* این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر میشود.
در یادداشتهای قبلی پس از ضرورت توسعه نشر دیجیتال، در مورد چالشهای قانونی، چالشهای اقتصادی و سپس چالشهای فرهنگی - اجتماعی سخن رانده شد. در این یادداشت چالشهای بین المللی در توسعه نشر الکترونیک مورد نظر است که به صورت مختصر و مفید بیان میشود:
- سطح دیپلماسی فرهنگی
سطح دیپلماسی فرهنگی ایران نسبت به ظرفیتهای بینظیر فرهنگ غنی آن، بسیار نازل است. ما نه از ظرفیتهای ایرانِ فرهنگی در حوزه تمدنی ایران بهرهای میبریم و نه از ظرفیتهای کشورهای اسلامی درست استفاده میکنیم. حتی بسیار پیش آمده که با وجود اینکه پیروزیهای سیاسی در برخی کشورها نصیب ما شده است اما نتوانستهایم بهرهبرداری فرهنگی لازم را انجام دهیم. مثلا با وجود اینکه در عراق، لبنان و سوریه عمق استراتژیک خوبی از نظر سیاسی ایجاد کردهایم اما بعد از مدتی به دلیل عدم فعالیتهای فرهنگی مؤثر، همان پیروزیها هم کمرنگ میشود.
مجموعهای از دلایل باعث بهوقوع پیوستن این مهم شده است. به جز اینکه حوزه نشر، جذابیت آنچنانی برای دیپلماتهای ما ندارد، عدم هدفگذاری مخاطب جهانی در بین ناشران ایرانی و ناکافی بودن شناخت آنان از فضای بینالمللی به آن دامن میزند. همچنین به دلیل نپیوستن ایران به کنوانسیون برن، ناشران ایرانی در دنیا جدی گرفته نمیشوند. به همین دلایل است که مشاهده میشود عموما فعالیتهای ایران در حوزه نشر هم فعالیتهای حاکمیتی است که با عموم مردم در سراسر دنیا ارتباط چندانی برقرار نکرده است.
با توجه به هزینههای زیاد چاپ و توزیع به سایر کشورها و البته شرایط تحریم، نشر الکترونیک میتواند به عنوان یک فرصت برای تسهیل دسترسی به عموم مردم در کشورهای هدف شناخته شود.
- رشد شتابان فناوری
رشد شتابان فناوری در دنیا باعث فاصله گرفتن بیشتر کشور از اثرگذاری جهانی در رقابت با کشورهای پیشرفته خواهد شد. ما معمولا در سخت افزار حرفی برای گفتن در دنیا نداریم و در نرم افزار نیز هر چند اوضاع خیلی بهتری داریم اما خلاقیت و نوآوری در این بخش کمتر مشاهده شده و بیشتر مقلدهای خوبی هستیم.
بسیاری از ناشران ایرانی، شناخت خوبی از فرصتهای نشر الکترونیک برای دسترسی به مخاطبان خارجی ندارند و پلتفرمهای ایرانی هم با پلتفرمهای روز دنیا فاصله بسیاری دارند و توان رقابت با پلتفرمهای جهانی را در کشورهای دیگر ندارند.
- رقبای قدرتمند
در دنیا رقبای قدرتمندی داریم که برای ورود به بازار جهانی، ناگزیر از رقابت با آنها هستیم. به طور مثال در صنعت کتاب الکترونیک، آمازون در اکثر کشورهای دنیا دارای شبکه توزیع گسترده و امکان تبلیغ مناسب است و رقابت با شرکتی که به تنهایی بیش از نیمی از گردش مالی فروش کتاب الکترونیک در جهان را به خود اختصاص داده است، کار راحتی نیست. تعیین راهبردهایی برای انتخاب مخاطب هدف، انتخاب موضوعات خاص که نقاط قوت ما در جهان محسوب میشود و امثالهم میتواند به این نبرد نامتوازن سر و شکل بهتری دهد، به شرط آنکه اراده کنیم.
- تحریمها
تحریمهای ظالمانه بینالمللی باعث میشود نه تنها به دلیل عدم پیوستن ایران به کنوانسیون برن، ناشران بینالمللی در خرید و فروش امتیازات کتب و محتواهای گوناگون ما را جدی نگیرند؛ بلکه به دلیل قوانین سفت و سخت تحریمی، از هر گونه فعالیت با ناشران ایرانی بهراسند. ناشران خارجی حتی از فروش امتیاز به ناشران ایرانی سر باز میزنند، زیرا دریافت پول از یک شرکت ایرانی مخصوصا وابسته به دولت میتواند جریمههای سنگینی برای آنها داشته باشد.
ایجاد کنوانسیونهای جدید با کشورهای عضو جنبش عدم تعهد یا عضو سازمان کشورهای اسلامی میتواند کمی شرایط را بهبود بخشد. ضمن آنکه ثبت شرکتها و انتشارات در کشورهای دیگر، میتواند راه حل موقتی باشد که در عرضه نشر الکترونیک به دلیل دسترسی راحتتر به مخاطب نهایی یاریگر باشد. به طور مثال، ناشران به جای آنکه امتیاز اثر خود را به ناشری خارجی به سختی بفروشند، با انتشار کتب خود در پلتفرمهای کتاب الکترونیک در دنیا، بتوانند محتوای خود را به مخاطبهای بین المللی عرضه کنند.
- چالش ما در کشورهای فارسی زبان
حوزه نفوذ فرهنگی ایران در کشورهای فارسی زبان همسایه که همواره شیفته ادبیات و شعر فارسی هستند یکی از فرصتهای بینظیر برای رشد و توسعه کتاب الکترونیک است اما دو چالش جدی در این مسیر وجود دارد. یکی رسمالخط متفاوت آنها در نگارش کلمات است و دیگری زیرساختهای ضعیف در حوزه دیجیتال و پرداختهای بانکی.
برای چالش اول پیشنهاد ورود کتب صوتی خوب فارسی به بازار کشورهای فارسیزبان وجود دارد، و برای چالش دوم، یا باید منتظر توسعه بهتر زیرساختهای دیجیتالی آنها بمانیم یا به طور مثال اپراتورهای ما شروع به خدمترسانی مناسب در آن کشورها کنند.
طبیعتا هیچ فعالیت بینالمللی از طرف ما نباید همراه غفلت از زبان فارسی باشد و باید توجه جدی برای توسعه و پیشبرد قدرت زبان فارسی در آن انجام شود.
این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر میشود.
در یادداشتهای قبلی پس از ضرورت توسعه نشر دیجیتال، در مورد چالشهای قانونی و سپس چالشهای اقتصادی سخن رانده شد. در این یادداشت چالشهای فرهنگی – اجتماعی در توسعه نشر الکترونیک مورد نظر است که به صورت مختصر و مفید بیان میشود:
- ارزش نبودن مطالعه در میان مردم
مطالعه در میان مردم «ارزش» نیست. در محیط خانواده، دوستان، مشاغل و سایر شبکههای انسانی، مطالعه کتاب به ارزش تبدیل نشده است. ثروت، ارتباطات و قدرت در جامعه ما ارزش بیشتری دارند و در جایی که مرتبط با کسب دانش است، مدرک به جای کتابخوانی اولویت بیشتری دارد! در مراودات روزانه مردم، عدم مشاهده یک برنامه تلویزیونی یا نداشتن حساب کاربری در یکی از شبکههای اجتماعی شاید یک ضعف بزرگ به حساب بیاید و مردم تحت تأثیر «اثر شبکهای» مجبور به دیدن آن برنامه تلویزیونی و یا ایجاد حساب کاربری در آن شبکه اجتماعی بشوند، اما این وضعیت در مورد مطالعه کتاب رخ نمیدهد.
- وضعیت سواد رسانهای مردم
وضعیت سواد رسانهای مردم در ایران مطلوب نیست. آخرین آمار رسمی، حکایت از نمره ۱۲ از ۱۰۰ سواد رسانهای مردم دارد. یکی از اثرات مهم پایین بودن سطح سواد رسانهای، عدم مدیریت مصرف رسانهای است. مردم بر مصرف رسانهای خود مدیریت ندارند و به دلیل استفاده بیشتر از رسانههای سطحی، ذائقه آنان روز به روز تحلیل میرود. به همین دلیل است که از مردم میشنویم که برای مطالعه کتاب «فرصت کافی» ندارند اما همین افراد برای گشتوگذار در شبکههای اجتماعی و یا پیامرسانهای موبایلی فرصت دارند. البته که رسانهها هم در این زمینه کمکاری کردهاند و فرصتهای نشر الکترونیک برای عموم مردم به اندازه کافی تبیین نشده است.
- فرهنگ شفاهی و نبود عادت مطالعه مردم
یکی دیگر از چالشها که شاید بیش از سایر چالشها در رسانهها و میان نخبگان گفته میشود، فرهنگ شفاهی مردم است که عادت به مطالعه در میان عموم را ایجاد نکرده است. قول مشهور انتقال مردم ایران از کهکشان شفاهی به کهکشان رادیو و تلویزیون که دکتر محسنیان راد ارائه کرده است، مورد تأیید اکثر کارشناسان است. شرط لازم کتابخوانی، با سواد بودن است، حال آنکه تا همین چند دهه قبل، بیش از نیمی از مردم ایران بیسواد بودهاند و به همین دلیل انس با کتابخوانی بیش از آنکه یک فرهنگ همگانی باشد، یک فرهنگ نخبگانی و طبقه روشنفکری تعریف میشود.
- متکثر شدن سبک زندگی
به وجود آمدن طبقات جدید اجتماعی، که البته به اعتقاد کارشناسان منشأ اقتصادی دارد اما نتیجه فرهنگی و اجتماعی بروز داده است، باعث به وجود آمدن دغدغه، نیاز و ذائقه جدید در میان مخاطبان شده است. صنعت نشر و به ویژه نشر الکترونیک نباید به این تغییرات بیتوجه باشد.
طی سالهای گذشته طبقه متوسط شهری، با نوسانات مختلفی مواجه بوده است. تقریبا در طول دهه هشتاد، با توجه به بالا رفتن قدرت خرید مردم، طبقه متوسط از نظر اقتصادی در جامعه رشد پیدا کرد اما از نظر فرهنگی، فرهنگسازی لازم برای چگونگی هزینهکرد صحیح برای رشد جامعه انجام نشده بود. در طول دهه نود، قدرت خرید مردم کاهش پیدا کرد و بخشی از طبقه متوسط، مجددا به طبقه فرودستان کوچ کردند اما با مصرف رسانهای متفاوت! با توجه به اثرات رسانههای نوین به ویژه بر نوجوانان و جوانان، در حال حاضر افرادی در کشور مشاهده میکنیم که از نظر اقتصادی، طبقه متوسط شهری نیستند اما از نظر فرهنگی – اجتماعی در این گروه دسته بندی میشوند، در حالی که از این نظر هم فرهنگسازی لازم انجام نشده است.
سلایق گوناگون و البته سطحی این دسته از افراد که در سند داخلی شورای عالی انقلاب فرهنگی به «همهچیزخواری فرهنگی» تعبیر شده است، نیاز به برنامه ریزی جدی دارد. در سالهای اخیر با درصد قابل توجهی از طبقه متوسط شهری مواجهیم که هم موسیقی سنتی گوش میدهد و هم پاپ و هم رپ و راک؛ آن هم درست در یک روز و در یک شرایط از نظر روحی. این اتفاق با درجه پایینتری از حساسیت در مورد کتاب هم در حال وقوع است. نیازهای این طبقه سطحی شده است و بسیار متنوع و متغیر.
- پیر شدن جمعیت
پیر شدن جمعیت یک آفت برای هر جامعه است. پیر شدن جمعیت یعنی کاهش خلاقیت و اهمیت خلاقیت در صنایع خلاق نیاز به بازگویی ندارد. البته در نشر الکترونیک ایران با توجه به نوپا بودن صنعت و جوان بودن جمعیت کشور در حال حاضر، خطر پیر شدن جمعیت خیلی به چشم نیاید اما در میان مدت تعداد مخاطبان بالفعل این صنعت رو به کاهش خواهد بود. در خط مشیگذاری توسعه صنعت کتاب الکترونیک نباید از این مؤلفه غفلت کرد.
این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر میشود.
نگارنده از یادداشت دوم قصد دارد چالشهای مهم توسعه نشر الکترونیک را بیان کند. در یادداشت قبلی، چالشهای سیاستی و قانونی بررسی شد و در این یادداشت، چالشهای اقتصادی به صورت خلاصه و مفید مورد نظر است. مواردی که بیان میشود در مورد عموم ناشران است و طبیعتا همیشه استثناهایی وجود دارد.
- اقتصاد دولتی
دولتی بودن اقتصاد یکی از چالشهای اساسی صنعت نشر و به تبع آن نشر الکترونیک است. دولتی بودن منجر به نگاه هزینهمحور به جای نگاه درآمدمحور میشود. دولتی بودن اقتصاد در کشور ما، به معنی وابسته بودن به نفت هم تفسیر میشود. وقتی وابستگی به نفت در صنایع به ویژه صنایع فرهنگی رقم بخورد، به احتمال زیاد مردم از محوریت خارج میشوند و نیاز، توان و تمایل به خرید مصرف کننده اصلی، «نقطه اتکا» قرار نمیگیرد.
در صنعت کتاب، وابسته به نفت بودن باعث میشود که ناشران دولتی با اینکه امکانات زیادی را مصروف میدارند اما وضعیت خوبی در بازار نداشته باشند. البته این در مورد همه ناشران دولتی صدق نمیکند و استثناهایی مشاهده میشود.
یکی دیگر از معایب اقتصاد دولتی و اداره دولتی نشرها، عمر کوتاه مدیریت در نشرهای دولتی است. عرصه محتوای عمیق، عرصهای است که برای اثربخشی نیازمند مدت زمان تقریبا طولانی هستیم و در همه جای دنیا دیده میشود که عموما نشرهای موفق، دوره مدیریتی طولانیمدتی را تجربه میکنند.
- مسائل مرتبط با شرایط تورمی
در یک دهه گذشته نرخ تورم بالا در سالهای متمادی و البته رکود تورمی در میانه دهه نود را شاهد بودیم. این شرایط باعث شده که صنایع فرهنگی، روزهای خوبی را تجربه نکنند. از طرفی ناشران دولتی به دلیل کاهش بودجه و سیاستهای انقباضی، اوضاع خوبی را تجربه نکردهاند و از سوی دیگر ناشران خصوصی به دلیل پایین آمدن قدرت خرید مردم نتوانستند رشد قابل توجهی پیدا کنند؛ زیرا در شرایط بد اقتصادی کشور، کتاب از اولویت سبد مصرفی عموم مردم خیلی زود حذف میشود و نیازهای دیگر مورد توجه مردم قرار میگیرد.
در این شرایط شاید بتوان گفت کتاب الکترونیک به دلیل قیمت ارزانتر میتواند مورد اقبال مردم واقع شود و سرعت رشد بیشتری را تجربه کند اما به شرط آنکه زیرساختهای لازم وجود داشته باشد و ترویج کافی انجام شود. یکی از مشکلات در این راه، آشنا نبودن خود ناشران – چه خصوصی و چه دولتی – با کتاب الکترونیک است. ناشران قدیمیتر عموما به دلیل اینکه شناخت کافی از کتاب الکترونیک ندارند، تغییر را به راحتی نمیپذیرند و ناشران جدید هم به دلیل شرایط بد اقتصادی و عدم آشنایی مردم با این حوزه، ریسک کار کردن در این عرصه را نمیپذیرند.
- شرایط تحریم و نوسانات ارز
شرایط تحریم، یکی از دلایل نوسانات ارز هستند. در طی یک دهه گذشته با همه تلاشی که دولتها برای کنترل قیمت کاغذ و پخش کتاب کردند، قیمت کتاب رشد ده برابری را تجربه کرده است. شاید اگر در دهههای قبل تولید کاغذ در داخل کشور جدیتر گرفته میشد، شاهد این شرایط اسفبار نبودیم. گرانی کتاب یکی از دلایل جدی مردم برای کم کردن خریدها است که منجر به کاهش شمارگان کتابها توسط ناشران شده است.
این مهم میتواند برای صنعت نشر الکترونیک، فرصتی برای رشد تلقی شود اما سایر مؤلفههای برای توسعه این صنعت هم باید همزمان رشد کنند.
از سوی دیگر شرایط تحریم باعث میشود، همان تلاشهای محدود برای فروش حق امتیاز کتب فارسی به ناشران خارجی و درآمد ارزی هم ابتر شود و بسیاری از ناشران خارجی حاضر به همکاری نباشند. در این شرایط باید دولت و سازمانهایی که مأموریت بین المللی در داخل کشور دارند از آثار ممتاز فارسی برای ارائه در دنیا و دور زدن تحریمها حمایت کنند که کمتر چنین اتفاقی را شاهد بودهایم. این مهم به ویژه برای کتب الکترونیک میتواند انجام شود که قابلیت انتشار و توزیع آسانتری دارند.
- فقدان سرمایهگذاری مناسب: به دلیل ریسک زیاد و سود کم
به همه دلایل پیش گفته، سود در صنعت نشر کشور کم و ریسک در آن زیاد است. به همین دلیل سرمایه گذاری مناسبی هم در این بخش انجام نمیشود. دولت باید بتواند با ارائه تسهیلات لازم، سرمایه گذاری در این بخش را ترویج نماید. در نشر الکترونیک به دلیل متأخر بودن آن، نیاز به این سرمایهگذاری به صورت جدیتر احساس میشود اما مدیران بخش دولتی به دلیل اینکه صنایع سخت را نسبت به صنایع نرم ارحج میدانند، کمتر در این عرصه ورود میکنند. طبیعتا مدیران و سرمایهگذاران بخش خصوصی هم به دلیل سود کم و ریسک زیاد کمتر حاضر میشوند سرمایه قابل توجهی وارد این عرصه کنند. به جرأت میتوان گفت یک سرمایهگذاری چند ده میلیاردی در صنعت نشر الکترونیک میتواند از آسیبهای چند صد میلیاردی در آینده میانمدت از نظر اجتماعی و فرهنگی پیشگیری کند.
این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر میشود.
این سلسله یادداشت قصد دارد از زوایای مختلف به مدل توسعه محتوای عمیق در برابر محتوای سطحی بپردازد. در یادداشت اول در مورد ضرورت این امر کمی سخن رانده شد و بیان شد که استفاده از فرصت نشر الکترونیک میتواند در این رقابت، کفه ترازو را به سمت محتوای عمیق سنگین کند. حتما در این مسیر، چالشهای مختلفی پیش رو وجود دارد که باید ابتدا آنها را شناسایی کنیم و مسائل مرتبط با آن را بشناسیم تا بتوانیم راهحلهای بهینه برای هر کدام از آنها انتخاب کنیم. چالشهای محتوایی، فرهنگی-اجتماعی، قانونی، سیاسی، بینالمللی و اقتصادی در این راه وجود دارند که راجع به هر کدام از آنها در یک یادداشت به صورت خلاصه و مفید سعی میشود مواردی ذکر شود.
در این یادداشت، چالشهای سیاستی و قانونی مورد نظر است.
- سطح پایین حمایتهای مالی از کتاب و کتابخوانی
برای حمایت از کتاب و کتابخوانی به سیاستها و قوانین حمایتی نیازمندیم. این حمایتها هر چند که در شعار قابل توجه است ولی در عمل به نسبت سایر صنایع کشور، ناچیز است. سرمایهگذاری، یارانهها و تسهیلاتی که شامل ناشران میشود، کممایه است و اصلا در تراز گام دوم انقلاب اسلامی که نیازمند توجه ویژه به عرصه بینالمللی هستیم، نیست.
برای تقریب به ذهن، مقایسهای کنید میان حمایت تسهیلاتی از صنایع دانش بنیان با وامهای قابل توجه سهلالوصول با تسهیلاتی که در حوزه تولید محتوای دیجیتال میتوان به آن دست یافت؛ یا مقایسهای کنید میان سرمایهگذاری بخش حاکمیتی یا خصوصی در صنعت سریالهای شبکه خانگی با این سرمایهگذاری در بخش کتاب. شاید سرمایهگذاری روی ساخت فقط یک سریال شبکه خانگی، برابری میکند با کل گردش مالی یک سال صنعت کتاب الکترونیک در کشور! هر چه به بهانه نبود مخاطب و عدم کسب درآمد، سرمایه بیشتری به سریال اختصاص یابد و از نشر غفلت شود، این شکاف بیشتر میشود و روز به روز نشر کمبهرهتر میشود. دولت وظیفه دارد در صورتی که شرایط امروز نشر کشور به شکلی نیست که بخش خصوصی ورود کند، خودش سرمایهگذاری کافی در این مسیر را حداقل با اعطای تسهیلات فراهم نماید.
در نشر کاغذی، اعطای کاغذ دولتی یا خرید نهاد کتابخانههای عمومی از ناشران حمایت اندکی برای آنها فراهم میآورد ولی در مورد حمایتها از کتاب الکترونیک و صوتی که وضع از این هم بدتر است و تقریبا حمایت مستمر و مشخصی وجود ندارد و بعضا در دورههای زمانی کوتاه مدتی، یک حرکت دفعتی صورت میگیرد.
- عدم شفافیت نظام حمایت و یارانه دولتی
قوانین حمایت و یارانه دولتی در بخش نشر، یا به کلیگویی مشغول است یا در اجرا به آن دقیق عمل نمیشود یا اطلاع رسانی مناسب در مورد آن صورت نمیگیرد. ناشران بهخصوص ناشران نوپا برای اینکه بدانند چگونه حائز شرایط یارانه و حمایت دولت قرار میگیرند، باید اسناد مختلف را بخوانند و سپس بتوانند از قوانین نانوشته از طرق افراد مختلف یا کسب تجربه بهره برند. اطلاع رسانی شفاف و مختصر و مفیدی در این خصوص وجود ندارد. دست مجری برای اعمال سلیقه خود نیز بسیار باز است. شاهد گفته این که با تغییر دولتها حمایتها روانه طیف جدیدی از ناشران میشود و یا از برخی دیگر قطع میشود. این امر، برنامه ریزی بلندمدت بخصوص برای تازهواردان را سخت میکند. نیاز به یک قانون شفاف در این زمینه احساس میشود. این قانون باید به شکلی اصلاح شود که این حمایتها شامل ناشران مشهور کشور با تعداد عناوین بالا نشود و ناشران نوپا و ناشران شهرستانی هم بتوانند از این حمایتها بهره ببرند.
همچنین با توجه به قیمت پایینتر کتب الکترونیک، نیازمند قوانین حمایتی از ناشران دیجیتال هستیم تا حاشیه سود معقولی کسب کنند.
- عدم شفافیت نظام ممیزی محتوا
نظام ممیزی محتوا در قانون به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سپرده شده است. سالیانه حدود ۶۵ هزار عنوان کتاب جدید در کشور منتشر میشود. روند ممیزی به این صورت است که ابتدا کتب توسط کارشناسان داوری اولیه میشوند تا کتابهایی که حساسیت زیادی ندارد، زودتر به سرانجام برسند. از میان این کتب، حدود ۲۰ درصد از کتب نیاز به بررسی بیشتر پیدا میکنند که توسط کارشناسان ممیزی کتاب به صورت کامل خوانده میشوند و پس از آن مجوز نشر صادر میشود.
هر چند عده اندکی با اصل ممیزی کتاب موافق نیستند اما ممیزی کتاب با توجه به مسلمان بودن مردم ایران و دغدغههای فرهنگی عموم مردم لازم است. انتقادات منتقدان هم بیشتر شامل نحوه اجرا و سلیقهای شدن ممیزیها است و نه اصل ممیزی. آنها معتقدند که بررسها به سلیقه خود در موارد اخلاقی یا سیاسی عمل میکنند و یک روح کلی حاکم بر ممیزی کتاب نیست. شاهد مثال برای این سخن منتقدان هم کتابهایی است که بعضا خط قرمزهای واضحی را رد کردهاند اما مجوز نشر گرفتهاند و کتابهایی که خط قرمزی را رد نکردهاند اما به دلایل گوناگون رد شدهاند. شفافیت در این حوزه که واقعا چه شرایطی باعث تأیید یا رد یک اثر میشود، میتواند یاریبخش باشد. نقدِ دیگرِ منتقدان این است که وزارت ارشاد، در عرصه کتاب نسبت به سینما، شبکه نمایش خانگی، تئاتر و ... سختگیری بیشتری را اعمال میکند حال آنکه مثلا جدا کردن مخاطب کودک یا نوجوان از مخاطب بزرگسال در سینما و شبکه نمایش خانگی سختتر از کتاب است و طبیعتا با توجه به تصویری بودن و تعداد مخاطبان بیشتر انتظار میرود در آنها نسبت به کتاب سختگیری بیشتری شود.
نکته مهمتر اینکه ما نمیتوانیم با روشی که چند دهه پیش به ارزیابی کتب میپرداختیم، زمانه حاضر را اداره کنیم. استفاده از ابزارهای جدید مانند هوش مصنوعی که راه اعمال سلیقه را محدود میکند، میتواند موجب سرعت بیشتر، هزینه کمتر و در نهایت رضایت بیشتر ناشران شود. این کار کمک میکند که بتوانیم مردم را وارد چرخه تولید محتوا کنیم و امکانات مساوی در اختیار هر کسی که فکر میکند استعدادی در تولید محتوا دارد، قرار دهیم؛ به ویژه در صنعت کتاب الکترونیک که نیاز به سرمایهگذاری ویژه برای خرید کاغذ، چاپ و توزیع کتاب وجود ندارد و مردم راحتتر میتوانند استعداد خود را محک بزنند.
- عدم اجرای قوی حقوق مؤلفان
قانون حقوق مؤلفان و مصنفان دههها قبل ابلاغ شده است اما در اجرا جدی گرفته نمیشود. دستفروشی کتاب و دانلود غیرقانونی کتاب در فضای مجازی، دو مجرای اصلی برای نقض حقوق مؤلفان است. دستفروشی کتاب به جز فروش کتب غیرقانونی و بدون مجوز، به فروش چاپ غیرقانونی کتاب هم میپردازد؛ یعنی کتبی که مجوز نشر دارند، اما خارج از چاپ توسط ناشر، توسط دیگران چاپ میشوند و با قیمت ارزانتر در دستفروشیها به فروش میرسند.
ناشران معمولا امکانات لازم جهت ردیابی نقض مالکیت معنوی خود را ندارند و مدعی العموم هم در این گونه موارد ورود پیدا نمیکند و پیگیری حقوق مؤلفان منوط به تنظیم شکایت نامه از سوی ناشران است.
در صورتی که میزان جریمه نقض این حقوق در قوانین اصلاح شود، مانند سایر کشورها میتواند کسبوکارهای جدیدی شکل بگیرد که مأموریتشان پیدا کردن ناقضان حقوق مالکیت مادی و معرفی آنها به ناشران است تا مبلغ دریافتی جریمه را با هم به نسبتی تقسیم کنند و کم کم راه را بر ناقضان قانون ببندند. همچنین چگونگی ردیابی ناقضان در فضای مجازی باید شفاف شود و میزان جریمه آنان هم باید بازدارنده باشد.
- عدم عضویت ایران در معاهدات جهانی مالکیت معنوی و مادی آثار
عدم عضویت ایران در معاهدات جهانی که دلایل فرهنگی معقولی هم دارد، ضررهای جدی هم به حوزه نشر وارد میکند. هزینه پایین ترجمه برای ناشران، عملا صنعت نشر کشور را به سمت ترجمه پیش میبرد و نویسنده ایرانی نمیتواند نویسندگی را یک حرفه بداند و مجبور است شغل دیگری داشته باشد و این چرخه روز به روز منجر به افزایش شکاف کیفیت نویسندگان خارجی و نویسندگان ایرانی میشود. این جمله خارج از استثناهایی هست که به هر حال وجود دارند. از سوی دیگر ناشرانی که میخواهند در فضای بین المللی فعالیت کنند از سوی فعالان خارجی جدی گرفته نمیشوند و نقص مالکیت ناشران ایرانی در فضای بین الملل هم هیچ جریمهای ندارد.
نشر الکترونیک با توجه به هزینه پایینتر انتشار و توزیع بسیار راحتتر، میتواند به عنوان فرصتی برای انقلاب اسلامی -که ذاتا یک انقلاب فرهنگی است- شناسایی شود که محتوای فرهنگی را به جهانیان عرضه کند. اگر سیاستگذاران و قانونگذاران کشور تصمیم گرفتهاند به دلیل ملاحظات فرهنگی به کنوانسیون برن و کپی رایت جهانی نپیوندند، نیازمند ایجاد و ساماندهی یک معاهده جدید جهانی هستیم تا بتوانیم در گام دوم انقلاب اسلامی در عرصه جهانی فعالیت کنیم.
این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر میشود.
یکی از تفاوتهای انسان با سایر موجودات، توانایی انسان در جمع آوری دادهها، پردازش دادهها و تبدیل آنها به اطلاعات، ارتقای اطلاعات به دانش و خرد و البته به اشتراکگذاری آن است. نشانههای این اعمال ارتباطاتی و اطلاعاتی در متن تمدنها و جوامع مختلف در اعصار گوناگون قابل دریافت است: نقاشی روی دیوار غارها، ارسال پیام با دود در قبایل بدوی، سیستمهای آموزشی سنتی و نو، پرورش دانشمندان و ذخیره و اشتراک گذاری دانش آنان با روشهای مختلف از شاگردپروری تا کتابخانههای بزرگ، و در سطحی وسیعتر نظامهای دیوانسالارانه.
همیشه انتقال این دانش و میراث فرهنگی به سایرین در عصر خود و آیندگان مهم بوده است. یک روزی با نقاشی روی دیوار غار این کار انجام میگرفت، روزی دیگر پس از اختراع خط با مکتوب کردن آن بر پوست حیوانات و روزی دیگر با اختراع صنعت چاپ، روی کاغذهای ارزانقیمت. استفاده درست از فناوریهای هر عصر که عموما امکاناتی بیش از فناوری عصر قبل از خود دارد و به تعداد بیشتری از مخاطبان دسترسی تولید و مصرف محتوا میدهد، همواره یک کار عقلایی بوده است.
دیجیتالیسازی یکی از مفاهیم و مباحث اصلی عصر ماست. زندگی شخصی و حرفهای بسیاری از مردمان جهان با فضای دیجیتال گره خورده است. تولید محتوا و مصرف رسانهای، خرید، حمل و نقل، آموزش، پژوهش، ارتباطات انسانی و هر آن چیزی که فکرش را بکنیم توسط فناوری دیجیتال، تسهیل، ارزان یا سریع شده است.
کتاب هم از این قاعده، مستثنی نیست. با این پیشرفت فناوری، دیگر زمان بار کردن چند هزار کتاب روی شتر نیست؛ دیگر لازم نیست وقت دانشمندان را به جابجایی شهری یا بین شهری به منظور دسترسی به کتابخانههای بزرگ و غوطهور شدن در انبان اطلاعاتی آنها گرفت. دیگر لازم نیست سیستمهای پخش و توزیع، تا دورترین نقاط جوامع با هزینههای گزاف کتابخانه یا کتابفروشی تأسیس کنند. همه چیز میتواند نزد مخاطب به راحتی موجود باشد، البته با فراهم کردن شرایط.
فراهم کردن شرایط برای دیجیتالی کردن نشر، فقط راهاندازی چند سکو (پلتفرم) کتابخوانی نیست. پژوهشهای ملی برای شناسایی چالشها و تعیین اولویتها، تشخیص مسائل بومی، سیاستگذاری و قانونگذاریهای جدید برای توسعه، اجتماعیسازی استفاده از فرصتهای نشر دیجیتال، تعیین نقش بازیگران مختلف و بسیاری موارد دیگر هم باید مدنظر قرار گیرد.
از سویی دیگر فراهم کردن این شرایط و زیرساختهای لازم یک کار ضروری و فوری است. همه میدانیم در عصر ما، محتواهای سطحی و کمفایده، بخش قابل توجهی از مصرف رسانهای مردم را به خود اختصاص دادهاند. این نوع مصرف رسانهای منجر به تصمیمات هیجانی و بدون پشتوانه توسط عموم مردم میشود که ما را به سمت جامعه بیثبات خواهد برد.
صاحبان قدرت فاسد معمولا از این نوع مصرف رسانهای استقبال میکنند؛ چرا که حواس مردم به لذت آنی ناشی از مصرف آن محتوا پرت میشود و دیگر فرصت نظارت بر صاحبان قدرت را از دست میدهند، و علاوهبر هدر رفتن وقت، منجر به پر شدن جیب سودجوها که عموما با صاحبان قدرت فاسد در تعامل هستند میشود. اما اندیشمندان و دلسوزان جامعه باید به فکر بیشتر کردن سهم مصرف محتوای عمیق میان مردم باشند. محتوای عمیق است که انسانها را به تفکر وامیدارد و به آنها آگاهی میبخشد.
انس گروههایی از جامعه با یک وسیله (مدیوم) رسانهای، کار را برای تولید و ترویج محتوا روی آن وسیله راحت میکند. همانطور که شنیدهاید مثلا انس مردم با کتاب کاغذی یا حس بوی کاغذ موقع کتابخوانی برای گروهی از مردم مطلوب است؛ اما برای گروههای بزرگتری از مردم انس با وسیلههای دیجیتال به صورت شدیدتر وجود دارد. تلفنهای همراه که همیشه همراه مردم هستند و روزانه بیش از ۴ ساعت از زمان یک فرد را به خود اختصاص میدهند، میتواند به جای آنکه منجر به توسعه محتوای سطحی شود، همان نقش را در محتوای عمیق بازی کند. حتی اگر بتوانیم بخشی از این ساعات مصرف را از محتوای سطحی کم کنیم و به محتوای عمیق تبدیل کنیم، گامی رو به جلو برداشتهایم. برای این کار لازم است شرایط و لوازم فراهم شود.
در این سلسله یادداشت، نگارنده قصد دارد از زوایای مختلف به این موضوع بپردازد. حتما نظرات اساتید بزرگوار و فعالان این عرصه یاریرسان است و نقد این یادداشتها، بیشتر از نگارش این یادداشتها مفید خواهد بود.