پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میرحسین موسوی» ثبت شده است

وزن‌کشی رسانه‌ای

چند روزی که گذشت و به دلیل نگارش پروپوزال رساله دکتری فرصت به روز رسانی وبلاگ فراهم نشد اتفاقات مهمی افتاد.

- حضور ترامپ در عربستان سعودی و جلسه با چندین کشور اسلامی و متهم کردن ایران در موارد مختلف. اتفاقی که جهل حاکمان سعودی را بیش از گذشته نمایان کرد. دولت سعودی که در دشمنی با آنها اکثریت کشور ما متفق القول هستند، هر چند که دلایل‌مان با هم متفاوت باشد که به این مهم نیز باید توجه کنیم.

- شاید یکی از نتایج این حضور تعرض به شیخ عیسی قاسم در بحرین بود. اتفاقی که  قیام مردم بحرین را وارد فاز جدیدی از مبارزه کرد. اتفاقاتی که هر چند در رسانه‌ها و به ویژه رسانه‌های اجتماعی کشور ما کمتر بازتاب داشته باشد اما امیدوارم به زودی به نتیجه قطعی خود برسد که سنت خدا از بین رفتن باطل است.

- فروش گاز به ترکیه به قیمت تقریبا مفت که در رسانه‌ها مواضع موافق و مخالف زیادی داشت. هر کدام از طرفین دلایلی مطرح می‌کنند که هیچ ربطی به دلایل طرف دیگر ندارد! و آخر مشخص نشد واقعا این جریمه به دلیل گران فروختن گاز در سال‌ها قبل بوده یا به دلیل کرسنت؟!

- تغییرات در بالاترین سطح در دانشگاه آزاد که باید صبوری کرد و نتیجه اقدامات را دید. اقداماتی که اگر به بهتر شدن اوضاع کمک نکند، شاید به بدتر شدن آن یاری برساند!

- اختلافات بر سر سند 2030 و نحوه توافق یا امضای آن خبر دیگری بود که این روزها بر زبان همه بود. یک طرف ایرادات را می‌گوید و طرف دیگر معتقد است که در چارچوب فرهنگ خودمان آن را اجرا می‌کنیم. کسی نمی‌گوید که ساز و کار قانونی و تصویب آن در کشور چگونه بود و اگه ایرادی داشته آیا برای حل این ایراد هم کسی فکر می‌کند تا دیگر چیزی بدون خبر تصویب نشود؟

- اظهارات رییس قوه قضاییه در مورد حصر و پاسخ سخنگوی دولت خبر دیگری بود که باید دید در آینده کدام طرف چه کاری انجام می‌دهد. آیا دولت از این مسئله فقط به دنبال بهره برداری سیاسی است یا موقع اقدام و عمل فرا رسیده؟ واکنش قوه قضاییه چه خواهد بود؟ باید منتظر ماند.

- حضور احمدی نژاد در مزار شهدا و اعتراض خانواده شهدای حرم اتفاق دیگری بود که مورد توجه رسانه‌های اصولگرا قرار گرفت و حتی خبرگزاری‌هایی که سالها احمدی نژاد را بایکوت کرده بودند و به جز خبر توصیه رهبری به عدم شرکت در انتخابات، حتی خبر ثبت نام او برای ریاست جمهوری را هم از سر اجبار منتشر کرده بودند به یکباره بایکوت رو کنار گذاشتند و فیلم‌هایی از این اعتراض منتشر کردند. اتفاقی که لااقل اگر برای رسانه جهت‌دار بد نباشد، برای خبرگزاری که باید بی‌طرف باشد اصلا خوب نیست. سردبیر چنین خبرگزاری‌هایی باید یک بار از خود بپرسند که آیا در این سالها احمدی نژاد فقط همین یک بار میان مردم رفت؟ آیا دفعه‌های قبل هم مورد اعتراض مردم قرار می‌گرفت یا فقط این یک بار او را دیده‌اند و بارها ابراز محبت مردم را ندیده‌اند؟

----------------------------------------------------

پ.ن: یک آفت در جامعه ما رو به رشد است: وزن‌کشی رسانه‌ای. گاهی اوقات به جای اینکه حق را از باطل تمیز دهیم،‌ بر حق پافشاری کنیم و با استدلال و تبیین به حل مسائل بپردازیم، همه چیز را در عملیات روانی و فشار رسانه‌ای و وزن کشی آن می‌دانیم. گویا اگر به شیوه‌های مرسوم خبرپراکنی کنیم به مقصود می‌رسیم! به نظر می‌رسد به جای اینکه وزنمان را در رسانه‌ها بالا ببریم باید خودمان را به حق نزدیک کنیم که این راه سعادت است.

 

یادداشت

بیست و چهارم خرداد 88: خس و خاشاک ساده لوح!

 
بیست و چهارم خرداد مصادف با تولد حضرت زهرا بود و دکتر احمدی‌نژاد همه رو به جشنی در میدان ولیعصر دعوت کرد. اون روز جملاتی گفت که بلافاصله با بی‌بندوباری مطبوعاتی، گفتند منظور احمدی‌نژاد از خس و خاشاک نصف ملت بودند! اگر در موتور جستجوها واژه خس و خاشاک و احمدی نژاد را جستجو کنید، می‌توانید بین اون همه توهین علیه رئیس جمهور جمله اصلی را هم پیدا کنید. ببینیم جمله رئیس جمهور چه بود:
«در انتخابات ایران 40 میلیون نفر خودشان بازیگر اصلی و تعیین کننده اصلی بوده‌اند. حالا 4 تا خس و خاشاک این گوشه‌ها کاری می‌کنند، بدانید این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آنان نخواهد گذاشت. 70 میلیون ملت ایران و 40 میلیون شرکت کننده در انتخابات همه عزیزند، همه ملت ایرانند و همه همدلند و دولت خادم همه آنان و در خدمت همه آنهاست. رقابت‌ها به پایان رسید و دوره دوستی‌ها و ساختن‌ها آغاز شد.»
گویا برخی نمره ریاضی را «تقلبی» پاس کرده‌اند. چون نه می‌دانند که 24 از 13 بزرگتر است و نه می‌دانند 4 تا خس و خاشاک نه نصف 70 میلیون است و نه نصف 40 میلیون!
عده‌ای گفتند احمدی‌نژاد منظورش از 4 تا، سران فتنه بودند و طرفداران آن‌ها را شامل می‌شود! این جمله از مقام معظم رهبری در 12 آبان 88 مقایسه خوبی است برای حقیقت جویان؛ جایی که آیت الله خامنه‌ای حساب 4 تا ساده لوح را از ملت جدا می‌کنند:
«آن روزى که آمریکا دست از استکبار بردارد، آن روزى که از دخالتهاى بیجا در امور ملتها دست بردارد، یک دولتى مثل بقیه‌ى دولتهاست، براى ما هم دولتى مثل بقیه‌ى دولتها خواهد بود؛ اما تا روزى که آمریکائى‌ها هنوز به طمعِ برگشتن به ایران و تجدید روزگارِ گذشته و عوض کردن تاریخ و به عقب بردن زمان باشند و بخواهند بر کشور ما مسلط بشوند، با هیچ وسیله‌اى نخواهند توانست ملت ما را به عقب‌نشینى وادار کنند؛ این را بدانند. و به این غائله‌هائى هم که بعد از انتخابات پیش آمد، دل خوش نکنند؛ جمهورى اسلامى قوى‌تر از این حرفهاست، عمیق‌تر از این حرفهاست، ریشه‌دارتر از این حرفهاست. جمهورى اسلامى با حوادث بسیار سخت‌ترى هم مواجه شده، که بر همه‌ى اینها فائق آمده؛ حالا چهار نفر آدمهائى که یا ساده‌لوح - حالا هرچه و با هر انگیزه‌اى؛ قضاوت نکنیم - هستند، یا با نیت بد و خباثت‌آلود، یا با نیت نه آنچنان بد، اما همراه با ساده‌لوحى و بد فهمیدن قضایا، با جمهورى اسلامى مواجه شده‌اند، اینها نمیتوانند براى آمریکا در کشور ما فرش قرمز پهن کنند؛ این را بدانند: ملت ایران ایستاده است
 
 
 
 

 

یادداشت یادداشت‌ها

بیست و سوم خرداد ۸۸

محل کارم نزدیک وزارت کشور بود؛ یک خیابون پایین‌تر. بعدازظهر که شد اغتشاشات شروع شد. شعارهای تندی که می‌دادند اما کسی توجه نمی‌کرد. اول فقط شعار می‌دادند. یه ماشین که راننده‌اش روحانی بود داشت از خیابان پروین اعتصامی (از خیابان‌های فرعی فاطمی، نزدیک وزارت کشور) رد می‌شد. جلوی ماشینش رو گرفتند و روحانی را پیاده کردند و کتک زدند و شیشه‌های ماشینش را شکستند. از آنجا همه چی شروع شد. شعارها تندتر شد. سنگ‌ها آماده شد. اگر قیافه‌ات به بسیجی‌ها میخورد، یا شلوار پارچه‌ای داشتی یا اگر خانم بودی و چادر داشتی با سنگ می‌زدند.
نیروی انتظامی فقط می‌گفت بفرمایید! بفرمایید! تجمع نکنید!
ما که از پنجره‌های محل کار داشتیم این صحنه‌ها را می‌دیدیم، پیش خودمان می‌گفتیم با گفتن بفرمایید آیا این‌ها می‌فرمایند؟!
کمی گذشت، چادر از سر یک خانم کشیدند. دیگر طاقت نیاوردیم. رفتیم برای حمایت از اون خانم. رسیدیم به خیابان که دیدیم همزمان با ما گارد ویژه آمد...
ما حرکت کردیم به سمت خونه. از میدون فاطمی نمی‌شد بریم، نیروی انتظامی گفت اونطرف شلوغه. اومدیم از سمت خیابون حجاب بریم به سمت میدون ولیعصر. با صحنه جالبی مواجه شدیم. حدود 20 نفر با ماسک سبز، عرض خیابان را بسته بودند و با سنگ‌هایی که جلوی پایشان ریخته بود اجازه عبور به هیچ شخص عادی‌ای را نمی‌دادند. حتما باید طرفدار آن‌ها می‌شدی و با آن‌ها در سنگ زدن به مردم همراه می‌شدی که به شما کاری نداشته باشند. همان سیاست بوش: «دو دسته وجود دارد: یا با ما، یا بر ما!»
از شیوه اعتراض آن‌ها و سنگ زدن آن‌ها به مردم فهمیدم آن‌ها به رأی مردم معترضند نه به شمارش در آرا!
برگشتیم و مسیر پارک لاله را انتخاب کردیم! آنجا همه مشغول بازی بودند! انگار نه انگار بیرون از پارک خبری هست. انگار نه انگار که گردشگران خارجی از هتل لاله بیرون آمده بودند و در حال تماشای اغتشاشات بودند!
به بلوار کشاورز رسیدیم. هر جا چراغ قرمز بود و خودروها متوقف بودند شیشه خودروها شکسته می‌شد. یک خانم پیری از ما پرسید: «آنطرف هم شلوغه؟ من میخوام برم خونمون. دو ساعته گیر کردم. خدا لعنتشون کنه.»
به هر زحمتی بود به میدان ولیعصر رسیدیم و به سمت جنوب شهر رفتیم. از چهارراه ولیعصر که رد شدیم دیگر خبری نبود. دیگر همه چیز آرام بود...
 
 
 
 

 

یادداشت

بیست و دوم خرداد

 
هر ایرانی خاطره‌ای از این روز دارد. شور و شوق انتخاباتی آن هم با 85 درصد شرکت واجدین شرایط! علامت تعجب گذاشتم چون هیچ جای دنیا در هیچ انتخابات ریاست جمهوری این را تجربه نکرده بود. علامت تعجب گذاشتم چون باز هم رسانه‌های دنیا حتی فکر این همه شرکت کننده را نمی‌کرد.
به اتفاق 2 نفر از دوستانم رفتیم و رأی دادیم. من و یک نفر به احمدی‌نژاد و نفر سومان به موسوی. آنقدر موضع‌گیری‌های چند سال اخیرمان مشخص بود که همه می‌دانستیم رأی دیگری چیست.
پرسیدم:
از چند ماه قبل میگید تقلب، تقلب. اگه رای نیاوردید که نمیگید تقلب؟
گفت:
نه دیگه، این همه ناظر انتخاباتی! میرحسین هم کلی ناظر داره. اگه بخواید تقلب کنید هم انقدر نمی‌تونید تقلب کنید که احمدی‌نژاد رأی بیاره!
با اینکه به ما تهمت زد و توهین کرد اما به احترام دوستی چیزی نگفتم. گفتم همین که لااقل می‌داند در جمهوری اسلامی درصد تخلف (نه تقلب) کم است، کافی است.
پرسید:
اگه میرحسین رأی بیاره چی؟
گفتم:
وقتی شورای نگهبان تأیید کرده برای ما قابل احترامه. وقتی رأی بیاره و تنفیذ بشه هم رئیس جمهور قانونی مملکته. طبق قانون اساسی. به قول میرحسین خودتون اجرای بی چون و چرای قانون اساسی.
رأی دادیم؛ آخر شب شنیدم که با اینکه شمارش آرا تا اینجا میگه میرحسین عقبه ولی در کنفرانس مطبوعاتی پیروزی خودشو اعلام کرده.
فردا صبح رفتم سرکار...
 
یادداشت

فقط یک سوال!

دیشب نامه‌های میرحسین موسوی و کروبی رو به سیدحسن خمینی می‌خوندم و همچنین متن گفتگوی تلفنی شیخ صانعی با سید حسن را. همه ناراحت از توهینی که به سیدحسن شده است و اینکه کسانی که توهین کردند به بیت امام توهین کردند و ...

فقط یک سوال:

آقایان صانعی و کروبی؛ زمانی که می‌خواستند افکار امام را به موزه بفرستند، یکی از شما رئیس مجلس بود و دیگری به عنوان مرجع تقلید تبلیغ می‌شد! می‌خواهم موضع‌گیری شما و دوستانتان را راجع به این قضیه در آن زمان بدانم!

والسلام