پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خودی و غیرخودی» ثبت شده است

یادداشت یادداشت‌ها

منشور خودی و غیرخودی از دیدگاه رهبری

یادداشت بنده در «پایگاه تحلیلی تبیینی برهان» در مورد «شناخت خودی و غیرخودی» توسط برهان صفحه‌آرایی شده و در اختیار مخاطبین قرار گرفته است.
این یادداشت قبلا در دو قسمت با عناوین «آحاد ملت همه خودی‌اند!» و «چشم امید دشمن به چه کسانی است؟» در برهان منتشر شده بود. نمودار درختی این یادداشت هم به این منشور افزوده شده است.

 


فایل مربوط را می‌توانید از اینجا دریافت نمایید.

 

 

خودی و غیرخودی

 

یادداشت یادداشت‌ها

از «خرس‌خاله‌های مختار» تا «خرس‌خاله‌های امروز ما»!

* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.

 

عبرت‌آموزی از حوادث تاریخی همواره مورد توجه تمام صلحا و عقلا بوده است. خداوند مهربان که قرآن کریم را برای هدایت انسان‌ها بر پیامبر اعظم (ص) نازل کرده است، برای پنددهی به آنها از زبان داستان و البته داستان‌های واقعی تاریخی استفاده کرده است.
ساختن فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی به همین منظور نیز می‌تواند مورد استفاده جامعه قرار گیرد. یکی از این سریال‌ها که به شدت مورد توجه مردم هم قرار گرفته است، «مختارنامه» است که مخصوصا به حوادث جامعه شیعه در سال‌های نزدیک به «عاشورا» و پس از آن می‌پردازد.
شب گذشته، «مختارنامه» با کشته شدن یکی از نزدیک‌ترین و بهترین یاران «مختار» و یکی از اصلی‌ترین نفرات قیام او ادامه یافت. به نظر نگارنده چگونگی کشته شدن «کیان» در زمان حاضر جامعه ما، می‌تواند درس‌های زیادی به مردم و مسئولین بدهد.
کیان در حالی به عنوان یک سرباز نامدار در جنگ با «زبیریان» حضور داشت که غالباً در مابقی جنگ‌ها نفر دوم قیام، پس از مختار بود. بزرگ‌منشی و تواضع کیان در نپذیرفتن مسئولیت فرماندهی لشکر برای حفظ وحدت میان شیعیان، و ایفا کردن نقش به عنوان یک سرباز به جای یک فرمانده، درسی است که برخی مسئولین «تشنه خدمت» ما باید بیاموزند.
در روزهای ابتدایی جنگ، «بن وهب» یکی از نزدیک‌ترین افراد و در واقع رفیق گرمابه و گلستان «بن شمیط» که به عنوان فرمانده لشکر مختار برای جنگ با زبیریان انتخاب شده بود، از روی تعصب و لجاجب با کیان ایرانی، با چیدن مقدمه‌های نادرست، فرمانده لشکر را راضی می‌کند تا برای امتحان ولایتمداری کیان، به او دستور دهد روز جنگ به همراه لشکرش پیاده به رزم بپردازد تا بدین‌صورت اثبات شود که او همواره تابع فرمانده است یا برای مقاصد دیگری به این جنگ آمده است؟!
روز جنگ فرا می‌رسد و فرمانده لشکری که فریب «نزدیکترین یار خود» را خورده بود، به کیان دستور رزم پیاده می‌دهد و در مقابل مقاومت کیان به او می‌گوید: «به من اعتماد داری یا نه؟ تشخیص من این است که در صورت رزم پیاده، موفق خواهی بود.»
کیان و سربازان تحت امر او، پیاده به جنگ «بن اشعث» می‌روند و پس از جنگیدن با تمام وجود، اکثراً به شهادت می‌رسند.
«بن کامل» یکی دیگر از نزدیکان «مختار» به سراغ «بن شمیط» می‌رود و از او علت پیاده رفتن کیان را جویا می‌شود که بن شمیط می‌گوید: «به دلیل یک سوءظن احمقانه!» اما این پشیمانی، نوشدارویی بود پس از مرگ سهراب. «قیام مختار» یکی از نفرات اصلی خود را از دست داد و بخشی از لشکر مختار به دلیل همین سوءظن احمقانه، قتل عام شدند.
«بن کامل» در آخرین لحظات عمر کیان بالای سر او می‌رسد و کیان مهم‌ترین جملات خود را به او می‌گوید: «مراقب مختار باشید که از خرس‌خاله‌های خودی ضربه نخورد!»
اما سؤال این است که «خرس‌خاله‌های خودی» کیستند؟
این خرس‌خاله‌های خودی می‌توانند مانند «بن وهب» حرف دشمن را مبنی بر این اعتقاد که «ایرانیان برای گرفتن انتقام قادسیه از اعراب به مختار پیوسته‌اند، نه گرفتن انتقام خون امام شهیدشان» تکرار کنند یا می‌توانند مانند «رفائه» آنقدر تندروی کنند تا برای فرار از «مصلحت‌اندیشی مختار» به «عدالت شمر» پناه ببرند!
در زمان حاضر هم گویا تاریخ در حال تکرار شدن است. گاهی اوقات امثال «بن وهب» در کنار بزرگان ما حضور دارند تا حرف دشمنان را تکرار کنند و در کشور ایجاد اختلاف و تفرقه کنند.
اگر نخواهیم بگوییم نفوذی دشمن، می‌توانیم خوشبینانه بگوییم خودی‌های غافلی در کنار بزرگان هستند که دشمن روی آنها سرمایه‌گذاری می‌کند تا روی فرماندهان تأثیر بگذارد. درست مانند «بن وهب» که در نقشه‌های «مهلب» جایگاه ویژه‌ای برای انحراف نیروهای مختار داشت. بنابراین به نظر می‌رسد که شناخت انواع خودی‌هایی که به خودمان ضربه می‌زنند برای شناخت آنها و همچنین برای اینکه مراقب رفتار خود باشیم تا ما هم جزیی از آنها نباشیم، ضروری به نظر می‌رسد. به طور خلاصه بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در این رابطه را ذکر می‌کنیم:
خودی‌های غافل
-        چشم امید دشمن به کسانى است که در داخل هستند؛ منتها براى یارگیرى و سربازگیرى، دشمن روش‌هاى گوناگونى دارد. این‌طور نیست که همه‌ى کسانى‌که به دشمن کمک مى‌کنند، کسانى باشند که دشمن را شناخته‌اند و نقشه‌ى کلى و مهندسى کلان او را نسبت به نظام دانسته‌اند و عالما و عامدا به او کمک مى‌کنند؛ نه، عده‌یى هم هستند که اگر به آنها گفته شود شما دارید به دشمن کمک مى‌کنید، حاضرند یقه‌ى خودشان و شما را بگیرند و پاره کنند و بگویند این حرفها چیست! اینها واقعا هم با دشمن مخالف و بدند. اگر شما مهندسى کلى و کلان نظام را در نظر داشته باشید، از این پرهیز خواهد شد. هر کس متوجه و مراقب خود و رفتارش باشد، از این‌که نادانسته و ناخواسته کمک دشمن باشد، پرهیز خواهد کرد. [1]
-        جبهه‌ى دشمن، غیر از آن آدم غافلى است که خودى هم هست؛ منتها بیچاره دچار غفلت و اشتباه و فریب مى‌شود؛ بر اثر حادثه‌اى، عقده و کینه‌اى پیدا مى‌کند و در مقابل نظام مى‌ایستد؛ در مقابل سخن حق مى‌ایستد؛ در مقابل امام و راه امام مى‌ایستد. این، آن دشمن اصلى نیست؛ این یک آدم فریب خورده است؛ این یک آدم قابل ترحم است! دشمن اصلى آن کسى است که پشت سر این قرار مى‌گیرد، اما خودش را نشان نمى‌دهد. [2]
کسانی که حرف غیرخودی‌ها را تکرار می‌کنند
-        ما بیاییم با کسانى که نظام را قبول ندارند و عازم بر معارضه‌ى با نظامند، روزبه‌روز مرزهاى خود را کمرنگ کنیم و دائما با خودیها به جان هم بیفتیم! این درست نیست. [3]
غریبه‌ها در لباس خودی
-        شعارهاى انقلاب را که پرچمهاى راهنما در راه اعتلاء و سربلندى و آبادانى این کشور است، گرامى بدارید و با همه‌ى وجود از آن دفاع کنید و سهل انگارى نسبت به آن را از بیگانگانى که احیانا به لباس خودى در مى‌آیند و با زبان خودى سخن مى‌گویند، تحمل نکنید. [4]
خودی‌های مطلوب دشمن
-        دشمن، ایمان شما را سد مستحکم خود مى‌بیند و دلش مى‌خواهد این سد برداشته شود. حالا عناصرى از میان خود ما بیایند و بنا کنند این دیوار را تراشیدن یا سوراخ کردن. اینها گرچه خودى هستند، اما دارند براى دشمن کار مى‌کنند؛ دشمن هم روى اینها سرمایه‌گذارى مى‌کند. [5]
خودی‌هایی که دچار اضمحلال درونی شده‌اند
-        «خودیها ممکن است در یک نظام، بر اثر خستگى، بر اثر اشتباه در فهم راه درست، بر اثر مغلوب احساسات نفسانى شدن و بر اثر نگاه کردن به جلوه‌هاى مادى و بزرگ انگاشتن آنها، ناگهان در درون، دچار آفت‌زدگى شوند.» [6]
منحرفین از جریان خودی
-        «بعد از آن‌که حکمیت بر امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام تحمیل شد، عده‌اى از داخل اردوگاه آن حضرت – اینها دیگر خودى بودند؛ از بیرون نبودند – بلند شدند و شعار دادند: «لا حکم الا لله»؛ یعنى حکومت فقط از آن خداست. آرى؛ معلوم است و در قرآن هم هست که حکومت از آن خداست؛ اما اینها چه مى‌خواستند بگویند؟ اینها مى‌خواستند با این شعار، امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام را از حکومت خلع کنند. آن حضرت، نقشه‌ى آنها را افشاء کرد و گفت حکم و حکومت مال خداست؛ اما اینها این را نمى‌خواهند بگویند. اینها مى‌خواهند بگویند «لا امرة»؛ مى‌خواهند بگویند بایستى خدا بیاید مجسم شود و امور زندگى شما را اداره کند. یعنى امیرالمؤمنین نباشد! این شعار، عده‌اى را از اردوگاه امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام خارج کرد و به آن جماعت بدبخت نادان غافل ظاهربین و احیانا مغرض ملحق نمود و قضیه‌ى خوارج به وجود آمد.» [7]

 

 

 پاورقی:
[1]- بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، ۰۸/۰۳/۱۳۸۴
[2]- خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران، ۲۶/۰۹/۱۳۷۸
[3]- بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان، ۱۵/۰۶/۱۳۸۰
[4]- پیام به مناسبت گردهمایى مسؤولان انجمن‌هاى اسلامى دانشگاه‌ها، ۱۰/۰۵/۱۳۷۷
[5]- بیانات در دیدار خانواده‌هاى شهداى کرمان، ۱۲/۰۲/۱۳۸۴
[6]- بیانات در دیدار سپاه پاسداران و نیروى انتظامى، به مناسبت سوم شعبان، ۰۶/۱۱/۱۳۷۱
[7]- بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران، ۲۶/۰۱/۱۳۷۹

 

 

یادداشت

منشور خودی و غیر خودی (۲)

* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.

 

غیرخودی‌ها را بیشتر بشناسیم
۱٫    کسانی که محیط کشور را متشنج می‌کنند
-    اگر نتواند تشنج عملى هم به‌وجود آورد، محیط تشنج فکرى و ذهنى و بحران‌سازى مصنوعى کند. این دستها، دستهاى خدومى نیستند؛ دستهاى خودیها نیستند؛ دستهاى بیگانه و دستهاى خائنند.  [۱]
-    چیزهایى که حاکى از حضور و پیوند مردم با دستگاهها و با دولت و با نظام است، سعى مى‌کنند اینها را کمرنگ کنند؛ خودیها مبادا این کار را بکنند؛ قلمها مبادا این کار را بکنند؛ مبادا حرفهایى را منعکس کنند که بدروغ نشانه‌ى دلسردى باشد، تا شاید آن دلسردى روى کسى که این مطالب را مى‌خواند، تأثیر بگذارد و او را هم دلسرد بکند؛ این کارها به سود دشمن است. [۲]
۲٫    ایستادن در کنار سردهندگان شعار «دین منهای حکومت»
-    عده‌ای اسم اسلام را مى‌خواهند و اسم اسلام را دوست مى‌دارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادى به فقه اسلامى، به احکام اسلامى و به حاکمیت اسلامى ندارند. معتقد به همان روشهاى فردى‌اند.
-    اینها دم از اصلاح مى‌زنند؛ گاهى دم از اسلام هم مى‌زنند؛ اما در کنار کسانى قرار مى‌گیرند که صریحاً علیه اسلام شعار مى‌دهند و با آنها اظهار همبستگى مى‌کنند! گاهى دم از اسلام مى‌زنند، اما در کنار کسانى قرار مى‌گیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامى، شعار سکولاریزم و حکومت منهاى دین و حکومت غیردینى و حکومت ضدّ دینى و لائیسم را مى‌دهند! پیداست که اینها نفوذیند. [۳]
۳٫    کسانی که حرف غیرخودی‌ها را تکرار می‌کنند
-    ما بیاییم با کسانى که نظام را قبول ندارند و عازم بر معارضه‌ى با نظامند، روزبه‌روز مرزهاى خود را کمرنگ کنیم و دائما با خودیها به جان هم بیفتیم! این درست نیست.
-    معناى غیر خودى این نیست که او نباید در این کشور زندگى کند؛ نه. غیر خودى هم زندگى کند؛ منتها معلوم شود که او با نظام میانه‌اى ندارد؛ براى این‌که او در مواردى منشأ اثر خواهد بود. مرز حفظ شود، حرف او تکرار نشود، کار او مورد تأیید قرار نگیرد. این اساس قضیه است. [۴]
۴٫    غریبه‌ها در لباس خودی
«شعارهاى انقلاب را که پرچمهاى راهنما در راه اعتلاء و سربلندى و آبادانى این کشور است، گرامى بدارید و با همه‌ى وجود از آن دفاع کنید و سهل انگارى نسبت به آن را از بیگانگانى که احیانا به لباس خودى در مى‌آیند و با زبان خودى سخن مى‌گویند، تحمل نکنید.» [۵] 

یادداشت

منشور خودی و غیرخودی (۱)

* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.

 

در طول تاریخ بشریت، انسان همواره مورد آزمایش‌های الهی بوده است. هر دوره زمانی و هر جامعه‌ای، آزمایش‌های مخصوص به خود را داشت و دارد که به تناسب رشد فکری مردمان شامل حال آنان می‌شود تا بتوانند به مرتبه بالاتری از انسانیت صعود کنند. هر چه آزمایش و فتنه سخت‌تری نصیب آن جامعه شود، پیشرفت معنوی بیشتری هم عاید کسانی که در آن امتحان موفق شده‌اند، می‌گردد. اما آن کسانی که مردود شده‌اند، به تناسب جایگاه و موقعیتی که در جامعه دارند دچار سقوط می‌شوند. [۱]
اینکه هر شخصی در جامعه بتواند تشخیص دهد که کدام خط فکری در صراط مستقیم نیست و کدام خط فکری (ولو با وجود اشتباهات) در صراط مستقیم است، یکی از نکاتی است که قطعا به قبولی در آزمایشات و فتنه‌ها کمک می‌کند. ضمناً همواره باید توجه داشته باشیم که ممکن است افراد و جریان‌هایی دچار انحراف شوند و از مسیر اصلی حق جدا شوند.
در این یادداشت سعی شده است با استفاده از نظرات رهبر معظم انقلاب در دوران زعامت ایشان، راجع به جریان‌های مختلف که در این صراط مستقیم هستند یا نیستند اطلاعات بیشتری کسب کنیم و بدانیم که چرا گروه‌هایی در صراط مستقیم بودند ولی بعدها منحرف شدند و همچنین وظیفه ما در قبال هر کدام از آنها چیست.
خودی و غیرخودی
«خودی» و «غیرخودی» یکی از کلیدواژگان مهم رهبر معظم انقلاب است که می‌توانیم برای شناختن کسانی که در صراط مستقیم هستند و یا کسانی که نیستند، استفاده کنیم. سعی کرده‌ایم در ذیل معرفی شاخص‌های خودی و غیرخودی، صفاتی که شامل این افراد می‌شوند و معیارهای تشخیص آن صفات را بگنجانیم. قبل از ورود به بحث، یک تعریف کلی از «خودی» و «غیرخودی» و لزوم شناخت آن، ضروری به نظر می‌رسد.