پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

تجربه نگاری: حتی از دوستانتان هم قبول نکنید!

عصر روز گذشته، جمعه ۱۴ اردیبهشت بازدیدی از #چاپخانه کتیبه داشتم که همکارانم در روزهای تعطیل هم مشغول #چاپ کتب انتشارات علمی و فرهنگی برای #نمایشگاه_کتاب هستند. خدا قوت گفتم به دلیل تلاششان و همراهی‌شان در شرایط سخت انتشارات و سعی کردم به سهم خودم تشکر کنم.

الحمدالله بیش از ده عنوان کتاب چاپ اول کودک و بزرگسال برای نمایشگاه کتاب در حال آماده‌سازی است و بسیاری از کتب پرفروش قدیمی در حال تجدید چاپ. 

روزهای اولی که در انتشارات علمی و فرهنگی، قبول مسئولیت کرده بودم به همین چاپخانه سر زده بودم. روزهای ابتدایی #زمستان بود و سوله‌های چاپخانه از شدت سرما قابل تحمل نبود. کارگران با چند لایه لباس مشغول کار بودند ولی مگر می‌توان چند ساعت در روز تحمل کرد یا مگر #صحاف می‌تواند با دستکش، صحافی کند؟
 از مدیر وقت چاپخانه سوال کردم که سیستم گرمایشی چرا روشن نیست؟ گفت: سیستم خراب است و پانصد میلیون تومان هزینه تعمیر آن می‌شود که نقدینگی موجود نیست. گفتم چند وقت است سیستم گرمایشی خراب است؟ گفت امسال روشن نشده است و با همین چند #بخاری_نفتی سوله‌ها گرم می‌شود! بخاری‌هایی که دود آن، احتمالا برای تنفس کارگران هم ضرر داشت. 
گفتم چرا تا به حال فکری نکردید؟ گفت کاری نمی‌توانیم بکنیم بدون نقدینگی. فقط در حال رایزنی برای گازکشی هستیم تا بتوانیم برای سال‌های بعد کاری کنیم.

برگشتم به دفتر و سخت مشغول فکر شدم که چه کاری می‌توانم برای همکارانم بکنم؟
نیم ساعت نگذشته بود که #مسئول_دفتر وقت آمد و یک سوییج خودرو تحویل داد. گفتم این سوییچ برای چیست؟ گفت: این سوییج خودروی شاسی‌بلند سوزوکی است که تحویل سرپرست قبلی انتشارات بوده است و الان سوییچ را فرستادند.
گفتم سوییچ را تحویل معاونت اداری مالی بدهید تا بفروشند و چاپخانه را گرم کنند.

دقایقی بعد معاون اداری مالی وقت به اتاق آمد و گفت: می‌خواهید سوزوکی را بفروشید؟ 
گفتم سوزوکی به چه درد می‌خورد وقتی سایرین در سرما یخ می‌زنند و نقدینگی وجود ندارد؟
گفت: فروش اموال جزو اختیارات مدیرعامل نیست. 
گفتم: مجوز هیات مدیره و مجمع با من. شما مقدمات مزایده را آماده کن.
گفت: مزایده نمی‌توانیم برگزار کنیم. 
گفتم: چرا؟
گفت: سامانه ستاد دولت به دلیل منقضی شدن هیات مدیره، ماه‌هاست قفل شده و امکان برگزاری مزایده وجود ندارد. ابتدا باید مشکلات ثبت #روزنامه_رسمی را مرتفع کنیم!

دیدم مشکلات بسیار عمیق‌تر از آن چیزی است که بتوان فکر کرد. بی‌تدبیری و بی‌مسئولیتی بلای جان قدیمی‌ترین نشر ایران است. 
چند روز بعد با کمک دوست عزیزی، به وسیله هیتر، چاپخانه موقتا گرم شد تا پس از حل مشکلات زیرساختی، مشکلات چاپخانه هم به شکل زیرساختی حل شود. مشکلات زیرساختی که البته عمق آن، اصلا عادی نیست. 

#تجربه_نگاری:
در قبول مسئولیت هر شرکتی، حتما توجه داشته باشید که #روزنامه_رسمی و  #صورت_مالی شرکت را کامل مطالعه کنید. اگر پس از مطالبه صورت مالی، به شما گفتند: «صورت مالی وجود ندارد و خودت باید آماده کنی ولی  چون شرکت دولتی است و نظارت وجود داشته است، خیلی سریع با تلاش می‌توانی مسائل را حل کنی.» به هیچوجه حتی از معتمدین و دوستان هم قبول نکنید. اگر شرکتی صورت مالی نداشت یا سالها ثبت روزنامه رسمی آن انجام نشده بود، یعنی گره‌های کوری وجود دارد که با دست عقل و تدبیر به تنهایی حل نمی‌شود و حتما نیازمند همدلی، صبوری و رایزنی فراوان است.

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است