پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

مدیریت «یک کار مدیریت ناشدنی»!

سال‌ها پیش مدیریت به سبک مدیریت هولدینگ‌ها، سازمان‌هایی بزرگ دارای چندین نوع کسب و کار متفاوت، کاملا مرسوم شد. آن زمان گفته می‌شد اگر شما مدیریت بلد باشید، قادر خواهید بود هر نوع کسب و کاری را مدیریت کنید: چه استودیوی فیلم‌سازی، چه رآکتور هسته‌ای و چه مجموعه‌ای از آرایشگاه‌های زنجیره‌ای. در این نگاه تنها چیزی که شما نیاز دارید نشستن در دفتر مرکزی هولدینگ و طی کردن این گام‌هاست:

- خودتان را در مرکز همه چیز تصور کنید و کل کسب و کارهای سازمان را پیرامون خود ترسیم کنید؛

- کسب و کارهای مرتبط را در یک خوشه قرار دهید و کادری مستطیلی به دور هر خوشه بکشید؛

- به هر کادر برچسبی بزنید (مثلا خوشه پنیر در آسیا)؛

- سپس این کادرها را با خطوطی به یکدیگر وصل کنید؛ با این کار به همه نشان می‌دهید رییس واقعی چه کسی است؛

- نهایتا این خطوط منظم و مرتب را با همه ابلاغ کنید!

اما این کادرهای مستطیلی چقدر گویای واقعیت هستند؟ آیا می‌دانستید مردم هند، پنیر زیاد می‌خورند اما ژاپنی‌ها به ندرت پنیر می‌خورند؛ حا اینکه هر دوی آنها در آسیا واقع شده‌اند! با این اوصاف اگر مدیریت یک شرکت مواد غذایی در هند را بر عهده داشته باشید و قرار باشد کسب و کار فروش پنیر را به سراسر آسیا توسعه دهید، چگونه این تفاوت‌ها را مدیریت می‌کنید؟

از نظر خود من اگر به اندازه کافی باهوش باشید، اصلا نباید زیر مسئولیت این کار بروید، اما خب، می‌دانم اگر این کار را نکنید، فرصت یک ارتقای شغلی و فرصت تبدیل شدن به مهم‌ترین تأمین کننده پنیر برای بزرگ‌ترین شرکت‌های غذایی در آسیا را از دست خواهید داد؛ بنابراین شما طبیعتا مسئولیت فروش پنیر در سراسر آسیا را خواهید پذیرفت و این دقیقا همان جایی است که مشکلات شروع می‌شوند: مدیریت «یک کار مدیریت ناشدنی»!

قصه‌های شب برای مدیران

نویسنده: هنری مینتزبرگ

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است