این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر میشود.
در یادداشتهای قبلی پس از ضرورت توسعه نشر دیجیتال، در مورد چالشهای قانونی و سپس چالشهای اقتصادی سخن رانده شد. در این یادداشت چالشهای فرهنگی – اجتماعی در توسعه نشر الکترونیک مورد نظر است که به صورت مختصر و مفید بیان میشود:
- ارزش نبودن مطالعه در میان مردم
مطالعه در میان مردم «ارزش» نیست. در محیط خانواده، دوستان، مشاغل و سایر شبکههای انسانی، مطالعه کتاب به ارزش تبدیل نشده است. ثروت، ارتباطات و قدرت در جامعه ما ارزش بیشتری دارند و در جایی که مرتبط با کسب دانش است، مدرک به جای کتابخوانی اولویت بیشتری دارد! در مراودات روزانه مردم، عدم مشاهده یک برنامه تلویزیونی یا نداشتن حساب کاربری در یکی از شبکههای اجتماعی شاید یک ضعف بزرگ به حساب بیاید و مردم تحت تأثیر «اثر شبکهای» مجبور به دیدن آن برنامه تلویزیونی و یا ایجاد حساب کاربری در آن شبکه اجتماعی بشوند، اما این وضعیت در مورد مطالعه کتاب رخ نمیدهد.
- وضعیت سواد رسانهای مردم
وضعیت سواد رسانهای مردم در ایران مطلوب نیست. آخرین آمار رسمی، حکایت از نمره ۱۲ از ۱۰۰ سواد رسانهای مردم دارد. یکی از اثرات مهم پایین بودن سطح سواد رسانهای، عدم مدیریت مصرف رسانهای است. مردم بر مصرف رسانهای خود مدیریت ندارند و به دلیل استفاده بیشتر از رسانههای سطحی، ذائقه آنان روز به روز تحلیل میرود. به همین دلیل است که از مردم میشنویم که برای مطالعه کتاب «فرصت کافی» ندارند اما همین افراد برای گشتوگذار در شبکههای اجتماعی و یا پیامرسانهای موبایلی فرصت دارند. البته که رسانهها هم در این زمینه کمکاری کردهاند و فرصتهای نشر الکترونیک برای عموم مردم به اندازه کافی تبیین نشده است.
- فرهنگ شفاهی و نبود عادت مطالعه مردم
یکی دیگر از چالشها که شاید بیش از سایر چالشها در رسانهها و میان نخبگان گفته میشود، فرهنگ شفاهی مردم است که عادت به مطالعه در میان عموم را ایجاد نکرده است. قول مشهور انتقال مردم ایران از کهکشان شفاهی به کهکشان رادیو و تلویزیون که دکتر محسنیان راد ارائه کرده است، مورد تأیید اکثر کارشناسان است. شرط لازم کتابخوانی، با سواد بودن است، حال آنکه تا همین چند دهه قبل، بیش از نیمی از مردم ایران بیسواد بودهاند و به همین دلیل انس با کتابخوانی بیش از آنکه یک فرهنگ همگانی باشد، یک فرهنگ نخبگانی و طبقه روشنفکری تعریف میشود.
- متکثر شدن سبک زندگی
به وجود آمدن طبقات جدید اجتماعی، که البته به اعتقاد کارشناسان منشأ اقتصادی دارد اما نتیجه فرهنگی و اجتماعی بروز داده است، باعث به وجود آمدن دغدغه، نیاز و ذائقه جدید در میان مخاطبان شده است. صنعت نشر و به ویژه نشر الکترونیک نباید به این تغییرات بیتوجه باشد.
طی سالهای گذشته طبقه متوسط شهری، با نوسانات مختلفی مواجه بوده است. تقریبا در طول دهه هشتاد، با توجه به بالا رفتن قدرت خرید مردم، طبقه متوسط از نظر اقتصادی در جامعه رشد پیدا کرد اما از نظر فرهنگی، فرهنگسازی لازم برای چگونگی هزینهکرد صحیح برای رشد جامعه انجام نشده بود. در طول دهه نود، قدرت خرید مردم کاهش پیدا کرد و بخشی از طبقه متوسط، مجددا به طبقه فرودستان کوچ کردند اما با مصرف رسانهای متفاوت! با توجه به اثرات رسانههای نوین به ویژه بر نوجوانان و جوانان، در حال حاضر افرادی در کشور مشاهده میکنیم که از نظر اقتصادی، طبقه متوسط شهری نیستند اما از نظر فرهنگی – اجتماعی در این گروه دسته بندی میشوند، در حالی که از این نظر هم فرهنگسازی لازم انجام نشده است.
سلایق گوناگون و البته سطحی این دسته از افراد که در سند داخلی شورای عالی انقلاب فرهنگی به «همهچیزخواری فرهنگی» تعبیر شده است، نیاز به برنامه ریزی جدی دارد. در سالهای اخیر با درصد قابل توجهی از طبقه متوسط شهری مواجهیم که هم موسیقی سنتی گوش میدهد و هم پاپ و هم رپ و راک؛ آن هم درست در یک روز و در یک شرایط از نظر روحی. این اتفاق با درجه پایینتری از حساسیت در مورد کتاب هم در حال وقوع است. نیازهای این طبقه سطحی شده است و بسیار متنوع و متغیر.
- پیر شدن جمعیت
پیر شدن جمعیت یک آفت برای هر جامعه است. پیر شدن جمعیت یعنی کاهش خلاقیت و اهمیت خلاقیت در صنایع خلاق نیاز به بازگویی ندارد. البته در نشر الکترونیک ایران با توجه به نوپا بودن صنعت و جوان بودن جمعیت کشور در حال حاضر، خطر پیر شدن جمعیت خیلی به چشم نیاید اما در میان مدت تعداد مخاطبان بالفعل این صنعت رو به کاهش خواهد بود. در خط مشیگذاری توسعه صنعت کتاب الکترونیک نباید از این مؤلفه غفلت کرد.
در #نشر_الکترونیک دو نوع مخاطب داریم:
اول- کسانی که زود با فضای جدید وفق پیدا میکنند و منطبق میشوند. این دسته به جنبههای #اجتماعی #مطالعه و خواندن علاقهمند است و به دنبال تعامل با محتوای #کتاب است.
دوم- کسانی که صرفا #مهاجر حساب میشوند و به جای #چاپ، دنبال پیکسلها در فضای #دیجیتال هستند.
به نظرتان تا وقتی که #ناشران خودشان صرفا مهاجر هستند، آیا میتوان منتظر توسعه نشر الکترونیک باشیم؟
این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر میشود.
نگارنده از یادداشت دوم قصد دارد چالشهای مهم توسعه نشر الکترونیک را بیان کند. در یادداشت قبلی، چالشهای سیاستی و قانونی بررسی شد و در این یادداشت، چالشهای اقتصادی به صورت خلاصه و مفید مورد نظر است. مواردی که بیان میشود در مورد عموم ناشران است و طبیعتا همیشه استثناهایی وجود دارد.
- اقتصاد دولتی
دولتی بودن اقتصاد یکی از چالشهای اساسی صنعت نشر و به تبع آن نشر الکترونیک است. دولتی بودن منجر به نگاه هزینهمحور به جای نگاه درآمدمحور میشود. دولتی بودن اقتصاد در کشور ما، به معنی وابسته بودن به نفت هم تفسیر میشود. وقتی وابستگی به نفت در صنایع به ویژه صنایع فرهنگی رقم بخورد، به احتمال زیاد مردم از محوریت خارج میشوند و نیاز، توان و تمایل به خرید مصرف کننده اصلی، «نقطه اتکا» قرار نمیگیرد.
در صنعت کتاب، وابسته به نفت بودن باعث میشود که ناشران دولتی با اینکه امکانات زیادی را مصروف میدارند اما وضعیت خوبی در بازار نداشته باشند. البته این در مورد همه ناشران دولتی صدق نمیکند و استثناهایی مشاهده میشود.
یکی دیگر از معایب اقتصاد دولتی و اداره دولتی نشرها، عمر کوتاه مدیریت در نشرهای دولتی است. عرصه محتوای عمیق، عرصهای است که برای اثربخشی نیازمند مدت زمان تقریبا طولانی هستیم و در همه جای دنیا دیده میشود که عموما نشرهای موفق، دوره مدیریتی طولانیمدتی را تجربه میکنند.
- مسائل مرتبط با شرایط تورمی
در یک دهه گذشته نرخ تورم بالا در سالهای متمادی و البته رکود تورمی در میانه دهه نود را شاهد بودیم. این شرایط باعث شده که صنایع فرهنگی، روزهای خوبی را تجربه نکنند. از طرفی ناشران دولتی به دلیل کاهش بودجه و سیاستهای انقباضی، اوضاع خوبی را تجربه نکردهاند و از سوی دیگر ناشران خصوصی به دلیل پایین آمدن قدرت خرید مردم نتوانستند رشد قابل توجهی پیدا کنند؛ زیرا در شرایط بد اقتصادی کشور، کتاب از اولویت سبد مصرفی عموم مردم خیلی زود حذف میشود و نیازهای دیگر مورد توجه مردم قرار میگیرد.
در این شرایط شاید بتوان گفت کتاب الکترونیک به دلیل قیمت ارزانتر میتواند مورد اقبال مردم واقع شود و سرعت رشد بیشتری را تجربه کند اما به شرط آنکه زیرساختهای لازم وجود داشته باشد و ترویج کافی انجام شود. یکی از مشکلات در این راه، آشنا نبودن خود ناشران – چه خصوصی و چه دولتی – با کتاب الکترونیک است. ناشران قدیمیتر عموما به دلیل اینکه شناخت کافی از کتاب الکترونیک ندارند، تغییر را به راحتی نمیپذیرند و ناشران جدید هم به دلیل شرایط بد اقتصادی و عدم آشنایی مردم با این حوزه، ریسک کار کردن در این عرصه را نمیپذیرند.
- شرایط تحریم و نوسانات ارز
شرایط تحریم، یکی از دلایل نوسانات ارز هستند. در طی یک دهه گذشته با همه تلاشی که دولتها برای کنترل قیمت کاغذ و پخش کتاب کردند، قیمت کتاب رشد ده برابری را تجربه کرده است. شاید اگر در دهههای قبل تولید کاغذ در داخل کشور جدیتر گرفته میشد، شاهد این شرایط اسفبار نبودیم. گرانی کتاب یکی از دلایل جدی مردم برای کم کردن خریدها است که منجر به کاهش شمارگان کتابها توسط ناشران شده است.
این مهم میتواند برای صنعت نشر الکترونیک، فرصتی برای رشد تلقی شود اما سایر مؤلفههای برای توسعه این صنعت هم باید همزمان رشد کنند.
از سوی دیگر شرایط تحریم باعث میشود، همان تلاشهای محدود برای فروش حق امتیاز کتب فارسی به ناشران خارجی و درآمد ارزی هم ابتر شود و بسیاری از ناشران خارجی حاضر به همکاری نباشند. در این شرایط باید دولت و سازمانهایی که مأموریت بین المللی در داخل کشور دارند از آثار ممتاز فارسی برای ارائه در دنیا و دور زدن تحریمها حمایت کنند که کمتر چنین اتفاقی را شاهد بودهایم. این مهم به ویژه برای کتب الکترونیک میتواند انجام شود که قابلیت انتشار و توزیع آسانتری دارند.
- فقدان سرمایهگذاری مناسب: به دلیل ریسک زیاد و سود کم
به همه دلایل پیش گفته، سود در صنعت نشر کشور کم و ریسک در آن زیاد است. به همین دلیل سرمایه گذاری مناسبی هم در این بخش انجام نمیشود. دولت باید بتواند با ارائه تسهیلات لازم، سرمایه گذاری در این بخش را ترویج نماید. در نشر الکترونیک به دلیل متأخر بودن آن، نیاز به این سرمایهگذاری به صورت جدیتر احساس میشود اما مدیران بخش دولتی به دلیل اینکه صنایع سخت را نسبت به صنایع نرم ارحج میدانند، کمتر در این عرصه ورود میکنند. طبیعتا مدیران و سرمایهگذاران بخش خصوصی هم به دلیل سود کم و ریسک زیاد کمتر حاضر میشوند سرمایه قابل توجهی وارد این عرصه کنند. به جرأت میتوان گفت یک سرمایهگذاری چند ده میلیاردی در صنعت نشر الکترونیک میتواند از آسیبهای چند صد میلیاردی در آینده میانمدت از نظر اجتماعی و فرهنگی پیشگیری کند.
این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر میشود.
این سلسله یادداشت قصد دارد از زوایای مختلف به مدل توسعه محتوای عمیق در برابر محتوای سطحی بپردازد. در یادداشت اول در مورد ضرورت این امر کمی سخن رانده شد و بیان شد که استفاده از فرصت نشر الکترونیک میتواند در این رقابت، کفه ترازو را به سمت محتوای عمیق سنگین کند. حتما در این مسیر، چالشهای مختلفی پیش رو وجود دارد که باید ابتدا آنها را شناسایی کنیم و مسائل مرتبط با آن را بشناسیم تا بتوانیم راهحلهای بهینه برای هر کدام از آنها انتخاب کنیم. چالشهای محتوایی، فرهنگی-اجتماعی، قانونی، سیاسی، بینالمللی و اقتصادی در این راه وجود دارند که راجع به هر کدام از آنها در یک یادداشت به صورت خلاصه و مفید سعی میشود مواردی ذکر شود.
در این یادداشت، چالشهای سیاستی و قانونی مورد نظر است.
- سطح پایین حمایتهای مالی از کتاب و کتابخوانی
برای حمایت از کتاب و کتابخوانی به سیاستها و قوانین حمایتی نیازمندیم. این حمایتها هر چند که در شعار قابل توجه است ولی در عمل به نسبت سایر صنایع کشور، ناچیز است. سرمایهگذاری، یارانهها و تسهیلاتی که شامل ناشران میشود، کممایه است و اصلا در تراز گام دوم انقلاب اسلامی که نیازمند توجه ویژه به عرصه بینالمللی هستیم، نیست.
برای تقریب به ذهن، مقایسهای کنید میان حمایت تسهیلاتی از صنایع دانش بنیان با وامهای قابل توجه سهلالوصول با تسهیلاتی که در حوزه تولید محتوای دیجیتال میتوان به آن دست یافت؛ یا مقایسهای کنید میان سرمایهگذاری بخش حاکمیتی یا خصوصی در صنعت سریالهای شبکه خانگی با این سرمایهگذاری در بخش کتاب. شاید سرمایهگذاری روی ساخت فقط یک سریال شبکه خانگی، برابری میکند با کل گردش مالی یک سال صنعت کتاب الکترونیک در کشور! هر چه به بهانه نبود مخاطب و عدم کسب درآمد، سرمایه بیشتری به سریال اختصاص یابد و از نشر غفلت شود، این شکاف بیشتر میشود و روز به روز نشر کمبهرهتر میشود. دولت وظیفه دارد در صورتی که شرایط امروز نشر کشور به شکلی نیست که بخش خصوصی ورود کند، خودش سرمایهگذاری کافی در این مسیر را حداقل با اعطای تسهیلات فراهم نماید.
در نشر کاغذی، اعطای کاغذ دولتی یا خرید نهاد کتابخانههای عمومی از ناشران حمایت اندکی برای آنها فراهم میآورد ولی در مورد حمایتها از کتاب الکترونیک و صوتی که وضع از این هم بدتر است و تقریبا حمایت مستمر و مشخصی وجود ندارد و بعضا در دورههای زمانی کوتاه مدتی، یک حرکت دفعتی صورت میگیرد.
- عدم شفافیت نظام حمایت و یارانه دولتی
قوانین حمایت و یارانه دولتی در بخش نشر، یا به کلیگویی مشغول است یا در اجرا به آن دقیق عمل نمیشود یا اطلاع رسانی مناسب در مورد آن صورت نمیگیرد. ناشران بهخصوص ناشران نوپا برای اینکه بدانند چگونه حائز شرایط یارانه و حمایت دولت قرار میگیرند، باید اسناد مختلف را بخوانند و سپس بتوانند از قوانین نانوشته از طرق افراد مختلف یا کسب تجربه بهره برند. اطلاع رسانی شفاف و مختصر و مفیدی در این خصوص وجود ندارد. دست مجری برای اعمال سلیقه خود نیز بسیار باز است. شاهد گفته این که با تغییر دولتها حمایتها روانه طیف جدیدی از ناشران میشود و یا از برخی دیگر قطع میشود. این امر، برنامه ریزی بلندمدت بخصوص برای تازهواردان را سخت میکند. نیاز به یک قانون شفاف در این زمینه احساس میشود. این قانون باید به شکلی اصلاح شود که این حمایتها شامل ناشران مشهور کشور با تعداد عناوین بالا نشود و ناشران نوپا و ناشران شهرستانی هم بتوانند از این حمایتها بهره ببرند.
همچنین با توجه به قیمت پایینتر کتب الکترونیک، نیازمند قوانین حمایتی از ناشران دیجیتال هستیم تا حاشیه سود معقولی کسب کنند.
- عدم شفافیت نظام ممیزی محتوا
نظام ممیزی محتوا در قانون به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سپرده شده است. سالیانه حدود ۶۵ هزار عنوان کتاب جدید در کشور منتشر میشود. روند ممیزی به این صورت است که ابتدا کتب توسط کارشناسان داوری اولیه میشوند تا کتابهایی که حساسیت زیادی ندارد، زودتر به سرانجام برسند. از میان این کتب، حدود ۲۰ درصد از کتب نیاز به بررسی بیشتر پیدا میکنند که توسط کارشناسان ممیزی کتاب به صورت کامل خوانده میشوند و پس از آن مجوز نشر صادر میشود.
هر چند عده اندکی با اصل ممیزی کتاب موافق نیستند اما ممیزی کتاب با توجه به مسلمان بودن مردم ایران و دغدغههای فرهنگی عموم مردم لازم است. انتقادات منتقدان هم بیشتر شامل نحوه اجرا و سلیقهای شدن ممیزیها است و نه اصل ممیزی. آنها معتقدند که بررسها به سلیقه خود در موارد اخلاقی یا سیاسی عمل میکنند و یک روح کلی حاکم بر ممیزی کتاب نیست. شاهد مثال برای این سخن منتقدان هم کتابهایی است که بعضا خط قرمزهای واضحی را رد کردهاند اما مجوز نشر گرفتهاند و کتابهایی که خط قرمزی را رد نکردهاند اما به دلایل گوناگون رد شدهاند. شفافیت در این حوزه که واقعا چه شرایطی باعث تأیید یا رد یک اثر میشود، میتواند یاریبخش باشد. نقدِ دیگرِ منتقدان این است که وزارت ارشاد، در عرصه کتاب نسبت به سینما، شبکه نمایش خانگی، تئاتر و ... سختگیری بیشتری را اعمال میکند حال آنکه مثلا جدا کردن مخاطب کودک یا نوجوان از مخاطب بزرگسال در سینما و شبکه نمایش خانگی سختتر از کتاب است و طبیعتا با توجه به تصویری بودن و تعداد مخاطبان بیشتر انتظار میرود در آنها نسبت به کتاب سختگیری بیشتری شود.
نکته مهمتر اینکه ما نمیتوانیم با روشی که چند دهه پیش به ارزیابی کتب میپرداختیم، زمانه حاضر را اداره کنیم. استفاده از ابزارهای جدید مانند هوش مصنوعی که راه اعمال سلیقه را محدود میکند، میتواند موجب سرعت بیشتر، هزینه کمتر و در نهایت رضایت بیشتر ناشران شود. این کار کمک میکند که بتوانیم مردم را وارد چرخه تولید محتوا کنیم و امکانات مساوی در اختیار هر کسی که فکر میکند استعدادی در تولید محتوا دارد، قرار دهیم؛ به ویژه در صنعت کتاب الکترونیک که نیاز به سرمایهگذاری ویژه برای خرید کاغذ، چاپ و توزیع کتاب وجود ندارد و مردم راحتتر میتوانند استعداد خود را محک بزنند.
- عدم اجرای قوی حقوق مؤلفان
قانون حقوق مؤلفان و مصنفان دههها قبل ابلاغ شده است اما در اجرا جدی گرفته نمیشود. دستفروشی کتاب و دانلود غیرقانونی کتاب در فضای مجازی، دو مجرای اصلی برای نقض حقوق مؤلفان است. دستفروشی کتاب به جز فروش کتب غیرقانونی و بدون مجوز، به فروش چاپ غیرقانونی کتاب هم میپردازد؛ یعنی کتبی که مجوز نشر دارند، اما خارج از چاپ توسط ناشر، توسط دیگران چاپ میشوند و با قیمت ارزانتر در دستفروشیها به فروش میرسند.
ناشران معمولا امکانات لازم جهت ردیابی نقض مالکیت معنوی خود را ندارند و مدعی العموم هم در این گونه موارد ورود پیدا نمیکند و پیگیری حقوق مؤلفان منوط به تنظیم شکایت نامه از سوی ناشران است.
در صورتی که میزان جریمه نقض این حقوق در قوانین اصلاح شود، مانند سایر کشورها میتواند کسبوکارهای جدیدی شکل بگیرد که مأموریتشان پیدا کردن ناقضان حقوق مالکیت مادی و معرفی آنها به ناشران است تا مبلغ دریافتی جریمه را با هم به نسبتی تقسیم کنند و کم کم راه را بر ناقضان قانون ببندند. همچنین چگونگی ردیابی ناقضان در فضای مجازی باید شفاف شود و میزان جریمه آنان هم باید بازدارنده باشد.
- عدم عضویت ایران در معاهدات جهانی مالکیت معنوی و مادی آثار
عدم عضویت ایران در معاهدات جهانی که دلایل فرهنگی معقولی هم دارد، ضررهای جدی هم به حوزه نشر وارد میکند. هزینه پایین ترجمه برای ناشران، عملا صنعت نشر کشور را به سمت ترجمه پیش میبرد و نویسنده ایرانی نمیتواند نویسندگی را یک حرفه بداند و مجبور است شغل دیگری داشته باشد و این چرخه روز به روز منجر به افزایش شکاف کیفیت نویسندگان خارجی و نویسندگان ایرانی میشود. این جمله خارج از استثناهایی هست که به هر حال وجود دارند. از سوی دیگر ناشرانی که میخواهند در فضای بین المللی فعالیت کنند از سوی فعالان خارجی جدی گرفته نمیشوند و نقص مالکیت ناشران ایرانی در فضای بین الملل هم هیچ جریمهای ندارد.
نشر الکترونیک با توجه به هزینه پایینتر انتشار و توزیع بسیار راحتتر، میتواند به عنوان فرصتی برای انقلاب اسلامی -که ذاتا یک انقلاب فرهنگی است- شناسایی شود که محتوای فرهنگی را به جهانیان عرضه کند. اگر سیاستگذاران و قانونگذاران کشور تصمیم گرفتهاند به دلیل ملاحظات فرهنگی به کنوانسیون برن و کپی رایت جهانی نپیوندند، نیازمند ایجاد و ساماندهی یک معاهده جدید جهانی هستیم تا بتوانیم در گام دوم انقلاب اسلامی در عرصه جهانی فعالیت کنیم.
دوشنبه چهارم بهمن در میزگرد بررسی نشر الکترونیک آثار ادبی به همراه آقای کاردر و آقای گلباف شرکت کردم.
مشروح میزگرد را میتوانید در خبرگزاری کتاب بخوانید:
محورهای عرایض بنده:
- به نظرم نیاز داریم بیشتر به «آینده» فکر کنیم و آینده را بسازیم.
- نباید فرصت فضای مجازی برای تبدیل شدن همه مردم به مصرف کنندگان محتوای عمیق را از دست بدهیم. مخاطبان ما فقط ۵۰۰ هزار نفر کتابخوان حرفهای نیستند و همه مردم باید محتوای عمیق مصرف کنند.
- در فضای مجازی نیازسنجی محتوایی با استفاده از کلاندادهها راحتتر اتفاق میافتد. ترویج و توزیع محتوای عمیق، آسانتر و ارزانتر از حوزه فیزیکی است و ...
- نیازی به آگاه سازی مردم از مزایای نشر الکترونیک داریم.
- نیاز به اصلاح قوانین داریم. چه در حوزه حمایت از آثار الکترونیک؛ چه در تعیین تکلیف قوانین مالکیت مادی و معنوی آثار و پیوستن به کنوانسیونهای جهانی یا ایجاد کنوانسیون جدیدی در دنیا؛ و چه در ممیزی کتاب.
- مشارکت مردم در تولید، توزیع و نظارت محتوایی میتواند رونق به اوضاع نشر بدهد.
- در آیندهای که باید به آن فکر کنیم، نقش #زبان_فارسی و گسترش آن را باید جدی بگیریم. در گام دوم انقلاب، نباید از فعالیتهای بین المللی غافل شویم و باید بدانیم در حوزه بین الملل چه کاری میتوانیم برای زبان فارسی انجام دهیم.
لینک گزارش تصویری میزگرد هم اینجا ببینید.