آزمایشها نشان میدهند که اگر کسی در اثر حادثهای کور شود، آن بخش از مغز که پردازش محرکهای دیداری را به عهده داشته (قشر دیداری مغز) تاریک و بیمصرف نمیشود، بلکه به سرعت توسط مدارهای پردازش صدا مورد استفاده قرار میگیرد. حال اگر فرد خط بریل یاد بگیرد، این بخش از مغز مجددا برای پردازش اطلاعات منتقل شده از طریق لامسه، به کار گرفته میشود...
راماچاندران عصب شناس، در آزمایش بدن نوجوانی که بازوی چپش را در تصادف خودرو از دست داده بود، کشف کرد که وقتی از او میخواست چشمش را ببندد و بعد نقاط مختلفی از صورتش را لمس میکرد، بیمار تصور میکرد که بخشهایی از بازوی قطع شدهاش لمس میشود. یک بار راماچاندران نقطهای زیر بینی پسر را لمس کرد و پرسید «حس میکنی کجا را لمس میکنم؟» و او پاسخ داد «انگشت کوچک دست چپم سوزن سوزن میشود.» به وضوح، نقشه مغزی پسر در فرآیند بازسازماندهی بوده و نورونها برای کاربردهای جدید آرایش جدیدی مییافتند...
اگر چه انعطاف سیستم عصبی راهی برای فرار از جبرگرایی ژنتیک پیش رو میگذارد، روزانهای برای تفکر آزاد و اراده آزاد، با این حال جبرگرایی خاص خودش را هم به ما تحمیل میکند. با قوام گرفتن مدارهای خاصی در مغزمان از راه تکرار فعالیتهای فیزیکی یا ذهنی، فعالیتها تبدیل به عادات میشوند. بنابر اظهار دویچ، تناقض انعطاف سیستم عصبی، با تمام انعطاف ذهنیای که به ما میبخشد، در این است که میتواند ما را در «رفتارهایی صلب» قفل کند.
کمعمقها؛ اینترنت با مغز ما چه میکند؟
نویسنده: نیکلاس کار
ایده مسابقه داستان نویسی خودنویس هر چند از همان پاییز سال گذشته که مسئولیت راه اندازی مجدد نشر جام جم را پذیرفتم در ذهنم بود، اما برخی مسائل سازمانی و تغییر و تحولاتی که در موسسه جام جم در حال رخ دادن است آن را تا مرداد امسال به تاخیر انداخت.
از مرداد که فراخوان مسابقه را اعلان کردیم، سعی کردیم تبلیغات مناسبی داشته باشیم. روزنامه جام جم، جام جم آنلاین، خبرگزاریهای مهر و فارس و ایبنا، فضای مجازی و با فاصله زمانی دو سه هفته، رادیو و بخصوص رادیو فرهنگ -که در برنامه تخصصی پاتوق داستان به مسابقه پرداخت- پای کار آمدند.
سعی کردیم با برداشتن گامهای پشت سر هم در اتفاقات مسابقه، همیشه در میان اخبار فرهنگی باشیم. یک روز دبیر علمی تعیین میشد و هفته بعد داوران و سپس مصاحبهای برای توضیح بیشتر و بعد از آن انتشار موشن گرافیک، برگزاری نشست خبری و ... حتی از تبلیغ در کانالهای پربازدید تلگرامی که جنبه سرگرمی دارند هم غفلت نکردیم.
در سایر شبکههای اجتماعی هم حضور داشتیم اما تبلیغ خاصی نکردیم. در تبلیغات محیطی هم سعی کردیم لااقل در سطح شهر تهران، در فرهنگسراها، برخی کتابخانههای عمومی، کافه کتابها و دانشکدههای مختلف پوستر تبلیغاتیمان را بچسبانیم. تلویزیون هم متاسفانه همکاری لازم را برای تبلیغ نکرد و حتی خانم لبافی که قرار بود برای پخش نشست خبری در آیتم کلاکت اخبار ۲۰:۳۰ تشریف بیاورند، نیامدند؛ تا هفته گذشته که دوست خوبم جناب آقای رضاییان، تهیه کننده محترم برنامه کتابباز در پخش تیزر همکاری کردند.
تیزر دوم را که با همکاری سرکار خانم مژده لواسانی ساختیم در کتابباز پخش کردیم و ایشان زحمت کشیدند و در صفحه اینستاگرامی خودشان هم منتشر کردند. اتفاق جالبی افتاد: تعداد زیادی از مخاطبان تازه به گوششان رسید و درخواست کردند که مسابقه تمدید شود. به نظرم آمد که افرادی هستند که روزنامه، خبرگزاری، رادیو و حتی تلگرام هم نمیبینند اما حواسشان به اینستاگرام هست. تعداد این افراد آنقدر زیاد بود که بلافاصله به دبیر علمی پیشنهاد دادم که تا حد امکان به تمدید مهلت دریافت آثار فکر کنند؛ به هر حال این ضعف ما بود که برای تبلیغ در اینستاگرام که مخاطبان خاص خود را دارد برنامه ریزی نکرده بودیم و باید تا حد مقدور جبران میکردیم.
آقای فلاح هاشمی هم با تمدید موافقت کردند و خبر نهایی اینکه مسابقه داستان نویسی خودنویس تا ۱۶ آذر تمدید شد. مهلت دریافت آثار تمدید شد اما کماکان ۲۰ استعداد برتر داستان بلند در شب یلدا معرفی خواهند شد و سایر مراحل مسابقه طبق روال قبلی ان شالله انجام خواهد شد.
نتیجه [پژوهش من] این شد که گویا [در اینترنت] تندخوانی و تندنویسی روندی کلی است. مردم هم کمتر میخوانند و هم کمتر به آن چه میخوانند فکر میکنند. به نظرم چنین آمد که مطالعه در شرایط اینترنتی، عمدتا به این صورت است که گویی پاراگراف اول خوانده میشود، تنها نیمی از پاراگراف دوم میتواند توجه خواننده را جلب و حفظ کند و به باقی مطالب نگاهی گذرا انداخته میشود. نقدها و نظرهایی هم که زیر مطالب نوشته میشوند، عمدتا کوتاه و به قولی توییتری و پیامکی هستند. در بسیاری از این بازخوردها مشخص بود که نویسنده یا کل مطلب را نخوانده یا دست کم حوصلهای برای عمیقتر فکر کردن یا اندکی تحقیق به خرج نداده و بلافاصله دست به صفحه کلید برده است. گویی در دنیای پیامک و وبلاگ و موتور جستجو، اعلام نظر فوری یک ضرورت است!
کمعمقها؛ اینترنت با مغز ما چه میکند؟
نویسنده: نیکلاس کار
تغییر نعمت شاید به خودی خود اصطلاح دارای بار ارزشی منفی نباشد. به هر حال نعمتی از دست رفته است و نعمتی دیگر جایگزین آن شده است. اما گاهی اوقات نعمات بزرگی از ما گرفته میشود و نعمات کوچکی داده میشود. گاهی اوقات نعمات آرام بخشی گرفته میشود و نعمات پردردسری داده میشود که به هر حال انجامش میدهی اما باید چند برابر تلاش کنی تا به آرامش گاها کوتاهتر برسی.
این همانجایی است که در کمیل میخوانیم: اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم؛ خدایا ببخش گناهانی را که باعث تغییر نعمت من میشوند.
این چه گناهانی است که باعث تغییر نعمت میشوند؟ چه کنیم که نعمات بهتر و بزرگتر را از دست ندهیم و به نعمات کوچکتر دلخوش نکنیم؟
جایی میخواندم به نقل از خداوندگار مناجات، امام سجاد علیه السلام، که گناهانی که باعث تغییر نعمت میشوند عبارتند از:
- ظلم و ستم کردن به مردم
- از دست دادن عادات به کار خیر و نیکو.
- ترک عمل معروف و خیر.
- کفران نعمت
- ترک شکر
دقیق میشوم به خودم طی ۱۰ سال گذشته. هر ۵ مورد را هم به کرات هم به شدت مرتکب شدهام.
اللهم الغفر لی الذنوب التی تغیر النعم... یا رب... یا رب... یا رب...