با خبر هستیم از مسائل بسیاری که در حوزه مسئولیتمان رخ میدهد، اما کاری نمیکنیم.
آیا لازم است حتما کاری کنیم؟ ممکن است بله و ممکن است خیر!
ولی اگر وقتی فریاد طرف در رسانه بلند شد و تعدادی دیگر به همراهیاش برخاستند، تغییر رفتار دادیم و کاری کردیم، یک جایی از توحیدمان میلنگد.
اگر به جای اینکه از خدا بترسیم، از قدرت رسانه ترسیدیم؛
اگر به جای اینکه دنبال حق باشیم، دنبال محبوبیت بودیم؛
اگر به جای اینکه کار درست را انجام دهیم، تصمیم لحظهای برای از سر باز کردن مسئولیت گرفتیم؛
اگر به همین راحتی میتوانند اولویتمان را عوض کنند؛
و هزاران اگر دیگر...
وای بر ما!
موحد چه در پای ریزی زرش
چه شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس
بر این است بنیاد توحید و بس
#سعدی
ما معمولا در دنیای متحول و روی امواج، خانه میسازیم و به محض ساختن نیز خدای متعال آن را خراب میکند. دوباره جای دیگری را میسازیم و باز هم خدا آنجا را خراب میکند! اگر عاقل باشیم، پس از خراب شدن، دوباره آن را نمیسازیم. اگر از روی موج پا برداریم، خداوند ساحل را به ما نشان میدهد.
ضیافت بلا
نویسنده: سید محمدمهدی میرباقری
از گوناگونی و اختلافها فهمیده میشود که خدا قصد دارد در هر چیزی خود را به آدمی نشان دهد، تا هرگز از او غافل نباشد...
نقل میکنند که روزی مرحوم «فیض» و «صدرالمتألهین» همراه با یکدیگر از مسیری عبور میکردند. دختری را بالای بام دیدند که قالی تکان میدهد و جوانی هم ایستاده و او را نگاه میکند و شعر میخواند. جوان به دختر میگوید: «نیامدهای به پشت بام تا قالی تکان بدهی، آمدهای که خود را نشان دهی.» صدرالمتألهین متحول میشود و گریه میکند. مرحوم فیض از او میپرسد: چه شد؟! ایشان جواب میدهند: گریه من از این جهت است که این همه سال درس خواندهام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای متعال میدانم اما هنوز با این حال و صفایی که این داماد با عروس خود داشت، من نتوانستم با خدای خود چنین سخن بگویم؛ لذا به حال خود گریه میکنم.
با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صدهزار دیده تماش کنم تو را
ضیافت بلا
نویسنده: سید محمدمهدی میرباقری
گاهی اوقات دنبال ظواهریم
آنوقت سطحی هستیم
گاهی اوقات دنبال دنیاییم
آنوقت فانی هستیم و زودگذر
گاهی اوقات دنبال وصال کسی هستیم
آنوقت باید عارمان بشود، زیرا خداوندگار مناجات فرمود: خدایا من عار دارم همه دنیا را از تو طلب کنم
چه چیزی بدتر از اینکه کمتر از دنیا را از کمتر از خدا بخواهیم
راستی یک سوال:
اگر دنبال خدا باشیم، چیستیم؟
اما سرّالاسرار این خطبه [خطبه امام حسین علیه السلام در کربلا] در این عبارت است که «لیرغب المؤمن فی لقاء ربه - تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود.» یعنی دهر بر مراد سفلگان میچرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته میرسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود... پس ای دی، شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم!
میگویی: مگر سر امام عشق را بر نیزه ندیدهای و مگر بوی خون را نمیشنوی؟ کار از کار گذشته است. قرنهاست کار از کار گذشته است... اما ای دل، نیک بنگر که زبان رمز، چه رازی را با تو باز میگوید: کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا. یعنی اگر چه قبله در کعبه است اما فاینما تولوا فثم وجه الله. یعنی هر جا که پیکر صد پاره تو بر زمین افتد، آنجا کربلاست؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره که در حقیقت. و هر گاه که عَلَم قیام تو بلند شود عاشوراست، باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره. و اگر آن قافله را قافله عشق خواندیم در سفر تاریخ، یعنی همین.
لیرغب المؤمن فی لقاء ربه... عجب رازی در این رمز نهفته است! کربلا آمیزه کرب است و بلا... و بلا افق طلعت شمس اشتیاق است. و آن تشنگی که کربلاییان کشیدهاند، تشنگی راز است. و اگر کربلاییانتا اوج آن تشنگی - که میدانی - نرسند، چگونه جانشان سرچشمه رحیق مختوم بهشت شود؟ آن شراب طهور که شنیدهای بهشتیان را میخوارنند، میکدهاش کربلاست و خراباتیانش این مستانند که انچنین بی سر و دست و پا افتادهاند. آن شراب طهور را که شنیدهای، تنها تشنگان راز را مینوشانند و ساقیاش حسین است.
فتح خون
نویسنده: شهید سید مرتضی آوینی