پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

مدیریت راهبردی در رسانه؛ از نظریه تا اجرا

«مدیریت راهبردی در رسانه؛ از نظریه تا اجرا» نام کتابی است که چاپ اول آن در سال 89 توسط «نشر دانژه» در دسترس عموم قرار گرفت. این کتاب که ترجمه کتاب "Strategic management in the media from theory to practice" اثر لوسی کونگ است توسط دکتر علی اکبر فرهنگی و دو نفر از شاگردان ایشان به زبان فارسی برگردانده شده است. قیمت این کتاب 384 صفحه‌ای 7600 تومان (چاپ اول) می‌باشد.

این کتاب شامل 11 فصل است که طی این فصول مباحث زیر شرح داده می‌شود:

فصل اول یعنی مقدمه کتاب به بیان اهداف، ساختار و قلمرو رسانه می‌پردازد.

فصل 2، 3 و 4 بخش یک کتاب را تشکیل می‌دهند. این فصول در کنار هم زمینه مفهوم راهبردی صنایع رسانه‌ای را بررسی می‌نمایند. فصل 2 «بخش‌های صنعت رسانه»، با بررسی شرایطی که در آن فعالیت‌های راهبردی رخ می‌دهند یعنی محیط راهبردی رسانه، اساس و مبنایی را برای بحث مدیریت راهبردی در بخش بعدی این کتاب فراهم می‌کند. صنعت رسانه یک موجودیت یکپارچه نیست بلکه دربرگیرنده بخش‌هایی است که تا حد زیادی مستقل از هم هستند، در فصل دو، هر یک از بخش‌ها (روزنامه، مجلات، کتاب، رادیو، تلویزیون و...) به تناوب از جنبه‌هایی مانند پیشینه، قسمت‌های مختلف صنعت، الگوهای کسب و کار، زنجیره ارزش، بازیگران کلیدی و مباحث جدید مؤثر بر فرآیند تدوین راهبرد، تحلیل می‌گردد.

فصل 3، «روندها در محیط راهبردی»، بر مبنای تحلیل فصل قبلی به شناسایی تعدادی از موضوعات مشترک در تمامی بخش‌های صنعت رسانه می‌پردازد که سرفصل‌های راهبردی را در این حوزه تحت تأثیر قرار می‌دهند.

فصل 4، «همگرایی و علل آن»، به بررسی جنبه مهم دیگری از محیط راهبردی کنونی صنعت رسانه یعنی همگرایی می‌پردازد. سپس به مقایسه درک این واژه در طی دوران اینترنت با چشم انداز کنونی پرداخت، توسعه محیطی و فناوری که آن را تحریک کرده و به آن دامن می‌زنند را بیان نموده و به ارزیابی موقعیت کنونی آن و تأثیرات احتمالی آن بر سازمان‌ها رسانه‌ای می‌پردازد.

فصل 5، « راهبرد در صنایع رسانه»، مقدمه‌ای بر بخش دوم کتاب است. در حالی که بخش اول این کتاب، مروری کلی بر ماهیت غنی و متنوع بخش‌های تشکیل دهنده صنعت رسانه و زمینه راهبردی آن دارد، این فصل نیز مروری کلی از ماهیت غنی و متنوع نظریه راهبردی را ارائه می‌دهد. نظریه راهبردی را در سه مکتب مهم ساماندهی می‌کند که بر روی پیوستاری از رویکرد عقلایی به سمت رویکرد نمادین واقع گردیده است. این فصل ارتباط هر یک از این مکاتب یا رویکردها را در حوزه رسانه بررسی نموده و فعالیت‌های کنونی در زمینه راهبرد در صنایع رسانه را در حدود این دسته بندی قرار داده و از آن به منظور تهیه یک چارچوب جامعه برای فصول بعدی کتاب استفاده می‌کند.

فصل 6، «مدیریت تغییرات فناوری»، به بررسی رابطه عموما پیچیده میان فناوری، تغییر فناوری، راهبرد و صنایع رسانه می‌پردازد. همچنین میان انواع مختلف تغییر تفاوت‌های قائل شده و شرایط این فرصت‌ها را در شرکت‌ها و نیز عوامل بازدارنده و یا پیش برنده در راستای پاسخ‌های مؤثر را، شناسایی می‌نماید.

فصل 7، «خلاقیت و نوآوری»، نقش خلاقیت در رسانه، اهمیت راهبردی آن و چرایی ارزش فزاینده آن را مورد بررسی قرار می‌دهد. در این فصل، دانش نظری این موضوع تحلیل گردیده و تمایزات میان خلاقیت و نوآوری بیان می‌گردد. در خلال بحث در مورد جنبه مهم و خاص نظریه یعنی نظریه‌های خلاقیت سازمانی، به بررسی این موضوع می‌رسیم که سازمان‌های رسانه‌ای چگونه می‌توانند سطوح خلاقیت محصول را  طی مدت طولانی افزایش دهند. این که چگونه خلاقیت و نوآوری می‌تواند در راهبردها، ساختارها و فرآیندها و الگوهای کسب و کار وسیع‌تر سازمان‌های رسانه‌ای به کار گرفته شوند.

فصل 8، «شناخت، فرهنگ و راهبرد»، قسمت‌های مهم مکتب تفسیری در زمینه راهبرد و کاربرد آن‌ها را در رسانه شرح می‌دهد. همچنین به طور خاص، نقش ساختارهای شناختی و عقاید و باورهای فرهنگی و سهم آن‌ها را در فرآیندهای مرتبط با راهبرد در رسانه، مدنظر قرار می‌دهد.

فصل 9، «ساختار سازمانی»، به این موضوع می‌پردازد که چگونه ساختارهای سازمانی رسانه در پاسخ به یک محیط راهبردی متغیر، تطابق یافته و مفاهیم ضمنی این پیشرفت‌ها را در زمینه راهبرد و عملکرد مرور می‌کند. همچنین به صورت کلی به محرک‌های عام تغییر در ساختار پرداخته و از منظر توالی زمانی، نگاه دقیق‌تری به تغییرات صورت گرفته در رسانه و به ویژه ادغام‌ها، اتحادها، بهره‌برداری‌ها، راه‌اندازی‌ها، شبکه‌ها و سازمان‌های پروژه محور می‌اندازد.

فصل 10، «رهبری»، به بررسی رهبری در صنایع رسانه‌ و تأثیر آن بر راهبرد می‌پردازد. دانش نظری در رهبری و شاخه‌هایی از این مطالعات که در این صنعت بیش از همه به کار گرفته شده را تحلیل می‌نماید. نمونه‌هایی که به صورت مشخص‌تری مورد تأکید قرار می‌گیرد، از جمله «مایکل ایزنر»، «راپرت مورداک» و «گرگ دایک» هم نظریه را در موقعیت واقعی نشان داده و هم بینش‌هایی را در خصوص الزامات و چالش‌های خاص پیرامون رهبری راهبردی در رسانه فراهم نماید.

فصل 11، نتیجه‌گیری‌های این کتاب را ارائه می‌کند. وظیفه اصلی و عمده آن تشخیص الگو است. بر مبنای تحلیل و بحث موجود در این جلد، این فصل نیز نتیجه‌گیری‌هایی را بر مبنای نمای کلی صنایع نوظهور رسانه، اثرات احتمالی این صنایع در مدیریت راهبردی و پژوهش‌های بیشتر در این زمینه، بخصوص در موضوع پژوهش و روش شناسی ارائه می‌دهد.

 

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۲)

از نام چه پرسی؟ ۶ مرداد ۹۱، ۱۵:۳۲
نا گفته پیدا است که خالق علمی به نام مدیریت، مدیران آمریکایی هستند و به نظر من قاعده ی حرکت جوهری نیز در این خالقیت صادق است. با این اوصاف اینکه تنها راه درست آموختن این علم زانوی تلمذ زمین زدن در پیشگاه حضرتشان است لیکن باید به یک نکته هم دقت داشت که آموختن از استادی که مرام و زبان و فضای جامعه اش با ما یکسر دگرگونه است مشکلاتی دارد که به نظر من می تواند تا مرز فاجعه پیش رود. سو تفاهم هایی که هنگام تبادل اطلاعات رخ می دهد وضعیتی از مدیریت را می سازد که امروز جامعه ما با آن روبرو است. در این میان سودای بومی سازیی افسرار گسیخته، بدون آنکه پایه ها و بنیان های این علم را به درستی درک کرده باشیم چنان پایه های مدریت در این کشور را آسیب پذیر کرده که بعید است هرگز بتوانیم از این مدیریت «قرون وسطایی» و «کدخدا منشی» بیرون رویم و به آرمانشهری که امروز برای دیگران، جامعه ای عادی بیش نیست، پا بگذاریم.
محسن سلگی ۱۱ آذر ۹۱، ۱۷:۱۹
ممنون از کتابی که معرفی کردین. به نظرم خوندن این کتاب برای اهالی رسانه خیلی راه گشا باشه. یه سؤال که از مدیر محترم وبلاگ دارم این که "کونگ"چه تمایزی میان نوآوری و خلاقیّت دیده است؟ آیا خلاقیّت را ناظر به خلق یک پدیده ی جدید دانسته است و از آن سو نوآوری را به هرگونه "تنوع" و"تحول" اطلاق داشته است؟