پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا» ثبت شده است

یادداشت یادداشت‌ها

تغییرات مشهدی!

جمعه هفته پیش به زیارت امام رئوف رفتم و چند روزی نایب الزیاره همه دوستان بودم. دو سالی می‌شد که توفیق زیارت حاصل نشده بود و امسال با مشاهدات تغییرات شهر مشهد -لااقل اطراف حرم- متعجب شدم.

تعداد زائرین عرب چندین برابر سال‌های گذشته بود، آنقدری که با پیاده روی در خیابان‌های اطراف حرم بیشتر مکالمات مردم به زبان عربی بود تا فارسی. خب مایه مسرت و خوشحالی است که برادران عرب و شیعه ما مهمان ما هستند و حتی بعضا ساکن مشهد شده‌اند. اما لطفا فراموش نکنیم که افزایش تعداد زائر و گردشگر و مهاجر در هر شهر و کشوری، نیازمند یک پیوست فرهنگی و یک پیوست اقتصادی است که باید سیاستگذاری درست در این خصوص صورت پذیرد.

در صحبت‌های درون تاکسی، برخی از مردم مشهد از این قضیه خوشحال بودند. اعراب به دلیل کاهش ارزش پول ملی ما، راحت‌تر می‌توانند خرید کنند و به قول همان شهروند مشهدی، کیلو کیلو زعفران می‌خرند و اکثر شیشلیک‌های شاندیز را آنها می‌خورند و این موجب رونق کسب و کار در مشهد شده است. برخی دیگر از این کثرت مهاجرت اعراب نگران بودند و می‌گفتند با این همه ملکی که اینها در حال خرید هستند، تا چند سال دیگر قضیه اسرائیل و فلسطین در مشهد تکرار می‌شود! برخی دیگر از مردم نگران تغییرات فرهنگی بودند که مثلا نوع پوشش دختران بصره‌ای و بغدادی روی دختران مشهدی اثرگذار باشد یا سبک زندگی چندهمسری اعراب در میان مردان ایرانی هم رایج شود.

قضاوتی ندارم که کدام نگرانی مردم بحق است و کدام توهم است. سخن این است که این حرف‌ها نگرانی مردم است و باید به آن پرداخت و مردم را از نگرانی خارج کرد. مردم باید بتوانند به دولت اعتماد کنند و مطمئن باشند که دولت در کنار آنها صیانت از فرهنگ و اقتصاد را در دستور کار دارد.

شخصی

قاصدک

مگر میشود به زیارت امام رضا علیه السلام بروم و از بهشت باب الجواد اجازه ورود نگیرم؟ اصلا عشقبازی در باب الجواد معنی میدهد.
نمیدانم بخاطر شلوغی این روزها است یا بخاطر ناامنی که با داربست یک بازرسی دیگر به باب الجواد اضافه کرده اند و صفای خاطرات قدیمی را مکدر.
یا امام الرئوف
از دل من آگاهی و می دانی خواسته هایم چه تغییراتی کرده و حتی گاهی برعکس سالیان قبل شده. به هر حال از قدیم گفته ام:
ما بی سلیقه ایم، تو حاجات ما بخواه      ور نه گدا مطالبه آب و نان کند
می دانم که نمی دانم، اما به من یاد داده اند اگر تو را واسطه خیرخواهی به درگاه خدا میکنم، تو را به جوادت قسم دهم. پس قاصدک دلم را از باب الجواد به سویت روانه میکنم یا رضا...

وبلاگ

باب الجواد

باب الجواد یعنی بهشت. تنها فرقش با بهشت منم، چون در بهشت پروردگار از بنده‌اش راضی است اما من نه قدر نعمت او را دانستم و نه ... حتی قدر لحظات حضور در بهشت باب الجواد را.
مرا زمانه باد کرده بود و منِ سبک وزنِ بی‌مقدار وقتی باد شدم در آسمان به هر سو می‌رفتم. چرا باز اشتباه؟ زمانه چه تقصیر دارد که «ظلمت نفسی». هر قدم دور شدن از محبوب، دقیقا به خودم مربوط بود و هست.
باید این باد را سوزن بزنم و خالی کنم تا ببینم کیستم و کجایم و کدام سو باید بروم. چرا باز اشتباه؟ من چه کاره‌ام که درد خود را چاره کنم که طبیب دل‌ها مرا به نزد خودش آورده. یا امام رئوف به حق جوادت...

 

در من هدر نمی‌رود این شعله‌های تو

بالی که بود، سوخت به شرط کمال خویش      من مانده‌ام کنون و دو عالم وبال خویش
مال و منال من همه این ناله من است            آری گدا خوش است به مال و منال خویش
از خون خود، حنا به کف پا گذاشتم                 چون من مباد خون کسی پایمال خویش
سوغات چون نداشتم بخرم باز ریختم             از خرده‌های دل به دل دستمال خویش
امشب فقیه مستم و گر تو نمی‌کُشی            خود خون خویش می‌کنم امشب حلال خویش
در من هدر نمی‌رود این شعله‌های تو             من دهر را بسوزم از این اشتعال خویش
درباره‌ی کریم، گدا حرف می‌زند                      از من بپرس حُسن لب و خط و خال خویش
جای لبم به پنجره فولاد مانده است                امضای بوسه است به طرز وصال خویش
نقاره‌ها به بی‌کسی‌ام جار می‌زنند                بیچاره دل که گم شده در قیل و قال خویش

 

* فایل صوتی این شعر با صدای حاج منصور را از اینجا دانلود کنید.


* این روزها که ایام وفات حضرت معصومه (س) است، خیلی هوس زیارت امام رضا (ع) به سرم زده؛ السلام علیک یا امام الرئوف.

یادداشت

حج فقرا

روزهای ذی‌الحجه رسید و امام رئوف ما را طلبید.
چمدان سفرم را بستم                                 حاجی‌ام، عازم مشهد هستم
 
دوستان بنده را حلال بفرمایند؛ ان‌شالله فردا به سمت مشهد حرکت می‌کنم.
 
 
 
بالم شکسته بود و هوایی نداشتم                 از دست روزگار رهایی نداشتم
بیهوده نیست عاشق گنبد طلا شدم              مشهد اگر نبود که جایی نداشتم
دردم زیاد بود و طبیبی مرا ندید                      دردم زیاد بود و دوایی نداشتم
گفتم مگر امام رضا چاره‌ای کند                      ای وای اگر امام رضایی نداشتم
گفتند در حرم همه را راه می‌دهند                 اصلا بنای بی‌سروپایی نداشتم
میل تو بر دل آمد و میل گناه رفت                   ورنه من از گناه ابایی نداشتم
چندین شب است گریه شده کار من ولی       باز هم برات کرب‌وبلایی نداشتم