفه جدی‌تر و عالی‌تر او این است که برای انسانیت کار و پیکار کند و در تأمین رستگاری همگانی بکوشد. جهان کامل نیست و هر کس باید با نیروهایی که موجب نقص جامعه بشری هستند، در تمام مراحل زندگی انسانی بجنگد.

 

تاریخ تحلیلی جامعه شناسی دیوان‌سالاری در ایران، صفحه ۴۰

نویسنده: پروفسور علی اکبر فرهنگی