و شما ای روحانیون عزیزی که مسئولیتهای مختلف ولایت فقیه را بر عهده گرفتهاید و گوشههایی از اعمال این ولایت فقیه را عهدهدار شدهاید! شما را به خدا سوگند، لباس پوشیدنتان، اخلاق و رفتار و معاشرتتان، نشست و برخاستتان، آمد و شدتان، منزل و مأوایتان، همه چیزتان چنان باشد که این مردم ببینند شما کسانی هستید که از علم و معرفت و فقه اسلامی و عدالت و تقوای اسلامی و آشنایی به مسائل امروز امت اسلام و جهان، سهمی وافر و اگر نه در حد عالی ولی لااقل در حد مطلوب و مقبول و مورد قبول دارید، تا این انسانهای پرشور باایمانی که در برابر مخالفان ولایت فقیه اینگونه سینه سپر کردهاند روز به روز سرافرازتر و سربلندتر باشند.
مبادا رفتار من، وضع من، آمد و شد من، در مردم این شک و تردید را به وجود آورد که ای بابا، اینها هم وقتی به مقام و مسند اعمال ولایت و حکومت و اداره جامعه رسیدند، بو و رنگ طاغوتی پیدا کردند! اگر چنین شود، آن وقت خیانت و ضربتی را که ما به انقلاب و اسلام وارد کردهایم از خیانت و ضربت دشمنان دیگر سنگینتر، و عقاب و عذاب و کیفر دنیا و آخرتش بر ما گرانتر خواهد بود. روحانیت عزیز، علمای اسلام، در هر خدمتی هستید و هستیم، سخت مراقب این نکته باشیم.
ولایت، رهبری، روحانیت، صفحه 284
نویسنده: شهید بهشتی
سخنرانی بهمن ماه 1358 در مسجد لرزاده تهران
معلوم شد جامعه ما اگر بخواهد به راستی جامعه اسلامی بماند و اسلام اصیل بر آن حکومت کند، باید فقیه در جامعه هم رهبری فقاهتی کند هم رهبری ولایتی. یعنی باید نبض حکومت در دست فقیه باشد. حالا شما بروید جار و جنجال راه بیاندازید و داد و قال کنید که نگفتیم بالاخره آخوندیسم میشود! نگفتیم بالاخره این انقلاب سر از حکومت آخوندها در میآورد! اما خوشبختانه شما مردم متدین باایمان انقلابی گول این حرفها را نمیخورید! علمای اسلام اگر در مقام ولایت، دنیاطلبی کردند، اگر اخلاقشان اخلاق طاغوتی شد، اگر اینهایی که تا قبل از ولایت فقیه با مردم خاکی و متواضع بودند حالا برای مردم قیافه گرفتند و حرکت کردند و نشست و برخاست کردند، اگر در رفت و آمدهایشان بوق و کرنا و اسکورت و پس برو پیش بیا پیدا کردند، اگر به جای اینکه در خانههایشان بنشینند کاخ نشین شدند، اگر گارد برای خود درست کردند، اگر از این کارها کردند، من اصلا میگویم اینها فقیه جامع الشرایط نیستند تا ولایت داشته باشند! اما اگر اینها در دوره ولایت فقیه، رفتارشان با مردم همان بود که قبلا بود، اگر زندگیشان همان بود که قبلا بود، اگر رفت و آمدهایشان همان بود که قبلا بود، آنوقت آخوندیسم چه معنا دارد! معنایش این است که بگوییم این انقلاب در پی آن است که قوانین اسلام و مُرّ اسلام را حاکم کند. مگر ما غیر از این میخواستیم؟ اگر آخوندیسم معنایش حاکمیت مُرّ اسلام و اسلام با شناخت فقیه و با مراقبت فقط بر اجرای اسلام است، این آخوندیسم برای ما مطلوب است. ای آخوند! گوشَت را باز کن که این آخوندیسم تو را در قانون اساسیمان وصف کردهایم. گفتهایم فقیه اسلامشناس و صاحبنظر در مسائل اسلام، عادل، باتقوا، شجاع، آگاه به مسائل زمان، مدیر و مدبر. من مسلمان از حکومت کردن چنین آخوندی استقبال میکنم.
ولایت، رهبری، روحانیت، صفحه 283
نویسنده: شهید بهشتی
سخنرانی بهمن ماه 1358 در مسجد لرزاده تهران
شما باید بیدار شوید، به فکر علاج بدبختیهاى مردم باشید؛ مباحثه به تنهایى فایده ندارد. مسئله گفتن به تنهایى دردها را دوا نمىکند.
در شرایطى که دارند اسلام را از بین مىبرند، بساط اسلام را به هم مىزنند، خاموش ننشینید! مانند نصرانىها که نشستند در باره روحالقدس و تثلیث صحبت کردند تا آمدند آنها را گرفته، از بین بردند.
بیدار شوید و به این حقائق و واقعیتها توجه کنید! به مسائل روز توجه کنید! خودتان را تا این اندازه مُهمَل بار نیاورید! شما با این اهمالکاریها مىخواهید که ملائکه، اجنحه خود را زیر پاى شما پهن کنند؟! مگر ملائکه تنبل پرورند؟! ملائکه بالشان را زیر پاى امیرالمؤمنین «ع» پهن مىکنند.
چون مردى است که به درد اسلام مىخورد، اسلام را بزرگ مىکند، اسلام به واسطه او در دنیا منتشر مىشود...
براى شما که جز مسئله گفتن تکلیفى ندارید خضوع، معنى و مورد ندارد!
ولایت فقیه، ص ۱۴۳
نویسنده: امام خمینی (ره)
آن مردک (نظامی انگلیس در زمان اشغال عراق) پرسید اینکه در بالای مأذنه دارد اذان میگوید به سیاست انگلستان ضرر دارد؟ گفتند: نه. گفت: بگذار هر چه میخواهد بگوید! اگر شما به سیاست استعمارگران کاری نداشته باشید و اسلام را همین احکامی که همیشه فقط از آن بحث میکنید بدانید و هرگز از آن تخطی نکنید، به شما کاری ندارند. شما هر چه میخواهید نماز بخوانید؛ آنها نفت شما را میخواهند، به نماز شما چه کار دارند؟
آنها معادن ما را میخواهند؛ میخواهند کشور ما بازار فروش کالاهای آنها باشد. و به همین جهت، حکومتهای دست نشانده آنها از صنعتی شدن ما جلوگیری میکنند؛ یا صنایع وابسته و مونتاژ تأسیس میکنند. آنها میخواهند ما آدم نباشیم! از آدم میترسند. اگر یک آدم پیدا شد از او میترسند. برای اینکه تولید مثل میکند، و تأثیراتی میگذارد که اساس استبداد و استعمار و حکومت دستنشاندگی را در هم میریزد. لذا هر وقت آدمی پیدا شد، یا او را کشتند؛ یا زندانی و تبعیدش کردند؛ یا لکه دارش کردند که «سیاسی» است! این آخوند «سیاسی» است! پیغمبر هم سیاسی بود. این تبلیغ سوء را عمال سیاسی استعمار میکنند تا شما را از سیاست کنار بزنند و از دخالت در امور اجتماعی بازدارند و نگذارند با دولتهای خائن و سیاستهای ضد ملی و ضد اسلامی مبارزه کنید و آنها هر کاری میخواهند بکنند و هر غلطی میخواهند بکنند؛ کسی نباشد جلو آنها را بگیرد.
ولایت فقیه، صفحه 22
نویسنده: امام خمینی (ره)
اشخاص مطلعی که الان در عدلیه هستند که از قوانین دادگستری و طرز کار آن شکایتها دارند. اگر کسی گرفتار دادگستری فعلی ایران یا سایر کشورهای مشابه آن شود، یک عمر باید زحمت بکشد تا مطلبی را ثابت کند. وکیل متبحری که در جوانی دیده بودم میگفته محاکمهای را که بین دو دسته است من تا آخر عمرم در میان قوانین و چرخ و پر دستگاه دادگستری میچرخانم! و بعد از من پسرم این کار را ادامه خواهد داد! الان درست همین طور شده است؛ مگر در مورد پروندههایی که اعمال نفوذ میشود، که البته به سرعت ولی به ناحق، رسیدگی و تمام میشود.
قوانین فعلی دادگستری برای مردم جز زحمت، جز بازماندن از کار و زندگی، جز اینکه استفادههای غیرمشروع از آنها بشود، نتیجهای ندارد. کمتر کسی به حقوق حقه خود میرسد. تازه در حل و فصل دعاوی همه جهات باید رعایت شود، نه اینکه [فقط] هر کس به حق خود برسد. باید ضمنا وقت مردم، کیفیت زندگی و کارهای طرفین دعوی ملاحظه شود؛ و هر چه سادهتر و سریعتر انجام بگیرد. دعوایی که آن وقتها قاضی شرع در ظرف دو - سه روز حل و فصل میکرد، حالا در بیست سال هم تمام نمیشود! در این مدت جوانان، پیرمردان و مستمندان، باید هر روز صبح تا عصر به دادگستری بروند، و در راهروها و پشت میزها سرگردان باشند؛ آخرش هم معلوم نمیشود که چه شد. هر کدام که زرنگتر و برای رشوه دادن دست و دلبازتر باشند، کار خود را به ناحق هم که شده زودتر از پیش میبرند؛ وگرنه تا آخر عمر باید بلاتکلیف و سرگردان بمانند.
ولایت فقیه، صفحه 15
نویسنده: امام خمینی (ره)