درس گفتارهای فلسفه دین
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا
خدا از دیدگاه قرآن
سرود یکتاپرستی
دکتر شریعتی؛ جستجوگری در مسیر شدن
عناوین ۵ کتابی است که از ۷ تیر پارسال تا امروز از شهید بهشتی خواندم. متاسفانه فرصت نشده که فرازهایی از این کتب و معرفیشان را در وبلاگم بنویسم که حتما باید این نقیصه را جبران کنم. مجموع کتبی که تا به حال از این شهید بزرگوار خواندهام به ۱۶ کتاب رسیده است و هنوز کتب دیگری هستند - نزدیک به ۱۰ کتاب دیگر- که باید در برنامه مطالعاتیام قرار گیرند.
اندیشه و روش نگاه ایشان به مسایل پیش رو در آینده، یکی از گمشدههای عصر ما است. ما به عالمانی نیاز داریم که از نزدیک درد مردم را بشناسند و خود در کار تشکیلاتی و اجرایی هم قوت قابل توجهی داشته باشند.
روحش شاد و راهش که همان راه خمینی (ره) است مستدام.
دیروز خیلی اتفاقی هوس خواندن کتاب «عقل سرخ» سهروردی به سرم زد. دو سالی بود که در لیست کتابهایی که قصد خواندنشان را داشتم بود، اما توفیق خواندنش نبود.
هنوز یک لیست ۱۱۱ تایی از کتابهایی که در لیست انتظار هستند، دارم. اینجا کلیک کنید تا این لیست را ببینید. امید است که زودتر آنها را هم تعیین تکلیف کنم.
در توصیف این کتاب در گودریدز نوشتم:
تعداد صفحات محدود است ولی دریایی از معارف در آن نهفته. چقدر جای بسط و تشریح داره. حتی به نظرم میشه چندین رمان ازش نوشت.
این پست را در وبلاگم نوشتم تا در ادامه فعالیت خودم در نشر یادم باشد که در فرهنگ اسلامی ایرانیمان کتبی داریم که میتواند مبدأ و منشأ بسیاری از ایدههای نو در ادبیاتمان شود.
چقدر کم گفتهایم در رمانها و داستانهای خودمان از کوه قاف، از گوهر شب افروز، از تیغ بلارک و یا از چشمه زندگانی. چقدر خوب میتوان حتی رستم و اسفندیار و زال و سیمرغ را پیوند زد به مفاهیم عرفانیمان. چقدر گنجینه داریم که قدرش را نمیدانیم.
پیشنهاد میکنم این کتاب کوتاه اما غنی را بخوانید.
دیروز به نمایشگاه کتاب رفتم. دقیقا در زمانی که باران یا بهتر بگویم رگبار شروع شده بود. چند سالی است که شوق و اشتیاق قبل نسبت به نمایشگاه کتاب را از دست دادهام، با آنکه در این سالها با کتاب مأنوسترم.
یکی از دلایل کم شدن این شور و اشتیاق، تکراری شدن نمایشگاه کتاب است. نمایشگاهی که برای ما ایرانیان بیشتر حکم فروشگاه کتاب را دارد تا نمایشگاه را. کمتر کتابی وجود دارد که خوب معرفی شده باشد، خوب نقد شده باشد؛ کمتر نویسندهای است که شناخته شده باشد و بعد از تضارب آرا به پختگی لازم رسیده باشد و در میان مردم معروف شده باشد و...
امسال فقط به بازدید از سالن ناشران عمومی رفتم. برعکس سالهای پیش که سعی میکردم به همه جا سر بزنم. چیزی که دیدم این بود که مردم نسبت به سالهای قبل کمتر کتاب میخریدند (شاید به دلیل اینکه ناشران آموزشی و دانشگاهی نرفتم)، و اتفاقی که ذهنم را به خود مشغول کرد عدم معرفی کتابها به شکلی جذاب بود.
مردم معمولا نمیدانند چه میخواهند و کتابها هم معرفی خوبی ندارند که مردم را ترغیب به خرید کند. بازدیدکنندگان باید از روی جلد و پشت جلد و تورق چند دقیقهای کتابی که ظاهرش آنها را جذب کرده، تصمیم به خرید یا عدم خرید بگیرند. البته هستند ناشرانی که این کار رو کردهآند اما به اندازه انگشتان یک دست!
ناشران یا بهتر بگویم غرفهداران مسلط به کتابهای خود نبودند و وقتی مردم سوالی میپرسیدند کمتر پاسخ بدرد بخوری میشنیدند. البته باز هم هستند غرفهداران مسلطی که احتمالا در کتابفروشی آن انتشارات بودهاند و مسلط بودند اما باز هم به اندازه انگشتان دو دست!
باید فکر کنیم و باید یک قدم به عقب برگردیم. این مردم کتاب میخوانند به شرط اینکه کتاب خوب تولید شود، خوب معرفی شود و خوب عرضه شود.
دیروز حوالی میدان انقلاب یکی دو ساعتی را به تماشای کتابفروشیها سپری کردم. نو شدن برخی از کتابفروشیها نسبت به سالهای قبل جلب توجه میکند، چه نو شدن در ساختمان که نصیب برخی از کتابفروشیها شده و چه نو شدن در نوع چیدمان و چه نو شدن در محصولاتی که در کنار کتاب به فروش میرسد.
بعضیها یک سیستم رایانهای را در اختیار مشتری قرار دادهاند تا بتوانند به جستجو در میان انبوه کتب بپردازند. اما برخی از کتابفروشیها ابتکارات جالبتری به خرج دادهاند. مثلا انتشارات جیهون دیواری را اختصاص داده است به نظرات مشتریان که کدام کتاب را دوست دارند و در کتابفروشی موجود نیست تا برایشان فراهم شود. یک چیز شبیه کتاب درخواستی!
یک کتابفروشی بزرگ دیگر که به صورت کتابخانهای کتب را نچیده و همه کتب را به صورت ویترینی (که جلد همه آنان مشخص است) چیده، تا نزدیک سقف بلند خود کتاب چیده تا مشتری اگر خواست تورقی کند نتواند!
دستفروشان کتاب هم که گویا روز به روز در حال ازدیاد هستند. هم خودشان و هم تعدد کتابهایشان. جالب است که عنوان برخی از این کتابها هم خلاف قانون به نظر میرسد، بماند که چاپ آن داخل ایران انجام شده است یا نه و بماند که قانون باید اصلاح شود یا نظارت یا دستفروشان!
مشتریان کتب را بیشتر جوانان تشکیل میدهند که برخلاف تصور عمومی، کتاب دانشگاهی نمیخریدند و اتفاقا دنبال رمان آن هم از نوع ترجمه بودند. البته شاید فرصت بین دو ترم این ترکیب از خرید را در این روزها باعث شده و شاید اگر دو سه هفته آینده به کتابفروشیها بروید به دلیل شروع ترم جدید کتب دانشگاهی طرفدار بیشتری داشته باشد.
به نظرم کتاب و بازار کتاب و مشتریان آن در حال نو شدن است. در این دوره آن کس برنده است که بتواند از شکستهای قبلی درس بگیرد و از فرصتهای آینده استفاده کند.
چهارده ماه پیش که شروع کردم به خواندن کتب شهید بهشتی، فکر نمیکردم تا این حد نکات آموزنده استخراج کنم و فکر نمیکردم چنین شخصیت ممتاز و متمایزی در میان انقلابیون وجود داشت که این همه کم او را میشناسیم.
سال گذشته در سالروز شهادتش نوشتم که سه کتاب از او خواندهام و احساس خسران عظیم میکردم از اینکه چه سرمایهای را از دست دادهایم. اما در یک سال گذشته نیز به همان سه کتاب بسنده نکردم.
سه گونه اسلام
مبارزه پیروز
ولایت، رهبری و روحانیت
موسیقی و تفریح در اسلام
مبانی نظری قانون اساسی
آزادی، هرج و مرج و زورمداری
شب قدر
بهداشت و تنظیم خانواده
پیامبری از نگاهی دیگر
عناوین 9 کتاب دیگری بود که در طول یک سال گذشته از مجموعه سخنرانیها و مقالات شهید بهشتی مطالعه کردم.
باید اعتراف کنم که شهید بهشتی بسیار مظلوم است. نه تنها مردم عادی که جوانان مؤمن انقلابی ما هم از شهید بهشتی جز چند روایت رسمی در مورد نقش سیاسی ایشان در حزب جمهوری اسلامی و احتمالا عزل بنی صدر و روز ترور چیزی نمیدانند. در حالی که چشمه جوشان تفکرات بهشتی هنوز کهنه نشده است، چرا که به قول خودشان او نمیخواست ما فکر او را بپذیریم، بلکه میخواست ما خودمان تفکر کنیم و همه تلاشش بر این بود که شیوه تفکر کردن را به مردم بیاموزد.
در این دنیا که از درک حضور ایشان بیبهره بودیم اما آرزو داریم در سرای باقی کنار ایشان باشیم.
--------------------
پ.ن: روی واژگان آبی کلیک کنید تا پستهایی در مورد آن را ببینید.