پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آداب الصلوه» ثبت شده است

نقل قول نقل قول

پناه بردن به دشمن؟!

چون شیطان را قاطع طریق انسانیّت و دشمن قوى خود یافت، حالت اضطرارى حاصل شود که این حالت قلبى حقیقت استعاذه است. و چون زبان ترجمان قلب است، آن حالت قلبیّه را با کمال اضطرار و احتیاج به زبان آورد و اعُوذُ باللَّه مِنَ الشّیْطانِ الرَّجیم را از روى حقیقت گوید. و اگر در قلب از این حقایق اثرى نباشد و شیطان متصرّف قلب و سایر مملکت وجودیّه او باشد، استعاذه نیز از روى تصرّف و تدبیر شیطان واقع شود؛ و در لفظْ استعاذه باللَّه مِنَ الشّیطان گوید، و در حقیقت چون تصرّف شیطانى است، استعاذه به شیطان مِنَ اللَّه واقع شود؛ و خود استعاذه عکس مطلوب را محقّق کند، و شیطان گوینده استعاذه را مسخره کند؛ و این سخریّه نتیجه‏‌اش پس از کشف غطا و برچیده شدن پرده طبیعت معلوم شود. و مَثَل چنین شخصى که استعاذه‏اش فقط لفظیّه است مَثلَ کسى است که از شرّ دشمن جرّارى بخواهد به قلعه محکمى پناه ببرد، ولى خود به طرف دشمن برود و از قلعه رو برگرداند و لفظاً بگوید از شر این دشمن به این قلعه پناه مى‏‌برم. چنین شخصى علاوه بر آنکه به شرّ دشمن گرفتار شود به سخریه او نیز دچار گردد.

 

آداب الصلوه، صفحه 228

نویسنده: امام خمینی (ره)

نقل قول نقل قول

غیر از تفاسیر موجود در قرآن تفکر کنیم

یکى دیگر از حجب که مانع از استفاده از این صحیفه نورانیّه است اعتقاد به آن است که جز آن که مفسِّرین نوشته یا فهمیده‏‌اند کسى را حقّ استفاده از قرآن شریف نیست. و تفکّر و تدبّر در آیات شریفه را به تفسیر به رأى، که ممنوع است، اشتباه نموده‌‏اند؛ و به واسطه این رأى فاسد و عقیده باطله قرآن شریف را از جمیع فنونِ استفاده عارى نموده و آن را بکلّى مهجور نموده‏‌اند؛ در صورتى که استفادات اخلاقى و ایمانى و عرفانى به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأى باشد.

مثلًا، اگر کسى از کیفیّت مذاکرات حضرت موسى با خضر و کیفیّت معاشرت آنها و شدِّ رحال حضرت موسى، با آن عظمت مقام نبوّت، براى به دست آوردن علمى که پیش او نبوده، و کیفیّت عرض حاجت خود به حضرت خضر- به طورى که در کریمه شریفه هَلْ اتَّبِعُکَ عَلى انْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً مذکور است- و کیفیّت جواب خضر، و عذرخواهى‏‌هاى حضرت موسى، بزرگى مقام علم، و آداب سلوک متعلّم با معلّم را که شاید بیست ادب در آن هست، استفاده کند، این چه ربط به تفسیر دارد تا تفسیر به رأى باشد. و بسیارى از استفادات قرآن از این قبیل است. و در معارف، مثلًا، اگر کسى از قول خداى تعالىالْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمین که حصر جمیع محامد و اختصاص تمام اثنیه است به حق تعالى، استفاده توحید افعالى کند و بگوید از آیه شریفه استفاده شود که هر کمال و جمال و هر عزّت و جلالى که در عالم است و چشم احول و قلب محجوب به موجودات نسبت مى‏دهد از حق تعالى است و هیچ موجودى را از خود چیزى نیست، و لهذا محمدت و ثنا خاصّ به حق است و کسى را در آن شرکت نیست، این چه مربوط به تفسیر است تا اسمش تفسیر به رأى باشد یا نباشد. الى غیر ذلک از امورى که از لوازم کلام استفاده شود که مربوط به تفسیر به هیچ وجه نیست. علاوه بر آن که در تفسیر به رأى نیز کلامى است، که شاید آن غیر مربوط به آیات معارف و علوم عقلیّه که موافق موازین برهانیّه است و آیات اخلاقیّه که عقل را در آن مدخلیّت است باشد؛ زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلى یا اعتبارات واضحه عقلیّه است، که اگر ظاهرى بر خلاف آنها باشد لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود. مثلًا، در کریمه شریفه وَ جاءَ رَبُّکَ و الرَّحمنُ عَلَى العَرْشِ اسْتَوى که فهم عرفى مخالف با برهان است، ردّ این ظاهر و تفسیر مطابق با برهان تفسیر به رأى نیست و به هیچ وجه ممنوع نخواهد بود.

پس، محتمل است، بلکه مظنون است، که تفسیر به رأى راجع به آیات احکام باشد که دست آرا و عقول از آن کوتاه است، و به صرف تعبّد و انقیاد از خزّان وحى و مهابط ملائکة اللَّه باید اخذ کرد؛ چنانچه اکثر روایات شریفه در این باب در مقابل فقهاء عامّه که دین خدا را با عقول خود و مقایسات مى‏خواستند بفهمند وارد شده است.

 

آداب الصلوه، صفحه 199 و 200

نویسنده: امام خمینی (ره)

 

نقل قول نقل قول

شاهکار شیطان!

یکى از حجاب‌هاى بزرگ، حجاب خودبینى است که شخص متعلّم خود را به واسطه این حجاب مستغنى بیند و نیازمند به استفاده نداند. و این از شاهکارهاى مهمّ شیطان است که همیشه کمالات موهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه که دارد راضى و قانع کند و ما وراء آنچه پیش او است، هر چیز را از چشم او ساقط کند.

 

آداب الصلوه، صفحه 195

نویسنده: امام خمینی (ره)

نقل قول نقل قول

نظر تعلیم و تعلم به قرآن

این که استفاده ما از این کتاب بزرگ [قرآن] بسیار کم است، براى همین است که یا به آن نظر تعلیم و تعلم نداریم- چنانچه غالباً این طوریم- فقط قرائت قرآن مى‏کنیم براى ثواب و اجر، و لهذا جز به جهت تجوید آن اعتنائى نداریم. مى‏خواهیم قرآن را صحیح بخوانیم که ثواب به ما عنایت شود، و در همین حد واقف مى‏شویم و به همین امر قناعت مى‏کنیم؛ و لهذا چهل سال قرآن شریف را مى‏خوانیم و به هیچ وجه از آن استفاده‏اى حاصل نشود جز اجر و ثواب قرائت. و یا اگر نظر تعلیم و تعلّم داشته باشیم، با نکات بدیعیّه و بیانیّه و وجوه اعجاز آن، و قدرى بالاتر، جهات تاریخى و سبب نزول آیات، و اوقات نزول، و مکّى و مدنى بودن آیات و سور، و اختلاف قرائات و اختلاف مفسرین از عامّه و خاصه، و دیگر امور عرضیّه خارج از مقصد که خود آنها موجب احتجاب از قرآن و غفلت از ذکر الهى است، سر و کار داریم. بلکه مفسرین بزرگ ما نیز عمده همّ خود را صرف در یکى از این جهات یا بیشتر کرده و باب تعلیمات را به روى مردم مفتوح نکرده‏اند.

به عقیده نویسنده تا کنون تفسیر براى کتاب خدا نوشته نشده. به طور کلّى معنى تفسیر کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید؛ و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف، که به شهادت خداى تعالى کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق سلوک انسانیّت است، باید مفسِّر در هر قصه از قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتداء به عالم غیب و حیث راه‏نمایى به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیّت را به متعلّم بفهماند. مفسِّر وقتىمقصد از نزول را بما فهماند مفسر است، نه سبب نزول به آن طور که در تفاسیر وارد است.

 

آداب الصلوه؛ صفحه 191 و 192

نویسنده: امام خمینی (ره)

 

نقل قول نقل قول

سرچشمه گل آلود!

تو سرچشمه را باید صافى کنى تا آب صافى از آن بیرون آید، و الّا با سرچشمه گل‏‌آلود توقّع صفاى آب نداشته باش. تو اگر قلوب بندگان خدا را در تحت تصرّف حق بدانى و معنى یا مقلّب القلوب را به ذائقه قلب بچشانى و به سامعه قلب برسانى، خود با این همه ضعف و بیچارگى در صدد صید قلوب برنیایى. و اگر حقیقت بِیَدِهِ مَلَکوتُ کُلِّ شَى‏ء وَ لَهُ المُلْکُ وَ بِیَدِهِ المُلْک را به قلب بفهمانى، از جلب قلوب بى‏‌نیاز شوى، و به قلوب ضعیفه این مخلوق ضعیف خود را محتاج ندانى، و غناى قلبى براى تو رخ دهد. تو در خود حسّ احتیاج کردى و مردم را کارگشا دانستى، پس محتاج به جلب قلوب شدى؛ و خود را به قدس فروشى متصرّف در قلوب انگاشتى، پس محتاج به ریا شدى؛ اگر کارگشا را حق مى‏‌دیدى و خود را نیز متصرّف در کون نمى‌‏دیدى، بدین شرکها احتیاج پیدا نمى‏‌کردى.

اى مشرک مدّعى توحید و اى ابلیس در صورت آدمزاده، تو این ارث را از شیطان لعین بردى که خود را متصرّف مى‏‌بیند و فریادلَاغْوِیَنَّهُمْ‏ مى‏‌زند. آن بدبخت و شقىّ در حجابهاى شرک و خودبینى است؛ و آنان که عالم و خود را مستقل دانند نه مستظلّ و متصرّف دانند نه مملوک، از شیطنت ابلیس ارث برده‏اند. از خواب گران برآى، و به قلب خود برسان آیات شریفه کتاب الهى و صحیفه نورانى ربوبى را. این آیات با عظمت براى بیدار کردن من و تو فرو فرستاده شده، و ما جمیع حظوظ خود را منحصر به تجوید و صورت آن کردیم و از معارف آن غفلت ورزیدیم تا شیطان بر ما حکومت کرد و حکمفرما شد و در تحت سلطه شیطان واقع شدیم.

 

آداب الصلوه؛ صفحه 172

نویسنده: امام خمینی (ره)