دیگر آوردگاه فکری در انتخابات نداریم!
هویت گمشده این روزهای ایران عزیزمان است. بیش از یک قرن است که میان ایرانی، اسلامی و غربی بودن یا شدن مباحثه میشود و البته جامعه، منتظر نتیجه مباحثات نیست و پیش میرود.
در دهههای اخیر، مسئله هویت به دلیل جهش مصرف محتوای سطحی، جدیتر شده است و متأسفانه زبان گفتگو و شناخت طرفینی از طرفهای مختلف کمتر وجود دارد. گروههای مرجع تغییر کردهاند و در حال گذار در همه این موارد هستیم.
شاید یکی از مواردی که نسل ما و قبل از ما در میان همه این تحولات تجربه کرد، نبردهای فکری بین کسانی بود که حتی اگر در ادبیات آکادمیک گروه مرجع نبودند، ولی نماینده یکی از گروههای مرجع به صورت تمام قد در برههای از زمان بودند.
انتخابات ریاست جمهوری یکی از این آوردگاهها بود. وقتی کسی کاندیدای ریاست جمهوری میشد، حداقل در دو طرف اصلی، هوادارانی داشت که حاضر بودند برای ترویج تفکرشان، وقت و انرژی و جان و آبرو بگذارند. یکی از دلایلش این بود که آن کاندیدا برای رسیدن به قدرت، خودش، فکرش و اعتقاداتش را مخفی یا بزک نمیکرد.
یادم هست سال ۸۴، دو طرف اصلی اختلاف که هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد بودند، اختلاف جدی مبنایی برای اداره کشور داشتند. البته که همیشه در حاشیه، کاندیداهای دیگری بودند که نمیدانستند که هستند؛ در جایی دم از ارزشهای انقلاب میزدند و در جای دیگر، ستادشان تابلوهای تبلیغاتی بزرگ با چشم رنگی از آنها منتشر میکرد. یا از کلیدواژه دولت مدرن استفاده میکردند و دم از امید میزدند و مطمئن نبودند عصر امام خمینی (ره) ادامه دارد.
اما روایتهای اصلی که در حال مبارزه با هم بودند، همان چیزی بود که شهید بهشتی در ابتدای انقلاب خطاب به امام خمینی (ره) نوشته بودند که «دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین، که نه بهکلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند، و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضوع بینابین گواه.»
متأسفانه چند دورهای است که چنین آوردگاهی را به دلایل مختلف مشاهده نمیکنیم. آوردگاهی که باعث رشد فکری و سیاسی مردم میشد و شفافیت ناشی از آن، به ادامه مسیر کمک میکرد. یا رقیب قدرتمندی برای رقابت وجود ندارد و یا دال مرکزی گفتمانی برای یکی از طرفین مبهم است.
به نظرم نیاز است برای آینده فکری کنیم که افرادی که کاندیدای ریاست جمهوری میشوند، هر کدامشان واقعا صلاحیت و برازندگی ریاست جمهوری را داشته باشند و با وجود سلیقهها و اختلافنظرها اما ذیل خیمهگاه قانون اساسی با هم مبارزه کنند تا شاهد پیشرفت بیشتری باشیم. انتخابات به این شکل، با احساس تکلیف مردم انقلابی ممکن است پرشور شود اما آیا سیاسیون و مدیران باید از این تعهد مردم سوءاستفاده کنند و خود را رشد ندهند؟
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
به نظرم سبد رای جلیلی، تا حدودی گفتمانی باشد. اما مشکل این است که طرف مقابل حاضر نیست صریح و شفاف باشد. یکی به شوخی گفته بود اگر پزشکیان با همین دست فرمان پیش برود، جلیلی هم به او رأی میدهد.