فرض کنید در سال 1900 دنیا آمدهاید. وقتی 14 ساله هستید، جنگ جهانی اول شروع می شود و در 18 سالگی با 22 میلیون کشته به پایان میرسد. اندکی بعد، یک بیماری همه گیر جهانی، آنفولانزای اسپانیایی ظاهر شد و 50 میلیون نفر را کشت و شما زنده هستید و 20 ساله هستید. وقتی ۲۹ ساله هستید از بحران اقتصادی جهانی که با فروپاشی بورس نیویورک آغاز شد و باعث تورم، بیکاری و قحطی شد جان سالم به در میبرید. وقتی شما 39 ساله هستید، جنگ جهانی دوم شروع میشود و زمانی که شما 45 ساله هستید با 60 میلیون کشته به پایان میرسد. وقتی 52 ساله هستید، جنگ کره آغاز می شود. وقتی 64 ساله هستید، جنگ ویتنام شروع می شود و در 75 سالگی به پایان می رسد. کودکی که در سال 1985 متولد شد، فکر میکند پدربزرگ و مادربزرگش نمیدانند زندگی چقدر دشوار است، اما از چندین جنگ و فاجعه جان سالم به در بردهاند. امروز ما در دنیای جدید، خیلی چیزها داریم که انسانهای آن زمان نداشتند. آنها نه تنها زندگی کردند بلکه خیلی اوقات از زندگی لذت بردند. یک تغییر کوچک در دیدگاه ما میتواند معجزه ایجاد کند. ما باید شکرگزار باشیم و هر کاری که لازم است برای محافظت و کمک به یکدیگر انجام دهیم. منبع: historic moments
هر چقدر بیشتر خام باشیم، بیشتر خودخواهیم. وقتی بدونیم که آهن در کوره و با پتکهایی که آهنگر بهش میزنه ساخته میشه، مسیر ساخته شدن رو دنبال میکنیم. هر چقدر از خودخواهی دور بشیم، از اختلاف هم دور میشیم.
آن یکی آمد درِ یاری بِزَد گفت یارش: کیستی ای معتمد؟ گفت: من! گفتش: برو هنگام نیست بر چنین خوانی، مقام خام نیست خام را جز آتش هجر و فراق کی پزد کی وا رهاند از نفاق رفت آن مسکین و سالی در سفر در فراق دوست سوزید از شرر پخته گشت آن سوخته پس باز گشت باز گِرد خانهٔ همباز گشت حلقه زد بر در به صد ترس و ادب تا بنجهد بیادب لفظی ز لب بانگ زد یارش که بر در کیست آن گفت بر در هم توی ای دلستان گفت اکنون چون منی، ای من در آ نیست گنجایی دو من را در سرا نیست سوزن را سر رشتهٔ دوتا چونک یکتایی درین سوزن در آ
در جهانی که تنها یک درصد از جمعیت، تملک ۴۰ درصد از منابع را در اختیار دارند؛ دنیایی که در آن هر روز ۴۳ هزار #کودک بهخاطر #فقر و #بیماریهای قابل علاج میمیرند؛ و ۵۰ درصد #جمعیت آن با درآمد روزانه ۲ دلار زندگی میگذرانند؛ یک چیز روشن است: اینکه یک جای کار واقعا میلنگد.
انحصارگرایی گوگل در کنار الگوریتمهایش که اطلاعات را به سوی منافع سرمایه نئولیبرال و نخبگان اجتماعی ایالات متحده میبرد، باعث شده جریان اطلاعاتیای بهوجود آید که تظاهر به معتبربودن میکند ولی در عمل، بازتاب منابع تبلیغاتی است. به بیان دیگر، باید گفت که گوگل به سود دستبهجیبترین مشتریان خود، یا یکجور درهمتنیدگی منافع مردمی و تجاری کار میکند. اما کاربران، گوگل را یک منبع عمومی میدانند که به منافع تجاری هیچ گوشهچشمی ندارد. گوگل مستقیما از راه آنچه میتوان «کارتفریح» کاربران نامید، پول درمیآورد؛ وقتی کاربران میپذیرند کار و دادههای شخصی خود را در اختیار گوگل و محصولات آن بگذارند، نتیجه چیزی نیست مگر سود کردن گوگل.
اگر انسانها از قبل، نیازهای ولیّ خدا را تخمین نزده و خود را برای رفع آن نیاز مهیا نکرده باشد، زمانی که باید، نمیتواند در میدان حاضر شود؛ فرصتها بر او سبقت میگیرند و نه او بر فرصتها؛ از این رو نمیتواند از فرصتها بهترین بهره را ببرد.