دولتها از زمانهای قدیم با یکدیگر روابط گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی داشتهاند و امروزه شبکه روابط بینالملل بسیار گستردهتر و پیچیدهتر شده است. میتوان گفت روابط بینالملل شامل اعزام و پذیرش نمایندگان سیاسی، روابط تجاری بین شرکتها و دولتها، برگزاری کنفرانسهای بینالمللی، مبادلات فرهنگی و حتی مسابقات ورزشی در سطح بینالمللی میشود. اما سیاست خارجی را باید از روابط بینالملل جدا کرد. روابط بینالملل شامل روابط بین حکومتها، گروهها، افراد و شرکتهای فراملی و چندملیتی میشود اما سیاست خارجی فقط آ ندسته از روابط است که ابتکار آن با حکومتها بوده و از طرف آنان اجرا شود. به عبارت دیگر
«سیاست خارجی مجموعه خط مشیها، تدابیر، روشها و انتخاب مواضعی است که یک دولت در برخورد با امور و مسایل خارجی در چارچوب اهداف کلی حاکم بر نظام سیاسی اعمال مینماید.»
وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 تحولی عظیم در تمامی زمینهها، از جمله سیاست خارجی بهوجود آورد. دولت ایران که تا قبل از انقلاب در جهت پیشبرد سیاست خارجی خود به عنوان یک متحد غرب از دو ابزار نفت و ارتش استفاده میکرد، با فروپاشی حکومت پهلوی به کلی تغییر موضع داد.
از همان روزهای نخستین انقلاب، امام خمینی (ره) و ملت ایران که دیگر خود صاحب حکومت شده بودند، چارچوب سیاست خارجی ایران را در شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» اعلام کردند. ایرانیان حمایت خود را از مستضعفین در اصل 154 قانون اساسی اینگونه اعلام کردند: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.»
در این مقاله سعی کردهام با بسط بیشتری در مورد سیاست خارجی دولتهای پس از انقلاب صحبت کنم.
متن کامل مقاله را میتوانید از اینجا دریافت کنید.
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.