پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

بی‌مقدار

نزدیک دو سال پیش، بساز بفروشی سراغ یکی از بستگان من آمد که خانه شما و همسایه‌تان را بکوبم و بسازم و ادامه ماجرا. چند هفته پیش خانه آماده شد و اثاث کشی انجام شد. 

در تعطیلات چند روز پیش، همین همسایه به همراه خانواده‌اش در سفر بودند که تصادف می‌کند و مرحوم می‌شود. پسر همسایه مقصر بوده و الان گریان و نالان است که من پدرم را کشته‌ام.

دنیا چقدر بی‌مقدار است. بی توضیح اضافه!

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۷)

آقاگل ‌‌ ۲۱ شهریور ۹۶، ۰۸:۳۵
خدا یه وقتایی اسماعیل هات رو بد میگیره. برا همینه که نباید دل بست. به هیچی هیچی...
قاسم صفایی نژاد: ۱۰ مهر ۹۶، ۱۰:۵۰
حب الدنیا رأس کل خطیئه
دُچــــ ــــار ۲۱ شهریور ۹۶، ۱۰:۳۹
نچ نچ نچ ...
نفر اول ۲۱ شهریور ۹۶، ۱۴:۵۷
کاش خدا کسی رو اینطوری امتحان نکنه...
قاسم صفایی نژاد: ۱۰ مهر ۹۶، ۱۰:۵۰
آمین
هانیه شالباف ۲۱ شهریور ۹۶، ۲۰:۳۸
آخ آخ... عجب سرنوشتی!
saeede sa ۲۳ شهریور ۹۶، ۰۱:۱۰
چه چیز عجیب غریب و ساده ایه دنیا :(
بانوچه ۲۳ شهریور ۹۶، ۱۳:۲۷
وقتی مادرم رفت تازه فهمیدم هیچ چیز و هیچ کس موندنی نیست...
قاسم صفایی نژاد: ۱۰ مهر ۹۶، ۱۰:۵۰
خدا رحمتشون کنه
مهدی صالح پور ۲۳ شهریور ۹۶، ۱۶:۱۵
چقدر تصادف، چقدر کشته... اصلا نمی فهمم.