شاید یکی از شیرینترین انواع مطالعه، مطالعه در مورد تاریخ است. تاریخ علاوه بر اینکه مانند داستان، فراز و نشیب و تعلیق دارد، آموزنده هم هست. با مطالعه تاریخ هر چند ممکن است تلخیهای زیادی را تجربه کنیم اما لااقل میدانیم شکستهایی که خوردهایم را نباید تکرار کنیم تا آن تلخیها دوباره نیاید.
اگر تاریخ بخوانیم، میدانیم که حتی پس از انقلاب مشروطه، امثال وثوقالدوله میتوانند قرارداد ۱۹۱۹ را با دولت بریتانیا امضا کنند و اگر نباشند امثال شهید مدرس که این قرارداد را زیر پا بگذارند، تحت قیمومیت دولت بریتانیا میماندیم.
اگر تاریخ بخوانیم، میدانیم وقوع انقلاب یک امر یکباره نیست که اگر یکباره باشد و مصون از خطا و انحراف و زوال، دیگر پس از انقلاب مشروطه نیازی به انقلاب اسلامی نبود.
همیشه باید فکر کنیم که مردم ایران چرا انقلاب کردند؟ آیا واقعا تحت تأثیر جو قرار گرفتند؟ آیا یک ملت، تحت تأثیر جو میتواند سالها اسیر و شهید بدهد تا به پیروزی برسد؟
اگر مردم شعار «آزادی» میدادند یعنی از «استبداد» خسته شده بودند و اگر شعار «استقلال» میدادند یعنی از «وابستگی» بیزار بودند و اگر «جمهوری اسلامی» یکی از ارکان شعارشان بود، یعنی نمیخواستند یک نفر به عنوان شاه مطابق میل شخصی خود برای آنها تصمیم بگیرد.
انقلاب بر رژیم شاهنشاهی پیروز شد و به قدرت رسید ولی آیا کار تمام شد؟ این تازه بامداد پیروزی است، و اگر فکر کنیم انقلاب در سال ۵۷ پیروز شد و کار تمام شد و باید همه چیز خوب و عالی و درجه یک بشود، ضربههای شکننده خواهیم خورد.
تداوم انقلاب تا بینهایت است. اگر دچار بیماری خطرناک روزمرگی شدیم، آنوقت حتما همه چیز را به راحتی از دست خواهیم داد. باید بیدار باشیم، باید هر کس به سهم خود تلاش کند تا از این آرمانهایی که ملت پای آن ایستاد، محافظت کند؛ حال چه مقابل دشمن خارجی در حفظ استقلال باشد و چه در مقابل سودجویان طاغوتمسلکی که آزادی مردم را نشانه گرفتهاند و چه مقابل دشمن درونی خودمان که هر روز عقل و قلبمان را با شبهه و تردید تهدید میکند.
انحرافات عملکردی انقلابمان را ببینیم و درمانش کنیم، همانطور که درستیهای رویکردی انقلابمان را میبینیم و به آن افتخار میکنیم.
سالروز پیروزی انقلابمان مبارک.
اختلاف بین مردم در برداشت از اتفاقات بد این روزها یعنی ادامه رفتارهای هیجانی و غیرعاقلانه از سمت گروههای مختلف.
نیاز است مرجعیت گروههای مختلف فکری، فکری به حال اثرگذاری پایین خود روی گروه خودشان بکنند.
جامعه حق تعیین سرنوشت خودش را دارد، چه موافق و چه معترض باید بتوانند گفتگو را جایگزین نزاع و درگیری کنند.
اغلب مردم از هر تفکری، به قانون اساسی پایبندند و اجرا شدن درست آن میتواند محور وحدت شود.
وحدتی که از گروهکهای برانداز و افراطی مجال ناامنسازی را میگیرد.
میدانیم به اندازه کافی خارج از مرزهایمان دشمن داریم، دشمنی گروههای مختلف فکری مردم با همدیگر را فرو بنشانیم.
- اینکه جمهوری اسلامی کاستیهایی دارد، دچار بیکفایتیهایی در برخی از زمینهها هست، بعضا ریاکاران سمتهای مهم و غیرمهم را به خود اختصاص دادهاند، قابل انکار نیست و یکی از دلایل شرایط امروز است. فاصله قدرت بین مسئولین و مردم بخصوص در ۱۰ سال گذشته زیاد شده است؛ رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی به دلایل مختلف نتوانستهاند اعتماد بخش قابل توجهی از مردم را جلب کنند؛ شرایط تحریم، اوضاع اقتصادی را خراب کرده است و منفعتطلبان با سودجویی توانستهاند تخلفهای گستردهای بکنند و دستگاه قضایی ما به دلیل عدم چابکی یا دلایل دیگر نتوانسته است به سرعت و با قدرت مقابله کند و از حجم نارضایتی مردم نسبت به بیعدالتی بکاهد.
اینکه دشمن سرمایهدار و پرقدرتی مقابل ماست و از این فاصله، نهایت بهره را میبرد هم قابل انکار نیست. اما...
- من متخصص صنعت، اقتصاد، سیاست و قضا نیستم. من مدیریت رسانه خواندهام و سالها در عرصه فرهنگ و رسانه فعالیت کردهام؛ شاید به همین دلیل این حوادث را از زاویه رسانه میبینم و شاید هم واقعا جنگ اصلی رسانهای باشد. پس از این زاویه سخن میرانم؛ هر چند هر چقدر بخواهیم در این باره، از زاویه خاصی هم بگوییم و بنویسیم حتما دچار «کاهشگرایی» میشویم و بسیاری از دلایل دیگر جا میماند.
- وقتی میتوان با یک اتفاق مانند فوت مهسا امینی، چنین جرقهای ایجاد کرد که بخش قابل توجهی از مردم، سالها از محتوای سطحی استفاده کرده باشند. مردمی که واکنشهای هیجانی، احساسی و در لحظه را به فکرورزی، بررسی و صبوری ترجیح میدهند و به این فکر نمیکنند که بعدش چه میشود.
سالها دشمنان حقیقت در همه جای دنیا تلاش کردهاند که مصرف رسانهای مردم را به سمت محتوای سطحی ببرند. چرا؟ چون وقتی محتوای سطحی مصرف میشود، مردم به جای فکرورزی، هیجانی میشوند و در لحظه، تصمیمات سطحی میگیرند. آنوقت صاحبان قدرت با رسانههای مؤثری که دارند، خودشان به جای مردم در لحظه حساس تصمیم میگیرند و افکار عمومی را آماده تصمیمات خودشان میکنند.
سواد رسانهای در ایران طبق آخرین آمار سیزده درصد است. این یعنی محتوای سطحی روی ما اثر بیشتری میگذارد. از خودتان بپرسید: در یک سال گذشته روزی چند دقیقه در اینستاگرام بودید و روزی چند دقیقه کتاب یا مقاله میخواندید یا فیلم میدیدید؟ در اینستاگرام برای چه چیزی بیشتر وقت میگذاشتید؟ برای پیگیری خبرهای زرد فلان سلبریتی، دیدن ویدئوی کوتاه طنز، فلان خبر بدون تحلیل عمیق، مد و لباس و دکوراسیون؟ یا برای اینکه یاد بگیریم چطور انسان بهتری شویم و چطور زندگی بهتری داشته باشیم و چطور ارتباط بهتری با بقیه برقرار کنیم و ...
جمهوری اسلامی که منشأ آن یک انقلاب فرهنگی بود، برای ترویج محتوای عمیق کار جدی نکرد و شاید به دلیل اینکه میخواست حجم نارضایتی اقتصادی را کاهش دهد، سرگرمیهای سطحی را در رسانهها ترویج کرد؛ اندیشمندان و عالمان جامعه توجهی به این حوزه نکردند؛ مردم هم خودشان سرگرم بودند. اما دشمن بیدار بود و خواسته خود را پیگیری میکرد و کار میکرد تا اینکه این روزها با لگد دشمن بیدار شدهایم.
اینکه عملکرد جمهوری اسلامی در بعضی از حوزهها متناسب با انتظار ما از آن نبوده است، دلیلی برای اینکه جمهوری اسلامی خوب نیست یا ضرورت ندارد یا نباید حفظش کرد، نیست. اتفاقا مردم ایران به انقلاب خود باور دارند و اختلاف بر سر آن است که شعارهای اصلی و اصیل انقلاب درست پاسداری نشده است. البته این کاستیها نباید بزرگنمایی شود و پیشرفتهایی که جمهوری اسلامی در این چند دهه ایجاد کرده، قابل انکار نیست.
- از بحث دور نشوم و یک مثال رسانهای بزنم:
اینکه رسانههای مختلف خارجی میگویند در بیانیه داعش برای قبول مسئولیت فاجعه تروریستی شاهچراغ، سیام ربیعالاول است و اصلا روز سیام نداشتیم پس کار جمهوری اسلامی است که دستپاچه آن را منتشر کرده، ناشی از همین عدم سواد رسانهای است. من بحث تقویمی ندارم که ماه قمری چطور است و ماه دیده شده یا نشده، من سخن رسانهای دارم. آیا دشمن نمیتواند همین نکته را به عمد در بیانیه گذاشته باشد و پس از آن با رسانههای قدرتمند خود به آتش آن بدمد تا اختلاف بین مردم را بیشتر کند و به ریش ما بخندد؟ در مورد سایر دلایل هم همین سوال مطرح است. گویا به سبک فیلمهای دفاع مقدسیمان هنوز دشمن را یک سری آدم احمق هوسباز مست تصور میکنیم؛ اصلا اینطور نیست. دشمن باهوشی داریم که به پیشرفتهترین ابزارها و پیشرفتهترین نظریههای علوم انسانی مجهز است و برای کلمه به کلمهای که در رسانههای قدرتمند و مؤثرش بیان میکند، قصد و عمد دارد.
- ما باید چه کنیم؟
حتما جمهوری اسلامی باید تلاش کند تا سرمایه اجتماعی خود را از طریق مدارا، گفتگو، کاهش فاصله قدرت، خدمترسانی در همه حوزهها افزایش دهد. رسانهها باید تلاش کنند، اعتماد بخشی از مردم را به خود برگردانند. اما ما مردم هم وظیفهای داریم. ما نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را از بین نبردیم که باز هم به سبک حکمرانی دیکتاتوری، همه انتظارمان از دولت و حکومت باشد. ما مردم قدرت داریم و میتوانیم خودمان باری از دوش کشور عزیزمان ایران برداریم.
معتقدم همیشه هر چیزی که بین مردم تفرقه و جدایی بیاندازد، به نفع ایران نیست. مردم عموما طرفدار عدالت هستند و آزادی اما تشخیص و مصداق آنها با هم متفاوت است؛ برای حل این اختلافنظرها اگر راهی جز گفتگو با هم پیدا کنیم، همه ضرر کردهایم. دوستیهایمان را گسترش دهیم و در گفتگوهایمان به جای تمسخر، فحاشی، جدل، برچسبزدن و امثالهم، دنبال پیدا کردن حقیقت باشیم. سعی کنیم هر خبر و تحلیلی و پیامی که میبینیم یا میشنویم را زود باور نکنیم، کمی فکر کنیم، با افراد مورد اطمینانمان مطرح کنیم و بعد در مورد آن قضاوت کنیم یا به دیگران منتقل کنیم. تلاش کنیم ساعت مطالعهمان را بالا ببریم و بدانیم در کدام کشور با چه شرایط تاریخی و جغرافیایی در حال زندگی هستیم و غرب و شرق هر کدام چه چیزی از جان ما میخواهند و چرا و چقدر؟
ما باید اول از همه خودمان به خودمان کمک کنیم و بعد چشمانتظار دیگران باشیم.
فقط یک سؤال: آیا هر رسانهای حق داره قبل از اعلام رسمی، گمانهزنی خودش برای احراز صلاحیت رو منتشر کنه؟ اگر خبر دیشب خبرگزاری فارس تکذیب بشه، آیا مجازاتی در انتظار مدیرمسئول این خبرگزاری به دلیل تشویق اذهان عمومی هست؟
و اگر خبر فارس تأیید بشه، اساسا آیا اعضای شورای نگهبان حق دارند غیر از طرق رسمی، لیستی به خبرنگاری بدهند؟ آیا در آن صورت میتوان منتظر پیدا شدن مجرمی از اعضای شورای نگهبان به دلیل در اختیار گذاشتن غیرقانونی اسامی باشیم؟
---------------
بعدنوشت:
خبر خبرگزاری فارس برای تایید صلاحیت نامزدهای انتخابات تایید شد. به نظرم شورای نگهبان در برابر این درز اطلاعات عجیب و غریب باید پاسخگو باشد. کدام عضو شورای نگهبان تقوای کافی برای محافظت از اطلاعات حاکمیتی را نداشته است؟
راستش را بخواهید وقتی خبر فرمایشات آقای صفار هرندی در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه قم را دیدم، حیرت کردم. حیرتی از جنس حیرتی که رهبری چند روز پیش فرمودند: «من اوّلى که با این قضیه برخورد کردم، حیرت کردم: مگر چنین چیزى ممکن است؟ دیدیم بله، هم ممکن است، هم واقع است!» (+)
این حیرت چند دلیل داشت:
دلیل اول این بود که ما از آقای صفار انتظار داریم عمار رهبری باشند؛ قرار نیست ایشان هم مانند برخی دیگر هر چیزی به ذهنشان میرسد بر زبان بیاورند و هر حرف بدون سندی را که میشنوند، بدون سند به مردم منتقل کنند.
دلیل دوم اینکه تعجب کردم از اینکه چنین شخصی از چنین تریبونی، توهین و تهمت را روانه برخی افراد میکند! تهمتهایی از قبیل اینکه اینها یک رکعت نماز هم نمیخوانند! و جالب اینکه در نقطه کاملا مقابل ایشان، سال گذشته جناب آقای مهدی طائب فرموده بودند «مشایی مرتاضی بسیار قوی است» و ریاضتهای شدید او را «نمازهای سه ساعته» و «هر روز روزه بودن» عنوان کرده بودند! (+)
دلیل سوم اینکه جناب آقای صفار گویا فراموش کردهاند که رهبری سال 88 فرمودند: «اینکه در دادگاهها از قول یک متهمى چیزى راجع به یک کس دیگرى گفته میشود، من این را بگویم که این، شرعاً حجیت ندارد. بله، متهم هرچه دربارهى خود در دادگاه بگوید، این حجت است. اینکه بگویند در دادگاه دربارهى خودش اگر اعترافى کرد، حجت نیست، این حرف مهملى است، حرف بىارزشى است؛ نه، هر اقرارى، هر اعترافى، شرعاً، عرفاً و در نزد عقلا در یک دادگاه در مقابل دوربین، در مقابل بینندگان میلیونى که متهم علیه خود بکند، این اعتراف مسموع است، مقبول است، نافذ است؛ اما علیه دیگرى بخواهد اعترافى کند، نه، مسموع نیست. فضا را نباید از تهمت و از گمان سوء پر کرد. قرآن کریم میفرماید: «لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا»؛ وقتى میشنوید که یکى را متهم میکنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟ تکلیف دستگاه اجرائى و قضائى به جاى خود محفوظ است. دستگاههاى اجرائى باید مجرم را تعقیب کنند، دستگاههاى قضائى باید مجرم را محکوم و مجازات کنند؛ با همان روشى که ثابت میشود و در قوانین اسلامى و قوانین عرفى ما هست و هیچ هم در این زمینه نباید کوتاه بیایند؛ اما مجازات مجرم که از طرق قانونى جرم او ثابت شده است، غیر از این است که به گمان، به خیال، به تهمت، یکى را متهم کنیم، بدنام کنیم، توى جامعه دهن به دهن بگردانیم. اینکه نمیشود. این فضا، فضاى درستى نیست.» به نظرم اگر ایشان این جمله رهبری را فراموش نکرده بودند، نباید به این راحتی میگفتند: «بعضی از رفقایشان بعد از دستگیری، اعتراف کردند که گاهی در طول یک مسافرت میدیدم که اینها یک رکعت نماز هم نخواندهاند؛ میگویند ما به آنها گفتیم که ما فکر میکردیم شما با این ارتباطی که با ناحیه مقدسه دارید نسبت به نماز مراقبت دارید، اما آنها جواب دادند که ما به مرحلهای رسیدیم که از این چیزها عبور کردیم.»
دلیل چهارم اینکه تعجب کردم از اینکه وقتی ایشان به آقای شریف زاده به راحتی تهمت «فاسد» میزنند، هیچ واکنشی از سوی مسئولینی که وظیفه دارند دیده نمیشود؛ حال آنکه اگر این قضیه برعکس اتفاق میافتاد احتمالا واکنش مسئولین متفاوت بود!
همیشه اعتقاد داشتهام که «یکى از چیزهایى که به پا گرفتن فکر غلط کمک مىکند، برخورد غیرفکرى با آن است.» (+) و اینگونه برخوردها با جریان موسوم به انحرافی را کمک به ترویج آن میدانم که در پستهای مختلف به آن پرداختهام. (+)، (+)، (+) و (+) به نظرم بهترین راه مقابله با فکرهای غلط، تبیین است که در یادداشتهای مختلف تلاش خود را در این جهت به کار بستهام. (+)، (+)، (+)، (+) و (+)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بعد نوشت: (28 خرداد: ساعت 18) دقایقی پیش متن کامل سخنرانی جناب آقای صفار در خبرگزاری فارس منتشر شد. آن قسمت سخنرانی ایشان راجع به کسی که یک رکعت نماز نمیخواند بود، راجع به مشایی نبوده و راجع به مدعیان ارتباط با امام زمان بوده است! ما بقی نقد من به ایشان کماکان پابرجاست.