وقتى که این مسئولیتها در جامعه اسلامى ایران بر عهده امام گذاشته شد و امام، چه به صورت فرد چه به صورت شورا، باید از نزدیک این وظایف را انجام بدهد، خود به خود از این پس باید مرجعیت عام مردم و رهبرى و امامت امت در جایى باشد که بتواند این نقش را به صورت کامل انجام دهد. اگر در خارج ایران مىتواند این نقش را به طور کامل انجام بدهد براى ما مرز معنى ندارد و اگر عملاً نمىتواند، که همین طور هم هست، باید مقرّ امامت به جایى بیاید که جامعه اسلامى تحقق یافته است. بىتعارف حرف بزنم: اگر این جمهورى اسلامى تحقق پید ا کرد، اولین جامعه اسلامى مبتنى بر نظام کامل اسلام در عصر ما مىشود. اولین جامعه اسلامىِ مبتنى بر نظام کامل اسلام در عصر ما مىشود، و در این صورت اصولاً وظیفه هرکس که مى تواند در این نظام مسئولیتى به عهده بگیرد این است که از هر گوشه دنیا که هست به داخل این نظام بیاید. فقیه عادل، نه فقط فقیه ترین در دین، که براى او، فقیه ترین آگاه، باتقوا، متعهد، مدیر، شجاع و توانا را شرط گذاشتهایم. حالا اگر فقیه، هم عالم به زمان است، هم شجاعت دارد و به یک وجب زمین نچسبیده است، و هم با تقوا و عادل است و این مسئولیتها را در جامعه ایران مىیابد، دیگر یعنى چه که نخواهد بیاید؟ چه کار مىشود کرد؟! این فرهنگ شاهنشاهى حالا حالاها ما را رها نمىکند. ما هم در ذهنمان این است که یک فرد خودمختار و یکدندهاى که فقط به تشخیص و میل خود عمل مىکند احیانا مىتواند رهبر ما باشد. این نمىشود. فردى که مىخواهد رهبر باشد باید بیاید جایى که وظایف رهبریش را انجام مىدهد. اگر تخلف کرد با او چه کار مىکنند؟ مىگویند کسى دیگر به جاى او بیاید.
مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 50 و 51
نویسنده: شهید بهشتی
در دیدار 17 خرداد رهبری با دانشجویان برخی کلیدواژهها دستمایه مباحثه و حتی اختلاف شده است؛ از جمله «آتش به اختیار» و «ترقه بازی». کلیدواژههایی که شاید اگر همان افرادی که آن را دستمایه بحث قرار دادهاند در آن جلسه حضور داشتند و زمینه سخنان پیش آمده در آن جلسه و صحبتهای دانشجویان را میشنیدند، انقدر برایشان مبهم نبود. افرادی که عموما حتی سخنرانی ایشان را کامل ندیدهاند یا نخواندهاند چه برسد که سخنان دانشجویان را شنیده باشند. در این چند روز از افرادی که چنین پستهایی در فضای مجازی منتشر میکردند، میپرسیدم که سخنان کامل یا لااقل چند جمله قبل و بعد از آن را دیدهاید یا خواندهاید؟ و عموما پاسخ این بود که خیر.
بر خود لازم دانستم به جهت حضور در آن جلسه نکاتی چند را بنویسم:
- آتش به اختیار:
راجع به این کلیدواژه ذکر چند نکته ضروری است:
- مخاطب آتش به اختیار دانشجویانی هستند که به قول رهبری حرفهای سنجیده و پخته و دقیقی زدهاند. آنها آدمهای نادان و کودنی نیستند تا اهل عمل غیرقانونی و افراطی باشند. آنها تندترین نقدها از عملکرد اکثر دستگاههای کشور را به صورت قانونمند در حضور شخص اول کشور بیان کردند اما افراطیگری نکردند و باور دارند که حرفهایشان در کشور اثر دارد و نیازی به عمل غیرقانونی نیست.
- رهبری اجازه آتش به اختیار را به این شرط میدهند که ارتباط با ستاد مرکزی قطع باشد یا ستاد مرکزی مختل و تعطیل باشد نه در همه جا. دامنه آن را هم با توجه به نقدهای دانشجویان مشخص میکنند که در حوزههای فکری، فرهنگی و سیاسی است. واقعا آیا اگر ستاد مرکزی پاسخگوی نیازهای کشور نبود، راه حل جز این است که مردم کمکی برای بهتر شدن شرایط کنند؟ اساسا آیا بیداری مردم و به ویژه قشر دانشجو که مؤذن جامعه است، پدیده بدی است؟
- رهبری اجازه آتش به اختیار را به کسانی میدهند که افسر جوان جنگ نرم هستند و از اصطلاح فرمانده در میدان جنگ استفاده میکنند. طبیعتا فرمانده در میدان جنگ، اگر آتش به اختیار هم باشد، آتش را به روی مردم خودش نمیگشاید. در جنگ نرم هم آتش به اختیار در مورد دشمن است. یعنی اگر میبینید که مسئولین مقابل تهاجم فکری و فرهنگی دشمن کاری نمیکنند، شما در نقد خصمانه دشمن آزادید.
- ترقهبازی:
در جلسهای که گفته شد، قبل از سخنرانی رهبری، یکی از دانشجویان در سخنانی گفت که امنیت کشور ما پایدار است و با این ترقهبازیها دل کسی شور نمیافتد. استفاده رهبری از این کلیدواژه در فرمایشات خودشان را نباید ریشخند غم مردم تصور نمود.
اطلاق ترقهبازی به حادثه تروریستی، ریشخند ضعف تروریستها است که پس از چند سال محاصره ایران در آتش ترور، فقط توانشان همین بود و خللی در امنیت کشور وارد نشده است. اطلاق ترقهبازی به حادثه تروریستی صدور پیام آرامش به مردم عادی جامعه بود که ممکن است به دلیل این اتفاق دلشوره ناامنی گرفته باشند و با این پیام بدانند این اتفاق نه بزرگ بود و نه تکرارشدنی. عدهای گویا فراموش کردهاند که گوینده ترقهبازی خودش قبلا ترور شده است و بیش از آنها تلخی ترور را میداند.
متأسفانه در فضای روانی ایجاد شده، افراد منصف هم صحبتهای تقطیع شده یک نفر را از رسانههای مخالف او میشنوند و قضاوت میکنند. کاری که حتما خودشان هم در خلوت خودشان آن را عقلانیت و روشنفکری نمیدانند.
عصر امروز در دیدار دانشجویی با رهبر معظم انقلاب حضور داشتم. دیداری که تندترین نقدهای ممکن البته با نگاهی دلسوزانه نسبت به ارکان حکومت ایراد شد. نقدهایی که البته گاهی با راهکارهای عاقلانه و پیشنهادهای عملیاتی هم همراه بود. رهبر معظم انقلاب با روی گشاده و تبسمی پدرانه و گاهی با بغضی اندک تمام صحبتهای دانشجویان را شنیدند. دانشجویانی که به قول ایشان حتما نماد همه تفکرات موجود در دانشگاه نبودند اما در نقد کم نگذاشتند. نقد آنها نه تنها سهمی را به دولت اختصاص داد، بلکه شورای نگهبان، سپاه، قوه قضاییه، صدا و سیما، مجلس، نهادهای زیرمجموعه و منتصب رهبری و حتی دفتر رهبری را نیز شامل شد.
بازگویی این دردها در حضور مسئولین، خود میتواند تسکین دهنده باشد، زیرا همانطور که ایشان فرمودند حتما اثربخش خواهد بود و اینطور نیست که حرفی گفته شود و تمام شود. هر چند که برخی از این نقدها درست نباشد و در عین نادرست بودن، آن مسئول برای پاسخگویی عذری بجا داشته باشد.
ای کاش مسئولین سه قوه دیگر و سایر مدیران ارشد حاکمیتی و دولتی نیز نقدهای مردم را چنین صریح و صمیمانه بشنوند بیآنکه به آنها انگهای گوناگون بزنند تا هم فاصله قدرت بین مسئولین و مردم کمتر شود و هم اعتماد مردم به نظام بیشتر شود.
------------------------------------
پ.ن: آرمانخواهی و مطالبهگری، نقد با شجاعت تمام و البته نقد علاججویانه، مبارزه با نظام سلطه، مبارزه برای رسیدن به آرمان و عدم یأس در فاصله زمانی رسیدن تا آرمان نکاتی بود که ایشان به دانشجویان توصیه کردند.
حُسن تو همیشه در فزون باد رویت همه سال لالهگون باد
هر سرو که در چمن برآید در خدمت قامتت نگون باد *
* حافظ
صنعت سینما در کشور ما اگر امروز از صفر بالاتر است، درجه مختصری بالاتر است. هنری بوده که دنبال کردن لازم داشته است، ولی اصلا روی آن هیچ کار حسابی نشده است. البته بعد از انقلاب، در این زمینه خیلی کار شده است، نه اینکه حالا ما در حد مطلوب هستیم؛ نه، بالاخره ما شصت، هفتاد سال عقبماندگی داریم. مجموعهای که بر یک کشور حکمروایی میکنند، آثار کارشان که محدود به بودن وجود نامیمون خودشان نیست. مدتها ادامه پیدا خواهد کرد. ما هنوز حالا، حالاها درگیر نکبتهای ناشی از رژیم پهلوی و رژیم قاجار هستیم و تا مدتها خواهیم بود. مگر کسانی که در این زمانند، همت کنند و بتوانند آن غبارهای دیرین را از سر و روی این ملت، مقداری بسترند. فرض بفرمایید، در تئاتر هیچ پیشرفتی نداریم؛ در حالی که تئاتر در جایی که زادگاه آن است، یعنی در کشورهای اروپایی و غربی، یکی از رساترین بیانها را دارد. ولی اینجا هیچ خبری از این بیان نیست. مثل این است که انسان لغتی را بلد نباشد، لغتهای هنری اینگونه است. ملتی که سینما ندارد، مثل انسانی است که زبانی از زبانهای مورد تفاهم و تکلم را بلد نیست. فرض بفرمایید کسی که در کشور ما، همه لهجههای محلی زبانهای ایرانی را بلد است، این فرد، گستره فهم و تعاطی افکارش نسبت به کسی که بلد نیست، چقدر زیاد است. با همه حرف میزند، با همه تفاهم میکند، به همه تفهیم میکند و از همه میگیرد. یا کسی که زبانهای غیر ایرانی – بیگانه – را بلد نیست، چقدر تفاوت دارد؟ لغت هنر هم همین است. کسی که از تئاتر، نقاشی، عکس یا شعر چیزی نمیفهمد، راههای معرفت به رویش بسته است. ملتی که هر کدام از اینها را ندارد، دریچهای به روی او بسته است.
دغدغههای فرهنگی، صفحه 48 و 49
نویسنده: آیت الله خامنهای
تاریخ سخنرانی: 1375/6/28
اهمیت فرهنگ برای زمان و دوره ما، اهمیت خیلی بالایی است و باید کار فرهنگی مورد توجه جدی قرار بگیرد. البته کار فرهنگی هم، کار پیچیدهای است و متولیان امور فرهنگی کشور در بخشهای مختلف باید تلاش کنند که در دو بخش پیشرفت کنند؛ یک بخش، بخش گسترش کمّی فرهنگ در داخل آحاد و نفوس مردم است. فرض بفرمایید گسترش کتابخوانی در کشور، گسترش کتاب و کتابخانه، افزایش مدارس و مراکز تحقیقی و پژوهشگاهها، بردن علم و سواد از مراکز شلوغ جامعه به اقصی نقاط کشور، به روستاها و به خانههای منزوی. این کار کمّی و بسیار لازم است که به عهده آموزش و پرورش، آموزش عالی و سازمان تبلیغات و به خصوص به عهده صدا و سیما است. این بسیار کار لازمی است -یعنی همه آحاد مردم را در کشور، از نسیم فرهنگی برخوردار کردن و از امکان بهره فرهنگی متمکن کردن- باید همه بتوانند استفاده فرهنگی بکنند...
بخش دوم که اهمیت آن کمتر از این بخش نیست، بلکه حتی از نگاه به بلندمدت، بیشتر هم هست، گسترش و توسعه کیفی فرهنگ است؛ یعنی تولید فرهنگ، منفجر کردن سرچشمه فرهنگ در دلها و روحها و استعدادها. این خیلی مهم است. ما لازم است که مردم را کتابخوان کنیم اما از این واجبتر، آن است که استعداد نویسندگی را در بین مردم بیابیم و تولید کتاب کنیم. وادار کنیم که استعداد به کار بیفتد، قلمها روی کاغذ بیاید، فکرها کار کنند و برای مردم بسازند و تولید کنند. این مهم است.
دغدغههای فرهنگی، صفحه 46 و 47
نویسنده: آیت الله خامنهای
تاریخ سخنرانی: 1375/6/28