چهار سال پیش و انتخابات مجلس نهم بود. شایعه کردند که احمدینژاد و جریان موسوم به انحرافی قصد دارد مجلس نهم را تسخیر کند و با پولهای هنگفت دولتی میخواهد برای کاندیداهای مدنظر خود بخصوص در شهرستانها تبلیغات کند و راه را برای ریاست جمهوری مشایی در سال 92 هموار نماید. اصولگرا و اصلاحطلب بر این موضوع اتفاق نظر داشتند و خط تخریبی هزینه 700 میلیون تومانی دولت برای تبلیغات هر کاندیدا در رسانهها به شدت پررنگ شد.
احمدینژاد با سکوت و تنها یک جمله مطایبه آن عملیات روانی را پاسخ داد: «نفری هفتصد میلیون تومان؟ حاضر و آمادهاش ارزانتر است!»
پس از انتخابات مجلس نهم و عدم دخالت احمدینژاد در آن بود که برخی از مردم که بسیاری از شایعات دروغ علیه احمدینژاد را باور کرده بودند، متوجه شدند که خط تخریبی علیه رئیس جمهور وقت چه میزان ناصواب است و حتی برخی تشکلهای دانشجویی در آن زمان و بخصوص بدنه آنها علیه ترویج کنندگان «جریان انحرافی» موضع گرفتند.
زمان سپری شد؛ نزدیک انتخابات مهم ریاست جمهوری سال 92 شدیم؛ همان خط تخریبی علیه رئیس جمهور وقت که دوباره اصلاح طلب و اصولگرا در آن اتفاق نظر داشتند، گفتند در صورت ردصلاحیت مشایی در انتخابات، احمدینژاد فتنه 92 را راه میاندازد، فتنهای که پیرامون به مرکز است و از شهرستانها شروع میشود و به تهران کشیده میشود. گفتند احمدینژاد دو وزیر دیگر را برکنار میکند تا کابیته از اعتبار بیفتد و خودش سرپرست تمام وزارتخانهها از جمله وزارت کشور شود و به این وسیله مانع از برگزاری انتخابات شود! بقیه اتهامات بماند اما شوخی ماجرا آنجا بود که کار را تا آنجا وسعت دادند که گفتند احمدینژاد جلوی توزیع سراسری آرد در کل کشور را میگیرد!
یادمان هست که هیچکدام از این اقدامات انجام نشد و انتخابات در کمال آرامش صورت پذیرفت و دولت دهم بهترین همکاری را برای تحویل دولت به رئیس جمهور جدید داشت.
روحانی رئیس جمهور شده بود اما در بسیاری از روزها این احمدینژاد بود که تیتر یک روزنامهها بخصوص روزنامههای اصلاح طلب میشد. از همان موقع کوچکترین تحرک احمدینژاد و حتی حضور در مجلس ختم او را برای تسخیر مجلس دهم تعبیر میکردند. احمدینژادی که سکوت اختیار کرده بود و هیچ موضعگیری سیاسی در دو سال و نیم گذشته نداشته مگر بیان کلیات انقلاب اسلامی. اما تا همین چند هفته قبل خطر او و یاران او را برای ورود به مجلس مستمرا تکرار میکردند... و در این روزهای تبلیغات انتخاباتی، احمدینژاد بیانیه رسمی میدهد که از هیچ کاندیدایی حمایت نخواهد کرد.
بحث بر سر احمدینژاد نیست. کارنامه او و نقاط قوت و ضعف او مشخص است. بحث بر سر این است که یادمان هست چه کسانی چه دروغهایی گفتند و چگونه تخریب اذهان عمومی کردند؛ چه کسانی دنبال قدرت بودند و منافع شخصیشان؛ و از همه مهمتر چه کسانی شعار حمایت از انقلاب میدادند اما برعکس روح انقلاب عمل میکردند و با دروغ و تهمت و زیر پا گذاشتن اخلاق، قدرتپرستی خود را اثبات میکردند. دروغگویان بدانند اگر حافظه خودشان ضعیف است و یادشان رفته در چند سال گذشته چه کردهاند، حافظه مردم ضعیف نیست و میدانند چه کسانی تشنه خدمت به آنها هستند و چه کسانی شیفته قدرت.
راستش را بخواهید وقتی خبر فرمایشات آقای صفار هرندی در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه قم را دیدم، حیرت کردم. حیرتی از جنس حیرتی که رهبری چند روز پیش فرمودند: «من اوّلى که با این قضیه برخورد کردم، حیرت کردم: مگر چنین چیزى ممکن است؟ دیدیم بله، هم ممکن است، هم واقع است!» (+)
این حیرت چند دلیل داشت:
دلیل اول این بود که ما از آقای صفار انتظار داریم عمار رهبری باشند؛ قرار نیست ایشان هم مانند برخی دیگر هر چیزی به ذهنشان میرسد بر زبان بیاورند و هر حرف بدون سندی را که میشنوند، بدون سند به مردم منتقل کنند.
دلیل دوم اینکه تعجب کردم از اینکه چنین شخصی از چنین تریبونی، توهین و تهمت را روانه برخی افراد میکند! تهمتهایی از قبیل اینکه اینها یک رکعت نماز هم نمیخوانند! و جالب اینکه در نقطه کاملا مقابل ایشان، سال گذشته جناب آقای مهدی طائب فرموده بودند «مشایی مرتاضی بسیار قوی است» و ریاضتهای شدید او را «نمازهای سه ساعته» و «هر روز روزه بودن» عنوان کرده بودند! (+)
دلیل سوم اینکه جناب آقای صفار گویا فراموش کردهاند که رهبری سال 88 فرمودند: «اینکه در دادگاهها از قول یک متهمى چیزى راجع به یک کس دیگرى گفته میشود، من این را بگویم که این، شرعاً حجیت ندارد. بله، متهم هرچه دربارهى خود در دادگاه بگوید، این حجت است. اینکه بگویند در دادگاه دربارهى خودش اگر اعترافى کرد، حجت نیست، این حرف مهملى است، حرف بىارزشى است؛ نه، هر اقرارى، هر اعترافى، شرعاً، عرفاً و در نزد عقلا در یک دادگاه در مقابل دوربین، در مقابل بینندگان میلیونى که متهم علیه خود بکند، این اعتراف مسموع است، مقبول است، نافذ است؛ اما علیه دیگرى بخواهد اعترافى کند، نه، مسموع نیست. فضا را نباید از تهمت و از گمان سوء پر کرد. قرآن کریم میفرماید: «لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا»؛ وقتى میشنوید که یکى را متهم میکنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟ تکلیف دستگاه اجرائى و قضائى به جاى خود محفوظ است. دستگاههاى اجرائى باید مجرم را تعقیب کنند، دستگاههاى قضائى باید مجرم را محکوم و مجازات کنند؛ با همان روشى که ثابت میشود و در قوانین اسلامى و قوانین عرفى ما هست و هیچ هم در این زمینه نباید کوتاه بیایند؛ اما مجازات مجرم که از طرق قانونى جرم او ثابت شده است، غیر از این است که به گمان، به خیال، به تهمت، یکى را متهم کنیم، بدنام کنیم، توى جامعه دهن به دهن بگردانیم. اینکه نمیشود. این فضا، فضاى درستى نیست.» به نظرم اگر ایشان این جمله رهبری را فراموش نکرده بودند، نباید به این راحتی میگفتند: «بعضی از رفقایشان بعد از دستگیری، اعتراف کردند که گاهی در طول یک مسافرت میدیدم که اینها یک رکعت نماز هم نخواندهاند؛ میگویند ما به آنها گفتیم که ما فکر میکردیم شما با این ارتباطی که با ناحیه مقدسه دارید نسبت به نماز مراقبت دارید، اما آنها جواب دادند که ما به مرحلهای رسیدیم که از این چیزها عبور کردیم.»
دلیل چهارم اینکه تعجب کردم از اینکه وقتی ایشان به آقای شریف زاده به راحتی تهمت «فاسد» میزنند، هیچ واکنشی از سوی مسئولینی که وظیفه دارند دیده نمیشود؛ حال آنکه اگر این قضیه برعکس اتفاق میافتاد احتمالا واکنش مسئولین متفاوت بود!
همیشه اعتقاد داشتهام که «یکى از چیزهایى که به پا گرفتن فکر غلط کمک مىکند، برخورد غیرفکرى با آن است.» (+) و اینگونه برخوردها با جریان موسوم به انحرافی را کمک به ترویج آن میدانم که در پستهای مختلف به آن پرداختهام. (+)، (+)، (+) و (+) به نظرم بهترین راه مقابله با فکرهای غلط، تبیین است که در یادداشتهای مختلف تلاش خود را در این جهت به کار بستهام. (+)، (+)، (+)، (+) و (+)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بعد نوشت: (28 خرداد: ساعت 18) دقایقی پیش متن کامل سخنرانی جناب آقای صفار در خبرگزاری فارس منتشر شد. آن قسمت سخنرانی ایشان راجع به کسی که یک رکعت نماز نمیخواند بود، راجع به مشایی نبوده و راجع به مدعیان ارتباط با امام زمان بوده است! ما بقی نقد من به ایشان کماکان پابرجاست.
الیزابت نئول نیومن در کتاب «افکار عمومی؛ پوست اجتماعی ما» نظریهای را تحت عنوان «مارپیچ سکوت» بیان میکند. این نظریه بیان میکند در صورتی که افراد فکر کنند عقاید و افکار آنان در سطح جامعه در اقلیت قرار دارد، کمتر تمایل دارند تا آن را ابراز نمایند؛ به این دلیل که نگرانند مبادا به خاطر عقایدشان از جامعه طرد شود و یا تحت فشار افکار عمومی قرار گیرند. این طرز تلقی افکار عمومی با جهتدهی رسانههای جمعی تقویت میشود و آنقدر این مارپیچ ادامه پیدا میکند که تبدیل به واقعیتی در جامعه میشود!
حال به نظر میرسد توهم اینکه حزباللهیها در جامعه در اقلیت هستند در برخی از افراد جامعه و بخصوص طرفداران نظام وجود دارد. به طور مثال اکثریت دانشجویان حزباللهی (به غیر از دانشگاههای خاصی مانند امام صادق علیه السلام) در طی سالهای گذشته تمایلی نداشتند که کتاب اساتیدی مانند علامه مصباح یزدی را در دانشکده بدست بگیرند و ترجیح میدادند اینگونه کتابها را در منزل و یا جمع دوستان حزباللهی دیگر خود مطالعه کنند؛ در حالیکه گروه مقابل، کتاب نویسندگان معروف خود را با افتخار تبلیغ میکردند! این مارپیچ سکوت کم کم فضا را به سمتی میبرد که گویی فضای غالب دست آنهاست و شاید کم کم در حال تبدیل به واقعیت بود.
با روی کار آمدن دولت نهم در سال 84 کمی این فضا شکسته شد و حزباللهیها «تمایل» ابراز عقاید خود را پیدا کردند. گویی تازه متوجه شده بودند که شعارهای انقلاب و گفتمان امام و رهبری طرفداران زیادی دارد که حتی میتوان با این شعارها رئیس جمهور شد! نکتهای که حتی خیلی از سیاسیون طرفدار نظام هم شاید قبل از انتخابات 84 باور نمیکردند که البته این باور در تبلیغات انتخاباتیشان نمود داشت. البته یکی از برکات فتنه 88 هم ضرورت ابراز اینگونه عقاید و دفاع از نظام بود که تجلی آن را همه در 9 دی 88 دیدیم.
حال به دلیل رفتار غلط برخی رسانهها و برخی سیاسیون مارپیچ سکوت دیگری در میان حزباللهیها ایجاد شده است و آن مارپیچ سکوت دفاع از دولت بما هو دولت جمهوری اسلامی است. بدنه حزباللهی کشور از ترس اینکه نکند انگ و برچسب طرفداری از «جریان انحرافی» بخورد، از خدمات ارزنده دولت هم حرفی نمیزند و از تخریبهای پیاپی دولت توسط مخالفین نظام ککش نمیگزد! انگار نه انگار این دولت، دولت جمهوری اسلامی ایران است و دولتی است که اکثریت خدمتگزاران آن طرفدار گفتمان امام و رهبری هستند؛ حال گیریم که سودجویان و قدرتطلبانی هم در آن نفوذ کرده باشند و دنبال منفعتهای شخصی خود باشند. سوال این است که آیا سکوت کردن در برابر تخریبهای دولت از ترس انگخوردن جایز است؟ آیا هجمههای همهجانبه و ناجوانمردانه علیه دولت به این شیوه، باب تخریب دولتهای بعدی جمهوری اسلامی را هم باز نمیکند؟ اصلا آیا جایز است که به بهانه جریان انحرافی این همه تخریب علیه دولت در رسانهها و خبرگزاریهای معتبر ما صورت بگیرد بدون اینکه حرفی از نقاط مثبت دولت شود؟ (+) آیا جریان انحرافی ادعایی آنقدر قدرت دارد که شاکله دولت را عوض کرده است؟ مگر رهبر معظم انقلاب تاکید بر نقد منصفانه نمیکنند و تفاوت نقد و تخریب را بارها و بارها بیان نکردهاند؟ (+)
اگر عمر و فرصتی باقی بود، در حال تهیه یادداشتی هستم که تفکرات انحرافی را معرفی کنم؛ نحوه برخورد رسانههای مدعی ولایتمداری با جریان انحرافی را بررسی کنم (+) و شیوه درست برخورد با تفکرات انحرافی را تبیین نمایم.
روزنامه «تهران امروز» در صفحه اول امروز (یازدهم دی 90) خود در کنار عکس سخنگوی شورای نگهبان تیتر زیر را آورده است:
«با رفتار غیرقانونی انحرافیون برخورد میکنیم» (+)
این تیتر از منظر عموم مخاطبان اینگونه برداشت میشود که سخنگوی شورای نگهبان اولا بر وجود انحرافیون صحه گذاشته و ثانیا رفتار غیرقانونی آنان را قابل برخورد دانسته است.
حال ببینیم متنی که در ذیل همین تیتر است، چه بوده:
«یکی از دغدغههایی که این روزها مطرح میشود مربوط به جریان خاص یا همان جریان انحرافی است. بر اساس اظهارات و هشدارهای چهرههای سیاسی، این جریان مبالغ هنگفتی برای کسب کرسیهای مجلس نهم در نظر گرفته است. حال سوالی که مطرح است این که کدام نهاد و مرجع قانونی وظیفه برخورد با تخلفات این جریان را بر عهده دارد؟! دکتر عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان در پاسخ به سوال خبرنگار «تهران امروز» در این زمینه وعده داد که شورای نگهبان با اقدامات غیرقانونی این جریان برخورد خواهد کرد. سخنگوی شورای نگهبان تصریح کرد: اگر رفتاری خلاف قانون صورت بگیرد قطعا با آن برخورد میشود ولی اگر این رفتار مغایر با قانون نباشد چه شورای نگهبان و چه نهاد دیگر نمیتواند با آن برخورد کند.»
از همین متن برداشت میشود که سخنگوی شورای نگهبان قانون را برای همه مساوی دانستهاند و گفتهاند عمل غیرقانونی از هر کسی سر بزند، قابل برخورد است و اگر از هر کسی عمل غیرقانونی سر نزند، نمیتوان با آن برخورد کرد.
حال ببینیم متن سایت شورای نگهبان در این باره چیست:
«دکتر کدخدایی در پاسخ به سؤالی درخصوص هشدارهایی که نسبت به صرف مبالغ کلان از سوی برخی جریانات خاص داده میشود، گفت: برای شورای نگهبان تفاوتی نمیکند که افراد عضو چه گروه و جناحی باشند و اگر اقدامات آنها مغایر با قانون باشد قطعا برخورد میکنیم ولی اگر رفتار آنها مغایر نباشد، نه تنها شورا بلکه هیچ مرجع دیگری نمیتواند برخورد کند.»
حال سوال این است که آیا اینگونه تیترزنی به تعبیر امام خمینی (ره) غش در تیترزنی نیست؟ فرض بگیریم که این جریان خاص دشمن ماست، آیا میتوان در مقابل دشمن خود از طریق عدالت خارج شد؟ [1] بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در 12 خرداد 1360 در جمع کارکنان روزنامه کیهان میفرمایند:
«اخبارى که مىنویسید، تیترهایى که هست، اینها را که در روزنامهها آدم مىبیند، مىفهمد که این تیتر از کجا پیدا شده است، با چه مقصدى این را گذاشتهاند. و گاهى آدم بعد که مىخواند، مىبیند مسأله این طور هم نبوده است؛ تیترش یک جور دیگر است، مسألهاش یک جور دیگر! ابتدا همه مردم نمىتوانند همه روزنامه را تا آخر بخوانند، این تیترها را نگاه مىکنند مىبینند در تیترى که هست، چه فسادى واقع شده است یا چه صلاحى واقع شده است. اما آدم وقتى خود متن را مىخواند، مىبیند مسأله این طور نیست که این در تیتر هست. باید توجه کنید که این یک غِشّى است براى مسلمین که انسان در تیتر یک چیزى بنویسد و محتوا آن جور نباشد.
(تیتر) نه به آن تندى باشد که- مثلًا در این تیتر هست، و نه به آن عظمت باشد که در این تیتر هست. این یک نحو غشّ است براى مسلمین. همان طورى که یک کاسبى روى متاعش یک چیز خوبى قرار مى دهد، روغن را روى آن یک مقدار روغن خوب مىریزد [اما] آخرش فاسد است و این حرام است و غش است، همین طور چنانچه روزنامه این طور باشد که انسان تیترها را که نگاه کند ببیند این روزنامه خیلى روزنامه خوبى است یا مسائلى هست، مسائل مهمى مطرح هست، از آن طرف، کسى را انتقاد مىکنند که این آدم خبیث است، این طور است، اما وقتى آدم مىرود [متن را] نگاه مىکند، مىبیند مسأله این طورها هم نبوده است یا اگر بوده، به این شدت نبوده است. متن را این یک نحو غشّى است که شما با قلمهایتان مىکنید. همان طور که این فروشنده روغنِ رو و زیرش با هم فرق دارد و غشّ است و حرام، این هم که تیترش با واقعش مخالف است، این هم غشّ است و حرام.»
امام (ره) صریحا میفرمایند این غش در تیترزنی حرام است. حال این مطلب را مقایسه کنید با الگوی ورع مطبوعاتی که مقام معظم رهبری به عنوان الگوی جامعه مطبوعاتی معرفی میکند و تعریفی که از ورع دارند به شرح زیر است:
«ورع یعنى چه؟ یعنى انسان از هر چیزِ شبههناکى که بوى مخالفت با دین از آن استشمام مىشود، اجتناب کند.» [2]
سوال من این است « هر چیز شبههناکی که بوی مخالفت با دین از آن استشمام شود» کجا و لفظ صریح «حرام» که امام خمینی (ره) در این باره فرمودهاند کجا؟
سوال دیگر اینکه آیا اینگونه تیتر زدن نسبت دروغ دادن به شورای نگهبان نیست؟ و آیا عدهای فکر نمیکنند شورای نگهبان با اینگونه تفکر، با پیش زمینه به بررسی صلاحیت نامزدها میپردازد؟
پاورقی:
[1]- ای اهل ایمان در راه خدا پایدار و استوار بوده و شما گواه عدالت و راستی و درستی باشید و البته شما را نباید عداوت گروهی بر آن بدارد که از طریق عدل بیرون روید ، عدالت کنید که عدل به تقوی نزدیکتر از هر عمل است و از خدا بترسید که خدا البته به هر چه می کنید آگاه است. (سوره مائده، آیه 8 )
[2]- بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههاى نماز جمعهى تهران ۱۲/۱۱/۱۳۷۵
در مراسم ختم امام جمعه رفسنجان، حجت الاسلام هاشمیان شخصیتهای مختلف سیاسی شرکت کرده بودند؛ از رئیس دفتر مقام معظم رهبری گرفته تا موسوی خوئینیها! اشخاصی مانند حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، حجتالاسلام ناطق نوری، پورمحمدی، قالیباف، کرباسچی، ابطحی، کواکبیان، غفوریفرد، محجوب، حسن روحانی و ... (+)
یاد مجلس ختم پدر همسر حجت الاسلام امیریفر افتادم که افرادی مانند بهزاد نبوی، ابطحی و رضا خاتمی در آن شرکت کرده بودند و رسانههای ما چه حملههایی که به امیریفر نکردند و چه رابطههایی که برای تیم مشایی و اصلاحطلبان توسط همین مجلس ختم نساختند!
جالب آنجا بود که عربسرخی باجناق امیریفرد بود و اصلاحطلبان به خاطر او به این مجلس آمده بودند.
یکی از این سخنان توسط حجت الاسلام نبویان زده شد که پایگاه تحلیلی تبیینی برهان، متن آن سخنرانی را در 4 قسمت منتشر کرد. (+)، (+)، (+) و (+)
همان زمان در تاریخ 10 خرداد 90 سوالاتی در مورد این سخنرانی پرسیدم و از دوستان برهان خواهش کردم تا این نکات را به ایشان برسانند و پاسخ سؤالات بنده را مرحمت بفرمایند. البته ایشان در جواب به خواهش بنده فرموده بودند که بیکار نیستند که بخواهند جواب بقیه را بدهند!
آن سؤالات بنده مسکوت ماند تا امروز که به نظرم بد نیست در همین وبلاگ منتشر شود. بماند که نقد آن سخنرانی خیلی مسائل را روشن میکند که اگر فرصت کنم انشالله در آینده مینویسم. این سوالات بنده بود که از حجت الاسلام نبویان پرسیده شد:
سلام
چند نکته خطاب به جناب دکتر نبویان:
1. لطفاً توضیح دهید که چرا عدهای در سال 88 که مقام معظم رهبری، فرمان تبیین دادند سکوت کردند ولی در حوادث چند ماه گذشته که ایشان، دعوت به حفظ آرامش جامعه کردهاند به تبیین افراطی میپردازند؟
2. تبیینی که رگههای واضحی از اطلاعات غلط و همراه با اغراض شخصی دارد به ولایتپذیری مردم در بلندمدت کمک میکند یا آن را تخریب میکند؟
3. ملاک و معیار ما برای خودی و غیرخودی تشخیص دادن گروهها و جریانها چیست؟ آیا جز رهنمودهای اسلام سیاسی است که در جمهوری اسلامی و سخنان ولی فقیه متبلور شده است؟
4. آیا با دادن اطلاعات غلط راجع به مشایی، این بهانه دست مشایی نمیافتد که با رد کردن آن اطلاعات غلط، بقیه اشتباهات خود را نیز نزد مردم توجیه کند؟
مطلعان و آگاهان میدانند (و اگر شما هم متن کامل سخنان مشایی را خوانده باشید، میدانید) که جملات مشایی راجع به مدیریت نوح، جملهای خلاف این تحلیل شما بود. منظور مشایی (که خودش در جلسه با روحانیون یکی از استانهای کشور تبیین میکند و فیلم آن موجود است) این است که نوح نتوانست جامعه را مدیریت کند؛ نه به این معنی که نوح (ع) بیکفایت بود بلکه شرایط افکار عمومی جامعه و قدرت ثروتمندان و ستمگران به گونهای بود که ابزار حکومت و مدیریت دست نوح (ع) نبود. مشایی در آن سخنرانی اضافه میکند که شما دارید به انبیا ظلم میکنید. اگر انبیا توانسته بودند مدیریت کنند که وضع جوامع این نبود! باز از این جمله هم مشخص میشود که منظور از نتوانستن، بیکفایت بودن نیست بلکه عدم در اختیار داشتن ابزار طبیعی مدیریت کردن است.
سوال من این است که هیچ به عواقب این امر فکر کردهاید که مثلا روزی مشایی کاندید شود (که به نظر بنده چنین امری خیلی ضعیف است) و با تبیین این حرف خود در افکار عمومی، اثبات کند که امثال شما بزرگواران دچار سوءبرداشت شده بودید، و آنوقت به مردم بگوید که همانطور که مخالفان من در این امر (و با اضافه کردن 3-4 مورد دیگر) اشتباه کردهاند، در بقیه موارد هم اشتباه میکنند و حق با من است؛ آنوقت چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
5. شما فرمودید که در جلسه ترحیم پدرهمسر امیریفر، امثال بهزاد نبوی و ... حضور داشتند و این را دلیل و حجت دانستید بر اینکه «دست اینها در یک کاسه است»! شما که میدانید امیریفر باجناق عربسرخی است. بین خودتان و خدا دنبال این جواب بگردید که بهزاد نبوی به خاطر کدام یک به آن مجلس ختم آمده بود؟
قصد من دفاع از امیریفر نیست! اتفاقا قصد من این است که با دادن کدهای غلط که به راحتی مردم متوجه میشوند، هم فرصت مظلومنمایی به امیریفر میدهید و هم دیگر مردم حرفهای بزرگوارانی چون شما را باور نمیکنند. برای اثبات اینکه امیریفر شخصیت مناسبی برای رسیدن به برخی پستها ندارد و یا حتی بالاتر از این، راه دیگری نیست؟ آیا واقعا هیچ واقعیتی در مورد امیریفر برای تبیین اشتباهات او در نزد افکار عمومی وجود ندارد؟
6. به نظر شما اگر یکی از معاونان رئیس جمهور در جلسهای از نقد مشایی ناراحت شده است، تقصیر مشایی است؟ یعنی مشایی هیچ عیب دیگری ندارد که به این گونه موارد میپردازید؟ یعنی اگر کسی در جلسهای از یکی دیگر از سیاستمداران یا حتی علما، اینگونه دفاع کرد، آن عالم یا سیاستمدار هم دیکتاتور است؟
7. در ابتدای سخنرانیتان اظهار کردید که مشایی در خصوص دوستی با مردم اسرائیل عذرخواهی نکرد! آیا شما نامه مشایی مبنی بر تبعیت کامل از ولایت فقیه بعد از این جریان را ندیدهاید؟
مقام معظم رهبری در شاخص خودی و غیرخودی، بیانصافی در اظهارنظر راجع به دیگران را جزء کارهای افراد غیرخودی میدانند. آیا امثال شما بزرگواران که جزء رهبران فکری جامعه هستید نباید مراقب باشید؟
8. در مورد روزنامه هفت صبح گفتید که سردبیر آن، از روزنامه اعتماد آمده است و چون به هفت صبح آمده، پس مشایی هم سبز است و دستشان در یک کاسه است. آیا شما نمیدانید که ایشان در روزنامه «تهران امروز» هم مسئولیت داشتند؟ پس قالیباف هم با سبزها و مشایی همکاسه است؟
9. نظر بنده حقیر این است که مراقب صحبت کردن باشیم و دچار بیانصافی نشویم. به قول آقای شریعتمداری در یادداشت روز 8 خرداد کیهان، به خاطر تصادف کردن یه دوچرخه، فکر نکنیم که یک اتوبوس چپ کرده است!
نکته دیگر اینکه، تخریب مشایی با کدها و اطلاعات غلط، به او کمک میکند که هم فرصت مظلومنمایی داشته باشد و هم با استناد به این اطلاعات غلط، مابقی اطلاعات درست را نیز در افکار عمومی غلط جلوه دهد. آنوقت مسئول این کار آیا امثال شما بزرگواران نیستید؟