چالش جدید بلاگستان رو نئو تد راه انداخته. خلاصه چالش کتابهایی هست که اعم از زمینه موضوعی و قالب، روی ما اثر گذاشته.
حتما کتابهای مختلفی که میخونیم اثرگذار هستند روی ما، حالا کمتر و بیشتر و مثبت و منفی داره اما اینطور نیست که کتاب هیچ اثری نذاره. اما اون کتابهایی که بیشتر اثر گذاشته رو اینجا باید معرفی کنیم:
کتابی که نوجوانی و اوایل جوانی باهاش دمخور بودم، نهج البلاغه بود. هر روز چند صفحه از کتاب رو میخوندم و نکات مهمش رو یادداشت برمیداشتم که بعدا برای رجوع کردن بهش راحتتر باشم. بعضا برداشت خودم هم از اون جملات مینوشتم. این کتاب باعث شد که توحید و عدالت مفاهیم پررنگی در زندگیام بشن.
کتابی که شاید بیش از همه کتابهای دیگه روم اثر گذاشت و اگه بیشتر بهش توجه کنم حتی مسیر زندگیام رو اصلاح کنه کتاب «آداب نماز» امام خمینی بود و هست. میگم هست چون اثرات این کتاب به نظرم تموم نشدنیه. البته کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل و کتاب چهل حدیث که جفتش از امام خمینی هست هم کتابهای بسیار خوب و اثرگذاری هستند به ویژه در حوزه اخلاق اما آداب نماز یه جور دیگهای ریشه رو اصلاح میکنه.
کتاب بایدها و نبایدها اثر شهید بهشتی هم کتاب بعدی هست که موقع تموم شدنش همش حسرت میخوردم و میگفتم ای کاش ادامه داشت. به جز اینکه ازش معروف و منکر و شیوههای شناخت اونا رو یاد میگیری، میشه از این کتاب شیوه طرح کردن مباحث در هر موضوعی هم یاد گرفت. شهید بهشتی به خوبی روشی شبیه مباحثه رو در مطالبش پیش میبره و باعث شد که من بتونم در مطرح کردن محتواها تغییر روش بدم.
کتاب بعدی کتاب بادبادک باز اثر خالد حسینی است که باعث شد نظر من راجع به رمان عوض بشه و با اینکه قبلا داستان و رمان خونده بودم اما از این کتاب به بعد، رمان جایگاه بهتری در ذهن من پیدا کرد و با علاقه دنبال رمان رفتم.
دعوت میکنم از: بانوچه، اتاقی برای دو نفر، معنابخشیهای من
نامیرا اثر صادق کرمیار توسط نشر نیستان در ۳۳۶ صفحه و در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است. این کتاب تا به امروز به چاپ ۲۶ رسیده است و بیش از ۱۲۰ هزار نسخه از آن فروخته شده.
پس از مطالعه این کتاب در گودریدز نوشتم:
یه کتاب داستانی جذاب. داستان یک پسری که تازه پدر خود را از دست داده است و وقتی شریک پدر از سفر تجاری برمیگردد با وجود فضای ناامن اطراف کوفه و راهزنان نزدیک است که اموال خود را از دست بدهد. در این راه میشنود که پدرش نمرده است و کشته شده است؛ عاشق میشود و دچار تردید میشود. تردید در اینکه حق با کیست؟ حسین یا یزید؟
داستان بزرگان کوفه که به صورت افراطی خواهان جنگ با یزید هستند و آخر در سپاه ابن زیاد میجنگند و کسانی که مخالف جنگ بودند اما آخر دل به کاروان حسین میبندند.
بسیار جذاب و خواندنی.
دیروز عرفه بود و روز شهادت مسلم بن عقیل. بسیاری از حوادث این کتاب در همان روزهایی میگذرد که مسلم به کوفه رسیده است. چگونگی جمع شدن مردم به دور مسلم و چگونگی پراکندگی آنان؛ چگونگی فریب خوردن بزرگان کوفه و نیرنگهای ابن زیاد و چگونگی فریب نخوردن برخی دیگر.
در این ۲۰ روزی که تا محرم مانده است، خواندن این کتاب را پیشنهاد میکنم.
کتاب به شکل داستانی و به نثری روان و قلمی توانا نگارش شده است.
بخشی از این کتاب:
ربیع گفت: «چگونه میشود که معاویه و علی هر دو به سنت خدا عمل کنند، اما همواره در جنگ و دشمنی با یکدیگر باشند؟!»
مادر گفت: «بهترین میزان شناخت حق و باطل، عدالت است. کسانی که عدالت علی را برنتافتند، به ستم معاویه تن دادند.»
در خانه مختار، جماعت به گرمی گرد مسلم را گرفته بودند. مسلم نیز گرم و گیر برای مردم سخن میگفت: «به خدا سوگند! اینان جز حماقت و زبونی از مردم چیزی نمیخواهند. من در عجبم از سکوت مردانی که به دانش و نیکی و شرف مشهورند، از نامورانی که مردم به آنها امید بستهاند، اما آنان در برابر ستم سکوت میکنند. آنها بهشت خداوند را آرزو میکنند، در حالی که نه مالی در راه خدا دادهاند و نه جان خویش را به خطر انداختهاند. و تنها به آبروی خویش نزد امیر و خلیفه میاندیشند. در عجبم از دلیران و سردارانی که اگر گمان کنند حقی از خودشان ضایع شده، زمین را و زمان را به آتش میکشند، اما در مقابل حقی که از این مردم ناتوان و رنجور پایمال میشود، چشم خود را میبندند و سازش و سکوت خود را تدبیر و تعقل مینامند. به خدا سوگند! مصیبت اینان از همه مردم بیشتر است.»
نسخه کاغذی این کتاب را میتوانید از اینجا به قیمت ۳۰ هزار تومان خریداری نمایید. نسخه الکترونیک این کتاب را نیز میتوانید از فیدیبو به قیمت ۲۱۹۰۰ تومان دریافت نمایید. همچنین نظرات کاربران گودریدز راجع به این کتاب را میتوانید از اینجا مطالعه نمایید.
اوضاع اقتصادی کشور باعث شده است که قدرت خرید مردم پایین بیاید و برخی از کالاها از سبد مصرفی خانوار حذف شود یا کمتر شود.
حتما میدانیم که با توجه به سرانه مطالعه کتاب در کشور، شاید یکی از این کالاها کتاب -به ویژه کتاب غیردرسی و غیرکمک آموزشی- است.
از سوی دیگر افزایش بیسابقه قیمت کاغذ، ناشران را با مشکل مواجه کرده است. برخی گمانهزنیها حاکی از این است که طی 3 ماه آینده مواد مصرفی مورد نیاز ناشران به اتمام میرسد.
امروز قیمت هر بند کاغذ تحریر 125 هزار تومان تعیین شد اما سیاستگذاری در حوزه نشر در شرایط بحرانی به همین جا ختم نمیشود.
ما نیاز داریم لااقل چند اقدام جدی در این حوزه انجام دهیم:
- نیاز داریم مراجع فکری و رسانهها، مردم را به تغییر عادت مطالعه از کتاب کاغذی به کتاب الکترونیک تشویق کنند. فناوری دیجیتال، امکانات خوبی را در اختیار میگذارد تا مردم استفادههای بیشتری از نسخه الکترونیک کتاب ببرند و روند جهانی نشان میدهد ناگزیر هستیم که به این سمت حرکت کنیم. بنابراین چه خوب که با چشمانی باز این مسیر را انتخاب کنیم و کاستیها و موانع را از میان برداریم.
- تغییر عادت مطالعه، یک راهکار بلندمدت است که نباید به آن اکتفا کرد. به عنوان یک واجب ضروری در کوتاه مدت باید به مردم آموزش دهیم که حتی اگر به دلیل شرایط اقتصادی، سهم کتاب را از سبد مصرفی خانوار کم میکنند، این کار را در مورد کتاب کودک و نوجوان انجام ندهند. کودک و نوجوان ما اگر در این سن کتاب نخواند، معلوم نیست در آینده کتابخوان شود یا خیر!
- دانشگاهها و مراکز علمی ما باید راههایی برای تولید ارزانتر کتاب و توزیع ارزانتر آن ابداع کنند و در تعامل جدی با صنعت، تولید داخلی کاغذ را آنقدر افزایش دهیم تا تکانههای ارزی اینچنین یک صنعت را با بحران مواجه نکنند. فناوری کاغذ، یک فناوری هایتک نیست که دور از دسترس ما باشد. این اتفاق میتواند راجع به دستگاههای چاپ، شیوههای چاپ، شیوههای توزیع و ... هم بیفتد.
-
امروز دکتر مسعود کوثری مدیرعامل انتشارات علمی فرهنگی، از ساخت فیلم از روی کتاب اتوبوس هوشنگ مرادی کرمانی با کارگردانی کمال تبریزی سخن گفت. خبر خوبی که باید بیشتر از آن بشنویم.
در دنیا همکاری کتاب و سینما باعث جلب توجه مردم و فروش بیشتر هر دو قالب محتوایی میشود.
پدیدهای که در دوره جدید نشر جام جم در برنامه هست و در زمان مناسب در اختیار مردم قرار خواهد گرفت.
آیتالله علمالهدی امروز با بیان این مطلب که جریان دیجیتال در عرصه اندیشهورزی جوابگو نیست، بیان کرد: «ما منکر معجزه تکنولوژی نیستیم اما جایگزینی جریان مدرن دیجیتال به جای سیستم سنتی کتاب و کتابخوانی ظلم به علم است.»
در ۱۴ دی ۱۳۷۱ رهبر معظم انقلاب فرموده بودند:
«امروز اطلاعات یک کتابخانهی عظیم، در حجم بسیار کوچکی جا میگیرد. گفتهاند ابوالفرج اصفهانی، کتابهایش را چهل شتر بار میکرد و با خودش از اینجا به آنجا میبرد. کجایی؟ از خواب بیدار شو ابوالفرج! ببین چهل هزار کتاب - بلکه بیشتر: چهارصد هزار کتاب - را میشود روی یک صفحه، با یک دستگاه کوچک به همراه داشت و هر مطلبی را که خواست از آن بیرون آورد! امروز دنیا اینگونه است و باید از دستاوردهای جدید استفاده کرد و بهره برد. ما متأسفانه هنوز یادنگرفتهایم؛ هنوز عادت نکردهایم و دستمان روان نیست. بیشتر دلمان میخواهد همینطور این کتابها را ورق ورق بگردیم.»
همین!