پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آینه‌های ناگهان» ثبت شده است

نقل قول نقل قول

در یک بهار

هر چند عاشقان قدیمی
از روزگاران پیشین تا به حال
از درس و مدرسه
از قیل و قال
بیزار بوده‌اند
اما
اعجاز ما همین است:
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در یک کتابخانه کوچک
بر پله‌های سنگی دانشگاه
و میله‌های سرد و فلزی
گل داد و سبز شد
آن روز، روز چندم اردیبهشت
یا چند شنبه بود
نمی‌دانم
آن روز هر چه بود
از روزهای آخر پاییز
یا آخر زمستان
فرقی نمی‌کند
زیرا
ما هر دو در بهار
-در یک بهار-
چشم به دنیا گشوده‌ایم

ما هر دو
در یک بهار چشم به هم دوختیم
آن گاه ناگهان
متولد شدیم
و نام تازه‌ای
بر خود گذاشتیم
فرقی نمی‌کند
آن فصل
- فصلی که می‌توان متولد شد -
حتما بهار باید باشد
و نام تازه ما، حتما
دیوانه وار باید باشد
فرقی نمی‌کند
امروز هم
ما هر چه بوده‌ایم، همانیم
ما باز می‌توانیم
هر روز ناگهان متولد شویم
ما همزاد عاشقان جهانیم...

 

آینه‌های ناگهان

نویسنده: قیصر امین پور

نقل قول نقل قول

آواز عاشقانه

آواز عاشقانه ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی‌کند 
تنها بهانه دل ما در گلو شکست 
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه‌های عقده گشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره‌ها در گلو شکست
«بادا» مباد گشت و «مبادا»‌ به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند 
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم 
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست

آینه‌های ناگهان

نویسنده: قیصر امین‌پور

نقل قول نقل قول

اعتراف

خارها

خوار نیستند

شاخه‌های خشک

چوبه‌های دار نیستند

میوه‌های کال کرم خورده نیز

روی دوش شاخه بار نیستند

پیش از آنکه برگ‌های زرد را زیر پای خویش

سرزنش کنی

خش خشی به گوش می‌رسد:

برگ‌های بی‌گناه

با زبان ساده اعتراف می‌کنند

خشکی درخت

از کدام ریشه آب می‌خورد؟

آینه‌های ناگهان

نویسنده: قیصر امین پور