پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولایتمداری» ثبت شده است

عبرت از تاریخ

می‌دانم که هم «حسنی» هستی و هم «حسینی»
خودت گفتی هم حسنی هستم و هم حسینی اما خودت هم گفتی شرایط، شرایط رقم زدن عاشورای دیگری است نه صلح امام حسن علیه السلام
تنهایت گذاشتند مدعیان...
تنها که شدی...
از «نرمش قهرمانانه» حرف زدی...
می‌دانم از کودکی بر واژه‌ها دقت داشتی و داری، می‌دانم چه زحمت‌ها کشیدی که به یک خطیب بلیغ تبدیل شوی...
از واژه «نرمش قهرمامانه» که دم زدی، یاد کتابی افتادم که راجع به صلح امام حسن علیه السلام ترجمه کرده بودی...
برای رسیدن به خدا نیاز به طی کردن مسیرهای دشواری است...
منتظر باش که خواص افراطی به سبط اکبر پیغمبر خاتم پس از صلح «مذل المؤمنین» گفتند...
با اینکه پیامبر (ص) فرموده بود: حسن و حسین جانشین من هستند، چه قیام کنند و چه بنشینند...
باید چشید ذره‌ای از درد ناشی از زخم‌زبان‌هایی که مولایم حسن علیه السلام شنید...
اما...
ما سرباز توایم
چه صلح کنی و چه قیام...
هر لحظه منتظریم که آنچه تو می‌خواهی را انجام دهیم حتی اگر یک روز قیام کنی و روز دیگر صلح
ما عبرت گرفته‌ایم از تاریخ...
می‌دانیم اگه صلح شود، بخاطر این است که زمان صلح است و قیام نتیجه‌ای جز «از بین رفتن تمامی شیعیان» ندارد و اگر قیام شود، بخاطر این است که زمان قیام است و صلح نتیجه‌ای جز «از بین رفتن تشیع» ندارد.

 

یک یادآوری به ولایتمداران

همه کسانی که اطلاع دقیق از اوضاع سیاسی کشور دارند، معتقد هستند که شخص ولی فقیه (چه امام راحل (ره) و چه رهبر معظم انقلاب) در طول سال‌های متمادی پس از انقلاب شخصیتی فراجناحی داشته‌اند و خارج از احزاب سیاسی به پیاده سازی اسلام و پیشرفت کشور فکر می‌کرده‌اند.

بر ولایتمداران نیز لازم است که فارغ از سیاسی‌کاری‌ها و سیاسی‌بازی‌ها، اینگونه بیندیشند و اینگونه عمل کنند. حال آنکه متأسفانه این امر در میان جریان حزب الله برخی اوقات مشاهده نمی‌شود. به طور مثال این جمله رهبری را همه ولایتمداران به خاطر دارند:

«رئیس یک قوه به استناد یک اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشده‌اى در دادگاه، دو قوه‌ى دیگر را متهم کرد؛ این کار بدى بود، این کار نامناسبى بود؛ اینجور کارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضییع حقوق اساسى مردم است.» (91/11/28)

باید توجه داشته باشیم که این سخنان رهبر معظم انقلاب فقط در مورد احمدی‌نژاد نیست و اگر شخص دیگری هم این کار را انجام دهد، مصداق خلاف شرع، قانون، اخلاق و تضییع حقوق اساسی مردم است. به طور مثال اگر به رئیس قوه مجریه هم به استناد یک اتهام ثابت نشده و مطرح نشده‌ای در دادگاه، نسبت «مجرم» بدهیم، دقیقا همان وضعیت را خواهد داشت.

حتی بالاتر از این امر، برخی اوقات فرد یا رسانه‌ای ممکن است خودش این نسبت را ندهد اما در مقابل این نسبت به رئیس جمهور سکوت کند. نکته اینجاست که رسانه‌های ولایتمدار  باید همان‌گونه که در تبلیغ جمله اول که علیه احمدی‌نژاد بود، همه همت خود را به کار بستند، اگر واقعی ولایی هستند و قبیله‌گرا نیستند، باید اگر کسی هم نسبت مجرم به رئیس جمهور بدون بررسی قضایی داد، واکنش نشان دهند؛ وگرنه ولایتمداری آنان تا جایی است که به نفع خودشان باشد و قبیله‌شان!

 

 

یاران امام زمان (عج) چقدر ولایتمدارند؟

در روایات آمده است که وقتی امام زمان (عج) ظهور می‌کنند، 313 یار وفادار و اصلی دارند که در واقع فرمانده 313 گروه مختلفی هستند که به نقاط مختلف زمین از سوی حضرت اعزام می‌شوند تا به جنگ و یا هدایت ملل گوناگون بپردازند.

اینکه امثال من بخواهیم خودمان جزء 313 یار اصلی حضرت باشیم، آرزویی دست نیافتنی به نظر می‌رسد؛ اما حرف من این است که اگر ولایتمداری را در دوره خودمان به شکل صحیح و مورد رضایت حضرت انجام دهیم، می‌توانیم یکی از افراد گروهی باشیم که فرماندهی آن با ولی فقیه زمانه ما، حضرت آیت الله خامنه‌ای است. این ولایتمداری باید آنقدر با عقل و تدبیر و لحظه شناسی باشد که در روز موعود، لحظه‌ای نلغزیم، لحظه‌ای به این فکر نکنیم که اگر ایشان فرمودند صلح کنید، ما به جنگ بپردازیم و یا بالعکس.

به امید آن روز...

 

یادداشت یادداشت‌ها

مارپیچ سکوت حزب‌اللهی!

الیزابت نئول نیومن در کتاب «افکار عمومی؛ پوست اجتماعی ما» نظریه‌ای را تحت عنوان «مارپیچ سکوت» بیان می‌کند. این نظریه بیان می‌کند در صورتی که افراد فکر کنند عقاید و افکار آنان در سطح جامعه در اقلیت قرار دارد، کمتر تمایل دارند تا آن را ابراز نمایند؛ به این دلیل که نگرانند مبادا به خاطر عقایدشان از جامعه طرد شود و یا تحت فشار افکار عمومی قرار گیرند. این طرز تلقی افکار عمومی با جهت‌دهی رسانه‌های جمعی تقویت می‌شود و آنقدر این مارپیچ ادامه پیدا می‌کند که تبدیل به واقعیتی در جامعه می‌شود!
حال به نظر می‌رسد توهم اینکه حزب‌اللهی‌ها در جامعه در اقلیت هستند در برخی از افراد جامعه و بخصوص طرفداران نظام وجود دارد. به طور مثال اکثریت دانشجویان حزب‌اللهی (به غیر از دانشگاه‌های خاصی مانند امام صادق علیه السلام) در طی سال‌های گذشته تمایلی نداشتند که کتاب اساتیدی مانند علامه مصباح یزدی را در دانشکده بدست بگیرند و ترجیح می‌دادند اینگونه کتاب‌ها را در منزل و یا جمع دوستان حزب‌اللهی دیگر خود مطالعه کنند؛ در حالیکه گروه مقابل، کتاب نویسندگان معروف خود را با افتخار تبلیغ می‌کردند! این مارپیچ سکوت کم کم فضا را به سمتی می‌برد که گویی فضای غالب دست آنهاست و شاید کم کم در حال تبدیل به واقعیت بود.
با روی کار آمدن دولت نهم در سال 84 کمی این فضا شکسته شد و حزب‌اللهی‌ها «تمایل» ابراز عقاید خود را پیدا کردند. گویی تازه متوجه شده بودند که شعارهای انقلاب و گفتمان امام و رهبری طرفداران زیادی دارد که حتی می‌توان با این شعارها رئیس جمهور شد! نکته‌ای که حتی خیلی از سیاسیون طرفدار نظام هم شاید قبل از انتخابات 84 باور نمی‌کردند که البته این باور در تبلیغات انتخاباتی‌شان نمود داشت. البته یکی از برکات فتنه 88 هم ضرورت ابراز اینگونه عقاید و دفاع از نظام بود که تجلی آن را همه در 9 دی 88 دیدیم.
حال به دلیل رفتار غلط برخی رسانه‌ها و برخی سیاسیون مارپیچ سکوت دیگری در میان حزب‌اللهی‌ها ایجاد شده است و آن مارپیچ سکوت دفاع از دولت بما هو دولت جمهوری اسلامی است. بدنه حزب‌اللهی کشور از ترس اینکه نکند انگ و برچسب طرفداری از «جریان انحرافی» بخورد، از خدمات ارزنده دولت هم حرفی نمی‌زند و از تخریب‌های پیاپی دولت توسط مخالفین نظام ککش نمی‌گزد! انگار نه انگار این دولت، دولت جمهوری اسلامی ایران است و دولتی است که اکثریت خدمتگزاران آن طرفدار گفتمان امام و رهبری هستند؛ حال گیریم که سودجویان و قدرت‌طلبانی هم در آن نفوذ کرده باشند و دنبال منفعت‌های شخصی خود باشند. سوال این است که آیا سکوت کردن در برابر تخریب‌های دولت از ترس انگ‌خوردن جایز است؟ آیا هجمه‌های همه‌جانبه و ناجوانمردانه علیه دولت به این شیوه، باب تخریب دولت‌های بعدی جمهوری اسلامی را هم باز نمی‌کند؟ اصلا آیا جایز است که به بهانه جریان انحرافی این همه تخریب علیه دولت در رسانه‌ها و خبرگزاری‌های معتبر ما صورت بگیرد بدون اینکه حرفی از نقاط مثبت دولت شود؟ (+) آیا جریان انحرافی ادعایی آنقدر قدرت دارد که شاکله دولت را عوض کرده است؟ مگر رهبر معظم انقلاب تاکید بر نقد منصفانه نمی‌کنند و تفاوت نقد و تخریب را بارها و بارها بیان نکرده‌اند؟ (+)
اگر عمر و فرصتی باقی بود، در حال تهیه یادداشتی هستم که تفکرات انحرافی را معرفی کنم؛ نحوه برخورد رسانه‌های مدعی ولایتمداری با جریان انحرافی را بررسی کنم (+) و شیوه درست برخورد با تفکرات انحرافی را تبیین نمایم.


 

تکلیف ما با ساکتین فتنه چیست؟

روز نهم دی ماه سال 88 روزی بود که مردم تکلیف خود را برای همیشه با فتنه‌گران و سران فتنه 88 روشن کردند. حال اگر تعللی از سوی سیاسیون در این امر رخ داد و بعد از 9 دی 88 هم تا 25 بهمن 89 یا سکوت اختیار کردند و یا کماکان موضع دوپهلو می‌گرفتند بحث و سخن دیگری است.
سؤالی که در فضای سیاسی کنونی ایران وجود دارد این است که تکلیف مردم با ساکتین فتنه چیست؟
به نظر من افراط و تفریط بعضا در این مورد هم دیده می‌شود. از طرفی یک سر طیف، ساکتین فتنه را در تصمیم‌گیری‌های کلان اصولگرایان راه می‌دهند و نماینده شخصی آنان را به جلسات جبهه متحد 7+8 برای تصمیم‌گیری در خصوص اصولگرایی دعوت می‌کنند و از طرفی دیگر افرادی مانند آیت الله علم‌الهدی می‌گویند ساکتین فتنه 88 اگر فرصت پیدا کنند، مجددا در مقابل ولایت می‌ایستند. (+)
سؤال من از یک سر طیف این است اگر شما می‌گویید این اشخاص جزء ساکتین فتنه نیستند، آیا لازم نیست این موضوع برای مردم تبیین و روشن گردد؟ بالاخره مردم در اینکه ساکتین فتنه چه کسانی هستند تقریبا اتفاق نظر دارند. اگر هم می‌گویید این عده از ساکتین فتنه بوده‌اند ولی توبه کرده‌اند، آیا درست است که صرف توبه کردن به سرعت به جلسات تصمیم‌گیری‌ها راه داده شوند و اختیار امور را در دست گیرند؟
رهبر معظم انقلاب در 29 تیر ماه 88 فرمودند که: «نخبگان سر جلسه‏ى امتحانند؛ امتحان عظیمى است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است.» (+) آیا شما به این سخن مقام معظم رهبری باور دارید؟ شاید مردم بپذیرند که این عده پس از توبه و معذرت‌خواهی از مردم در جمع ولایتمدارها بازگردند اما آیا مردم راضی هستند که اختیار امور دوباره به آنها سپرده شود؟
سؤال من از سر دیگر طیف هم این است که صحیح است که این اشخاص از قله انقلاب سقوط کرده‌اند ولی آیا نباید اگر توبه کردند آنان را در دامنه کوه استوار انقلاب پذیرفت؟ بالاخره افرادی از ساکتین فتنه ممکن است واقعا توبه کرده باشند، آیا درست است که بدون اینکه استثنایی در نظر بگیریم،‌ بگوییم همه آنان مقابل ولایت می‌ایستند؟