پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عدالت» ثبت شده است

یادداشت یادداشت‌ها

ما راضی نیستیم (2)

اگر یک زمانی از شخص احمدی‌نژاد خوشم می‌آمد اما هیچ‌وقت از شخص بقایی خوشم نمی‌آمد. تقریبا همیشه او را یک فرد نچسب به احمدی‌نژاد می‌دانستم که دلیل قرار گرفتن او کنار احمدی‌نژاد برایم مبهم بود.

الان هم دفاعی از شخص بقایی ندارم. او طبق قانون متهم است به مواردی که سخنگوی قوه قضاییه با بردن نام ایشان در رسانه‌های رسمی آن را مطرح کرده است ولو اینکه به او تفهیم اتهام دیگری شده باشد! ممکن است این اتهام تبدیل به مجرم شدن ایشان شود و ممکن است به تبرئه شدن آن بینجامد که در این فرآیند هم من نقشی ندارم.

سخن من دفاع از شخصی نیست. سخن من نقد رفتاری است که در حال انجام است. حقوقدان نیستم که بگویم بعد از گذشت 24 ساعت از بازداشت که باید مقدمات دادگاه فراهم شود، قرار بازداشت چند بار قابل تمدید هست یا نیست. اما به عنوان یک فرد از امت اسلامی در حال مشاهده رفتاری هستم که آن را تبعیض‌آمیز می‌دانم.

این متهم به هر دلیلی بیمار می‌شود و به بیمارستان منتقل می‌شود. رییس جمهور سابق کشور پس از آنکه می‌شنود خانواده او را برای ملاقات راه نداده‌اند، برای رفع نگرانی خانواده متهم به بیمارستان می‌رود اما او را هم راه نمی‌دهند. شاید بهانه ساعت ملاقات است اما درخواست گفتگوی تلفنی احمدی‌نژاد هم با مخالفت روبرو می‌شود؛ شاید آن هم به دلیل عدم حال مساعد بیمار بوده است. درخواست رییس جمهور سابق کشور برای گواهی مکتوب پزشک مبنی بر سلامتی بیمار هم با مخالفت روبرو می‌شود و ...

آیا اگر به جای احمدی‌نژاد، رییس سابق قوای دیگر هم بودند همین رفتار با او می‌شد؟

اصلا فرض بگیریم بقایی مجرم است و تمام اتهامات او اثبات خواهد شد. حکمش چیست؟ اعدام؟ حبس ابد؟ یا کمتر؟ هر حکمی است اجرا کنند. چرا پرونده‌ای در این سطح این همه طولانی می‌شود؟ ممکن است بگوییم روند پرونده کند است و دلایل اثبات و رد هنوز متقن نیست اما سوال اساسی این است که به کدام مجوز شرعی و قانونی در این مدت آبروی یک فرد ریخته شده است و اسمش توسط مسئولان رسمی کشور برده می‌شود؟

مانند پست قبلی تکرار می‌کنم:

استاد قرائتی ‌آیه‌ای از قرآن نقل می‌کردند که قصد گناه تا وقتی در نیت فرد است و مرتکب آن عمل نشده است، گناه نیست مگر یک گناه و آن گناه ریختن آبروی مومن است. حتی اگر در دلمان راضی باشیم به ریخته شدن آبروی یک مومن، گناه ما هم هست. 
عدم رضایت‌مان نباید فقط در دلمان بماند. باید کوشش کنیم که اوضاع اخلاقی جامعه بهتر شود. باید درخواست کنیم تا قوه قضاییه یا هر نهاد دیگری که مسئول است ملجأ و پناهگاه مظلومین باشند و مدعی عدالت و شفافیت.

 

نقل قول

آدرس خدا را از عدل جدا نکنیم!

وقتی در پرتو اسلام کوششی و جنبشی در راه اقامه حق و عدل تحقق نیافت، نه تنها آنها سراغ ما و اسلام ما نمی‌آیند، بلکه مردم خود ما هم سراغ جایی می‌روند که می‌تواند ادعا کند در راه اقامه عدل قدم‌های تحقق یافته مؤثرِ مثمرِ ثمر برداشته است. بیخود هم رفقا نیایید دور هم بنشینید که چه کنیم که جوانانمان منحرف نشوند. جوان با همان فطرت و بینش فطری‌اش خواستار عدل است. عدل در نظر جوان محترم است؛ خواه اسلام باشد، خواه نباشد؛ خواه خدایی باشد، خواه خدایی نباشد. او عاشق و شیفته عدل است. و تو نگو این شیفتگی تو به عدل غلط است. قرآن می‌گوید صحیح است. مگر نمی‌بینی قرآن می‌گوید «انّ اللّه یأمر بالعدل؟» وقتی می‌خواهد خدا را معرفی کند می‌گوید خدا آن است که فرمان به عدل می‌دهد. مگر نمی‌بینی می‌گوید «قل امر ربی بالقسط؟» خدای من آن است که به قسط فرمان می‌دهد. چرا این گرایش صحیح فطری جوان جامعه اسلامی و سرزمین اسلامی را تخطئه می‌کنی؟ این گرایش درست است. این گرایش بجاست. این گرایش همان گرایش خداپسند است. خدا خواسته این جوان دنبال همین بینش برود تا به خدا برسد؛ تو چرا این راه را جلو او می‌بندی؟ این راه می‌تواند او را به خدا برساند؛ چون: «انّ اللّه یأمر بالعدل»؛ چون: «امر ربی بالقسط.»

تو و من، من و تو و دگران، ببینیم چه کوتاهی کرده‌ایم و می‌کنیم که آدرس خدا از آدرس عدل جدا شده است. این جفای من است، این جفای توست. این گناه ماست که این دو آدرس را از هم جدا کرده‌ایم، والا آن جوان با بینش فطری‌اش درست نمی‌رود؟ من از شما می‌پرسم - من بیخود نظر قاطع دادم. دوست داشتم این نظر قاطع را نگویم، اما از روی طبعم گفتم. اما از شما نظر می‌خواهم: آیا آن جوان اشتباه می‌رود؟ اگر دل و روح او به سوی عدل پرواز کند او را تخطئه می‌کنی؟ این گرایش را گرایش غیر خدایی می‌شناسی؟ پس قرآن چه می‌گوید؟ پس فطرت چه می‌گوید؟ پس عقل چه می‌گوید؟ ببین چه کسی تجاوزگر است. ببین چه کسی راه انحرافی می‌رود: این می‌خواهد از مسیر عدل به خدا برسد یا تو و منی که آمده‌ایم عدل و خدا را از هم جدا کرده‌ایم؟ انسان خدایی باشد اما رئیس الظلمه هم باشد! کداممان اشتباه کرده‌ایم؟

 

بایدها و نبایدها، صفحه 86

نویسنده: شهید بهشتی

شخصی

یک نصیحت

امروز دوست بزرگواری نصیحت جالبی کرد. گفت مراقب باش که توجه به ظلم اطرافیانت نسبت به بقیه و سعی در برقراری عدالت باعث نشه که به «روحیه پرخاشگری» دچار بشی. 

واقعا بعضی وقتا یه سری تلنگرها برای ما انقدر مفید هست که به چیزایی که میدونیم ولی توجه نداریم، متوجه بشیم. «اشتغال به عیب خود پیدا کردن» و سعی در اینکه اول از همه خودم بیشتر عادل باشم و در حد ظرفیتم به موارد پیش گفته حساس باشم، شاید راهکار خوبی برای حل این موضوع باشه.

نیاز شدید جامعه به گفتمان عدالت

* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 69 روزنامه سرخط منتشر شده است.

 

گفتمان عدالت، گفتمانی است که همه چیز جمهوری اسلامی است و بدون آن هیچ حرفی برای گفتن وجود نخواهد داشت. گفتمانی که ممکن است در شعار و حرف آسان باشد، اما در عمل بسیار سخت و طاقت‌فرسا است. مردم مسلمان ایران از همان شروع انقلاب اسلامی به این شعار دلبسته بودند و همواره برای اجرای آن تلاش می‌کنند؛ تلاشی که در مطالبه عدالت از مسئولین تا انتخاب‌های نمایندگان خود واضح و مبرهن است.

امروز و در این دوره انتخابات نیز مانند سال‌های گذشته نیاز به گفتمان عدالت بسیار شدید است. عدالت مانند برخی از ارزش‌ها، ارزش نسبی نیست. به عنوان نمونه، صلح‌طلبی ممکن است در جایی خوب باشد و در جایی خوب نباشد اما این در مورد عدالت مصداق ندارد؛ عدالت یک ارزش مطلق است.

برخی که روح و فکرشان این است که در کشور دنبال عدالت نرویم، اعتقاد دارند که اجرای عدالت یعنی توزیع فقر! در صورتی که اگر دنبال ثروت برویم، عدالت یعنی توزیع ثروت. دنبال ثروت رفتن بدون نگاه به عدالت همان چیزی می‌شود که امروز در کشورهای سرمایه‌داری شاهد آن هستیم و نتیجه آن جنبش 99 درصدی مردم خواهد شد.

البته نکته مهم این‌جا است که عدالت بدون عقلانیت و بدون معنویت ممکن است به ضد خود تبدیل شود. اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم قطعا به عقلانیت احتیاج داریم. بدون عقلانیت ممکن است تصور کنیم چیزهایی عدالت است که در واقع عدالت نیست؛ ممکن است در زمان اجرای عدالت و اولویت بندی آن اشتباه کنیم. اما با عقلانیت و محاسبه می‌توان به اجرای عدالت امیدوار بود. البته در اینجا عقلانیت را نباید با محافظه‌کاری اشتباه گرفت. محافظه‌کار طرف‌دار وضع موجود است و از هر تحولی بیمناک ولی در مقابل عدالت عاقلانه به دنبال تحول برای اجرای بهتر عدالت است.

از سویی دیگر عدالت باید همراه معنویت و برای رضای خدا باشد؛ در این صورت است که می‌توان در مقابل دشمنان عدالت ایستاد. همانطور که عدالت بدون معنویت ممکن است به خطا رود یا ناقص بماند، معنویت بدون عدالت هم سودی ندارد. عابد و زاهد و دینداری که نمی‌تواند مقابل مستکبر بایستد کجا و معنویت کجا؟

نکته آخر اینکه اجرای عدالت فقط به حرف و شعار نمی‌شود. عدالت را باید در برنامه‌های گوناگون معنا کرد. عدالت را در تقویت پول ملی، مهار گرانی و تورم، کم کردن شکاف و فاصله بین دهک‌های بالا و پایین جامعه، مبارزه با فساد، عدالت قضایی، عدالت سیاسی و از این قبیل باید جست.

یادداشت

اصولگرایی ۲/ شاخص‌های اصولگرایی

پس از بیان مفهوم اصولگرایی از منظر رهبر معظم انقلاب، سعی داریم که شاخصه‌های اصولگرایی را طبق دیدگاه ایشان تبیین نماییم. معظم له در تاریخ ۶ شهریور سال ۸۵ در دیدار با رئیس جمهور و هیئت دولت، با بیان اینکه «این دولت به عنوان یک دولت «اصولگرا» شناخته شده و رفتار و تلاشى هم که تا امروز نشان داده و آنچه در عمل و قولش منعکس شده، همین اصولگرایى را نشان میدهد؛ که ان‏شاءاللَّه خودِ همین براى کشور و شما برکاتى خواهد داشت.»؛ اظهار می‌دارند که: «شاخصه‏هاى اصولگرایى، شاخصه‏هاى مهمى است؛ این شاخصه‏ها باید مورد توجه قرار بگیرد، که من به بعضى از اینها اشاره میکنم. در اظهارات شما هم هست، آن را می‌گویید و تکرار می‌کنید و در برنامه‏هایتان می‌گنجانید. تحقق مجموعه‏ى این شاخصه‏ها به معناى حقیقى کلمه، آن وقت دولت را به عنوان یک دولت اصولگرا معرفى خواهد کرد.»
شناخت این شاخص‌ها به ما کمک می‌کند که سنگ محکی در اختیار داشته باشیم تا در زمان‌های مختلف، مجموعه‌های اجرایی و تقنینی و قضایی مختلف را با این معیارها بسنجیم.
•    عدالتخواهی و عدالت‌گستری
«شاخصه‏ اول «عدالتخواهى و عدالت‏‌گسترى» است. به زبان آسان است؛ اما در عمل بسیار کار دشوارى است و مقدمات بسیارى لازم دارد. باید خیلى کار کرد تا اینکه عدالت تحقق پیدا کند؛ عدالت جغرافیایى، عدالت طبقاتى، عدالت در زمینه‏هاى مسایل اقتصادى، عدالت در زمینه‏هاى مسایل فرهنگى، عدالت در جایگزین شدن و جاى گرفتن در مسئولیتها و مناصب و عدالت در قضاوتهاى ما – نه فقط قضاوتى که قاضى در دادگاه مى‏کند، بلکه داوریهایى که ما نسبت به اشخاص و قضایا میکنیم – اینها همه عدالت است و عدالت در آنها نقش دارد. عدالتخواهى و عدالت‏گسترى به معناى همه‏ى اینهاست. البته امروز کشور ما بیش از هر چیز دیگر، تشنه‏ى عدالت اقتصادى است. علت هم این است که واقعاً یک شکافى به صورت میراث معیوبى از گذشته بود و این شکاف باید پُر میشد، که نشده است. البته به شکل معقولى باید پُر شود. ما پُر کردنِ این شکاف را به همان شکلى میگوییم که اسلام توصیه میکند؛ حرفهاى غیر منطقى و ناممکن و نامعقول را نمیخواهیم به میان بیاوریم؛ همان‏طورى که اسلام میگوید: فرصتها در مقابل همه باشد و امکانات عمومى مورد استفاده‏ى همه قرار گیرد. بنابراین یک شاخصه، مسئله‏ى عدالتخواهى و عدالت‏گسترى است که پهنه‏ى وسیعى دارد.» [۱]
•    فسادستیزی
««فسادستیزى» شاخصه‏ى دیگرى است. «سلامت اعتقادى و اخلاقىِ مسئولان کشور» – بخصوص مسئولان عالى‏رتبه، در سطوح دولت و معاونین و از این قبیل – بسیار مهم است و شاخصه‏ى دیگرى است که از لحاظ اعتقادى و اخلاقى اشخاص سالمى باشند.» [۲]
•    اعتزاز به اسلام
««اعتزاز به اسلام» یکى دیگر از شاخصه‏هاى اصولگرایى است. ما در دورانِ این ۲۷ سال، بعضى از مسئولان نظام اسلامى را دیده بودیم که خجالت می‌کشیدند یک حکم اسلامى یا یک جهتگیرى اسلامى را صریحاً بر زبان بیاورند؛ نه، ما طلبگاریم. من بارها گفته‏ام، در قضیه‏ى «زن»، ما پاسخگوى غرب نیستیم، غرب باید پاسخگوى ما باشد؛ ما هستیم که سؤال مطرح می‌کنیم. در زمینه‏ى حقوق‏بشر، ماییم که طلبگار مدعیان منافق و دو روى حقوق‏بشر هستیم. بنابراین به اسلام اعتزاز داشته باشید. آنچه را که اسلام به ما آموخته، اگر ما درست یاد گرفته باشیم و دچار کج‏فکرى و انحراف و غلط‌فهمى نشده باشیم، چیزى است که باید به آن افتخار کنیم.» [۳]
•    ساده‌زیستی و مردم‌گرایی
«شما امتیازتان به تشخص ظاهرى و شکل و قیافه نیست؛ امتیازتان به همین است که خودتان را با مردم هم‌سطح کنید، به شکل مردم و در میان مردم باشید، با مردم تماس بگیرید، با آنها انس پیدا کنید، از آنها بشنوید. این امتیاز بزرگى است و در شما هست؛ آن را حفظ کنید و نگه دارید.
ساده‌زیستى – بخصوص در خود آقاى رئیس‌جمهور – خوب و برجسته است و چیز باارزشى است؛ در مسئولین هم – کما بیش؛ یک جایى کمتر، یک جایى بیشتر – بحمداللَّه هست. ساده‌زیستى چیز بسیار باارزشى است. ما اگر بخواهیم تجمل و اشرافیگرى و اسراف و زیاده‌روى را – که واقعاً بلاى بزرگى است – از جامعه‌مان ریشه‌کن کنیم، با حرف و گفتن نمیشود؛ که از یک طرف بگوئیم و از طرف دیگر مردم نگاه کنند و ببینند عملمان جور دیگر است! باید عمل کنیم. عمل ما بایستى مؤید و دلیل و شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اینکه اثر بکند. این خوشبختانه هست. فاصله‌تان را با طبقات ضعیف کم کرده‌اید و کم نگه دارید و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنید.» [۴]
«این که ما این‌قدر روى ساده‌زیستى مسئولان تکیه مى‌کنیم، این براى همین است که به مردم نشان بدهند براى خود کیسه نمى‌دوزند و به فکر ثروت‌اندوزى براى خودشان نیستند؛ این، مردم را امیدوار مى‌کند و اعتماد آنها را برمى‌انگیزد. خیلى فرق است بین آن مسئولى که در دوران کوتاه مسئولیت خود در فکر این است که یک آینده‌ى مالى براى خود تأمین بکند؛ دائم به این طرف و آن طرف دست مى‌اندازد و چنگ مى‌زند، شاید بتواند آینده‌ى مالى و زندگى خودش را تأمین کند، و آن انسانى که در دوران مسئولیت، اصلاً به فکر تنها چیزى که نیست، مسائل شخصى است؛ اینها خیلى با هم تفاوت دارند.» [۵]
•    تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور
««تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور» هم یکى از شاخصه‏هایى است که لازمه‏ى اصولگرایى است؛ ما در معرض این هستیم. ببینید عزیزان! شماها در موضع بالایى قرار دارید و مورد احترامید؛ افراد پیش شماها می‌آیند و تعریف و تمجید می‌کنند – بعضى از روى اعتقاد، بعضى بدون اعتقاد – براى اینکه شما خوشتان بیاید. ما خودمان باید مواظب باشیم حرفهایى که در تمجید و ستایش ما می‌زنند، اینها را باور نکنیم. ما باید به درون خودمان نگاه کنیم: «الانسان على نفسه بصیرة»؛ نقصها، مشکلات و کمبودهایمان را نگاه کنیم و فریب نخوریم. این فریب خوردن، انسان را در دام و گرداب غرور مى‏اندازد. اگر انسان خودش را بد برآورد کرد، آن وقت دیگر نجات پیدا نمی‌کند.» [۶]
•    اجتناب از اسراف و ریخت‌و‌پاش
«یکى از اساسى‌ترین کارها براى اینکه ما جلوى اسراف را بگیریم این است که مسئولین کشور، خودشان، کسانشان، نزدیکانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافیگرى نباشند. چطور می‌توانیم اگر خودمان اهل اسراف باشیم، به مردم بگوئیم اسراف نکنید؛ «أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسکم»؛ «یا أیّها الّذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. کبر مقتا عند اللَّه ان تقولوا ما لا تفعلون». اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادى انتخاب کنیم که مردمى باشند، ساده‌زیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند. این هم به نظر من شاخص مهمى است.» [۷]
ادامه دارد…

 

پاورقی:
[۱]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۲]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۳]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۴]- دیدار مقام معظم رهبری رئیس‌جمهوری و اعضاى هیئت دولت ۰۲/۰۶/۱۳۸۷
[۵]- دیدار مقام معظم رهبری با مردم گرمسار ۲۱/۰۸/۱۳۸۵
[۶]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۷]- بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادى سنندج ۲۲/۲/۱۳۸۸

 

 


* این یادداشت برای سایت ندای انقلاب نوشته شده است.