پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روحانی» ثبت شده است

یادداشت یادداشت‌ها

معطلی ابلاغ!

سه شنبه جلسه ‌شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار شد. یکی از نکات جالب جلسه این بود که رئیس‌جمهور چندین مصوبه ابلاغ نشده شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال‌های گذشته را ابلاغ کرد.
سیاست‌های راهبردی رسانه‌ای در شرایط بحران‌های طبیعی همچون شیوع ویروس کرونا مصوب سال ۹۹، ساماندهی برگزاری آزمون‌های بین‌المللی مصوب سال ۹۶، اصلاح و تکمیل ماده یک اساسنامه دانشگاه فرهنگیان مصوب سال ۹۴، تأیید عضویت معاون فرهنگی سازمان بسیج مستضعفین در شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی مصوب سال ۹۵، انتخاب نمایندگان شورای عالی انقلاب فرهنگی برای عضویت در شورای سیاست‌گذاری مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی مصوب سال ۹۸، سیاست‌ها، راهبردها، وظایف و ضوابط اجرایی ترویج فرهنگ حضور، توانمندی و افتخارآفرینی جانبازان و معلولان از طریق ورزش مصوب سال ۹۶ و اصلاح و تکمیل بند ۶ ماده ۵ آیین‌نامه تشکیل هیئت عالی جذب اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور مصوب سال ۹۳، از جمله این مصوبات بود که ابلاغ شد.
واقعا جای سوال است که برخی از این مصوبات که نه حساسیت سیاسی داشت و نه فکری، چرا چندین سال معطل ابلاغ بود و سوال مهمتر اینکه مصوبه یک شورا، چطور می‌تواند مثلا شش سال توسط رئیس شورا ابلاغ نشود؟ آیا این شورا نقش مشورتی برای رئیس قرار است داشته باشد یا خیر؟

باید کاری کرد

حال و هوای انتخاباتی در جمع کثیری از مردم ایجاد شده است. همه شش کاندیدای تایید صلاحیت شده محترم هستند. همه آن‌ها از نظر شورای محترم نگهبان، امین، باتقوا، مدیر، مدبر و ملتزم عملی به ولایت فقیه تشخیص داده شده‌اند. دو نفر از این 6 نفر تا الان انصراف خود را اعلام کرده‌اند و به هر کدام از 4 نفر دیگه رأی بدهیم مأجوریم.

اما به هر حال مردم سلیقه‌های گوناگونی دارند. همیشه هم اینطور نیست که گزینه آرمانی و صد در صد مطلوب افراد در انتخابات حضور داشته باشد. اما به هر حال نزدیک‌ترین گزینه بین گزینه آرمانی و گزینه‌های موجود راه حل اثرگذاری تک تک مردم بر سرنوشت کشور است.

به نظر می‌رسد اوضاع کشور با تمام زحماتی که کشیده شد، مورد رضایت مردم نیست و مردم گله‌مندند. اگر بخواهیم رویکرد و عملکرد را مدنظر قرار دهیم، احتمالا دولت در رویکرد خود از نظر بخش قابل توجهی از مردم نمره بالایی نمی‌گیرد. 

رویکرد اشرافی مدیران، دوری از مردم، محرمانه بودن بسیاری از اطلاعات، نگاه بالا به پایین، کم کاری و خستگی، عدم توجه واقعی به نقش جوانان در مدیریت و اعمال تصمیمات کشوری ولو در قابل شعارهای زیبا را مردم نمی‌پسندند. هر چند ممکن است برخی از رویکردهای این دولت مانند تنش‌زدایی در سیاست خارجی مورد اقبال بخش قابل توجهی از مردم باشد.

به نظر من، ادامه دولتی که بسیاری از مدیران آن همیشه در مسند قدرت بوده‌اند و در 38 سال گذشته، 30 سال وزیر و معاون وزیر و وکیل بوده‌اند و حالا همه تقصیرات را به گردن یک دوره 8 ساله می‌اندازند کار درستی نیست. انتخاب امثال نعمت زاده که حتی اگر دوره وزارتش را حساب کنیم، باید بازنشسته شوند به ریاست وزارتخانه بزرگی مانند صنعت، توهین به نسل دوم و سوم انقلاب است. 

از سیاست بگذریم و از فرهنگ هم که صحبت کنیم، نگاه دولت به فرهنگ در شأن ایران اسلامی نیست. اوج نگاه دولت به فرهنگ در احکام لایحه برنامه ششم توسعه که توسط دولت به مجلس پیشنهاد شد شامل چند رویکرد کلی بود: تعمیر ابنیه تاریخی، حق پخش تلویزیونی مسابقات ورزشی، امنیت برگزاری فعالیت‌های فرهنگی مانند کنسرت و ... همین! فرهنگ در این دولت در همین حد دیده می‌شود.

اوضاع علم و فناوری هم در کشور در این 4 سال رشد گذشته را نداشته است. هر چند معاونت علمی ریاست جمهوری توانست در حوزه کسب و کار فناوری‌های نوین تغییرات خوبی را ایجاد نماید اما سرعت رشد علمی کشور کاهش یافت و صنایع های‌تک افول کردند و دیگر خبری از پیشرفت فناوری هسته‌ای، فناوری فضایی و ... نبود.

همه این شرایط ما را به یک سخن می‌رسانند: باید کاری کرد.

باید کاری کرد تا سرنوشت کشور در چارچوب قانون اساسی به سمتی برود که گلایه‌های مردم کمتر شود.

البته هر تصمیمی مردم در روز جمعه بگیرند محترم است. بعد از اعلام نتایج، باید همه کمک کنیم تا ایران اسلامی به سمت تعالی، پیشروی کند.

ورشکستگی ارج یا ورشکستگی سیاسی؟

کارخانه ارج تعطیل شد و با فاصله کوتاهی تکذیبیه آن منتشر شد. آمد و شد تکذیبیه‌ها در پس یکدیگر حاکی از تعطیلی ارج بود تا جایی که محسن رضایی هم به تعطیلی آن واکنش نشان داد و خواستار حواس‌جمعی بیشتر مسئولین شد.

اما امروز خبرگزاری ایسنا مطلبی را منتشر کرد با عنوان «ورشکستگی ارج تقصیر کیست؟» و آن را هم مانند سایر ناکامی‌های دولت یازدهم به دولت احمدی‌نژاد منتسب کرد. البته در اسنادی که در همین مطلب منتشر شده است، این کارخانه از سال 84 یعنی زمان تحویل گرفتن دولت توسط احمدی‌نژاد زیان‌ده بوده است؛ البته سخن اصلی این نیست. سخن اصلی این است که رسانه‌های طرفدار دولت روحانی گویا متوجه نیستند که انداختن همه شکست‌ها و ناکامی‌ها گردن دولت احمدی‌نژاد در واقع شکست خودشان است. فرض بگیریم دولت احمدی‌نژاد ناکارآمد و ضعیف و هزار تا از این صفت‌هایی که رئیس دولت یازدهم نثار دولت قبلی می‌کند؛ اما مگر دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری شعار اصلاح این وضعیت را نداده بودند؟ فرض کنیم شعار تغییر 100 روزه اوضاع را یادمان رفته باشد، مگر شعار چرخش چرخ سانتریفیوز و چرخ صنعت را یادمان می‌رود؟ اساسا دولت یازدهم برای چه امری آمده و چه کاری انجام می‌دهد؟ اگر قرار باشد بعد از سه سال، نه در مباحث کلان، که در تعطیلی یک کارخانه هم تقصیر به گردن دولت قبل بیفتد، اساسا این دولت چرا وجود دارد؟ خب هر شخص دیگری بدون تدبیر و بدون امید هم می‌توانست بیاید بنشیند و نظاره کند و به گردن دولت قبل بیندازد؛ مگر چنین کاری هنر خاصی می‌خواهد؟

طنز تلخ قضیه آنجاست که در آذر ماه 92 دکتر روحانی موفقیت‌های ورزشی کشور را ناشی از «برداشتن سایه سیاست از سر ورزش می‌دانند» و آن را به دولت خود منتسب می‌کنند؛ گویا در عرض همان 4 ماه اول دولت ایشان همه تمرین کردند و بازوها بزرگ شد و کار تیمی شکل گرفت و صعود به جام جهانی و قهرمانی‌ها انجام شد اما یک کارخانه 300 نفره را نجات دادن کاری است غیرممکن!

رسانه‌های طرفدار دولت بدانند مردم طرفدار خط خدمت هستند و مدیرانی را بیشتر دوست دارند که خادم‌تر باشند. انسان دلش می‌سوزد که عده‌ای به جای کار برای مردم، دنبال بازی‌های سیاسی هستند و فرصت خدمتگزاری به مردم را ثانیه به ثانیه از دست می‌دهند.

 

کدام منافع؟ کدام آرمان؟

* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 467 روزنامه سرخط منتشر شده است.

 

رئیس جمهور در همایش اولین کنفرانس «اقتصاد ایران، راهکارهای دستیابی به رشد پایدار و اشتغال‌زا» سخنان متفاوتی از دیدگاه‌های گوناگون بیان کردند. در این مقاله نظری بر سخنان ایشان در مورد سیاست خارجی خواهیم انداخت. دکتر روحانی در این همایش ضمن متوهم خواندن منتقدین خود، گفتند: «تهدیدها، فرصت‌ها و منافع مشترک اساس بحث سیاست خارجی است و اصول و آرمان در سیاست خارجی بحث نمی‌شود.»

این در حالی است که قطعا ایشان به عنوان یک «حقوق‌دان» و «کهنه‌کار» انقلاب اسلامی می‌دانند که در اصل‏ 154 قانون اساسی‏ آمده است: «جمهوری‏ اسلامی‏ ایران سعادت‏ انسان‏ در کل‏ جامعه‏ بشری‏ را آرمان‏ خود می‌داند و استقلال‏ و آزادی‏ و حکومت‏ حق‏ و عدل‏ را حق‏ همه‏ مردم‏ جهان‏ می‌شناسد. بنابراین‏ در عین‏ خودداری‏ کامل‏ از هر گونه‏ دخالت‏ در امور داخلی‏ ملت‌های‏ دیگر، از مبارزه‏ حق‏ طلبانه‏ مستضعفین‏ در برابر مستکبرین‏ در هر نقطه‏ از جهان‏ حمایت‏ می‌کند.»

درست است که در عرف بین‌الملل، اهداف سیاست خارجی عبارتند از: «حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی، رفاه ملی، امنیت ملی، حفظ اعتبار ملی، منافع ملی، کسب قدرت»؛ اما بدیهی است که وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 تحولی عظیم در تمامی زمینه‌ها از جمله سیاست خارجی پدید آورد. مردم ایران پس از این‌که خود صاحب حکومت شدند و استقلال خود را بر پایه عقلانیت خود بنا گذاشتند، شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار دادند و اهداف سیاست خارجی خود را در قانون اساسی که میثاقی ملی است، تعیین کردند که عبارتند از: «تلاش در جهت تشکیل امت واحد جهانی، حمایت از مستضعفین در مقابل مستکبرین، حراست از استقلال و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق مسلمانان، دعوت غیرمسلمین به اسلام.»

سؤال این است که اگر قرار بود مردم ایران بر اساس مفاهیم تعریف شده از سوی کشورهای استکباری، بنای حکومت سازی و رابطه با سایر کشورها را داشته باشند، اصلا چه نیازی به انقلاب بود؟ امام راحل عظیم الشأن (ره) بارها تأکید کردند که در زمین‌های تعریف شده توسط غرب بازی نکنیم و مشی و عمل ایشان و رهبر معظم انقلاب به خوبی این ادعا را ثابت می‌کند.

قطعا دکتر روحانی مطلع هستند که آمریکا با این‌که خود می‌داند ایران قصد دستیابی به سلاح هسته‌ای ندارد، فقط از این جریان به عنوان بهانه‌ای جهت فشار به ایران استفاده می‌نماید. اگر فقط بحث منافع ملی در سیاست خارجی مطرح است، چرا جنس تأمین منافع آمریکا در قبال ایران، از جنس دشمنی است؟ ایران از چه منظری منافع آمریکا را به خطر انداخته است؟ آیا چیزی غیر از آرمان‌های جمهوری اسلامی در سیاست خارجی است که منافع آمریکا را تهدید می‌کند؟ آیا قدرت نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران طبق تعاریف بین المللی از کشورهای اروپایی یا حتی سایر کشورهای ضد آمریکا بیشتر است که منافع آمریکا را بیشتر به خطر می‌اندازد؟ به قول دکتر ظریف، وزیر خارجه دولت آقای روحانی، غرب از قدرت فرهنگی ایران می‌هراسد. اگر این جمله مورد قبول ایشان است، این قدرت فرهنگی طبق تعاریف بین المللی (کمیت و کیفیت فیلم، موسیقی، تئاتر و...) است یا به دلیل اتصال فرهنگ به آرمان‌های انقلاب است؟

 

شعارها را کم کنیم

* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 52 هفته نامه سرخط منتشر شده است.

 

دکتر روحانی در مراسم اختتامیه بیستمین جشنواره مطبوعات سخنانی را مطرح کردند که طبیعتا می‌توان انتظار داشت از آن جهت‌گیری دولت یازدهم در قبال مطبوعات آشکار گردد. سخنرانی ایشان چند نکته کلیدی داشت:

اینکه «آ‌زادی بیان باید با در نظر گرفتن شرایط تاریخی، فرهنگی، دینی، مذهبی و اجتماعی یک کشور و جامعه باشد.» جمله‌ای است که هر چند عطر خوبی از آن به مشام می‌رسد و می‌توان اینگونه برداشت کرد که رئیس جمهور از دین و فرهنگ مردم ایران و حساسیت آنان روی این مسئله حمایت کرده است اما انتظار داریم جهت‌گیری کلی آن به سوی توحید و عدالت باشد و البته عمل به آن از دادن شعار آن مهم‌تر است.

این جمله رئیس جمهور که  «امروز می‌دانیم قدرت رسانه‌های کشور هر مقدار قوی‌تر باشد، ما توانمندتر در صحنه بین‌المللی حضور پیدا خواهیم کرد.» واقعا مایه نیک‌بختی است و البته حتما ایشان می‌دانند دولت در عملی‌سازی این شعار بیشترین مسئولیت را دارد. رسانه‌ها برای عملی‌سازی این شعار نه فقط نیاز به بودجه دارند بلکه برای اقدامات بین‌المللی نیاز به حمایت‌ها و رایزنی‌های دیپلماتیک دارند. مثال واضح آن این است که به طور مثال رئیس جمهور ما با رسانه‌های غربی مصاحبه می‌کنند اما خبرنگاران ما نمی‌توانند حتی با یک وزیر آمریکایی مصاحبه کنند؛ یا فشاری که بر شبکه‌های تلویزیونی ما بخصوص پرس‌تی‌وی به دلیل «دیدن جهان از زاویه‌ای دیگر» وجود دارد، عزم جدی دولت را می‌طلبد.

رئیس جمهور گفتند: «اگر با فشارها و شیوه‌های پلیسی مساله فرهنگی حل شدنی بود امروز دیگر نباید نگران فرهنگ جامعه می‌بودیم.» این سخن درست است که نمی‌توان با سخت‌گیری خشن و نظارت کنترل‌آمیز بسیار دقیق در مورد فرهنگ اقدام کرد اما ایشان حتما توجه دارند که از سوی دیگر نیز نمی‌توان فرهنگ را مقوله‌ای رها و خودرو و غیرقابل مدیریت بدانیم و این معنای اعتدال است.

دکتر روحانی گفتند: «چه مقدار از مسائل فرهنگی کشور در اختیار وزیر است؟ و چه میزان بودجه فرهنگی در اختیار بخشهای متصدی فرهنگ دولتی قرار دارد؟» رئیس جمهور حتما توجه دارند که همه چیز بودجه نیست. دولت به جز اینکه بودجه قابل توجهی از طریق وزارت ارشاد و همچنین سازمان میراث فرهنگی و کتابخانه ملی و سایر نهادهای فرهنگی تحت امر خود دارد، سایر امکانات مادی و معنوی، از شبکه‌های ارتباطی، رسانه‌های مختلف، قوانین مصوب هیئت وزیران، تقدیم لوایج به مجلس نیز وجود دارند، ضمن اینکه رئیس جمهور، رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز هستند!

نگارنده معتقد است این جمله دکتر روحانی که «شعارها را کم و مشکلات جامعه را برای مردم تبیین کنیم.» سخن بسیار بجایی است که باید به آن عمل شود. قطعا مسائلی از قبیل این‌که شعار دهیم 100 روزه مشکلات را حل می‌کنیم و پس از 100 روز به تبیین مشکلات بپردازیم، برای عموم مردم قابل قبول نیست.

ایشان اضافه کردند: «همه باید دارای امنیت مساوی باشند و هر کس خطا کرد باید با او برخورد شود.» سؤال این است که آیا واقعا دولت به این جمله پایبند است؟ آیا اینکه برخی متهمین توسط دولت و شخص رئیس جمهور حتی در راهپیمایی 22 بهمن در بوق و کرنا می‌شوند ولی برخی آقازاده‌ها می‌توانند در همایش‌های دولتی و غیردولتی شرکت نمایند و یا اینکه پرونده‌های مبهم و مشکوک نفتی و غیرنفتی مورد توجه دولت نیستند، مصداق این جمله است؟!