وقتی میخواهیم #کارآفرینی فناورانه انجام دهیم، نیروهایی مانند سرعت تغییرات فناورانه و پذیرش #اینترنت در تمام حوزههای #زندگی_اجتماعی ما را کمک میکنند. عوامل زیادی وجود دارند که این پویایی را ایجاد میکنند اما یکی از مهمترین آنها #اثر_شبکه است.
همه میدانیم که شبکه و ارتباطات شبکهای برای پیشرفت چقدر مهم است اما معمولا از این غافلیم که شبکهها به خودی خود #ماندگار نیستند. آنها همانطور که نیاز به ایجاد دارند، نیاز به #پرورش هم دارند. #فناوری فقط وجود آنها را تسهیل میکند و نه تضمین.
حدود پانزده سال پیش آمازون از دستگاه کتابخوان الکترونیک خود با فناوری جوهر الکترونیک رونمایی کرد. دستگاهی که باعث شد بعد از سالها، بالاخره کتاب الکترونیک در دنیا جدی گرفته شود و تبدیل به یک صنعت شود. کم کم کتابخوانهای دیگر با برندهای مختلف از آمریکا، کانادا و چین شروع به رقابت کردند. بعضا مثلا برند بوکس کتابخوان با قلم نوری و بعد کتابخوان با فناوری جوهر الکترونیک رنگی را هم رونمایی کرد اما آمازون تغییر جدی در کیندلهای خود ارائه نمیکرد و فقط کمی آنها را ارتقا میداد. اما این بار قضیه متفاوت است.
بالاخره آمازون از یک کیندل جدید به نام اسکرایب رونمایی کرده که هم برخلاف کیندلهای چند سال اخیر شش اینچ نیست و ده اینچ است و هم مهمتر از آن، قابلیت نوشتن دارد. در ویدئوهایی که منتشر شده است، کیفیت نگارش قلم بر روی کاغذ دیجیتال کیندل نیز کیفیت خوبی است. حالا دیگر کیندل فقط کتاب نیست و میتواند جای دفتر، سررسید و امثالهم را بگیرد.
باید دید واکنش مردم به این تحول در کیندل چیست؟ آیا مردم ترجیح میدهند «نوشتن» را روی موبایل و تبلت ادامه دهند و روی کتابخوان فقط کتاب بخوانند یا کیندلاسکرایب فروش بالایی را تجربه میکند؟
اختلاف بین مردم در برداشت از اتفاقات بد این روزها یعنی ادامه رفتارهای هیجانی و غیرعاقلانه از سمت گروههای مختلف.
نیاز است مرجعیت گروههای مختلف فکری، فکری به حال اثرگذاری پایین خود روی گروه خودشان بکنند.
جامعه حق تعیین سرنوشت خودش را دارد، چه موافق و چه معترض باید بتوانند گفتگو را جایگزین نزاع و درگیری کنند. اغلب مردم از هر تفکری، به قانون اساسی پایبندند و اجرا شدن درست آن میتواند محور وحدت شود. وحدتی که از گروهکهای برانداز و افراطی مجال ناامنسازی را میگیرد. میدانیم به اندازه کافی خارج از مرزهایمان دشمن داریم، دشمنی گروههای مختلف فکری مردم با همدیگر را فرو بنشانیم.
- اینکه جمهوری اسلامی کاستیهایی دارد، دچار بیکفایتیهایی در برخی از زمینهها هست، بعضا ریاکاران سمتهای مهم و غیرمهم را به خود اختصاص دادهاند، قابل انکار نیست و یکی از دلایل شرایط امروز است. فاصله قدرت بین مسئولین و مردم بخصوص در ۱۰ سال گذشته زیاد شده است؛ رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی به دلایل مختلف نتوانستهاند اعتماد بخش قابل توجهی از مردم را جلب کنند؛ شرایط تحریم، اوضاع اقتصادی را خراب کرده است و منفعتطلبان با سودجویی توانستهاند تخلفهای گستردهای بکنند و دستگاه قضایی ما به دلیل عدم چابکی یا دلایل دیگر نتوانسته است به سرعت و با قدرت مقابله کند و از حجم نارضایتی مردم نسبت به بیعدالتی بکاهد.
اینکه دشمن سرمایهدار و پرقدرتی مقابل ماست و از این فاصله، نهایت بهره را میبرد هم قابل انکار نیست. اما...
- من متخصص صنعت، اقتصاد، سیاست و قضا نیستم. من مدیریت رسانه خواندهام و سالها در عرصه فرهنگ و رسانه فعالیت کردهام؛ شاید به همین دلیل این حوادث را از زاویه رسانه میبینم و شاید هم واقعا جنگ اصلی رسانهای باشد. پس از این زاویه سخن میرانم؛ هر چند هر چقدر بخواهیم در این باره، از زاویه خاصی هم بگوییم و بنویسیم حتما دچار «کاهشگرایی» میشویم و بسیاری از دلایل دیگر جا میماند.
- وقتی میتوان با یک اتفاق مانند فوت مهسا امینی، چنین جرقهای ایجاد کرد که بخش قابل توجهی از مردم، سالها از محتوای سطحی استفاده کرده باشند. مردمی که واکنشهای هیجانی، احساسی و در لحظه را به فکرورزی، بررسی و صبوری ترجیح میدهند و به این فکر نمیکنند که بعدش چه میشود.
سالها دشمنان حقیقت در همه جای دنیا تلاش کردهاند که مصرف رسانهای مردم را به سمت محتوای سطحی ببرند. چرا؟ چون وقتی محتوای سطحی مصرف میشود، مردم به جای فکرورزی، هیجانی میشوند و در لحظه، تصمیمات سطحی میگیرند. آنوقت صاحبان قدرت با رسانههای مؤثری که دارند، خودشان به جای مردم در لحظه حساس تصمیم میگیرند و افکار عمومی را آماده تصمیمات خودشان میکنند.
سواد رسانهای در ایران طبق آخرین آمار سیزده درصد است. این یعنی محتوای سطحی روی ما اثر بیشتری میگذارد. از خودتان بپرسید: در یک سال گذشته روزی چند دقیقه در اینستاگرام بودید و روزی چند دقیقه کتاب یا مقاله میخواندید یا فیلم میدیدید؟ در اینستاگرام برای چه چیزی بیشتر وقت میگذاشتید؟ برای پیگیری خبرهای زرد فلان سلبریتی، دیدن ویدئوی کوتاه طنز، فلان خبر بدون تحلیل عمیق، مد و لباس و دکوراسیون؟ یا برای اینکه یاد بگیریم چطور انسان بهتری شویم و چطور زندگی بهتری داشته باشیم و چطور ارتباط بهتری با بقیه برقرار کنیم و ...
جمهوری اسلامی که منشأ آن یک انقلاب فرهنگی بود، برای ترویج محتوای عمیق کار جدی نکرد و شاید به دلیل اینکه میخواست حجم نارضایتی اقتصادی را کاهش دهد، سرگرمیهای سطحی را در رسانهها ترویج کرد؛ اندیشمندان و عالمان جامعه توجهی به این حوزه نکردند؛ مردم هم خودشان سرگرم بودند. اما دشمن بیدار بود و خواسته خود را پیگیری میکرد و کار میکرد تا اینکه این روزها با لگد دشمن بیدار شدهایم.
اینکه عملکرد جمهوری اسلامی در بعضی از حوزهها متناسب با انتظار ما از آن نبوده است، دلیلی برای اینکه جمهوری اسلامی خوب نیست یا ضرورت ندارد یا نباید حفظش کرد، نیست. اتفاقا مردم ایران به انقلاب خود باور دارند و اختلاف بر سر آن است که شعارهای اصلی و اصیل انقلاب درست پاسداری نشده است. البته این کاستیها نباید بزرگنمایی شود و پیشرفتهایی که جمهوری اسلامی در این چند دهه ایجاد کرده، قابل انکار نیست.
- از بحث دور نشوم و یک مثال رسانهای بزنم:
اینکه رسانههای مختلف خارجی میگویند در بیانیه داعش برای قبول مسئولیت فاجعه تروریستی شاهچراغ، سیام ربیعالاول است و اصلا روز سیام نداشتیم پس کار جمهوری اسلامی است که دستپاچه آن را منتشر کرده، ناشی از همین عدم سواد رسانهای است. من بحث تقویمی ندارم که ماه قمری چطور است و ماه دیده شده یا نشده، من سخن رسانهای دارم. آیا دشمن نمیتواند همین نکته را به عمد در بیانیه گذاشته باشد و پس از آن با رسانههای قدرتمند خود به آتش آن بدمد تا اختلاف بین مردم را بیشتر کند و به ریش ما بخندد؟ در مورد سایر دلایل هم همین سوال مطرح است. گویا به سبک فیلمهای دفاع مقدسیمان هنوز دشمن را یک سری آدم احمق هوسباز مست تصور میکنیم؛ اصلا اینطور نیست. دشمن باهوشی داریم که به پیشرفتهترین ابزارها و پیشرفتهترین نظریههای علوم انسانی مجهز است و برای کلمه به کلمهای که در رسانههای قدرتمند و مؤثرش بیان میکند، قصد و عمد دارد.
- ما باید چه کنیم؟
حتما جمهوری اسلامی باید تلاش کند تا سرمایه اجتماعی خود را از طریق مدارا، گفتگو، کاهش فاصله قدرت، خدمترسانی در همه حوزهها افزایش دهد. رسانهها باید تلاش کنند، اعتماد بخشی از مردم را به خود برگردانند. اما ما مردم هم وظیفهای داریم. ما نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را از بین نبردیم که باز هم به سبک حکمرانی دیکتاتوری، همه انتظارمان از دولت و حکومت باشد. ما مردم قدرت داریم و میتوانیم خودمان باری از دوش کشور عزیزمان ایران برداریم.
معتقدم همیشه هر چیزی که بین مردم تفرقه و جدایی بیاندازد، به نفع ایران نیست. مردم عموما طرفدار عدالت هستند و آزادی اما تشخیص و مصداق آنها با هم متفاوت است؛ برای حل این اختلافنظرها اگر راهی جز گفتگو با هم پیدا کنیم، همه ضرر کردهایم. دوستیهایمان را گسترش دهیم و در گفتگوهایمان به جای تمسخر، فحاشی، جدل، برچسبزدن و امثالهم، دنبال پیدا کردن حقیقت باشیم. سعی کنیم هر خبر و تحلیلی و پیامی که میبینیم یا میشنویم را زود باور نکنیم، کمی فکر کنیم، با افراد مورد اطمینانمان مطرح کنیم و بعد در مورد آن قضاوت کنیم یا به دیگران منتقل کنیم. تلاش کنیم ساعت مطالعهمان را بالا ببریم و بدانیم در کدام کشور با چه شرایط تاریخی و جغرافیایی در حال زندگی هستیم و غرب و شرق هر کدام چه چیزی از جان ما میخواهند و چرا و چقدر؟
ما باید اول از همه خودمان به خودمان کمک کنیم و بعد چشمانتظار دیگران باشیم.
پارلمان بریتانیا در سال ۲۰۰۶ قانونی در مورد تقلب یا کلاهبرداری مصوب کرده است که fraud act نامیده میشود. در این قانون سه عنصر اصلی برای جرم کلاهبرداری تعریف شده است:
۱. کلاهبرداری با ارائه اطلاعات نادرست؛
۲. کلاهبرداری از طریق عدم افشای اطلاعات؛
۳. کلاهبرداری با سوء استفاده از موقعیت.
طبق این قانون نهادهای دولتی یا عمومی نه تنها نباید اطلاعات غلط به مردم و کسبوکارها بدهند، بلکه بایستی اطلاعات مورد نیاز کسبوکارها، مردم و محققان را با افشای اطلاعات در اختیارشان بگذارند. عدم افشای این اطلاعات خودش جرم محسوب میشود زیرا شائبه سوءاستفاده از این احتکار اطلاعاتی به منظور کسب منافع وجود دارد.